✿مدرسه علمیه جوادالائمه آبدانان استان ایلام✿
 
 

✿جــــوادالائــــــمه آبــــــــدانـــــان✿


حدیث موضوعی





اوقات شرعی


روزشمار فاطمیه


جستجو


آخرین نظرات
  • مازیار در ​در مسجد و در کعبه به دنبال چه هستی؟
  • یا کاشف الکروب  در برگزاری مراسم اربعین همراه با برگزاری نماز ونهار در مدرسه جوادلائمه"ع"خواهران
  • کامبیز در پدرم! کله ی صبح است! برو! داد نزن!
  • یا کاشف الکروب  در با پدر ومادر چگونه رفتار کنیم
  • یا کاشف الکروب  در نحوه شهادت شهید خرازی
  • یا کاشف الکروب  در عید غدیر از دیدگاه شیعیان
  • فرمانده در خیلی نگو من گناهکارم
  • شاهمرادی  در حدیث روز
  • گل نرگس  در جلب محبت ومعیت خدا باعدالت
  • گل نرگس  در جلب محبت ومعیت خدا باعدالت
  • فاطمه در ‌طریقه ختم دعــای مشــلول
  • سياحي‌  در حدیث
  •  در حدیث
  • عابدی  در حدیث
  • عابدی  در حدیث
  • ام المومنین  در توصیه های استاد دولابی برای زندگی..
  • عابدی  در حدیث
  • مژگان در پدرم! کله ی صبح است! برو! داد نزن!
  • گل نرگس  در حدیث روز
  • زكي زاده  در در تقوا وپرهیز از گناه..



آمار
  • امروز: 1485
  • دیروز: 1274
  • 7 روز قبل: 6809
  • 1 ماه قبل: 31603
  • کل بازدیدها: 1029977

 



روایـتــی بـســیـــار قــابـــل تـــامـــل✔

 

  یکی از یاران امام رضا علیه السلام می‌گوید:

 

خدمت حضرت رضا علیه‌السلام عرض کردم، مرا از دعا فراموش ننماید.

امام علیه‌السلام فرمود:

 آیا گمان داری که من تو را فراموش می‌کنم؟

 

  با خودم فكر كردم كه این بزرگوار براى شیعیانش دعا می‌كند، من هم كه از شیعیانش هستم پس براى من دعا می‌كند.

 لذا به حضرت عرض كردم:

من فكر نمی‌كنم كه شما مرا از دعا فراموش كنید.

 

  امام فرمود:

از كجا فهمیدى كه تو را از دعا فراموش نمی‌كنم؟

 عرض كردم:

من شیعه‌ى شما هستم، شما هم براى شیعیانتان حتماً دعا می‌كنید، پس براى من هم دعا می‌كنید.

 

  حضرت فرمود:

 آیا راه دیگرى به نظرت می‌رسد كه از آن بفهمی من تو را دعا می‌كنم؟

گفتم: نه، راه دیگرى به نظرم نمی‌رسد.

 

  حضرت فرمود:

هرگاه خواستی بدانی نزد من چه جایگاهی داری، بنگر من در نزد تو چه جایگاهی دارم [۱]

 

[۱] کافی: ج ۲ ص ۶۵۲

 

موضوعات: روایات  لینک ثابت




داستان کشتن شیخ حسنعلی نخودکی

 

یکی  از آشنایان به نام سرهنگ عباسعلی میرزایی می‌گفت: سفری به مشهد مقدس رفته بودم و برای خرید کلاهی به دکان کلاه‌فروشی رفتم. صحبت از مرحوم حاج شیخ حسنعلی اصفهانی به میان آمد. کلاه‌فروش گفت: روز فوت مرحوم شیخ در دکان سلمانی بودم و یک نفر در صندلی اصلاح نشسته بود. چون سر و صدای تشییع‌کنندگان برخاست، مشتری پرسید چه خبر است؟ سلمانی گفت: جنازه حاج شیخ حسنعلی اصفهانی را تشییع می‌کنند. به محض شنیدن این خبر، مشتری آنچنان به فغان و ناله افتاد که تصور کردیم از منسوبان شیخ است. چون از او توضیح خواستیم، گفت من با این مرد بزرگ نسبتی ندارم، لیکن حکایتی میان من و او هست که این چنین موجب شوریدگی احوال من شده است. آنگاه داستان خود را اینگونه تعریف کرد:

 

پدرم در قریه «نخودک» کدخدا بود و من هم در اداره ژاندارمری کار می‌کردم. روزی حاج شیخ به پدرم فرموده بودند: اگر احتیاج نداری، از شغل کدخدایی استعفا کن. پدرم نیز به موجب توصیه حضرت شیخ از کار خود استعفاء کرد و چون من از ماوقع مطلع گشتم، بغضی از مرحوم شیخ در دلم پدید آمد و دیگران هم مرا به این دشمنی، تحریک و تشویق می‌کردند تا آنکه مصمم شدم ایشان را به قتل برسانم و چون گاهی از اوقات نیمه‌شب‌ها که از ماموریت خود باز می‌گشتم مرحوم شیخ را دیده بودم که تنها از ده خارج می‌شوند، بر آن شدم که در یکی از این شب‌ها ایشان را هدف گلوله سازم. اتفاقا، در یکی از شب‌های تاریک زمستانی که به طرف آبادی می‌آمدم، حضرت شیخ را دیدم که عبا بر سر کشیده و می‌خواهند از ده خارج شوند. با خود اندیشیدم که وقت مناسب فرا رسیده، اما بهتر است اندکی صبر کنم تا از ده دور شوند و صدای شلیک من کسی را آگاه نکند.

 

باری، مسافتی در عقب ایشان آهسته رفتم تا آنکه کاملاً از ده بیرون رفتند. در آن حال که خواستم تفنگ خود را به قصد شلیک از دوش بردارم، ناگهان حضرت شیخ روی به طرف من گردانیدند و فرمودند: حبیب کجا می‌آیی؟! بی‌اختیار گفتم: خدمت شما می‌آمدم و سخت از کار خود به وحشت افتادم. فرمودند: بیا تا با هم به زیارت اهل قبور برویم. بی‌درنگ پذیرفتم و به قبرستان ده که مسافتی فاصله داشت، رفتیم و فاتحه خواندیم. آنگاه حضرت شیخ فرمود: دوست داری که به شهر رویم و حضرت رضا علیه‌السلام را زیارت کنیم؟ عرض کردم: آری. فرمودند:‌دنبال من بیا. چند قدمی نرفته بودیم که دیدم پشت در صحن مطهر رسیدیم و چون درها بسته بود، اشارتی کردند و در باز شد،‌ ولی کسی را ندیدم که در را گشوده باشد، دستور دادند تا وضو بگیریم با آب جوی وضو ساختم و به سوی حرم مطهر روانه شدیم. در اینجا نیز درهای بسته با اشاره حضرت شیخ باز شدند و داخل حرم شدیم و زیارت کردیم و در هنگام بازگشت،‌درها یک به یک پشت سر ما بسته شد.

 

چون از صحن خارج شدیم، فرمودند: دوست می‌داری که امیرالمؤمنین علیه‌السلام را هم زیارت کنی؟ عرض کردم: آری و هنوز چند قدمی به دنبال ایشان نرفته بودم که در برابر صحن و حرم رسیدیم،‌ ولی من چون تا آن وقت به زیارت امیرالمؤمنین(ع) نرفته بودم، ابتدا آنجا را نشناختم،‌باری، درهای بسته صحن و حرم حضرت امیر(ع) هم به اشاره حضرت شیخ باز شد. زیارت کردیم و خارج شدیم، در این هنگام حضرت شیخ فرمودند: حبیب، شب گذشته است و تو هم خسته‌ای بهتر است که به «نخودک»‌ باز گردیم. عرضه داشتم: آقا، هر چه صلاح می‌دانید، انجام دهید. باز پس از چند قدمی،‌ ناگهان خود را در همان جای ملاقات نخستین یافتم. پس از آن به من فرمودند: حبیب، مبادا که تا من زنده‌ام از سرّ این شب با کسی چیزی در میان گذاری که موجب کوری چشمان تو خواهد شد و دیگر اینکه هیچ وقت نزد من نیا و هرگاه که مرا دیدی از دور سلامی بکن و والسلام. آیا این کراماتی که من از ایشان دیده‌ام جای آن نیست که چنین در ماتم این بزرگوار شیون و فغان کنم؟!

منبع : زندگی نامه ی شیخ حسنعلی نخودکی

 

موضوعات: داستان آموزنده  لینک ثابت




ﺍﻋﻮﺫُ ﻣﻦ ﮐُﺮُﺑﺎﺕِ ﺍﻟﺴَّﻮﺍﺣَﻞ ﺍﻟﻤَﻨﺤﻮﺱ

ﺑﻪ ﭼﺸﻢﻫﺎﯼ ﺑﻼﺧﯿﺰ ﺷﺎﻩ ﺍﻗﯿﺎﻧﻮﺱ

ﻓﺮﺍﺭ ﻣﯿﮑﻨﻢ ﺍﺯ ﮐﻮﺥﻫﺎﯼ ﺧﺎﮎﺁﻟﻮﺩ

ﺑﻪ ﺍﺑﺮﻫﺎﯼ ﻃﻬﻮﺭﺍﯼ ﺣﻀﺮﺕ ﻗﺪّﻭﺱ

ﻫﺮﺍﺱ ﻭﺍﻓﺮﻡ ﺍﺯ ﺷﺎﻡﻫﺎﯼ ﺗﯿﺮﻩ ﻭ ﺗﺎﺭ

ﺭﻭﺍﻧﻪ ﮐﺮﺩ ﻣﺮﺍ ﺗﺎ ﺣﺮﯾﻢ ﺷﻤﺲ ﺷﻤﻮﺱ

ﻭﺟﻮﺏ ﺷﺮﻋﯽ ﻭ ﻋﻘﻠﯽ ﺍﺳﺖ ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺍﻧﻪ ﺷﺪﻥ

ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻦ ﻧﻪ ﻓﻘﻂ ! ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﮔﺒﺮ ﻭ ﻣﺠﻮﺱ

ﺳﺘﺎﺭﻩ ﺩﺭ ﺣﺮﻣﺶ ﻣﯿﮑﻨﺪ ﮔﺪﺍﺋﯽ ﻧﻮﺭ

ﻭ ﻣﺎﻩ ﺍﺯ ﻏﻢ ﺩﻭﺭﯾﺶ ﻣﯿﺨﻮﺭَﺩ ﺍﻓﺴﻮﺱ

ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺍﻧﺪ : ‏« ﻋﻠﯿﮏ ﺍﻟﺮّﻓﯿﻖ ﺛﻢّ ﻃﺮﯾﻖ ‏»

ﺷﺮﻭﻉ ﻭ ﺧﺘﻢ ﺭﻩ ﻋﺸﻖ : ” ﯾﮏ ﺳﻔﺮ ﭘﺎﺑﻮﺱ “

‏« ﻏﻼﻡ ﻫﻤﺖ ﺁﻧﻢ ﮐﻪ ﺯﯾﺮ ﭼﺮﺥ ﮐﺒﻮﺩ ‏»

ﺩﻣﯽ ﺯ ﺩﺳﺖ ﮐﺮﯾﻢ ﺭﺿﺎ ‏( ﻉ ‏) ﻧﺸﺪ ﻣﺄﯾﻮﺱ

ﻫﺮ ﺁﻧﭽﻪ ﮐﺮﺩ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺯﻟﻒ ﺍﻭ ﺟﺪﺍ ﺑﺸﻮﻡ

ﮔﺮﻓﺖ ﺑﺎﺩ ﺯ ﺩﺳﺘﻢ ﻧﺘﯿﺠﻪﯼ ﻣﻌﮑﻮﺱ

ﺧﻤﻮﺵ ﺑﺎﺵ ﮐﻨﯿﺴﺎ ! ﺳﮑﻮﺕ ﺑﺎﻧﮓ ﺟﺮﺱ !

ﺧﻤﻮﺵ ﺑﺎﺵ ﮐﻠﯿﺴﺎ ! ﺳﮑﻮﺕ ﮐﻦ ﻧﺎﻗﻮﺱ !

ﺳﮑﻮﺕ، ﺍﺳﻘﻒ ﻭ ﭘﺎﭖ ﻭ ﺑﺮﻫﻤﻦ ﻭ ﺧﺎﺧﺎﻡ !

ﮐﻪ ﻣﯿﺮﺳﺪ ﺩﻡ ﻧﻘّﺎﺭﻩ ﺍﺯ ﻣﻨﺎﺭﻩﯼ ﻃﻮﺱ

‏« ﺭﻭﺍﻕ ﻣﻨﻈﺮ ﭼﺸﻢ ﻣﻦ ﺁﺷﯿﺎﻧﻪﯼ ﺗﻮﺳﺖ ‏»

ﺑﯿﺎ ﻭ ﭘﺎ ﺑﮕُﺬﺍﺭ ﺍﯼ ﻃﺒﯿﺐ ﮐﻞ ﻧﻔﻮﺱ

ﺑﺰﺭﮒ ﻭ ﮐﻮﭼﮏ ﻭ ﭘﯿﺮ ﻭ ﺟﻮﺍﻥ ﻭ ﻣﺮﺩ ﻭ ﺯﻥ

ﺗﻮ ﺑﺎ ﺗﻤﺎﻣﯽ ﻋﺸﺎﻕ ﻣﯿﺸﻮﯼ ﻣﺄﻧﻮﺱ

ﻣﻨﺠّﻤﺎﻥ ﻫﻤﻪ ﻣﺎﺕ ﺗﻸﻟﺆﺍﺕ ﺗﻮ ﺍﻧﺪ

ﻭ ﻣﺤﻮ ﺻﺒﻐﻪ ﯼ ﻓﯿﺮﻭﺯﻩ ﺍﯼ ﺍﻭﺭﺍﻧﻮﺱ

ﺗﻮﺋﯽ ﺧﺪﺍﯼ ﺧﺪﺍﯾﺎﻥ ﻣﺮﺩﻡ ﯾﻮﻧﺎﻥ

ﮐﻪ ﺧﻮﺍﻧﺪﻩ ﺍﻧﺪ ﺗﺮﺍ ﺩﺭ ﺯﺑﺎﻥ ﺧﻮﯾﺶ : ‏« ﺯﺋﻮﺱ ‏»

ﺍﮔﺮ ﺑﻪ ‏« ﺧﺎﺗﻢ ﻣﻬﺮ ﻃﺒﯿﺐ ﻫﺎ ‏» ﺷﻬﺮﻩ ﺳﺖ

ﮐﻤﯽ ﺯ ﻋﻠﻢ ﺗﻮ ﺩﺭ ﺳﯿﻨﻪ ﺩﺍﺷﺖ ﺟﺎﻟﯿﻨﻮﺱ

ﻣﻨﺎﺭﻩﻫﺎﯼ ﺗﻮ ﺳﺮﺗﺮ ﺯ ﻫﺮ ﭼﻪ ﺑﺮﺝ ﺑﻠﻨﺪ

ﺭﻭﺍﻕﻫﺎﯼ ﺗﻮ ﺑﺮﺗﺮ ﺯ ﻗﺼﺮ ﮐﯿﮑﺎﻭﻭﺱ

ﻗﺴﻢ ﺑﻪ ﻫﺮ ﭼﻪ ﮐﻪ ﺯﯾﺒﺎﺗﺮ ﺍﺳﺖ ﺍﺯ ﺯﯾﺒﺎ

ﮐﺒﻮﺗﺮﺍﻥ ﺗﻮ ﺯﯾﺒﺎﺗﺮﻧﺪ ﺍﺯ ﻃﺎﻭﻭﺱ

ﭼﻘﺪﺭ ﺗﺎ ﺳﺮ ﺯﻟﻒ ﺗﻮ ﭘﺮ ﺯﺩﻩ ﺳﯿﻤﺮﻍ

ﭼﻘﺪﺭ ﺳﻮﺧﺘﻪ ﭘﯿﺶ ﻗﺪﻭﻡ ﺗﻮ ﻗﻘﻨﻮﺱ

ﻣﺴﯿﺮ ﺷﻮﺳﻪﯼ ﺷﻬﺮﯼ ﺑﻪ ﺷﻬﺮ ﻣﺸﻬﺪ ﺭﺍ

ﻧﻤﯽﺩﻫﻢ ﺑﻪ ﻗﺸﻨﮕﯽِ ﺟﺎﺩﻩﯼ ﭼﺎﻟﻮﺱ

ﺷﺒﯿﻪ ﺧﺎﻧﻪﯼ ﮐﻌﺒﻪ ﺣﺮﯾﻢ ﺗﻮ ﺍﻣﻦ ﺍﺳﺖ

ﮔﻨﺎﻫﮑﺎﺭﻡ ﻭ ﺩﺭ ﻣﺮﻗﺪ ﺗﻮ ﺍﻡ ﻣﺤﺮﻭﺱ

” ﻓﻘﯿﺮ ﻭ ﺧﺴﺘﻪ ﺑﻪ ﺩﺭﮔﺎﻫﺖ ﺁﻣﺪﻡ، ﺭﺣﻤﯽ “!

ﮐﻪ ﺩﻭﺭﯼ ﺍﺯ ﺗﻮ ﻣﺮﺍ ﻫﺴﺖ ﺑﺪﺗﺮﯾﻦ ﮐﺎﺑﻮﺱ

ﻋﻠﯽ ﺍﻟﺼّﺒﺎﺡ ﻗﯿﺎﻣﺖ ﺑﻪ ﻧﻌﺮﻩ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﮔﻔﺖ :

ﮐﻪ ﻣﻦ ﺍﺳﯿﺮ ﺗﻮ ﺑﻮﺩﻡ ﺯ ﻋﻬﺪ ﺩﻗﯿﺎﻧﻮﺱ …

 

السلام علیک یا ثامن الحجج یا علی ابن موسی الرضا

علیک آلاف التهیه و الثناء

 

موضوعات: ادبیات شعری اهل بیت(ع)  لینک ثابت




چند وعده با خدا،در روز،صحبت میکنی؟

 

پیشگاهِ خالق،احساس حقارت میکنی؟

 

روزوشب ذکرت شده مهدی بیا مهدی بیا

 

با ریا بر اهل دل عرض ارادت میکنی

 

تا به خلوت میرسی دل می دهی برمعصیت

 

عاقبت جانانه از شیطان اطاعت میکنی!!

 

میگریزی از حشیش و شیشه،کُلاً اعتیاد

 

از همین ها بَد،تو بر اینترنت عادت میکنی

 

گفتگویت باز میباشد به روی دیگران

 

گاه با نامَحرم ومَحرم که خلوت میکنی

 

حرفهایت هست آیا در خور شخصیتت؟

 

یا به هنگام نوشتن گو که دِقّت میکنی؟

 

یک سوال منطقی دارم جوابم را بده

 

با امام عصر خود اینگونه هم چت میکنی؟

 

 

موضوعات: ادبیات شعری اهل بیت(ع)  لینک ثابت




مطلع شعر اگر شاه خراسان باشد

 

واژه باید همه جا دست به دامان باشد

لطف این شاه گدا را سر و سامان داده است

 

پس غمی نیست اگر زلف پریشان باشد

هر کجا پای نهادیم زمین مال رضاست

 

چه به مشهد برسد پا و چه تهران باشد

با دلی خوش که بیایی بروی بی معناست

 

زائر آن است که سرگشته و حیران باشد

گنبد توست که هر صبح به ما می خندد

 

کشوری هست به زیبایی ایران باشد؟

حاجتم را بدهی یا ندهی ممنونم

 

که رضایت ره توفیق گدایان باشد

گفته‌ای با جگر سوخته‌ات یابن شبیب!

 

گریه باید که برای شه عطشان باشد…

صلوات خاصه ي حضرت علي بن موسي الرضا

اللهم صلي عليٰ عليِ بْنِ موسَي الرِضَا المرتضيٰ

الاِمامِ اتَّقيِ النَّقي و حُجَّتكَ عَليٰ مَنْ فَوقِ  الاَرض و مَن تَحتَ الثَّريٰ الصِّديقِ الشَّهيد صَلاةً كَثيرةً تامَّةً زاكيةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفاً كَأَفْضَلَ ما صَلَّيْتَ عَليٰ  أَحَدٍ مِن اَوْليائِك

 

موضوعات: ادبیات شعری اهل بیت(ع)  لینک ثابت




ﺩﻟﻢ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺣﺮﻡ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺍﻣﺎﻣﻢ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ

 

ﺣﺮﻡ ﻗﺒﻠﻪ، ﺣﺮﻡ ﮐﻌﺒﻪ، ﻋﺠﺐ ﺍﺣﺮﺍﻡ ﺯﯾﺒﺎﯾﯽ

ﺩﻭ ﺭﮐﻌﺖ ﮔﺮﯾﻪ ﺳﺮ ﮐﺮﺩﻡ، ﺩﻭ ﺭﮐﻌﺖ ﺧﺎﮎ ﮔﻞ ﮐﺮﺩﻡ

ﺩﻭ ﺭﮐﻌﺖ ﺑﺎ ﺗﻤﺎﻡ ﺳﻨﮓ ﻫﺎﯾﺶ ﺩﺭﺩﻭﺩﻝ ﮐﺮﺩﻡ

ﻟﺒﺎﺱ ﺍﺷﮏ ﺁﻣﺎﺩﻩ، ﺳﺮﻡ ﺍﺯ ﺷﺮﻡ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ

ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺳﻨﮓ ﻓﺮﺵ ﺍﻭ ﺑﺮﺍﯾﻢ ﻣﻬﺮ ﻭ ﺳﺠﺎﺩﻩ

ﺯﯾﺎﺭﺕ ﻧﺎﻣﻪ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻧﺪﻡ، ﺩﻟﻢ ﮔﺮﻡ ﺯﯾﺎﺭﺕ ﺷﺪ

ﻧﮕﺎﻫﻢ ﺧﻮﺭﺩ ﺑﺮ ﻗﺒﺮﺵ، ﻧﻤﯽ ﺩﺍﻧﻢ ﺟﺴﺎﺭﺕ ﺷﺪ؟

ﺑﻪ ﭘﺎﯼ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﻓﻮﻻ‌ﺩ، ﺩﻝ ﺭﻭﯼ ﺩﻝ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ

ﮔﺬﺍﺭ ﮐﺸﺘﯽ ﻃﻮﻓﺎﻥ ﺯﺩﻩ، ﺑﺮ ﺳﺎﺣﻞ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ

ﻧﻔﺲ ﭘﺸﺖ ﻧﻔﺲ، ﺍﯾﻮﺍﻥ ﺑﻪ ﺍﯾﻮﺍﻥ ﺳﯿﺮ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻡ

ﮔﻼ‌ﺏ ﭼﺸﻢ ﻫﺎﯾﻢ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯾﺶ ﺧﯿﺮ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻡ

ﺑﯿﺎ ﭘﯿﺮﺍﻫﻨﻢ ﺑﻮ ﮐﻦ، ﻫﻨﻮﺯ ﻋﻄﺮ ﺣﺮﻡ ﺩﺍﺭﺩ

ﻓﻘﻂ ﺍﯾﻮﺍﻥ ﻭ ﺳﻘﺎﺧﺎﻧﻪ ﻭ ﯾﮏ ﺻﺤﻦ ﮐﻢ ﺩﺍﺭﺩ

ﺩﻟﻢ ﺁﻫﻮ، ﺩﻟﻢ ﺍﺯ ﺍﻭ، ﺩﻟﻢ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﮔﻔﺖ ﻭ ﮔﻮ

ﺑﺰﻥ ﻧﯽ ﺯﻥ ﺑﻪ ﻧﺎﻡ ﺍﻭ، ﺑﮕﻮ ﯾﺎ ﺿﺎﻣﻦ ﺁﻫﻮ….

 

موضوعات: ادبیات شعری اهل بیت(ع)  لینک ثابت




پیامبر اکرم(ص) درباره مولا علی علیه السلام میفرمایند:

 

هر کس میخواهد به مقام والای اسرافیل نگاه کند و درجه میکائیل را ببیند و عظمت جبرئیل را مشاهده کندو هیبت آدم را ببیند و صبر و دعوت نوح را بنگرد و سخاوت ابراهیم را ببیند و شجاعت موسی را تماشا کند و بزرگواری عیسی را نظاره کند و شرافت و منزلت محمد را ببیند پس باید به علی بن ابیطالب نگاه کند.

 

مناقب ابن مغازلی،ص۲۱۲؛ح۲۵۶

امالی شجری،ج۱،ص۱۳۳

روضه الواعظین،ص۱۲۸

مشارق انوار یقین،ص۳۴۲

 

 

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




فرض کن آمده ای گوشه ای اردو بزنی

تا سری ساده به آن

ضامن آهو بزنی /

میروی زیر رواقش بنشینی اما /

در دلت شوق عجیبی ست که زانو بزنی /

لرزشی آمده ، افتاده

به جانت یعنی /

تازه وقتش شده  کم کم به رضا (ع) رو بزنی /

میروی گوشه دنجی

که کسی بو نبرد /

در خودت با جگری سوخته سوسو بزنی /

میشوی خادم خوبی

که خدا میداند /

عشق ات این است

که یک مرتبه جارو بزنی….

 

السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا (ع)

 

موضوعات: ادبیات شعری اهل بیت(ع)  لینک ثابت




نوشیدن آب 7 سنت دارد .

1- بدست راست .

2 - بطرف قبله .

3 -نشستن به زمین .

4 - بسم الله گفتن .

5 - بطرف آب نگاه کردن .

6 - به سه نفس نوشیدن .

7 - شکر الحمدالله گفتن .

 

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت


...


گويند که هنگام اذان دست به دامان خدا باش

 

و مشغول دعا باش

 

که باز است به درگاه الهی در رحمت

 

شده ام غرق اجابت

 

و گفتم به خدا

 

بین تو دعایم

 

که دلتنگ اذان حرم کرب و بلایم

موضوعات: مناجات نامه  لینک ثابت




 با اسم تو در بین خوبان تاختم عمری

از خود برای دیگران بت ساختم عمری

 

هی کنگره با اسم تو هی سکه و تندیس

می بردم و غافل از این که باختم عمری

 

آقا ببخشم چون به جای وصف رفتارت

تنها به وصف صحن تو پرداختم عمری

 

خورشید هشتم از شکوه بیکران تو

تنها به یک گنبد نگاه انداختم عمری

 

حالا چگونه من بگویم عاشقت هستم؟!

آری منی که عشق را نشناختم عمری.

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




طهران در آخرالزمان از زبان معصوم علیه السلام

 

بدان ای مفضل در حوالی ری کوه سیاهی ست که در دامن ان شهری بنا شده است که طهران نامیده شود و ان است زورا که قصرهایش مثل قصرهای بهشت و زنهایش مثل حور العین است.

 

به گزارش مشرق، درباره تهران و ری و زورا که برخی از محدثین آنرا تهران نامیده اند روایاتی زیادی آمده است که بخشی از آنها را محمودی گلپایگانی در کتاب پیرامون ایران و طهران جمع آوری کرده اند.

 

در همین رابطه در منتخب التواریخ ص 875 آمده است:

امام صادق علیه السلام فرمودند : 

ای مفضل ایا میدانی زورا کجا واقع شده است؟ 

عرض کردم خدا و حجتش داناترند. 

فرمود :بدان ای مفضل در حوالی ری کوه سیاهی ست که در دامن ان شهری بنا شده است که طهران نامیده شود و ان است زورا که قصرهایش مثل قصرهای بهشت و زنهایش مثل حور العین است بدان ای مفضل ان زنها متلبس به لباس کفار میشوند ودر هیئت ظالمان میباشند و به محل سکونت شوهر ها کفایت نمیکنند و از ایشان درخواست طلاق میکنند و مردها به مردها و زنها به زنها اکتفا میکنند و مردها شبیه به زنها و زنها شبیه به مردها میشوند پس اگر تو بخواهی دینت را حفظ کنی پس دراین شهر سکونت مکن و مسکن برای خود قرار مده چون محل فتنه است پس از انجا به قله کوهها و از سوراخی به سوراخی مثل روباه و بچه اش فرار کن.

 

همچنین در مناقب العتره ابن فهد حلی آمده است:

رسول خدا صل الله علیه واله وسلم فرمودند : 

وای بر امت من از شورای کبری و شورای صغری 

عرض شد این دو شورا چه وقت خواهد بود؟ 

فرمود شورای کبری بعد از وفات من برای غصب خلافت برادرم و حق دخترم برپا خواهد شدو شورای صغری در غبیت کبری و در زورا (تهران) برای تغییر سنت من و تبدیل احکام واقع خواهد شد.

در کنز العمال ج۱۴ ص ۲۲۹ نعمان بن بشیر روایت کند که : پیش از ساعت ظهور فتنه هایی بروز میکند همچون اینکه شب تار باشد و شخص در صبح مومن بوده و چون شب فرا رسد کافر گردد و یا شب کند در حالی که مومن بوده و صبح کند در حالی که کافر شده استو گروهی دین و اخلاق خود را هب متاعی ناچیز از دنیا بفروشند.

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت


...


خداوند متعال به حضرت موسی وحی کرد، آیا اصلا برای من کار کرده ای؟

موسی(علیه السلام) گفت:
خدایا برایت نماز خوانده ام، روزه گرفته ام، صدقه داده ام، و برایت ذکر گفته ام…

خداوند فرمود:
????نماز دلیل و راهنمایی برای عبور از صراط است،
????روزه برای تو سپر در مقابل آتش است
????و صدقه در روز قیامت برای تو سایه است،
????و ذکر نوری است که بوسیله آن هدایت می شوی،
????پس چه کاری برای من کرده ای؟

موسی گفت مرا به کاری که برای توست راهنمایی کن…

خداوند فرمود :
????آیا هرگز بخاطر من کسی رو دوست داشته ای؟
????یا کسی را به خاطر من دشمن داشته ای؟

پس موسی دانست از محبوب ترین اعمال ،

دوستی در راه خدا و دشمنی در راه خداست.

 

بحارالانوار ج 69 ص 252

 

برگرفته از کتاب احادیث الطلاب آیت الله مجتهدی

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




#خنده

خنده چگونه باعث شفاي بدن می شود

 

آندورفين ها مواد شيميايي اي هستند كه وقتي مي خنديم در مغز آزاد مي شوند. آن ها همان تركيب شيميايي مورفين را دارند و ضمن اين كه اثر آرام بخشي روي بدن مي گذارند، سيستم ايمني بدن را تقويت مي كنند.اين امر توضيح مي دهد كه چرا آدم هاي شاد به ندرت بيمار مي شوند در حالي كه كساني كه مدام گله و شكايت مي كنند اغلب اوقات بيمار هستند…!

منبع: كتاب زبان بدن 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




 

 "دلت پاک باشه”

بعضی ها ميگن: ‌ بابا دلت پاک باشد!

➖ جواب از قرآن:
آنکس که تو را خلق کرده است ، اگر فقط دل پاک کافی بود فقط میگفت آمنوا]
در حالیکه گفته :
[آمَُنوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحات]

یعنی هم دلت پاک باشد ، هم کارت درست باشد 


 اگر تخمه کدو را بشکنی و مغزش را بکاری سبز نمی شود .
پوستش را هم بکاری سبز نمی‌شود . مغز و پوست باید با هم باشد .

✅ هم دل ؛ هم عمل !!

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




☘????☘فایده????از معجزات زیارت عاشورا????

 

مرحوم آیت الله دستغیب در کتابش می فرمایند :

☘✨علامه شیخ حسن فرید گلپایگانی از استاد خود مرحوم آیة اللّه شیخ عبدالکریم حائری یزدی نقل فرمود:

☘✨ اوقاتی که در سامراء مشغول تحصیل علوم دینی بودم اهالی سامراء به بیماری وباء و طاعون مبتلا شدند و همه روزه عده ای می مردند روزی به همراه جمعی از اهل علم در منزل استادم مرحوم سیّد محمّد فشارکی بودیم، ناگاه میرزا محمّد تقی شیرازی تشریف آوردند و صحبت از بیماری وباء شد که همه در معرض خطر مرگ هستند.

 

مرحوم میرزا فرمود:
اگر من حکمی بدهم آیا لازم است انجام شود یا نه ؟
همه اهل مجلس تصدیق نمودند که بلی .

☘✨سپس فرمود:
من حکم می کنم که شیعیان ساکن سامراء از امروز تا ده روز همه مشغول خواندن زیارت عاشوراء شوند و ثواب آنرا هدیه روح شریف نرجس خانم والده ماجده حضرت حجة بن الحسن (عج) نمایند تا این بلاء از آنها دور شود اهل مجلس این حکم را به تمام شیعیان رساندند و همه مشغول زیارت عاشوراء شدند.

از فردای ختم، تلف شدن شیعه متوقف شد و همه روزه غیر شیعی ها می مردند به طوریکه بر همه آشکار گردیده برخی از آنها از آشناهای خود از شیعه ها پرسیدند: سبب اینکه دیگر از شما تلف نمیشوند چیست ؟

 

به آنها گفته بودند:
زیارت عاشوراء، آنها هم مشغول شدند و بلاء از آنها هم بر طرف گردید.

☘✨علامه فرید فرمودند:
وقتی گرفتاری سختی برایم پیش آمد فرمایش آن مرحوم بیادم آمد و از اول محرم سرگرم زیارت عاشوراء شدم روز هشتم بطور خارق العاده برایم فرج شد.

 

داستان های شگفت، مرحوم آیت الله دستغیب

موضوعات: مختلف  لینک ثابت


...


✍ دو نفر از مشركان به نام رفاعه و سوید اظهار اسلام كردند، ولى جزء منافقان شدند. بعضى از مسلمانان با آنها رفت و آمد داشتند. آیه نازل شد:

???? «یا ایها الذین آمنوا لاتتخذوا الذین اتخذوا دینكم هزواً ولعبا… اولیاء… اذا نادیتم الى الصلوة اتخذوها هزواً و لعبا» ????(مائده/57-58)

اى مؤمنین! كسانى كه دین شما را به بازى گرفته‏ اند، دوست خود قرار ندهید، آنان كه چون شما نداى نماز (اذان) سر مى ‏دهید آن را به بازى مى‏ گیرند.

????در این دو آیه، ابتدا مى‏ فرماید: آنان دین شما را به بازى مى ‏گیرند. سپس مى‏ فرماید: آنان اذان را به بازى مى‏ گیرند. پس معلوم مى‏ شود كه اذان و نماز عُصاره و چهره دین است.

 

 کتاب 114 نکته درباره‌ی نماز، محسن قرائتی

موضوعات: مختلف  لینک ثابت


...


#حدیث

امام(عليه السلام) به كسى كه زياد مدح او كرد ولى در دل وى را متهم مى ساخت، فرمود: «من كمتر از آن هستم كه تو مى گويى (و بر زبانت جارى مى سازى) و بالاتر از آنم كه در دل دارى

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




قایقی ساخته ام..

جنسش از راز و نیاز

بادبانش از صبر، دکلش از ایمان

در شبی مهتابی _

سفری دور و دراز، می کنم از لب دریا آغاز

دل به امواج بلا خواهم داد…

اگرم ساز مخالف زند و باد به همراهی طوفان خواهد

که مرا منصرف از راه کند

راه بیراهه کند، مضطر و درمانده کند

.. باکی نیست

من به همراه دعایی دارم

و به دل قطب نمایی دارم

و اگر در طی راه،،

به عنادی شکند زورق امید مرا گردابی

.. باز اندوهی نیست

بازوانی دارم

میزنم آب و شنا می کنم و میدانم

که «« خدایی »» دارم

** که اگر خسته شدم دست گیرد بی شک

و به ساحل برساند به یقین *

 

موضوعات: حرفهای قشنگ  لینک ثابت




اينم برا عاشقای آقا اميرالمؤمنين…

 

 

ﺑﺎ ﺍﺫﺍﻥ ﺣﺮﻣﺖ ﺍﺷﮏ ﭼﮑﯿﺪﻥ ﺩﺍﺭﺩ

ﻫﻢ ﻋﻠﯽ ﻫﻢ ﻭﻟﯽ ﺍﻟﻠﻪ ﺍﺵ ﺷﻨﯿﺪﻥ ﺩﺍﺭﺩ

.

ﺍﯼ ﺧﺪﺍ، ﺣﺐ ﻋﻠﯽ ﺍﻫﻞ ﺗﻤﻨﺎ ﺭﺍ ﺑﺲ

ﺍﺯ ﺩﻭ ﺩﻧﯿﺎﯼ ﺗﻮ ﺍﯾﻮﺍﻥ ﻧﺠﻒ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺑﺲ

.

ﯾﺎ ﻋﻠﯽ ﮔﻮﺷﻪ ﻧﮕﺎﻫﯽ ﺑﻪ ﻧﮕﺎﻫﻢ، ﺁﻫﻢ

ﭼﻘﺪﺭ ﺍﺷﮏ ﺑﺮﯾﺰﻡ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﻢ

.

ﭼﻪ ﺧﻮﺵ ﺍﺳﺖ ﺑﯿﻦ ﺭﻭﺍﻕ ﺗﻮ ﺯ ﭘﺎ ﺍﻓﺘﺎﺩﻥ

ﺻﺪ ﻭ ﺩﻩ ﺑﺎﺭ ﺩﺭ ﺍﯾﻮﺍﻥ ﻧﺠﻒ ﺟﺎﻥ ﺩﺍﺩﻥ

.

ﻣﻦ ﻣﺴﮑﯿﻦ ﭼﻪ ﯾﺘﯿﻤﺎﻧﻪ ﺍﺳﯿﺮﺕ ﺷﺪﻩ ﺍﻡ

ﻭﻣﻦ ﺧﺎﻧﻪ ﯼ ﮔﻞ، ﻓﺮﺵ ﺣﺼﯿﺮﺕ ﺷﺪﻩ ﺍﻡ

.

ﯾﺎﺩ ﺍﻧﮕﺸﺘﺮ ﻭ ﺁﻥ ﻣﺮﺩ ﻓﻘﯿﺮﺕ ﺷﺪﻩ ﺍﻡ

ﻭﺯ ﺍﻫﺎﻟﯽ ﺧﯿﺎﺑﺎﻥ ﻏﺪﯾﺮﺕ ﺷﺪﻩ ﺍﻡ

.

ﺷﯿﻌﻪ ﻭ ﺻﺒﺢ ﻧﺨﺴﺘﯿﻦ ﻭ ﺗﻮﻻﯼ ﻋﻠﯽ

ﺷﯿﻌﻪ ﻭ ﻭﻗﺖ ﻣﺪﺩ ﻧﺎﻡ ﺩﻻﺭﺍﯼ ﻋﻠﯽ

.

ﺷﯿﻌﻪ ﻭ ﻋﺎﻗﺒﺖِ ﻋُﻤﺮ ﻭ ﺗﻤﺎﺷﺎﯼ ﻋﻠﯽ

ﺷﯿﻌﻪ ﻭ ﻟﺤﻈﻪ ﺑﻪ ﻟﺤﻈﻪ ﭘﺪﺭﯼ ﻫﺎﯼ ﻋﻠﯽ

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت
 
   
 
مداحی های محرم