✿مدرسه علمیه جوادالائمه آبدانان استان ایلام✿
 
 

✿جــــوادالائــــــمه آبــــــــدانـــــان✿


حدیث موضوعی





اوقات شرعی


روزشمار فاطمیه


جستجو


آخرین نظرات
  • مازیار در ​در مسجد و در کعبه به دنبال چه هستی؟
  • یا کاشف الکروب  در برگزاری مراسم اربعین همراه با برگزاری نماز ونهار در مدرسه جوادلائمه"ع"خواهران
  • کامبیز در پدرم! کله ی صبح است! برو! داد نزن!
  • یا کاشف الکروب  در با پدر ومادر چگونه رفتار کنیم
  • یا کاشف الکروب  در نحوه شهادت شهید خرازی
  • یا کاشف الکروب  در عید غدیر از دیدگاه شیعیان
  • فرمانده در خیلی نگو من گناهکارم
  • شاهمرادی  در حدیث روز
  • گل نرگس  در جلب محبت ومعیت خدا باعدالت
  • گل نرگس  در جلب محبت ومعیت خدا باعدالت
  • فاطمه در ‌طریقه ختم دعــای مشــلول
  • سياحي‌  در حدیث
  •  در حدیث
  • عابدی  در حدیث
  • عابدی  در حدیث
  • ام المومنین  در توصیه های استاد دولابی برای زندگی..
  • عابدی  در حدیث
  • مژگان در پدرم! کله ی صبح است! برو! داد نزن!
  • گل نرگس  در حدیث روز
  • زكي زاده  در در تقوا وپرهیز از گناه..



آمار
  • امروز: 1806
  • دیروز: 1274
  • 7 روز قبل: 6809
  • 1 ماه قبل: 31603
  • کل بازدیدها: 1029977

 



 

 

پیر مردی تصمیم گرفت تا با پسر وعروس ونوه ی چهارساله خود زندگی کند.دستان پیر مرد می لرزیدوچشمانش خوب نمیدید و به سختی می توانست راه برود. هنگام خوردن شام غذایش را روی میز ریخت و لیوانی رابرزمین انداخت وشکست.

 

پسروعروس از این کثیف کاری پیرمرد ناراحت شدند:باید درباره پدربزرگ کاری بکنیم وگرنه تمام خانه را به هم می ریزد. آنها یک میز کوچک در گوشه اطاق قراردادند وپدربزرگ مجبور شد به تنهایی آنجا غذا بخورد . بعد از این که یک بشقاب از دست پدر بزرگ افتاد و شکست دیگر مجبور بود غذایش را درکاسه چوبی بخورد هروقت هم خانواده او را سرزنش می کردند پدر بزرگ فقط اشک می ریخت وهیچ نمی گفت.

 

یک روز عصر قبل از شام پدر متوجه پسر چهار ساله خود شد که داشت با چند تکه چوب بازی می کرد. پدر روبه او کرد وگفت:پسرم داری چی درست می کنی؟ پسر با شیرین زبانی گفت:دارم برای تو و مامان کاسه های چوبی درست می کنم که وقتی پیر شدید در آنها غذا بخورید!

 

یادمان بماند که : “زمین گرد است…”

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




داستان چشم برزخی دار شدن شیخ رجبعلی خیاط

 

سر و گوشش زیاد میجنبید. دخترخاله‌ی رجبعلی را میگویم. عاشق سینه چاک پسرخاله اش شده بود. عاشق پسرخاله‌‌ی جوان یک لا قبائی که کارگر ساده‌ی یک خیاطی بود و اندک درآمدی داشت و اندک جمالی و اندک آبروئی نزد مردم. بدجوری عاشقش شده بود. آنگونه که حاضر بود همه چیزش را بدهد و به عشقش واصل شود.

 

رجبعلیِ معتقد و اهل رعایت حلال و حرام نیز چندان از این دخترخاله بدش نمی آمد، اما عاشق سینه‌چاکش هم نبود. دخترخاله‌ی عاشق مترصّد فرصتی بود تا به کامش برسد و رجبعلی را به گناه انداخته و نهایتا به وصال او نائل شود. و این فرصت مهیا شد!

 

آن هم در روزی که مادر رجبعلی غذای نذری پخته بود و مقداری از نذری را در ظرفی ریخته بود و به رجبعلی داده بود تا برای خاله اش ببرد. رجبعلی رسید به خانه‌ی خاله، در زد؛ صدای دخترخاله بلند شد: «کیه؟» و گفت: «منم، رجبعلی» و صدای دخترخاله را شنید که میگوید: «بیا داخل رجبعلی، خاله‌ات هم هست». رجبعلی وارد شد و سلام و علیکی با دخترخاله‌اش کرد و ناگهان متوجه شد که خبری از خاله نیست و دخترخاله در خانه تنهای تنهاست! تا به خودش آمد دید که پشت سرش درب درب خانه قفل شده و دخترخاله هم ….

 

با خودش گفت: «رجبعلی! خدا می تواند تو را بارها و بارها امتحان کند، بیا یک بار تو خدا را امتحان کن! و از این حرام آماده و لذت بخش به خاطر خدا صرف نظر کن». پس تأملی کرد و به محضر خداوند عرضه داشت: «خدایا! من این گناه را به خاطر رضای تو ترک می کنم، تو هم مرا برای خودت تربیت کن».و توسط پنجره  از آن خانه فرار کرد و برگشت به خانه‌ی خود تا استراحت کند. صبح از خواب بلند شد و از خانه به قصد مغازه خیاطی بیرون زد و با کمال تعجب دید خیابان پر از حیوانات اهلی و وحشی شده است !!

 

 

آری! چشم برزخی رجبعلی در اثر چشم‌پوشی از یک گناهِ حاضر و آماده و به ظاهر لذیذ باز شده بود و این چشم‌پوشی، آغازی شد برای سیر و سلوک و صعود معنوی “شیخ رجبعلی خیاط” تا اینکه کسب کند مقامات عالیه معنوی را.

 

چه اکسیر ارزنده ای است این قاعده!! برای عارف شدن، نیاز نیست به چهل - پنجاه سال چله گرفتن و ریاضت کشیدن و نخوردن این غذا و ننوشیدن آن آشامیدنی. نه اینکه اینها بی اثر باشند، نه! اما “اصل” چیز دیگری است. بیهوده نبود که مرحوم بهجت تاکید میفرمودند بر این نکته که:

راه واقعی عرفان “ترک گناه است

 

 

 

منبع:

کتاب کيمياي محبت،‌ حجة الاسلام محمدي ري شهري

 

 

 

 

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




چهل حدیث پزشکی از امام علی(ع):

 

۱- آب :

 

از ایستاده آب خوردن بپرهیزید که باعث دردی می شود که درمان نداشته باشد .

 

۲- آب باران :

 

آب باران بنوشید که بدن را پاکیزه نموده و بیماری ها را دفع نماید .

 

۳- آب سرد :

 

تطهیر با آب سرد بواسیر را قطع می کند .

 

۴- آفتاب :

 

اگر خواستید در آفتاب بنشینید پشت به آن بنشینید , زیرا آفتاب بیماری درون را ظاهر می سازد .

 

۵- آویشن :

 

آویشن پرزهای معده را تقویت کرده و سالم نگه می دارد .

 

۶- ادرار:

 

بول کردن در حمام باعث فقر و پریشانی است .

 

۷- اسپند :

 

ریشه ی اسپند شادی آور و در ساقه و برگ آن درمان هفتاد و دو بیماری وجود دارد .

 

۸- اشک :

 

خوردن عدس دل را نازک می کند و اشک را جاری می سازد .

 

۹- اعصاب :

 

خوردن به قلب را قوت بخشد و معده را پاکیزه نماید و اعصاب را خوانا سازد و ترس را از دل می زداید .

 

۱۰- انار :

 

به کودکان خود انار دهید تا زودتر به سخن آیند .

 

۱۱- انجیر :

 

خوردن انجیر انسدادها را نرم می کند و برای باد قولنج مفید است , در روز از آن بسیار ولی در شب اندک بخورید .

 

۱۲- اندوه :

 

شستن لباس غم و اندوه را می زداید .

 

۱۳- انگور :

 

انگور هم قاتق است و هم میوه و هم غذا و هم شیرینی است .

 

۱۴- بادرنجبویه :

 

بادرنجبویه سده را می گشاید و اشتهای به غذا آورد و سل را برطرف سازد و به هضم غذا کمک کند .

 

۱۵- بخور کردن :

 

بخور کردن موجب سلامتی سر ( از بیماری ) است و بدن را از درون پاک می کند و انواع بیماری سر را از بین می برد .

 

۱۶- بدن :

 

حجامت بدن را سالم و خرد را استوار می سازد .

 

۱۷- بلغم :

 

ریشه ی ترب بلغم را قطع و غذا را هضم نماید .

 

۱۸- بنفشه :

 

حرارت تب را به بنفشه و آب خنک بشکنید که گرمای آن از گرمای جهنم است .

 

۱۹- بوی دهان :

 

جویدن کندر دندان ها را محکم و بلغم را دفع می کند و بوی دهان را از بین می برد .

 

۲۰- به :

 

خوردن به قلب ضعیف را تقویت می نماید و معده را پاک و دل را قوی و ترسو را شجاع و کودک در رحم را زیبا می سازد .

 

۲۱- بهداشت فردی :

 

امیر مومنان دستمالی داشت که پس از وضو ساختن روی خود را بدان خشک می کرد سپس آن را به میخی می آویخت و کسی جز او به آن دست نمی زد .

 

۲۲- بیماری :

 

خوراکت را کم کن تا بیماری ات کم شود .

 

۲۳- بینی :

 

روغن بنفشه در بینی بچکانید که حضرت رسول f فرمود : اگر مردم فواید این روغن را بدانند آن را سر می کشیدند .

 

۲۴- پرخوری :

 

پرخوری بدن را بدبو کند و از زیرکی جلوگیری کند .

 

۲۵- پرندگان :

 

از خوردن پرندگانی که سنگدان و چینه دان و خار پا ندارند و پرندگانی که سلاحشان ناخنشان می باشد بپرهیزید .

 

۲۶- پوست :

 

استعمال نوره ( جهت زدایش موی زاید ) پوست بدن را پاکیزه و منافذ آن را باز می کند .

 

۲۷- پیری :

 

چهار چیز موجب پیری زودرس می گردند : خوردن گوشت مانده و نشستن در جای نمناک و از پله ها بسیار بالا و پایین رفتن و با پیرزن نزدیکی نمودن .

 

۲۸- تب :

 

عناب تب را برطرف می سازد .

 

۲۹- تند خویی :

 

کسی که دوست دارد کمتر خشمگین گردد از گوشت دراج بخورد .

 

۳۰- چاشت :

 

هر که خواهد عمرش طولانی باشد چاشت را بامداد بخورد .

 

۳۱- چشم :

 

دست شستن پیش از غذا خوردن و بعد از آن چشم را جلا می دهد .

 

۳۲- حسد :

 

حسد دل را بیمار نموده و اندوه شدید آورد .

 

۳۳- ختنه :

 

در ختنه کردن فرزندانتان شتاب کنید که برایشان پاک تر است .

 

۳۴- خرما :

 

خرما بخورید که در آن درمان دردها است .

 

۳۵- خطمی :

 

شستن سر با خطمی چرک ها را می زداید و جانوران موجود در آن را نابود می کند .

 

۳۶- خواب :

 

پرخوری و بسیار خوابیدن بدن را تباه سازد و زیان به بار آورد .

 

۳۷- خوره :

 

در حمام آجر و سفال بر پای خود نسایید که مورث خوره است .

 

۳۸- دارو :

 

نوشیدن دارو برای بدن مانند صابون است برای لباس , آن را تمیز می نماید ولی کهنه اش نیز می کند .

 

۳۹-شانه کردن :

 

ایستاده شانه کردن باعث فقر و پریشانی می گردد.

 

۴۰- کفش :

 

نیکو انتخاب نمودن کفش به سلامتی بدن و نیز به طهارت در نماز کمک می کند .

 

منبع : نهج الطبایه

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




همسر دارى به شيوه اسلامى

 

مرد و زن نشسته اند دور ِ سفره .مرد قاشقش را زودتر فرو می برد توی كاسه سوپ و زودتر میچشد طعم غذا را و زودتر میفهمد كه دستپخت همسرش بی نمك است و اما زن چشم دوخته به او تا مُهر تاييد آشپزی اش را از چشم های مردش بخواند و مرد كه قاعده را خوب بلد است، لبخندی ميزند و می گويد : “چقدر تشنه ام !”

زن بی معطلی بلند میشود و برای رساندن ليوانی آب به آشپزخانه ميرود. سوراخ های نمكدان سر ِ سفره بسته است و به زحمت باز می شوند و تا رسيدن ِ آب فقط به اندازه پاشيدن ِ نمك توی كاسه زن فرصت هست برای مرد.

زن با ليوانی آب و لبخندی روی صورت برميگردد و می نشيند . مرد تشكر می كند، صدايش را صاف می كند و ميگويد:

” می دونستی كتاب های آشپزی رو بايد از روی دستای تو بنويسن؟ “

و سوپ بی نمكش را می خورد ؛ با رضايت

و زن سوپ با نمكش را میخورد ؛ با لبخند!

.

میدونید این زن خوشبخت کی بود ؟

همسر امام خمینی …

 

(نقل شده در کتاب زندگی به سبک روح الله)

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




اي دختر آفتاب اي خواهر ماه

 

اي آنكه تو را ستاره ها خاطر خواه

 

اين ذره به درگاه تو آورده پناه

 

يا فاطمه اشفعي لنا عند الله

 

موضوعات: شعر و دلنامه  لینک ثابت




دلم لک زده…

 

مشهد…

 

نیمه های شب…

 

روب رو ی ایوان طلا…

 

روی فرشهای دوست داشتنی صحن…

 

خیره ب گنبد طلا…

 

نسیم خنک…

 

واشک…اشک…اشک…

 

و یک ارزو…

 

خوشبحالت….

 

التماس دعا

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




حجاب از دو کلمه (حج+آب) درست شده است.

حج مایه حیات توحیدی مؤمن است و آب مایه حیات مادی مؤمن است!

کسی که از حجاب فاصله میگیرد مرده متحرک است!

وقتی میشنوی میگن اُمُل!

وقتی میشنوی میگن کلاغ سیاه..

وقتی میشنوی میگن چادرنشین..

ســکوت نشانه ے وقــار و آرامشِِ توست .. • • •

چادُر یا جا دُر؟

بہ نظر می رسد تلفظ اصلی و صحیحِ چادر ،

جا دُر بوده است !

جا دُر “یعنی جای درّ و گوهر…

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




فتواهای  مفتی های وهابیت

(کاملا واقعی)

 

۱- پدر و دخترش داخل یک خانه نمی توانند باشند وهمچنین اگر پدری بخواهد با دخترش به تنهایی صحبت کند حرام است!!!

 

۲- تکیه دادن زن به دیوار حرام است

 

۳- خیارسبزه  برای زنان حرام است

 

۴-گوسفند ماده  باید زنده به گور شوند

 

۵-مرد نمی تواند با همسرش محبت کند و او را ببوسد

 

۶-ابرو برداشتن برای زن حرام است

 

۷-گذاشتن خیار سبزه در کنار میوه های دیگر حرام است

 

۸-رابطه با شیعه حرام است

 

۹-مجله خانوادگي “روتانا” چاپ کشور اردن در شماره جديد خود اعلام كرد:

 

«يکي از شيوخ وهابي؛

 

استفاده از رستوران‌هاي بوفه‌با(سلف سرويس) که در آن چندين نوع غذا سرو مي شود را حرام اعلام کرد»!

 

۱۰-در همين راستا يک مفتي وهابي ديگري نيز “ميکي ماوس” را مرتد و ريختن

 خون آن را حلال کرده است!!

 

 فارغ از اينکه ميکي ماوس يک شخصيت کارتونیه

بوده و همين موضوع موجب انفجار بمب خنده در خبرگزاري‌هاي غربي

 و آمريکايي شده و دستمايه طنز طنزپردازان گرديده است.

 

۱۱-در فتوای دیگر از یک مفتی عربستانی برگزاری جشن‌ تولد وسالگرد ازدواج باطل‌ و حرام اعلام شده است.

 

۱۲-مركز مذكور همچنين در اين بيانيه آورده است: اهداي گل به بيمار علاوه بر اينكه از سنت هاي بلاد كفار است، هيچ منفعتي براي بيمار نخواهد داشت، لذا اهداي آن امري بيهوده است

 

۱۳- دیدن چهره نامزد از اینترنت حرام است

مفتی وهابی در یک فتوایی عجیب اظهار کرد که دیدن چهره نامزد از اینترنت حرام است..

?

 

۱۴-شيخ الباني: ذکر «بسم ا… الرّحمن الرّحيم» قبل از خوردن غذا بدعت و حرام است!

زيرا در سنّت فقط لفظ (بسم ا…) جایزاست.

 

حالا چند فتوای دیگه از مرجع اعظمشون:

 

شیخ عبدالعزیز بن باز« مفتی اعظم سابق عربستان سعودی»؛

 

1)مردها

 

2) مردها می توانند زنان خود را تنها با یک پیامک طلاق دهند.

 

3) میکی ماوس یک عروسک فساد انگیز است و باید نابود شود.

 

4) دختران مسلمان هرگز نمی توانند در نمایش ها نقش پسران را بازی کنند.

 

5) پوشیدن پیراهن تولید شده باشگاه منچستر یونایتد انگلیس حرام است.

 

6) ورزش یوگا حرام است

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




خدایا !

صدای افکار

بعضی از آدمهایت را خاموش کن ؛

تاصدای ، تو را هم بشنوند ~

آن قدر

غرق در قضاوت هستند

که :

فراموش کرده اند

قاضی تویی …!!

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت


...


علامه حسن زاده آملى مثالی میزدند:

.

اگر به صحرایی بروی که مار افعی آنجا باشد ،فرار میکنی تا افعی تو را نزند، حالا اگر کسی نامردانه پای تو را ببندد ، نمیتوانی فرارکنی، افعی تو را میزند و میکشد ، ایشان میفرمودند:

.

وقتی گناه میکنی ، جوری گناه نکن که گناه پای شما را ببندد، نتوانی فرارکنی، حداقل دورکعت نماز شب بخوان ، مناجاتی بخوان ، سعی کن در بن بست گیر نکنی که نتوانی فرار کنی . .

.

بعضی ها آنقدر گناه میکنند که خودشان را ضایع میکنند، عزیزان من ؛ گناه نکنید ، از دست میروید !

گنهکاران در قیامت به خداوند میگویند :ما در دنیا چیزهایی شنیده بودیم ، پشیمانیم میخواهیم برگردیم و اطاعت کنیم ، خدا میگوید: کجا برگردی؟

دنیا را جمع کردم !

زمین و آسمان را جمع کردم !

حواستان باشد ،یک روزی این جهان جمع میشود ، انسان دوباره برنمیگردد.

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




مردی بود قرآن میخواند و معنی قرآن را نمیفهمید .

 دخترکوچکش از او پرسید چه فایده ای دارد قرآن میخوانی بدون اینکه معنی آن رابفهمی؟

پدر گفت سبدی بگیر واز آب دریا پرکن وبرایم بیاور .

دختر گفت : غیر ممکن است که آب درسبد باقی بماند.

پدر گفت امتحان کن. دخترم.

دختر سبدی که درآن زغال میگذاشتند گرفت ورفت بطرف دریا وامتحان کرد سبدرازیرآب زد وبه سرعت به طرف پدرش دوید ولی همه آبها از سبد ریخت وهیچ آبی در سبد باقی نماند.پس به پدرش گفت که هیچ فایده ای ندارد .

پدرش گفت دوباره امتحان کن. دخترکم .

دختر دوباره امتحان کرد ولی موفق نشد که آب رابرای پدر بیاورد .برای بار سوم وچهارم هم امتحان کرد تا اینکه خسته شد وبه پدرش گفت که غیر ممکن است…

پس پدر به. او گفت سبد قبلا چطور بود؟

اینجا بود که دخترک متوجه شد و به پدرش گفت بله پدر قبلا سبد از باقیمانده های زغال کثیف وسیاه بود ولی الان سبد پاک وتمیز شده است.

 پدر گفت: این حداقل کاری است که قرآن برای قلبت انجام میدهد.

پس دنیاوکارهای آن قلبت را از الودگیها پرمیکند،

خواندن قرآن همچون دریا سینه ات راپاک میکند،

حتی اگر معنی آنرا ندانی…

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




 بعضي ﻫﺎ ﻣﻴﮕﻦ ‌ : ﺑﺎﺑﺎ ﺩﻟﺖ ﭘﺎﮎ ﺑﺎشه !

 

✔ﺟﻮﺍﺏ ﺍﺯ ﻗﺮﺁﻥ :

ﺁﻧﮑﺲ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺧﻠﻖ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ ، ﺍﮔﺮ ﻓﻘﻂ ﺩﻝ ﭘﺎﮎ برايش ﮐﺎﻓﯽ ﺑﻮﺩ ﻓﻘﻂ ﻣﯿﮕﻔﺖ ( ﺁﻣﻨﻮﺍ… )

 ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯿﮑﻪ ﮔﻔﺘﻪ :

‏[ ﺁﻣَُﻨﻮﺍ ﻭَ ﻋَﻤِﻠُﻮﺍ ﺍﻟﺼَّﺎﻟِﺤﺎﺕ ‏]

ﯾﻌﻨﯽ ﻫﻢ ﺩﻟﺖ ﭘﺎﮎ ﺑﺎﺷﺪ ،

 ﻫﻢ ﮐﺎﺭﺕ ﺩﺭﺳﺖ ﺑﺎﺷﺪ

ﺍﮔﺮ ﺗﺨﻤﻪ ﮐﺪﻭ ﺭﺍ ﺑﺸﮑﻨﯽ ﻭ ﻣﻐﺰﺵ ﺭﺍ ﺑﮑﺎﺭﯼ ﺳﺒﺰ ﻧﻤﯽ ﺷﻮﺩ .

ﭘﻮﺳﺘﺶ ﺭﺍ ﻫﻢ ﺑﮑﺎﺭﯼ ﺳﺒﺰ ﻧﻤﯽﺷﻮﺩ . ﻣﻐﺰ ﻭ ﭘﻮﺳﺖ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺑﺎﺷﺪ .

ﻫﻢ ﺩﻝ ؛ ﻫﻢ ﻋﻤﻞ !!

 

 ﺁﯾﺖ ﺍﻟﻠﻪ ﻣﺠﺘﻬﺪﯼ ره

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




ﺑﺰﺭﮔﯽ ﮔﻔﺖ : ﻭﺍﺑﺴﺘﻪ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﺷﻮﻳﺪ .

ﭘﺮﺳﻴﺪﻡ : ﭼﻪ ﺟﻮﺭی ؟

ﮔﻔﺖ : ﭼﻪ ﺟﻮﺭﻱ ﻭﺍﺑﺴﺘﻪ ﺑﻪ ﻳﻪ ﻧﻔﺮ ﻣﻴﺸﻲ ؟

ﮔﻔﺘﻢ : ﻭﻗﺘﻲ ﺯﻳﺎﺩ ﺑﺎﻫﺎﺵ ﺣﺮﻑ ﻣﻲ ﺯﻧﻢ ؛

ﺯﻳﺎﺩ ﻣﻴﺮﻡ ﻭ ﻣﻴﺎﻡ .

ﮔﻔﺖ : ﺁﻓﺮﻳﻦ .

ﺯﻳﺎﺩ ﺑﺎ ﺧﺪﺍ ﺣﺮﻑ ﺑﺰﻥ ؛

ﺯﻳﺎﺩ ﺑﺎ ﺧﺪﺍ ﺭﻓﺖ ﻭ ﺁﻣﺪ ﻛﻦ !…

ﺑﺰﺭﮔﯽ ﻣﯿﮕﻔﺖ :

ﻭﻗﺘﯽ ﺩﻟﺖ ﺑﺎ ﺧﺪﺍﺳﺖ،

ﺑﮕﺬﺍﺭ ﻫﺮ ﻛﺲ ﻣﻴﺨﻮﺍﻫﺪ ﺩﻟﺖ ﺭﺍ ﺑﺸﻜﻨﺪ …

ﻭﻗﺘﯽ ﺗﻮﻛﻠﺖ ﺑﺎ ﺧﺪﺍﺳﺖ،

ﺑﮕﺬﺍﺭ ﻫﺮ ﭼﻘﺪﺭ ﻣﻴﺨﻮﺍﻫﻨﺪ

 ﺑﺎ ﺗﻮ ﺑﯽ ﺍﻧﺼﺎﻓﯽ ﻛﻨﻨﺪ …

ﻭﻗﺘﯽ ﺍﻣﻴﺪﺕ ﺑﺎ ﺧﺪﺍﺳﺖ،

ﺑﮕﺬﺍﺭ ﻫﺮ ﭼﻘﺪﺭ ﻣﻴﺨﻮﺍﻫﻨﺪ

ﻧﺎ ﺍﻣﻴﺪﺕ ﻛﻨﻨﺪ …

ﻭﻗﺘﯽ ﻳﺎﺭﺕ ﺧﺪﺍﺳﺖ،

ﺑﮕﺬﺍﺭ ﻫﺮ ﭼﻘﺪﺭ ﻣﻴﺨﻮﺍﻫﻨﺪ

 ﻧﺎﺭﻓﻴﻖ ﺷﻮﻧﺪ …

ﻫﻤﻴﺸﻪ ﺑﺎ ﺧﺪﺍ ﺑﻤﺎﻥ .

ﭼﺘﺮِ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭ، ﺑﺰﺭﮔﺘﺮﻳﻦ ﭼﺘﺮِ ﺩﻧﻴﺎﺳﺖ ..

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




“نگاهتان را تغییر دهید”

 

 در کتاب فیه ما فیه مولانا داستان بسیار تامل برانگیزی به صورت شعر درباره ی  جوان عاشقی ست که به عشق دیدن معشوقه اش هر شب از این طرف دریا به آن طرف دریا می رفته و سحرگاهان باز میگشته  و تلاطم ها و امواج خروشان دریا او را از این کار منع نمی کرد .

دوستان و آشنایان همیشه او را مورد ملامت قرار میدادند و او را از این سرزنش میکردند . اما آن جوان عاشق هرگز گوش به حرف آن ها نمیداد و دیدار معشوق  آنقدر برای او  انگیزه بوجود می آورد که تمام سختی ها و ناملایمات را بجان میخرید .

شبی از شبها  جوان عاشق مثل تمامی شب ها از دریا گذشت و به معشوق رسید .

همینکه معشوقه خود را دید با کمال تعجب پرسید ;

چرا این چنین خالی در چهره ی خود داری !!!

معشوقه او گفت ؛ این خال از روز اول در چهره من بوده و من در عجبم که تو چگونه متوجه نشده ای .

جوان عاشق گفت ؛ خیر ، من هرگز متوجه نشده بودم و گویی هرگز آن را ندیده بودم .

لحظه ای دیگر جوان عاشق باز هم با تعجب پرسد . چه شده که در گوشه صورت تو جای خراش و جراحت است; ؟

معشوقه ی او گفت ؛ این جراحت از روز اول آشنایی من با تو در چهره ام وجود داشته و مربوط به دوران کودکی ست و من در تعجبم که تو چطور متوجه نشدی .

جوان عاشق میگوید ؛ خیر ، من هرگز متوجه نشده بودم و گویی هرگز  آن جراحت را ندیده بودم .

لحظه ای بعد آن جوان عاشق باز  پرسید ; چه بر سر دندان پیشین تو آمده !!! گویی شکسته است .

و معشوقه او جواب میدهد ؛ شکستگی دندان پیشین من از اتفاقی در دوران کودکی ام رخ داده و از روز اول آشنایی ما بوده و من نمیدانم چرا متوجه نشده بودی !!!!

جوان عاشق باز هم همان پاسخ را می دهد .

آن جوان ایرادات دیگری از چهره معشوقه اش می بیند و بازگو میکند و معشوقه نیز  همان جواب ها را می گوید .

به هر حال هر دو آنها شب را با هم به سحر میرسانند و مثل تمام سحر های پیشیین آن جوان عاشق از معشوقه خداحافظی میکند تا از مسیر دریا باز گردد .

معشوقه اش می گوید ; اینبار باز نگرد ، دریا بسیار پر تلاطم و طوفانی ست !!!

جوان عاشق با لبخندی می گوید ; دریا از این خروشانتر  بوده و من آمده ام ، این تلاطم ها نمیتواند مانع من شود .

معشوقه اش می گوید ؛ آن زمان که دریا طوفانی بود و می آمدی … عاشق بودی … و این عشق نمی گذاشت هیچ اتفاقی برای تو بیافتد . اما دیشب بخاطر هوس آمدی ، به همین خاطر تمام بدی ها و ایرادات من را دیدی . از تو درخواست میکنم برنگردی ، زیرا در دریا غرق می شوی .

جوان عاشق قبول نمیکند و باز میگردد و در دریا غرق میشود ….

 

مولانا پس از این داستان در چندین صفحه به تفسیر می پردازد .

مولانا میگوید ; تمام زندگی شما مانند این داستان است . زندگی شما را نوع نگاه شما به پیرامونتان شکل میدهد . اگر نگاهتان ، مانند نگاه یک عاشق باشد ، همه چیز را عاشقانه می بینید . اگر نگاهتان منفی باشد همه چیز را منفی میبینید ، دیگر آدم های خوب و مثبت را در زندگی پیدا نخواهید  کرد و نخواهید دید . دیگر اتفاقات خوب و مثبت در زندگی شما رخ نخواهد داد و نگاه منفیتان اجازه نخواهد داد چیزهای خوب را متوجه شوید . اگر نگاه عاشقانه از ذهنتان دور شود تمام بدی ها را خواهید دید و خوبی ها را متوجه نخواهید شد . نگاهتان اگر عاشقانه باشد بدی ها را میتوانید به خوبی تبدیل کنید .

اگر نگاهتان را تغیبر ندهید دیگر نخواهید توانست انسانهای خوب و مثبت در پیرامون زندگی خود پیدا کنید . روز به روز افسرده تر میشوید و لحظه به لحظه در زندگی خود بیشتر  ناامید میشوید و در  نهایت در دریای پر تلاطم و طوفانی افکار منفی خویش غرق میشوید .

اگر میخواهید در زندگی موفق باشید  و به آرامش برسید تنها کافیست نگاه خود را تعییر دهید .

 

“عاشق باشید و  به همه چیز و همه کس عاشقانه نگاه کنید.

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




انا عبدک

 

 

 

روزی مرحوم آخوند کاشی مشغول وضو گرفتن بودند.

 

که شخصی باعجله آمد وضو گرفت و به داخل مسجد رفت و به نماز ایستاد.

 

با توجّه به این که مرحوم کاشی خیلی مؤدّب وضو می‌گرفت و همه آداب و ادعیه ی وضو را به جا می‌آورد؛ تا وضوی آخوند تمام شود، آن شخص نماز ظهر و عصر خود را هم خوانده بود.

 

به هنگام خروج با مرحوم کاشی رو به رو شد

 

ایشان پرسیدند : چه کار می‌کردی…!؟

 

گفت : هیچ…

 

فرمود : تو هیچ کار نمی‌کردی…!؟ 

 

گفت : نه! می‌دانست که اگر بگوید نماز می‌خواندم، کار بیخ پیدا می‌کند.

 

آقا فرمود : مگر تو نماز نمی‌خواندی…!؟

 

گفت : نه…!

 

آخوند فرمود: من خودم دیدم داشتی نماز می‌خواندی.

 

گفت :نه آقا اشتباه دیدی…

 

سؤال کردند : پس چه کار می‌کردی…!؟

 

گفت : فقط آمده بودم بگویم من یاغی نیستم، همین…

 

این جمله در مرحوم آخوند (رحمه الله) خیلی تأثیر گذاشت.

 

تا مدّت ها هر وقت از احوال آخوند می‌پرسیدند،

ایشان با حال خاصی می‌فرمود: من یاغی  نیستم…

 

خدا من یاغی نیستیم…!

بنده ام…!  

 

انا عبدک

اگه اشتباهی کردم دشمنی نداشتیم هوا هوس غلبه کرد

 

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




 

هر وقت خواستین قهر کنین قبلش اینارو با همسرتون طی کرده باشین که قوانین قهر باید در هر شرایطی رعایت بشه.

1) حق نداریم به خونواده های هم توهین کنیم.

.

2) حق نداریم مسایل و مشکلات کهنه رو مطرح کنیم. تو هر دعوا فقط راجع به همون موضوع بحث میکنیم.

.

3) شام و ناهار نپختن و شام و ناهار نخوردن نداریم. همه اعضا مثل حالت عادی باید برای غذا حاضر باشن.

.

4) سلام و خداحافظی در هر صورت لازمه

.

5) هبچکس حق نداره جای خوابشو عوض کنه

.

6) هر کس برای آشتی پیش قدم بشه اون یکی باید براش کادو بخره

.

7) حق نداریم اشتباه طرف مقابلو تعمیم بدیم . مثلا عبارت تو همیشه…. ممنوعه.چون اینکار دعوا رو به اوج میرسونه

.

8) باید به هم فرصت بدیم که هرکی راجع به دیدگاهش نسبت به موضوع دعوا 5 دقیقه صحبت کنه و طرف دیگه هم 5 دقیقه زمان برای پاسخگویی داره. و بعد اگه حرفی باقی موند باید به فردا موکول بشه تا سر و ته بحث مشخص باشه.

 

 

موضوعات: خانواده  لینک ثابت




خدایا

صدای افکار

بعضی از آدمهایت را خاموش کن

تاصدای،تو را هم بشنوند

آن قدر

غرق در قضاوت هستند

که

فراموش کرده اند

قاضی تویی…

۰۷/۲۷/۲۰۱۵، ۱۵:۰۳ - نرگس: ًشخصی مادر پیرش را در زنبیلی می گذاشت و هر جا که می رفت با خود می برد .

روزی حضرت عیسی او را دید و فرمود : آن زن کیست ؟

گفت : این زن مادرم است .

او مرا بزرگ کرده است و به گردن من حق دارد و من تا آخر عمرش او را به دوشم می گیرم تا مهرش را پاسخ گفته باشم .

حضرت عیسی فرمود : او را شوهر بده و خود را رها کن .

شخص گفت : پیر و علیل است و قادر به حرکت نیست .

پیر زن دستش را از زنبیل بیرون آورد و بر سر پسرش زد و گفت :

آخه نکبت !!! تو بهتر می فهمی یا پیغمبر خدا؟

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




 عذاب بی غیرتی از لسان مبارک نبی اکرم (ص) :

 

قال رسول الله وَ أَيُّمَا رَجُلٍ رَضِيَ بِتَزَيُّنِ امْرَأَتِهِ وَ تَخْرُجَ مِنْ بَابِ دَارِهَا فَهُوَ دَيُّوثٌ وَ لَا يَأْثَمُ مَنْ يُسَمِّيهِ دَيُّوثاً وَ الْمَرْأَةُ إِذَا خَرَجَتْ مِنْ بَابِ دَارِهَا مُتَزَيِّنَةً مُتَعَطِّرَةً وَ الزَّوْجُ بِذَاكَ رَاضٍ بُنِيَ لِزَوْجِهَا بِكُلِّ قَدَمٍ بَيْتٌ فِي النَّارِ فَقَصِّرُوا أَجْنِحَةَ نِسَائِكُمْ……

 

 و هرگاه زنی از خانه اش خارج شود، در حالیکه “معطر” و"آرایش کرده” باشد، و شوهرش به وضع او  راضى باشد، بنا شود از براى شوهر وى، بهر قدمى، خانه ای در دوزخ، پس كوتاه كنيد دست زنان خود را و دراز مگذاريد، كه بدرستى كه دراز گردانيدن دست او پشيمانى است و جزاء آن دوزخست و در كوتاه گردانيدن آن رضا و شاديست و بی‏حساب داخل بهشت  شدن است .حفظ كنيد وصيت مرا در امر زنان خود كه خلاص ‏شويد از سختى عذاب و هر كه حفظ نكند وصيت مرا پس چه باشد حال او پیش خدای تعالی

 

 (جامع الاخبار (للشعیری) ص185)

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




ﻗﻠﺒﺖ ﺭﺍ ﺁﺭﺍﻡ ﮐﻦ…

 

ﯾﮏ ﻭﻗﺖ ﻫﺎﯾﯽ ﺑﻨﺸﯿﻦ ﻭ ﺧﻠﻮﺕ ﮐﻦ ﺑﺎ ﺗﻤﺎﻡ ﺳﮑﻮﺕ ﻫﺎﯾﺖ…

نﮕﺎﻩ ﮐﻦ ﺑﻪ ﺍﻃﺮﺍﻓﺖ…

ﺑﻪ ﺧﻮﺷﺒﺨﺘﻰ ﻫﺎﯾﺖ…

بﻪ ﮐﺴﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﻣﯿﺪﺍﻧﯽ ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻧﺪ…

ﺑﻪ ﻭﺟﻮﺩ ﺁﺩﻡ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯾﺖ ﺍﻫﻤﯿﺖ ﺩﺍﺭﻧﺪ…

ﻭ ﺑﻪ ﺧﺪﺍﯾﯽ ﮐﻪ ﺗﻨﻬﺎﯾﺖ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﮔﺬﺍﺷﺖ…

ﮔﺎﻫﯽ ﯾﮏ ﺟﺎﯼ ﺩﻧﺞ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﮐﻦ…

ﮔﺎﻫﯽ ﯾﮏ ﺟﺎﯼ ﺷﻠﻮﻍ…

ﺁﺭﺍﻣﺶ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻫﺮ ﺩﻭ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﻦ…

ﻫﻢ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﺷﻠﻮﻏﯽ ﺁﺩﻡ ﻫﺎ…

ﻫﻢ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﺍﯼ ﭼﻮﺑﯽ ﻭ ﺗﻨﻬﺎ…

ﺩﻝ ﻣﺸﻐﻮﻟﯽ ﻫﺎ ﺭﺍ ﮔﺎﻫﯽ ﺳﺎﺩﻩ ﺗﺮ ﺣﺲ ﮐﻦ…ﺑﺎﺭﺍﻥ ﺭﺍ ﺑﯽ ﭼﺘﺮ ﺑﺸﻨﺎﺱ…

ﺧﻮﺷﺤﺎﻟﯽ ﺭﺍ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﺑﺰﻥ…

 

* ﻭ ﺑﺪﺍﻥ ﮐﻪ ﺗﻮ “ﺑﻬﺘﺮﯾﻨﻰ"*

 

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




حدیثی از امام کاظم ع

 

 

 

 

امام کاظم علیه السلام : خوشا به حال شیعیان ما که در غیبت قائم ما بر محبت و ولایت ما و بیزاری از دشمنان ما پایدار ماندند، آنها از ما و ما از آنهائیم. و همانا آنان امامت ما را پذیرفتند، ما هم آنها را به عنوان شیعیان خود پذیرفتیم. خوشا به حال آنها و باز هم خوشا به حال آنها، آنها به خدا قسم در درجه ما و در کنار ما در روز قیامت اند.

 

 

امام کاظم علیه السلام : طوبی لشیعتنا المتمسکین بحبّنا فی غیبة قائمنا الثابتین علی موالاتنا و البرائة من اعدائنا اولئک منـّا و نحن منـهم، وقد رضوا بنا ائمة ورضینا بهم شـیعة، طوبـی لهم ثم طوبــی لهم هم والله معـنا فی درجـــتنا یوم القیامة. الزام الناصب، ص 68.

 

 

خدایا روزی همه ما گردان محشور شدن در جوار امامان معصوم علیهم السلام

 

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت
 
   
 
مداحی های محرم