✿مدرسه علمیه جوادالائمه آبدانان استان ایلام✿
 
 

✿جــــوادالائــــــمه آبــــــــدانـــــان✿


حدیث موضوعی





اوقات شرعی


روزشمار فاطمیه


جستجو


آخرین نظرات
  • مازیار در ​در مسجد و در کعبه به دنبال چه هستی؟
  • یا کاشف الکروب  در برگزاری مراسم اربعین همراه با برگزاری نماز ونهار در مدرسه جوادلائمه"ع"خواهران
  • کامبیز در پدرم! کله ی صبح است! برو! داد نزن!
  • یا کاشف الکروب  در با پدر ومادر چگونه رفتار کنیم
  • یا کاشف الکروب  در نحوه شهادت شهید خرازی
  • یا کاشف الکروب  در عید غدیر از دیدگاه شیعیان
  • فرمانده در خیلی نگو من گناهکارم
  • شاهمرادی  در حدیث روز
  • گل نرگس  در جلب محبت ومعیت خدا باعدالت
  • گل نرگس  در جلب محبت ومعیت خدا باعدالت
  • فاطمه در ‌طریقه ختم دعــای مشــلول
  • سياحي‌  در حدیث
  •  در حدیث
  • عابدی  در حدیث
  • عابدی  در حدیث
  • ام المومنین  در توصیه های استاد دولابی برای زندگی..
  • عابدی  در حدیث
  • مژگان در پدرم! کله ی صبح است! برو! داد نزن!
  • گل نرگس  در حدیث روز
  • زكي زاده  در در تقوا وپرهیز از گناه..



آمار
  • امروز: 817
  • دیروز: 1274
  • 7 روز قبل: 6809
  • 1 ماه قبل: 31603
  • کل بازدیدها: 1029977

 



بخونید,خیلی قشنگه
ﺣﺎﺝ ﺁﻗﺎﯼ ﮐﺎﻓﯽ ﻧﻘﻞ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻧﺪ :

ﺩﺍﺷﺘﻢ ﻣﯿﺮﻓﺘﻢ ﻗﻢ، ﻣﺎﺷﯿﻦ ﻧﺒﻮﺩ، ﻣﺎﺷﯿﻦ ﻫﺎﯼ ﺷﯿﺮﺍﺯ ﺭﻭ ﺳﻮﺍﺭ ﺷﺪﯾﻢ
ﯾﻪ ﺧﺎﻧﻤﯽ ﻫﻢ ﺟﻠﻮﯼ ﻣﺎ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩ،
ﺍﻭﻥ ﻣﻮﻗﻊ ﻫﻢ ﮐﻪ ﺭﻭﺳﺮﯼ ﺳﺮﺷﻮﻥ ﻧﻤﯽ ﮐﺮﺩﻥ !
ﻫﯽ ﺩﻗﯿﻘﻪ ﺍﯼ ﯾﮑﺒﺎﺭ ﻣﻮﻫﺎﺷﻮ ﺗﮑﻮﻥ ﻣﯽ ﺩﺍﺩ ﻭ ﺳﺮﺷﻮ
ﺗﮑﻮﻥ ﻣﯽ ﺩﺍﺩ ﻭ ﻣﻮﻫﺎﺵ ﻣﯽ ﺧﻮﺭﺩ ﺗﻮ ﺻﻮﺭﺕ ﻣﻦ .
ﻫﯽ ﺑﻠﻨﺪ ﻣﯽ ﺷﺪ ﻣﯿﻨﺸﺴﺖ، ﻫﯽ ﺳﺮ ﻭ ﺻﺪﺍ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ.
ﻣﯽ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﯾﻪ ﺟﻮﺭﯼ ﺟﻠﺐ ﺗﻮﺟﻪ ﻋﻤﻮﻣﯽ ﮐﻨﻪ .

ﺑﺮﮔﺸﺖ، ﯾﻪ ﻣﺮﺗﺒﻪ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﺮﺩ ﺑﻪ ﻣﻨﻮ ﺧﺎﻧﻤﻢ ﮐﻪ ﮐﻨﺎﺭ
ﺩﺳﺖ ﻣﻦ ﻧﺸﺴﺘﻪ ‏( ﺧﺐ ﭼﺎﺩﺭ ﺳﺮﺵ ﺑﻮﺩ ﻭ ﭘﻮﺷﯿﻪ ﻫﻢ
ﺯﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﺑﻪ ﺻﻮﺭﺗﺶ‏)
ﮔﻔﺖ : ﺁﻗﺎ ﺍﻭﻥ ﺑﻘﭽﻪ ﭼﯿﻪ ﮔﺬﺍﺷﺘﯽ ﮐﻨﺎﺭﺕ؟
ﺑﺮﺩﺍﺭ ﯾﮑﯽ ﺑﺸﯿﻨﻪ .
ﻧﮕﺎﻩ ﮐﺮﺩﻡ ﺩﯾﺪﻡ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻢ ﻣﺎ ﻣﯿﮕﻪ ﺑﻘﭽﻪ !
ﮔﻔﺘﻢ : ﺍﯾﻦ ﺧﺎﻧﻢ ﻣﺎﺳﺖ .
ﮔﻔﺖ : ﭘﺲ ﭼﺮﺍ ﺍﯾﻨﻄﻮﺭﯼ ﭘﯿﭽﯿﺪﯾﺶ؟
ﻫﻤﻪ ﺧﻨﺪﯾﺪﻧﺪ.
ﮔﻔﺘﻢ : ﺧﺪﺍﯾﺎ ﮐﻤﮑﻤﻮﻥ ﮐﻦ ﻧﺬﺍﺭ ﻣﻀﺤﮑﻪ ﺍﯾﻨﺎ ﺑﺸﯿﻢ …

ﯾﻬﻮ ﯾﻪ ﭼﯿﺰﯼ ﺑﻪ ﺫﻫﻨﻢ ﺭﺳﯿﺪ.

ﺑﻠﻨﺪ ﮔﻔﺘﻢ : ﺁﻗﺎﯼ ﺭﺍﻧﻨﺪﻩ!
ﺯﺩ ﺭﻭ ﺗﺮﻣﺰ .
ﮔﻔﺘﻢ : ﺍﯾﻦ ﭼﯿﻪ ﺑﻐﻞ ﻣﺎﺷﯿﻨﺖ؟
ﮔﻔﺖ : ﺁﻗﺎﺟﻮﻥ، ﻣﺎﺷﯿﻨﻪ !
ﻣﺎﺷﯿﻦ ﻫﻢ ﻧﺪﯾﺪﯼ ﺗﻮ، ﺁﺧﻮﻧﺪ؟ !
ﮔﻔﺘﻢ : ﭼﺮﺍ؟ ! ﺩﯾﺪﻡ .
ﻭﻟﯽ ﺍﯾﻦ ﭼﯿﻪ ﺭﻭﺵ ﮐﺸﯿﺪﻥ؟
ﮔﻔﺖ : ﭼﺎﺩﺭﻩ ﺭﻭﺵ ﮐﺸﯿﺪﻥ ﺩﯾﮕﻪ!
ﮔﻔﺘﻢ : ﺧﺐ، ﭼﺮﺍ ﭼﺎﺩﺭ ﺭﻭﺵ ﮐﺸﯿﺪﻩ؟
ﮔﻔﺖ : ﻣﻦ ﺑﺎﯾﺪ ﺗﺎ ﺷﯿﺮﺍﺯ ﮔﺎﺯ ﻭ ﺗﺮﻣﺰ ﮐﻨﻢ، ﭼﻪ ﻣﯽ ﺩﻭﻧﻢ !
ﭼﺎﺩﺭ ﮐﺸﯿﺪﻥ ﮐﺴﯽ ،
ﺧﻂ ﻧﻨﺪﺍﺯه ﺭﻭش …
ﮔﻔﺘﻢ : ﺧﺐ، ﭼﺮﺍ ﺷﻤﺎ ﻧﻤﯽ ﮐﺸﯽ ﺭﻭ ﻣﺎﺷﯿﻨﺖ؟
ﮔﻔﺖ ﺣﺎﺟﯽ ﺟﻮﻥ ﺑﺸﯿﻦ ﺗﻮ ﺭﻭ ﻗﺮﺁﻥ
ﺍﯾﻦ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﻋﻤﻮﻣﯿﻪ !
ﮐﺴﯽ ﭼﺎﺩﺭ ﺭﻭﺵ ﻧﻤﯽ ﮐﺸﻪ !
ﺍﻭﻥ ﺧﺼﻮﺻﯿﻪ ﺭﻭﺵ ﭼﺎﺩﺭ ﮐﺸﯿﺪﻥ !☝

“ﻣﻨﻢ ﺯﺩﻡ ﺭﻭ ﺷﻮﻧﻪ ﺷﻮﻫﺮ ﺍﯾﻦ ﺯﻧﻪ ﮔﻔﺘﻢ: ﺍﯾﻦ
ﺧﺼﻮﺻﯿﻪ، ﻣﺎ ﺭﻭﺵ ﭼﺎﺩﺭ کشیدیم

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




برترین مقاله 2015 در حوزه همسرداری و خانه داری اگر قدرت مرد را نادیده بگیرید یا از آن انتقاد کنید بدانید که دیگر پری رویاهایش نخواهید بود. او دنبال کسی است که به قدرت‌هایش ایمان داشته باشد؛ و حتی ضعف‌هایش را در جهت تقویت توانایی‌هایش مثبت جلوه دهد. پس بدانید که:

1) اگر خودتان دارای درآمد هستید، هرگز درآمد و پولتان را به رخ همسرتان نکشید. حتی اگر درآمد بیشتری دارید هرگز به روی خودتان هم نیاورید. بگذارید همسرتان فکر کند که همه چیز در دست اوست؛ و اداره امور خانه به دست قدرتمند او اداره می‌شود.

2) مطلقاً او را با کسی مقایسه نکنید. شوهر خواهرم دو تا خانه دارد فلانی درآمد زیادی دارد و تو مثل گداها هستی. اگر واقعاً به بهبود اوضاع مالی فکر می‌کنید او را برای تلاش بیشتر تشویق کنید. انتقاد دشمن صمیمیت است.

3) تو بی عرضه‌ای یعنی فرو ریختن مرد. یعنی به دست خود خانه را خراب کردن. هر مفهوم مشابه ” تو بی عرضه ای ” فاتحه‌ای بر صمیمیت و عشق متقابل مرد است.

4) شوهر خود را حلال مشکلات بدانید. مشکل را به او بگویید و از او بخواهید آن را حل کند؛ و تأیید کنید که تنها او قادر به حل این مسئله است.

5) به مردان اندرز ندهید. مردان دوست دارند که مشکلات را به تنهایی حل کنند؛ و اگر به شما چیزی نمی‌گوید یعنی به تنهایی قادر است موضوع را حل کند؛ و در صورت لزوم با شما در میان می‌گذارند. با نصیحت نکردن زندگی خود را عاشقانه کنید.

6) سکوت مردان را نشکنید. این اشتباه خانم‌هاست که وقتی مرد ساکت است مدام به سمت آن‌ها می‌روند و با او حرف می‌زنند. اگر او ساکت است به سکوت نیازمند است؛ و احترام به این سکوت یعنی صمیمیت بیشتر. سکوت طولانی در زنان ممکن است به معنی آزرده خاطر بودن باشد اما در مردها این طور نیست.

7) به مردان فضا بدهید گاهی او را رها کنید تا با خود خلوت کند. با دوستان به ورزش برود و به خانواده خود تنها سر بزند. مدام دنبال او نباشد. فضای رها شدن! این چیزی است که مردان گاهی به آن نیاز دارند. اگر به آن‌ها این فضا را هدیه بدهید. آن‌ها نیز به شما عشق می‌ورزند.

8) مرد دوست دارد که از او قدردانی شود. تشکر به مرد قدرت پرواز می‌دهد. از هر کار کوچکی که برای شما انجام می‌دهد تشکر و قدردانی کنید. تا او نیز بی حساب به شما عشق بورزد.

9) مرد باید تأیید شود. توانایی‌های مرد را تایید کنید و تأکید کنید او شایسته‌ترین همسر (شوهر) و صاحب بهترین توانایی‌ها است.

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




ﺑﺘﺮﺱ ﺍﺯ ﺍﻭ ﮐﻪ ﺳﮑﻮﺕ ﮐﺮﺩ ﻭﻗﺘﯽ ﺩﻟﺶ ﺭﺍ ﺷﮑﺴﺘﯽ .
. .
ﺍﻭ ﺗﻤﺎﻡ ﺣﺮﻑ ﻫﺎﯾﺶ ﺭﺍ ﺟﺎﯼ ﺗﻮ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﺯﺩ . . .
ﻭ ﺧﺪﺍ ﺧﻮﺏ ﮔﻮﺵ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ ﻭ ﺧﻮﺏ ﺗﺮ ﯾﺎﺩﺵ ﻣﯿﻤﺎﻧﺪ .
. .
ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺭﺳﯿﺪ ﺭﻭﺯﯼ ﮐﻪ ﺧﺪﺍ ﺗﻤﺎﻡ ﺣﺮﻓﻬﺎﯼ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺳﺮﺕ
ﻓﺮﯾﺎﺩ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﮐﺸﯿﺪ . . .
ﻭ ﺗﻮ ﺁﻥ ﺭﻭﺯ ﺩﺭﮎ ﺧﻮﺍﻫﯽ ﮐﺮﺩ ﭼﺮﺍ ﮔﻔﺘﻪ ﺍﻧﺪ :
ﺩﻧﯿﺎ ﺩﺍﺭ ﻣﮑﺎﻓﺎﺕ ﺍﺳﺖ……!

موضوعات: حرفهای قشنگ  لینک ثابت




امام صادق علیه السلام:

هرگاه چهار چیز رواج پیدا کند چهارچیز آشکار می شود:

1- چون زنا رواج پیدا کرد، زلزله پدید آید

2- چون از دادن زکات خودداری شود چهارپایان بمیرند

3- چون قضاوت به باطل حکم کنند قطره ای باران از آسمان نبارد

4- چون عهد و پیمان شکسته شود مشرکان بر مسلمانان پیروز شوند

خصال ج1 ص 242 ، برگرفته از کتاب احادیث_الطلاب آیت الله مجتهدی تهرانی(ره)

موضوعات: روایات  لینک ثابت




<p><br />امــام عــلــی (علـیـه السـلام)<br />زکات زیبایی، عفت و پاکدامنی است.<br />غررالحـکم، ص 256</p>

موضوعات: روایات  لینک ثابت




<p>عبداله بن سنان نقل می کند:<br />به امام صادق علیه السلام گفتم :<br />"بعضی از حاکمان و امراء ، ما را امین می دانند و اموالی را به امانت نزد ما می گذارند . ما مطمئن هستیم که آنها خمس مال خود را نمی دهند . آیا می توانیم اموالشان را تصرف نمائیم؟"</p>
<p>امام صادق علیه السلام فرمود:<br />"به خدای کعبه قسم ! حتی اگر ابن ملجم ، قاتل پدرم علی علیه السلام ، امانتی به من بدهد، هر زمان خواست امانتش را به او پس می دهم ."</p>
<p>نمونه معارف ، جلد 1 ، صفحه 354<br />بحارالانوار ، جلد 15 ، صفحه 149</p>

موضوعات: مختلف  لینک ثابت





باشگاه کشتی بودیم که یکی از بچه‌ها به ابراهیم گفت:
«ابرام جـون! تیپ و هیکـلت خیلی جالـب شده. توی راه که می‌اومدی
دو تا دختر پشت سرت بودند و مرتب از تو حرف می‌زدند». بعد ادامه داد: «شلوار و پیرهن شیک که پوشیدی، ساک ورزشی هم که دست گرفتی، کاملاً معلومه ورزشکاری!» ابراهیم خیلی ناراحت شد. رفت توی فکر. اصلا توقع چنین چیزی را نداشت. جلسه بعد که ابراهیم را دیدم خنده‌ام گرفت؛ پیراهن بلند پوشیده بود و شلوار گشاد! به جای ساک ورزشی هم کیسه پلاستیکی دست گرفته بود. تیپش به هر آدمی می‌خورد غیر از کشتی‌گیر. بچه‌ها می‌گفتند: «تو دیگه چه جور آدمی هستی! ما باشگاه میایم تا هیکل ورزشکاری پیدا کنیم. بعد هم لباس تنگ بپوشیم. اما تو با این هیکل قشنگ و رو فُرم، آخه این چه لباس هائیه که می پوشی؟!» ابراهیم به این حرف ها اهمیت نمی داد و به بچه ها توصیه می کرد: «ورزش اگه برای خدا باشه، عبادته؛ به هر نیت دیگه‌ای باشه، فقط ضرره».
شهید ابراهیم هادی

کتاب سلام بر ابراهیم، ص41

 

موضوعات: شهدا  لینک ثابت




متن بسیار جالبی است!
.
 تخم مرغ ..!
یک رنگ است ..!
اما ..!
وقتی شکستیش ..!
دو رنگ می شود ..!
پس انتظار نداشته باش ..!
آدمی را ..!
که شکستی ..!
با تو یک رنگ باشد.
ﺍﻧﮕﺸﺘﻬﺎﯼ ﺩﺳﺘﻤﺎﻥ
ﯾﮑﯽ ﮐﻮﭼﮏ ، ﯾﮑﯽ ﺑﺰﺭﮒ
ﯾﮑﯽ ﺑﻠﻨﺪ ﻭ ﯾﮑﯽ ﮐﻮﺗﺎﻩ
ﯾﮑﯽ ﻗﻮﯼ ﻭ ﯾﮑﯽ ﺿﻌﯿﻒ
ﺍﻣﺎ ﻫﯿﭽﮑﺪﺍﻡ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺭﺍ ﻣﺴﺨﺮﻩ ﻧﻤﯿﮑﻨﺪ …
ﻫﯿﭽﮑﺪﺍﻡ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺭﺍ ﻟﻪ ﻧﻤﯿﮑﻨﺪ
ﻭ ﻫﯿﭽﮑﺪﺍﻡ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺗﻌﻈﯿﻢ ﻧﻤﯿﮑﻨﺪ
ﺁﻧﻬﺎ ﮐﻨﺎﺭ ﻫﻢ ﯾﮏ ﺩﺳﺖ ﻣﯿﺸﻮﻧﺪ ﻭ ﮐﺎﺭ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ
ﮔﺎﻩ ﻣﺎ ﺍﻧﺴﺎﻧﻬﺎ ﺍﮔﺮ ﺍﺯ ﮐﺴﯽ ﺑﺎﻻﺗﺮ ﺑاشیم , ﻟﻬﺶ ﻣﯿﮑﻨﯿﻢ ﻭ ﺍﮔﺮ ﺍﺯ ﮐﺴﯽ پایین تر ﺑﻮﺩﯾﻢ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻣﯿﭙﺮﺳﺘﯿﻢ
ﺷﺎﯾﺪ ﺑﺨﺎﻃﺮ ﻫﻤﯿﻨﮑﻪ ﯾﺎﺩﻣﺎﻥ ﺑﺎﺷﺪ ،
ﻧﻪ ﮐﺴﯽ ﺑﻨﺪﻩ ﻣﺎﺳﺖ ,
ﻧﻪ ﮐﺴﯽ ﺧﺪﺍﯼ ﻣﺎ ،!
ﺍﻧﮕﺸﺖ ها اینگونه ساخته شده اند. از ساختار انگشتانمان یاد بگیریم،ﺑﺎﻫﻢ ﺑﺎﺷﯿﻢ ﻭ ﮐﻨﺎﺭ ﻫﻢ ،
ﺁﻧﮕﺎﻩ ﻟﺬﺕ ﯾﮏ ﺩﺳﺖ ﺑﻮﺩﻥ ﺭﺍ ﻣﯿﻔﻬﻤﯿﻢ.
جمله انرژي بخش:
وقتي کسي تورا مي رنجاند …
ناراحت نشو!!!
چون اين قانون طبيعت است!!!
که درختي که شيرين ترين ميوه ها را دارد
بيشترين سنگ ها را مي خورد….

گوته نويسنده و نقاش بزرگ آلماني،
“آرامش” را اينگونه تعريف مي کند؛
“آرامش"، پيامد انديشيدن نيست!
بلکه “آرامش"، نیاندیشیدن به گرفتاري ها و چالش هايي است که ارزش، “انديشيدن” ندارند!!!!
 

موضوعات: حرفهای قشنگ  لینک ثابت





چقدر دردناک است فهمیدن…!!!
کاش زندگی از آخر به اول بود…
پیر بدنیا می آمدیم!
آنگاه در رخداد یک عشق جوان میشدیم
سپس کودکی معصوم می شدیم و در نیمه شبی با نوازش های مادر آرام میمردیم…!!!
آنها که موهای صاف دارند فر می‌زنند و آنها كه موی فر دارند، موی‌شان را صاف می‌كنند…
عده‌ای آرزو دارند خارج بروند، و آنها كه خارج هستند برای وطن دلشان لك زده و ترانه‌ها می‌سُرايند…
مجردها می‌خواهند ازدواج کنند، متأهل‌ها می‌خواهند مجرد باشند…
عده‌ای با قرص و دارو از بارداری جلوگيری می‌كنند، و عده‌ای ديگر با قرص و دارو میخواهند باردار شوند…
لاغرها آرزو ﺩﺍﺭﻧﺪ چاق بشوند، و چاق‌ها همواره حسرت لاغری را می‌كشند…
شاغلان از شغلشان می‌نالند، بیکارها دنبال همان شغلند…
فقرا حسرت ثروتمندان را می‌خورند، ثروتمندان دغدغه‌ی نداشتن صفا و خون‌گرمیِ فقرا دارند…
افراد مشهور از چشم مردم قایم می‌شوند، مردم عادی می‌خواهند مشهور شده و دیده شوند…
سیاه‌پوستان دوست دارند سفیدپوست شوند و سفیدپوستان خود را برنزه می‌کنند…
و هیچ‌کس نمی‌داند تنها فرمول خوشحالی این را بدان و از آنها لذت ببر”
قانونهای ذهنی می‌گویند خوشبختی یعنی “رضایت”
مهم نیست چه داشته باشی یا چقدر!
مهم این است که از همانی که داری راضی باشى،
آن‌ وقت خوشبختي…

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




 امام صادق (ع) فرمود: اجر بزرگ با بلاى بزرگست و خدا هیچ قومی را دوست نداشته جز آنکه گرفتارشان ساخته. اصول کافى ج :۳ ص :۳۵۱ روایة :۳ 

موضوعات: روایات  لینک ثابت




تفسیر سوره انعام (آیه ۸۰)
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

وَحَاجَّهُ قَوْمُهُ ۚ قَالَ أَتُحَاجُّونِّي فِي اللَّهِ وَقَدْ هَدَانِ ۚ وَلَا أَخَافُ مَا تُشْرِكُونَ بِهِ إِلَّا أَنْ يَشَاءَ رَبِّي شَيْئًا ۗ وَسِعَ رَبِّي كُلَّ شَيْءٍ عِلْمًا ۗ أَفَلَا تَتَذَكَّرُونَ (٨٠)

ترجمه آیت الله مکارم شیرازی
ولی قوم او [= ابراهیم‌]، با وی به گفتگو و ستیز پرداختند؛ گفت: «آیا درباره خدا با من گفتگو و ستیز می‌كنید؟! در حالی كه خداوند، مرا با دلایل روشن هدایت كرده؛ و من از آنچه شما همتای (خدا) قرار می‌دهید، نمی‌ترسم (و به من زیانی نمی رسانند)! مگر پروردگارم چیزی را بخواهد! وسعت آگاهی پروردگارم همه چیز را در برمی‌گیرد؛ آیا متذكّر (و بیدار) نمی‌شوید؟!(۸۰)

تفسیر نور - حجت الاسلام قرائتی
پیام‌ها:
۱- اهل باطل، تعصّب دارند. «حاجَّهُ قَوْمُهُ» (آن‌گونه كه اگر بدهكار را آرام بگذارند طلبكار می‌شود، قوم منحرف هم به جای شرم از شرك خود، قد علم كرده احتجاج می‌كنند)

۲- تعصّب و پافشاری اهل باطل، شگفت‌آور است. «أَ تُحاجُّونِّی فِی اللَّهِ»

۳- موحّد، حتّی اگر تنها باشد، از مقابله‌ی با جمعیّت نگرانی ندارد. أَ تُحاجُّونِّی فِی اللَّهِ‌ … وَ لا أَخافُ‌ …

۴- حقّ جویی از انسان است ولی هدایت از خدا. «هَدانِ» (حتّی انبیاهم نیاز به هدایت الهی دارند)

۵- آنكه مشمول هدایت الهی شود، بیم ندارد. «هَدانِ وَ لا أَخافُ»

۶- نترسیدن از غیر خدا، نشانه‌ی توحید است. «لا أَخافُ» (مشركان، حضرت ابراهیم را به خطر و انتقام تهدید می‌كردند)

۷- از ریشه‌های شرك، گمان ضرر و ترس از آسیب‌رسانی بت‌ها و طاغوت‌ها می‌باشد. «لا أَخافُ ما تُشْرِكُونَ» (ترس از بت‌ها، سبب پافشاری و تعصّب بر بت‌پرستی بود)

۸- تأثیر و نقش هر پدیده‌ای وابسته به اراده خداوند است. «لا أَخافُ ما تُشْرِكُونَ بِهِ إِلَّا أَنْ یَشاءَ رَبِّی»

۹- ربوبیّت، سزاوار كسی است كه احاطه‌ی علمی دارد. «وَسِعَ رَبِّی كُلَّ شَیْ‌ءٍ عِلْماً»

۱۰- حقیقت، امری فطری و وجدانی است كه برای شناخت آن، تذكّر كافی است. «أَ فَلا تَتَذَكَّرُونَ»

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




مدرسه ای اقدام به بردن دانش آموزانش به اردو میکنه، که در مسیر حرکت اتوبوس به یک تونل نزدیک می شوند که نرسیده به آن تابلویی با این مضمون دیده میشود که حداکثر ارتفاع سه متر، و ارتفاع اتوبوس هم سه متر.

ولی چون راننده قبلا این مسیر رو اومده بود با کمال اطمینان وارد تونل میشود و ولی سقف اتوبوس به سقف تونل کشیده می شود و در اواسط تونل توقف میکند.
پس از آروم شدن اوضاع مسولین و راننده پیاده میشوند.
پس از بررسی اوضاع مشخص میشود که یک لایه آسفالت جدیدی روی جاده کشیده شده که باعث این اتفاق شده و همه به فکر چاره افتادند
یکی به کندن آسفالت و دیگری به بکسل کردن با ماشین سنگین دیگر و …
اما هیچکدام چاره ساز نبود.

پسر بچه ای از اتوبوس پیاده شده و گفت که راه حل این مشکل را من میدونم، که یکی از مسوولین اردو بهش گفت که برو بالا پیش بچه ها و و از دوستات جدا نشو!!

پسر بچه با اطمینان کامل گفت که به خاطر کوچکیم دست کمم نگیر و یادت باشه که سر سوزن به این کوچکی چه بلایی سر بادکنک بزرگ در می آره

مرد از حاضر جوابی کودک تعجب کرد و راه حل از او خواست.

بچه گفت که پارسال در یک نمایشگاهی معلممان یادمان داد که از یک مسیر تنگ چه جوری عبور کنیم و گفت که برای اینکه دارای روح لطیف و حساسی باشیم باید درونمان را از هوای نفس و باد غرور و تکبر و طمع و حسادت خالی کنیم و در اینصورت می توانیم از هر مسیر تنگ عبور کنیم و به خدا برسیم.

مسوول به او گفت که بیشتر توضیح بده.

پسر بچه گفت : که اگر بخواهیم این مساله را روی اتوبوس اجرا کنیم باید باد لاستیکهای اتوبوس را کم کنیم تا اتوبوس از این مسیر تنگ و باریک عبور کند .

پس از این کار اتوبوس از تونل عبور کرد.

خالی کردن درون از هوای کبر و غرور و نفاق و حسادت؛ رمز عبور از مسیرهای تنگ زندگی است .

موضوعات: حرفهای قشنگ  لینک ثابت





 #رحم_نشانه_ها_خطرات

یکی از راههای خروجی فضولات #رحم و مواد زاید آن موهای آنه میباشد پس لیزر کردن موهای زاید یعنی احتباس کردن فضولات رحمی که میبایست از رحم خارج شوند و در نهایت ایجاد اختلال در کارکرد رحم است
 و همچنین لیزر کردن موهای زیر بغل تأثیر بر قلب و سینه دارد و موجب سرطان رحم،فیبرم،میوم و کیست میشود
،رحم در زمان عادت ماهیانه پاک میشود و در غیر عادت ماهیانه پاک میماند،
مزاج رحم در طب سنتی سرد است و به همین دلیل بر خلاف بیضه ها در داخل شکم قرار دارد و باید همیشه گرم نگه داشته شود،
اگر مزاج رحم تغییر کند مثلا گرم یا سرد یا مرطوب ویا خشک شود علایمی دارد که با تشخیص این علامتها میتوان از بروز مشکلات بعدی و بیماریها جلوگیری کرد.

،وظیفه رحم آبستن و حمل جنین،تصفیه خون از فضولات بدن،تغذیه جنین در دوران بارداری پس کسانی که اقدام به خارج کردن رحم میکنند به معنی احتباس نمودن فضولات در بدن و ایجاد اختلال در نظم بدن است
،قاعدگی به موقع و بدون اشکال زن را از تمایل جنسی افراطی بازمیدارد و باعث حفظ عفت زنان می شود،
آمدن خون قبل از وقت عادت دلالت بر رقت خون و رطوبت است و دیر آمدن و تاخیر دلالت بر غلظت،
محل تجمع فضولات خون در سنین جوانی پوست است و جوش صورت نشانه وجود فضولات خون و نسوختن کامل فضولات بدن و در سن پیری مفاصل نیز اضافه میشود و درد مفاصل در سنین پیری نشانه ضعف قوه ه‍اضمه بدن است
️رویش موهای زاید بر روی گوش زنان و نوک سینه ها نشان از عدم کارایی مناسب رحم یا یائسگی است و با این کار بدن فضولات خود را از این طریق خارج می کند،،
اگر خون عادت ماهیانه سفید بود رحم بلغمی است و سرد
و اگر خون سیاه است رحم سودایی است که این سودا میتواند انجمادی باشد و یا از گرمی و سوختگی به وجود آمده است.

اگر خون قرمز گلگون باشد نشانه رحم گرم است،
اگر به قرمز تیره باشد نشانه خون سوخته است و در حال خارج شدن است،
اگر خون گرم بود این علامت رطوبت است،
اگر گرم و زیاد است نشانه گرم و مرطوب بودن است،
اگر خون گرم و کم باشد نشانه گرمی و خشکی است،
هرچه خون عادت رقیقتر باشد علامت رطوبت و سردی است،
اگر خون غلیظ تر است نشان دهنده سودا و خشکی است،
رطوبت زیاد رحم باعث سقط جنین در ماههای آخر بارداری میشود و در اصطلاح میگویند رحم لیز شده است که باید رفع رطوبت کرد،
 اگر رحم خشک باشد باعث سقط جنین در اوایل بارداری میشود و باید رطوبت داد،
علت رطوبت زیاد خوردن لبنیات،ترشیجات،آب سرد،یخ،ماهی،مرغ کارخانه ای،نوشابه،چای معمولی و غیره،
علت حاملگی خارج از رحم به دلیل تنبلی تخمدان و سرعت کم تخمکگذاری است.

لمس با پشت دست زیر ناف سردی و گرمی رحم را نشان میدهد،بودن درد و نفخ زیر ناف یا نوعی ورم بر آمدگی و یا شنیدن صدای پیچش باد به دلیل سردی رحم است،
گرمی بیش از حد رحم زن موجب کم شدن ریاح میشود و وقتی ریاح در رحم زن کم شود موجب زود انزالی مرد می شود،
اگر مرد هنگام نزدیکی احساس سوزش کند نشانه رحم گرم است
و اگر خنکی احساس کند نشانه سردی است،
اگر در قسمت آنه یا محل شرمگاهی مویی نباشد نشانه عقیم بودن رحم است،
اگر مو زیاد باشد و کلفت و زخیم و سیاه باشد رحم گرم است،
موی کم و بور و نازک علامت سردی است
کیست علامت سردی رحم است

فیبرم علامت سردی رحم است

میوم علامت گرمی رحم است

سقط در ماههای اول گرمی و خشکی را دلالت دارد
و سقط در ماههای آخر سردی و رطوبت را دلالت دارد .

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




 


دانه‌ کوچک‌ بود و کسی‌ او را
نمی‌دید. سال‌های‌ سال‌ گذشته‌ بود و او هنوز همان‌ دانه‌ کوچک‌ بود. دانه‌ دلش‌ می‌خواست‌ به‌ چشم‌ بیاید اما نمی‌دانست‌ چگونه. گاهی‌ سوار باد می‌شد و از جلوی‌ چشم‌ها می‌گذشت.

گاهی‌ خودش‌ را روی‌ زمینه‌ی روشن‌ برگ‌ها می‌انداخت‌ و گاهی‌ فریاد می‌زد و می‌گفت: من‌ هستم، من‌ اینجا هستم، تماشایم‌ کنید. اما کسی‌ به‌ او توجه‌ نمی‌کرد. دانه‌ خسته‌ بود از این‌ همه‌ گم‌ بودن‌ و کوچکی‌ خسته‌ بود .

یک‌ روز رو به‌ خدا کرد و گفت: کاش‌ کمی‌ بزرگتر مرا می ‌آفریدی. خدا گفت: اما تو بزرگی، بزرگتر از آنچه‌ فکر می‌کنی، حیف‌ که‌ هیچ‌ وقت‌ به‌ خودت‌ فرصت‌ بزرگ‌ شدن‌ ندادی. یادت‌ باشد تا وقتی‌ که‌ می‌خواهی‌ به‌ چشم‌ بیایی، دیده‌ نمی‌شوی. خودت‌ را از چشم‌ها پنهان‌ کن‌ تا دیده‌ شوی.

دانه‌ کوچک‌ معنی‌ حرف‌های‌ خدا را خوب‌ نفهمید اما رفت‌ زیر خاک‌ و خودش‌ را پنهان‌ کرد. رفت‌ تا به‌ حرف‌های‌ خدا بیشتر فکر کند. سال‌ها بعد دانه‌ کوچک‌ سپیداری‌ بلند و باشکوه‌ بود که‌ هیچ‌ کس‌ نمی‌توانست‌ ندیده‌اش‌ بگیرد؛ سپیداری‌ که‌ به‌ چشم‌ همه‌ می‌آمد

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت


...


پيامبر صلى‏ الله ‏عليه‏ و‏ آله :

اَلدُّنيا دارُ بَلاءٍ وَ مَنزِلُ بُلغَةٍ وَ عَناءٍ قَد نَزَعَتْ عَنها نُفُوسُ السُّعَداءِ وَ انتَزَعَت بالْكُرهِ مِن أيدِى الأْشْقياءِ فَأَسعَدُ النّاسِ بِها أرغَبُهُم عَنها و أشقاهُم بِها أرغَبُهُم فيها؛

دنيا سراى بلا و گرفتارى و محل گذران زندگى و زحمت است خوشبختان از آن دل كنده ‏اند و از دست بدبختان به زور گرفته مى‏ شود پس خوشبخت ‏ترين مردم، بى‏ ميل‏ترين آنان به دنيا و بدبخت ‏ترين مردم، مايل‏ ترين آنان به دنياست.

اعلام الدّين فی صفات المومنین ص 342 - بحار الانوار (ط-بیروت) ج74 ، ص185

موضوعات: مختلف  لینک ثابت





پس از رسیدن یک تماس تلفنی برای یک عمل جراحی اورژانسی، پزشک با عجله راهی بیمارستان شد، او پس از اینکه جواب تلفن را داد، بلافاصله لباسهایش را عوض کرد و مستقیم وارد بخش جراحی شد .

او پدر پسر را دید که در راهرو می رفت و می آمد و منتظر دکتر بود. به محض دیدن دکتر، پدر داد زد: چرا اینقدر طول کشید تا بیایی؟ مگر نمیدانی زندگی پسر من در خطر است؟ مگر تو احساس مسئولیت نداری؟؟؟

پزشک لبخندی زد و گفت: “متأسفم، من در بیمارستان نبودم و پس از دریافت تماس تلفنی، هرچه سریعتر خودم را رساندم و اکنون، امیدوارم شما آرام باشید تا من بتوانم کارم را انجام دهم” .

پدر با عصبانیت گفت: “آرام باشم؟! اگر پسر خودت همین حالا توی همین اتاق بود آیا تو میتوانستی آرام بگیری؟ اگر پسر خودت همین حالا میمرد چکار میکردی؟ “
پزشک دوباره لبخندی زد و پاسخ داد: من جوابی را که در کتاب مقدس انجیل گفته شده میگویم ؛ “از خاک آمده ایم و به خاک باز می گردیم”
شفادهنده یکی از اسمهای خداوند است ، پزشک نمیتواند عمر را افزایش دهد ، برو و برای پسرت از خدا شفاعت بخواه ، ما بهترین کارمان را انجام می دهیم به لطف و منت خدا …

پدر زمزمه کرد: ( نصیحت کردن دیگران وقتی خودمان در شرایط آنان نیستیم آسان است )

***

عمل جراحی چند ساعت طول کشید و بعد پزشک از اتاق عمل با خوشحالی بیرون آمد “خدا را شکر! پسر شما نجات پیدا کرد”
و بدون اینکه منتظر جواب پدر شود، با عجله و در حالیکه بیمارستان را ترک می کرد گفت : “اگر شما سؤالی دارید، از پرستار بپرسید”

پدر با دیدن پرستاری که چند لحظه پس از ترک پزشک آنجا بود گفت: چرا او اینقدر متکبر است؟؟ نمی توانست چند دقیقه صبر کند تا من در مورد وضعیت پسرم از او سؤال کنم؟!
پرستار درحالیکه اشک از چشمانش جاری بود پاسخ داد : پسرش دیروز در یک حادثه ی رانندگی مُرد ، وقتی ما با او برای عمل جراحی پسر تو تماس گرفتیم، او در مراسم تدفین بود و اکنون که او جان پسر تو را نجات داد با عجله اینجا را ترک کرد تا مراسم خاکسپاری پسرش را به اتمام برساند …

هرگز کسی را قضاوت نکنید چون شما هرگز نمیدانید زندگی آنان چگونه است و چه بر آنان میگذرد یا آنان در چه شرایطی هستند.

***

قرآن کریم / سوره حجرات / آیه 12

یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کَثیراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَ لا تَجَسَّسُوا …
ای اهل ایمان، از بسیاری پندارها در حق یکدیگر اجتناب کنید که برخی ظنّ و پندارها گناه است
و هرگز (از حال درونی هم) تجسس نکنید …

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




 

↫ رسول خدا صلی الله علیه و آله از حضرت جبرئیل علیه السلام سوال نمود که آیا فرشتگان خنده و گریه دارند ؟

⇠ جبرئیل علیه السلام فرمود :

المرأه البارزه إذا ماتت فیسجّی قبرها حتّی یسوّی علیه اللّبن لئلّا یطّلع علی حجمها، فتضحک‏ الملائکه و تقول: حین کانت مشتهاه فما سجّیتموها، و الآن صارت منفّره فسجّیتموها … ؟! (۱)

ترجمه :

↫ یکی از آنجاهای که فرشتگان می خندند ، زمانی است که زن بی حجاب و بدحجابی می میرد و بستگان او را در قبر می گذارند ، و روی آن زن را با خشت و خاک می پوشانند تا بدنش دیده نشود .

فرشتگان می خندند و می گویند :↝↝↝

تا وقتی که جوان بود و با دیدنش هر کسی را تحریک می کرد و به گناه می انداخت

( پدر و برادر و شوهرش و … از خود غیرت نشان ندادند ) و او را نپوشاندند ،
  ولی اکنون که مرده و همه از دیدنش نفرت دارند او را می پوشانند .

بیان نکات↝↝↝

↫ یکی از چیزهایی که باعث میشه انسان کمتر طرف گناه برود یاد مرگ است .

↫ اگر همیشه به یاد داشته باشیم که قرارست یک روز از این دنیا برویم ، یکروزی میاد که ما هم زیر خروارها خاک دفن میشویم این خود سدی ایجاد می کند.
↫ پس هر چند شاید بی حجابی برای بعضی از خانم ها تبدیل به عادت شده است ، با یادآوری قبر و مرگ می توانیم هوای نفس خود را کنترل نموده و مواظب حجاب و حیا و عفاف خودمان باشیم .

منبع : (۱) مواعظ العددیه صفحه ۹۰

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




پادشاهی کاخ بزرگی با وزیران و درباریان فراوان داشت.او از تمام نقاط حکما،خردمندان و هنرمندان را به قصرش فرا خوانده بود و وزرایش به دانایی و دیانت و کیاست مشهور بودند.

روزی از روز ها حکیمی به دربار پادشاه امد.پادشاه از دیدن او بسیار خوشحال شد و به او خوش آمد گفت.او را بسیار احترام کرد و پرسید:
ای راست کردار از برای چه به قصر آمده ای؟

حکیم پاسخ داد: پادشاها من شنیده ام که وزرای تان در خرد مندی و فرزانگی شهره عام و خاص هستند.

به همین دلیل سه عروسک به اینجا آورده ام تا وزرای تان آن ها را بررسی کنند و بگویند کدام از همه بهتر است
پادشاه عروسک ها را به وزیر بزرگ خود،که از همه وزرا باهوش تر بود،داد.

وزیر به عروسک ها نگاه کرد و از پادشاه خواست که دستور دهد سیمی فولادی برایش بیاورند.پادشاه کمی تعجب کرد و با درخواست وزیر موافقت نمود.

وزیر سیم فولادی را گرفت و وارد گوش راست یکی از عروسک ها کرد،سیم فولادی از گوش چپ عروسک خارج شد و وزیر با لبخند به حکیم نگاه کرد و عروسک را به کناری گذاشت،

سپس عروسک دوم را برداشت و سیم را داخل گوش راست آن کرد.این بار سیم از دهان عروسک خارج شد و وزیر باز هم لبخندی زد و عروسک دوم را نیز به کناری گذاشت،

او عروسک سوم را برداشت و این بار نیز سیم را در گوش راست عروسک وارد کرد،اما سیم نه از دهان عروسک خارج شد و نه از گوشش.پادشاه و درباریان مشتاقانه به این صحنه می نگریستنند.

در همین حال،وزیر بزرگ رو به حکیم تعظیم کرد و گفت:

ای بزرگوار،سومین عروسک از همه بهتر است.در حقیقت،سه عروسک نمادی از گروه های انسانی و درک و اگاهی آن ها هستند.انسان ها به سه گروه تقسیم می شوند:

اول کسانی هستند که سخنان را از گوشی گرفته و از گوش دیگر به در می کنند.

دوم کسانی که سخنان را شنیده و درک می کنند تا بتوانند خوب صحبت کنند

و سومین گروه انسان هایی هستند که سخنان را به گوش جان می شنوند و آنها را مانند گنجی در دل خود نگاه می دارند و به کار می گیرند.در بین این سه گروه،سومین از همه بهتر است.

حکیم به پادشاه برای داشتن چنین وزیر باهوشی تبریک گفت و آنان را برکت داد و قبل از اینکه قصر را ترک کند رو به درباریان کرد و گفت:در زندگی همیشه سخنان خردمندان را بشنوید و سعی کنید معنی آن ها را درک کرده و در ذهن خویش پرورش دهید و برای زندگی بهتر و زیباتر به کار گیرید.

 

موضوعات: داستان آموزنده  لینک ثابت




موفقیت برای تو:
تاخدا هست،،،
کسی تنهانیست،،،
من اگر گم شده ام،،،
تو اگر خسته شدی،،،
درپس پرده ی اشک من وتو،،،
مأمن گرم خداست،،،
او همین جاست،،،
کنار من وتو،،،
سال ها منتظراست؛
تابه سویش بدویم ازسرشوق،،،
تا صدایش بزنیم ازسر عجز،،،
وبفهمیم که او مونس واقعی خلوت ماست…

موضوعات: مختلف  لینک ثابت


...


نوجوانی که احساس ناامیدی شدیدی می کرد به یک کارگردان سینما مراجعه کردو گفت:من می خواهم بازیگر شوم.

کارگردان از او پرسید:چه نقشی را می توانی اجرا کنی؟
نوجوان گفت:نقش یک آدم بدبخت و فلاکت زده را.

کارگردان گفت:متاسفم .من در فیلم خودم به یک نوجوان خوشبخت و با نشاط نیاز دارم . اگر تمایل داشته باشی می توانی آن نقش را بازی کنی .اما یک شرط دارد.

نوجوان پرسید:شرطش چیست؟
کارگردان گفت:شرطش این است که به مدت یک ماه نقش آدم های خوش بخت را تمرین کنی.

نوجوان یک ماه نقش نقش خوش بخت ها را به خود گرفت . مثل آن ها فکر کرد ، مثل آن ها راه رفت ، مثل آن ها زندگی کرد. در آخر ماه او به کاگردان مراجعه کرد و گفت:من دیگر برای بازیگری در سینما علاقه ای ندارم.

یک ماه تمرین برای من کافی بود که بدانم زندگی خود نیز بازی است و من بازیگر ، می خواهم در بقیه عمرم نقش خوش بخت ها را بازی کنم.

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت
 
   
 
مداحی های محرم