✿مدرسه علمیه جوادالائمه آبدانان استان ایلام✿
 
 

✿جــــوادالائــــــمه آبــــــــدانـــــان✿


حدیث موضوعی





اوقات شرعی


روزشمار فاطمیه


جستجو


آخرین نظرات
  • مازیار در ​در مسجد و در کعبه به دنبال چه هستی؟
  • یا کاشف الکروب  در برگزاری مراسم اربعین همراه با برگزاری نماز ونهار در مدرسه جوادلائمه"ع"خواهران
  • کامبیز در پدرم! کله ی صبح است! برو! داد نزن!
  • یا کاشف الکروب  در با پدر ومادر چگونه رفتار کنیم
  • یا کاشف الکروب  در نحوه شهادت شهید خرازی
  • یا کاشف الکروب  در عید غدیر از دیدگاه شیعیان
  • فرمانده در خیلی نگو من گناهکارم
  • شاهمرادی  در حدیث روز
  • گل نرگس  در جلب محبت ومعیت خدا باعدالت
  • گل نرگس  در جلب محبت ومعیت خدا باعدالت
  • فاطمه در ‌طریقه ختم دعــای مشــلول
  • سياحي‌  در حدیث
  •  در حدیث
  • عابدی  در حدیث
  • عابدی  در حدیث
  • ام المومنین  در توصیه های استاد دولابی برای زندگی..
  • عابدی  در حدیث
  • مژگان در پدرم! کله ی صبح است! برو! داد نزن!
  • گل نرگس  در حدیث روز
  • زكي زاده  در در تقوا وپرهیز از گناه..



آمار
  • امروز: 93
  • دیروز:
  • 7 روز قبل: 4468
  • 1 ماه قبل: 27812
  • کل بازدیدها: 869011

 



 

تعریف فشار قبر از دیدگاه عرفان:

جدا شدن روح از بدن هنگام مرگ قطعی ، در کسری از ثانیه انجام میشود . این لحظه چنان سریع اتفاق می افتد که حتی کسی که چشمانش لحظه مرگ باز است فرصت بستن آن را پیدا نمیکند . یکی از شیرین ترین تجربیات انسان دقیقا لحظه جدا شدن روح از جسم میباشد . یه حس سبک شدن و معلق بودن .

بعد از مرگ اولین اتفاقی که می افتد این است که روح ما که بخشی از آن هاله ذهن است و در واقع آرشیو اطلاعات زندگی دنیوی اوست شروع به مرور زندگی از بدو تولد تا لحظه مرگ میکند و تصاویر بصورت یک فیلم برای روح بازخوانی میشود . شاید گمان کنیم که این اتفاق بسیار زمان بر است . زمان  در واقع قرارداد ما انسانهاست . این ما هستیم که هر دقیقه را 60 ثانیه قرارداد میکنیم . اما زمان در واقع فراتر این تعاریف است .

با مرور زندگی ، روح اولین چیزی که نظرش به آن جلب میشود،  وابستگیهای انسان در طول زندگی میباشد . برخی از این وابستگی ها در زمان حیات حتی فراموش شده بود ولی در این مرحله دوباره خودنمایی میکند .میزان و لول وابستگی دنیوی برای هرکس متغیر است .

روح از بین خاطراتش وابستگی های خود را جدا میکند . این وابستگی ها هم مثبت است هم منفی . مثلا وابستگی به مال دنیا یک وابستگی منفی و وابستگی مادر به فرزندش هم نوعی دلبستگی و وابستگی مثبت محسوب میشود . ولی به هرحال وابستگی ست .

این وابستگی ها کششی به سمت پایین برای روح ایجاد میکند که او را از رفتن به سمت هادی یا راهنما جهت خروج از مرحله دنیا باز میدارد . یعنی روح بعد از مرگ تحت تاثیر دو کشش قرار میگیرد . یکی نیروی وابستگی از پایین و دیگری نیروی بشارت دهنده به سمت مرحله بعد . اگر نیروی وابستگی ها غلبه داشته باشد باعث میشود روح تمایل پیدا کند که دوباره وارد جسم گردد . چون توان دل کندن از وابستگی را ندارد و دوست دارد دوباره آن را تجربه کند . به همین جهت روح به سمت جسم رفته و تلاش میکند جسم مرده را متقاعد کند که دوباره روح را بپذیرد . فشاری که به “روح” وارد میشود جهت متقاعد کردن جسم خود در واقع همان فشار قبر است . این فشار به هیچ وجه به جسم وارد نمیشود . چون جسم دچار مرگ شده و دردی را احساس نمیکند . پس فشار قبر در واقع فشار وابستگی هاست و هیچ ربطی ندارد که شخص قبر دارد یا ندارد . این فشار هیچ ربطی به شب زمینی ندارد و میتواند از لحظه مرگ شروع گردد .

یکی از دلایل تلقین دادن به فرد فوت شده در واقع این است که به باور مرگ برسد و سعی در برگشت نداشته باشد .

بعد از مدتی روح متقاعد میشود که تلاش او بیهوده است و فشار قبر از بین میرود .

حضرت علی (ع) :

طوری زندگی کن که گویا هزارسال دیگر زنده ای و طوری هم زندکی کن که گویا فردا می میری …

وابستگی ها باعث میشود که روح ، شاید سالها نتواند از این مرحله بگذرد .   بحث روح های سرگردان و سنگین بودن قبرستانها بدلیل همین وابستگی هاست . گاهی تا سالها فرد فوت شده نمیتواند وابستگی به قبر خود و جسمی که دیگر اثری از آن نیست را رها کند .

به امید اینکه بتوانیم به درک این شعر برسیم:

 

دنیا همه هیچ و کار دنیا همه هیچ

ای هیچ برای هیچ بر هیچ مپیچ …

 

 بگذار و بگذر

ببین و دل مبند

چشم بینداز و دل مباز

که دیر یا زود باید گذاشت و گذشت …

 

موضوعات: فرهنگی- اجتماعی - مذهبی  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...





پروردگارا

 امروز تحول را به خانه دلم مهمان کن،

 تابستان است و تا پاییزت چند قدم  بیشتر نمانده  و من امروز مهر را نیازمندم …

 امروز آغاز را بر من جاری ساز،

 بگذار امیدم جوانه زند،

 امروز از نو آغاز میکنم راهی را که در نیمه بازگشتم؛

از تو میخواهم راهنما و راهبرم باشی

 بی همتایم  کنارم باش…

الهی آمین

 

موضوعات: مناجات نامه  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...





ﭘﺸﯿﻤﺎﻧﯽ ﺍﺑﻠﯿﺲ ﺩﺭ ﻭﺍﻗﻌﻪ ﯼ ﻋﺎﺷﻮﺭﺍ   !؟؟

 

ﭘﺪﺭ ﺁﯾﺖ ﺍﻟﻠﻪ ﺳﯿﺪ ﻣﺤﻤﺪﺗﻘﯽ ﻣﺪﺭﺳﯽ ﻧﻘﻞ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ:

 

ﻋﺼﺮ ﻋﺎﺷﻮﺭﺍﯼ ﺳﺎﻝ 61 ﻫﺠﺮﯼ ، ﺷﯿﻄﺎﻧﮏ ﻫﺎ ﺩﯾﺪﻧﺪ ﮐﻪ ﺍﺑﻠﯿﺲ 

 

ﺳﺮﮐﺮﺩﻩ ﯼ ﺁﻧﺎﻥ ، ﺑﻪ ﺳﺮ ﻭ ﺻﻮﺭﺕ ﻣﯽ ﺯﻧﺪ ﻭ ﻣﯽ ﮔﺮﯾﺪ

 

ﮔﻔﺘﻨﺪ:

 

 

ﺍﻣﺮﻭﺯ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺑﺎﯾﺪ ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﺑﺎﺷﯽ  ﺍﺯ ﭼﻪ ﺭﻭ ﭘﺮﯾﺸﺎﻧﯽ ﻭ ﮔﺮﯾﺎﻥ؟

 

ﮔﻔﺖ:

 

 

ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺑﺰﺭﮔﯽ ﮐﺮﺩﻡ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﺟﻤﺎﻋﺖ ﺭﺍ ﻭﺍﺩﺍﺷﺘﻢ ﮐﻪ ﺣﺴﯿﻦ ﺭﺍ ﺑﮑﺸﻨﺪ

 

 

ﮔﻔﺘﻨﺪ:ﭼﻄﻮﺭ؟ 

 

 

ﻣﮕﺮ ﺗﻮ ﻧﻤﯽ ﺧﻮﺍﺳﺘﯽ ﺍﯾﻦ ﺟﻤﻊ ﺑﻪ ﻇﺎﻫﺮ ﻣﺴﻠﻤﺎﻥ ،

 

 

 ﺭﺍﻫﯽ ﺟﻬﻨﻢ ﺷﻮﻧﺪ؟ ﻭ ﻣﮕﺮ ﻧﺸﺪﻧﺪ؟

 

 

ﮔﻔﺖ:ﭼﺮﺍ ﭼﻨﯿﻦ ﺷﺪ

 

 

 ﻭﻟﯽ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻧﮑﺘﻪ ﻏﻔﻠﺖ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻡ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭ ، 

 

 

ﺑﺎﺏ ﺭﺣﻤﺖ ﺍﻟﻬﯽ ﺑﻪ ﺭﻭﯼ ﻣﺮﺩﻡ ﺑﺎﺯ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ

 

 

 ﻫﺮﮐﺲ ﺑﻪ ﻧﺤﻮﯼ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺩﺳﺘﮕﺎﻩ ﺍﻣﺎﻡ ﺣﺴﯿﻦ [ﻋﻠﯿﻪ ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ]

 

 

 ﺟﺎﯼ ﻣﯽ ﺩﻫﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺷﻔﺎﻋﺖ ﺍﻭ ﺑﻬﺮﻩ ﻣﻨﺪ ﻣﯽ ﮔﺮﺩﺩ.

 

 

ﻣﻨﺒﻊ:ﺩﺍﺳﺘﺎﻧﻬﺎﯼ ﺭﻭﺡ ﻓﺰﺍ ﺹ 127

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...





نمازهایم اگر “نماز” بود…

 

نمازهایم اگر “نماز” بود که موقع سفر، ذوق نمی کردم از شکسته شدنش!

 

نمازهايم اگر نماز بود که رکعت آخرش این قدر کیف نداشت!

 

اگر نمازم نماز بود، تبدیل نمی شد به یک فرصت طلایی برای خلق ایده های بکر!! تبدیل نمی شد به مناسب ترین زمان تحلیل رفتار فلان همکار! تبدیل نمی شد به ماشین حساب!!

 

نه.

نمازهایم"نماز” نیست.

 

اگر نماز بود، یک “کارواش قوی” می شد و با فشار می شست از دلم همه ی سیاهی ها را، لکه ها را.

 

اگر نماز بود، می شد “کیمیا” و مس وجودم را تبدیل می کرد به طلا…

 

اگر نمازم نماز بود،

می شد پل، می شد پناهگاه، می شد دارو، می شد مرهم، می شد درمان، می شد میعادگاه، می شد دانشگاه….

 

خدایا:

 

بر من منت بگذار و کاری کن نمازهایم، “نماز” شود….فقط همین !

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...





بهتـــر از خامنـــه ای کیســـت کــه رهبــر باشد؟

 

امّــــت مصطفـــوی را ســــر و ســـــــرور باشد

 

بـــه جماعات ولایـــی چـــو علــــی نیســت ولی

 

این شعـــــــــار همــــــه از اصغــر و اکبـر باشد

 

عارف و واقف و سیّاس و سخن سنج و خطیب

 

عالـــم و عامــــــل و فنّـــــان و هنـــــرور باشد

 

حامـــــی مـــردم مستضعــــف عالــــم چو امام

 

هــــادم دشمـــــــن مستکبــــــــر ابتــــــر باشد

 

سخنانش همــــــه در معرفـت و شـور و شعور

 

گر بــــه تکـــــرار رســــــد قنــــد مکـرّر باشد

 

رهنمـــــودی که از آن لعـــــل شکر افشان داد

 

آرمـــــانشهـــــــــر ولا را در دیگـــــــــر باشد

 

در چنیــــــن مملکتی قبلـــــه ی ابدال و فحول

 

عالمی نیســــت که از خامنــــــه ای سر باشد

 

اعلم و اکرم و افضل چـــه کسی هست جز او؟

 

بنماییـــــــد اگـــــر در همــــــه کشــــور باشد

 

دانش آموختــــــه ی مکتب زهـــــرا و علــی(عليهم السلام)

 

تالـــی و ثانـــــی سلمــــــان و ابــــــوذر باشد

 

رهبــــری جامع الاطراف تـــــر از او به جهان

نیست ، گــــر هست کجــــــا قابل باور باشد؟

 

مفخر حــــوزه ی علمیّه چه در قم چه نجف

 

کس اگر دیــــده همیــــن نخــــــل تناور باشد

 

از بر عشــــق سري خـــــورد برآورد بهشت

 

دفتر حسن وی آن شیعـــــــه که از بر باشد

 

هر چه خوبان همه دارنـد بدو ارزانی است

 

منکر آن کــــور و کــــــر عامل منکر باشد

 

چه به لبنان چه فلسطیـن چه به افغانستان

 

همــــه جا ملجاء امّــــت چــــو پیمبر باشد

 

چه کس انــــدر همه آفاق توان کرد سراغ

 

که به دنبال علي(ع) در صف محشر باشد.

 

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...





حاج آقا پناهیان:

شما باید خیلی شنیده باشین که آدم باید در انتخاب همسر دقت کنه ….

شما زیاد گوشتونو به این حرفا ندین!…

این از عجایب روزگار ماست …

ببینید رفقا …

ما توی روایات داریم که انتخاب همسر مهمه اما اون قدری که تو صداسیما میگن نیست !

…وقتی زیاد این حرف رو تو صداسیما بزنن

مردم کم کم به انتخابشون شک میکنن.. !

شک که کردن راحت دعوا میکنن …

راحت که دعوا شد …راحت طلاق گرفته میشه …

خجالت آوره آمار طلاق تو کشور ما …

بابا انتخاب همسر اونقدرها مهم نیست …

با هر کسی که ازدواج کردی اون بهترین کسی بوده که خدا برات انتخاب کرده ..!

آقا..اینجا تو قرآن می فرمایند :

ما زندگی انسان روخلق کردیم برا چی ..؟

زندگیتو خلق کردیم برا امتحان …

خب خدا بدونه تو داری می ری تو خونه ای که رشدت از بین میره خب نمیزاره ..!

انتخاب همسر یه امریه که عجیب و غریب مقدر شده …

استخاره هم نمیخواد ..

هرکی میخواد با کسی ازدواج کنه دو رکعت نماز بخونه

بعدش صدبار بگه استخیرک یا الله …

یه یا علی بگه بره جلو …

جور شد ؛ راحت بزار جور شه …

سخت گیری نکن …

هوای نفست دخالت نکنه سخت نگیری …

گاهی تو این انتخاب همسرها اینقده گناه میشه…

اینقده دلها شکسته میشه…

اینقدر شک و تردید به خدا میشه ….

… انتخاب همسر یه امریه که عجیب و غریب مقدر شده …

هر کسی نمی تونه با هرکسی ازدواج کنه …

خدا بدونه تو داری می ری تو خونه ای که رشدت از بین می ره خب نمی زاره ….

در مسئله خانواده ، قضیه رو از انتخاب همسر شروع نکنین…

مهمه،ولی زیادی به انتخاب درست اهمیت ندین …

اون وقت همه به انتخاباشون شک میکنن ..!

( مهم رفتار تو با خانواد ته ..! )

پیامبر (ص) می فرمایند:

هرکسی میخواد خدا رو طیب و پاکیزه ملاقات کنه با همسرش بره پیش خدا.

…هرکی میخواد باصفا ، پاکیزه …بره پیش خدا با همسرش بره…

 

موضوعات: سخن بزرگان  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...





هرگاه در زندگیت گیری پیش آمد و راه بندان شد، بدان خدا کرده است.

زود برو با او خلوت کن و بگو: با من چکار داشتی که راهم را بستی؟

هر کس گرفتار است در واقع گرفتار یار است

 

 

عارف بالله دولابی

 

موضوعات: سخن بزرگان  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...





یک روز آموزگار از دانش‌آموزانی که در کلاس بودند پرسید:

آیا می‌توانید راهی غیر تکراری برای ابراز عشق، بیان کنید؟

برخی از دانش آموزان گفتند:

با بخشیدن، عشقشان را معنا می‌کنند.

برخی؛ دادن گل و هدیه

و برخی؛ حرف‌های دلنشین را، راه بیان عشق عنوان کردند.

 

شماری دیگر هم گفتند:

 

با هم بودن در تحمل رنج‌ها و لذت بردن از خوشبختی را، راه بیان عشق می‌دانند.

 

در آن بین، پسری برخاست و پیش از این که شیوه دلخواه خود را برای ابراز عشق بیان کند، داستان کوتاهی تعریف کرد:

 

یک روز زن و شوهر جوانی که هر دو زیست شناس بودند، طبق معمول برای تحقیق به جنگل رفتند. آنان وقتی به بالای تپّه رسیدند درجا میخکوب شدند. یک قلاده ببر بزرگ، جلوی زن و شوهر ایستاده و به آنان خیره شده بود. شوهر، تفنگ شکاری به همراه نداشت و دیگر راهی برای فرار نبود. رنگ صورت زن و شوهر پریده بود و در مقابل ببر، جرات کوچک‌ترین حرکتی نداشتند. ببر، آرام به طرف آنان حرکت کرد. همان لحظه، مرد زیست شناس فریاد زنان فرار کرد و همسرش را تنها گذاشت. بلافاصله ببر به سمت شوهر دوید و چند دقیقه بعد ضجه‌های مرد جوان به گوش زن رسید. ببر رفت و زن زنده ماند.

 

داستان به اینجا که رسید دانش آموزان شروع کردند به محکوم کردن آن مرد. راوی اما پرسید:

 

آیا می‌دانید آن مرد در لحظه‌های آخر زندگی‌اش چه فریاد می‌زد؟

 

بچه ها حدس زدند حتما از همسرش معذرت خواسته که او را تنها گذاشته است!

 

راوی جواب داد:

 

نه، آخرین حرف مرد این بود که، عزیزم، تو بهترین مونسم بودی. از پسرمان خوب مواظبت کن و به او بگو پدرت همیشه عاشقت بود.

 

قطره‌های بلورین اشک، صورت راوی را خیس کرده بود که ادامه داد:

 

همه زیست شناسان می دانند که ببر فقط به کسی حمله می‌کند که حرکتی انجام می‌دهد و یا فرارمی‌کند. پدر من در آن لحظه وحشتناک، با فدا کردن جانش، پیش‌مرگ مادرم شد و او را نجات داد. این صادقانه‌ترین و بی‌ریاترین راه پدرم برای بیان عشق خود به مادرم و من بود.

 

موضوعات: داستان آموزنده  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...





مواظب باشیم دل‌ مان جایی نرود، که اگر رفت بازگرداندنش کار سختی است و گاهی محال است! اگر برگردد معمولاً مجروح و معلول باز می‌گردد،

مراقب باشیم! دل آدم، سر به هوا و خیلی عاشق‌ پیشه است و خیلی سریع انس می‌گیرد؛

اگر غفلت کنیم، می‌رود و خودش را به چیزهای بی‌ارزش وابسته می‌کند.

 

 

 

موضوعات: حرفهای قشنگ  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...



...


امام صادق عليه‏ السلام :

 

ثَلاثٌ مَنْ اَتَى اللّه‏َ بِواحِدَةٍ مِنْهُنَّ اَوْجَبَ اللّه‏ُ لَهُ الْجَنَّةَ: اَلاْنْفاقُ مِنْ اِقْتارٍ وَ الْبِشْرُ لِجَميعِ الْعالَمِ وَ الاِنْصافُ مِنْ نَفْسِهِ؛

 

هر كس يكى از اين كارها را به درگاه خدا ببرد، خداوند بهشت را براى او واجب مى ‏گرداند: انفاق در تنگدستى، گشاده ‏رويى با همگان و رفتار منصفانه.

 

کافی(ط-الاسلامیه) ج 2 ، ص 103 ، ح 2

 

موضوعات: روایات  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...





گوهر اهل ولا، عشق حسين است و بس

آنچـه کـه دارد خدا، عشق حسين است و بس

 

مـطلـع انوار حـق، مـخـزن الاسـرار حق

آيه صـدق و صـفا ، عشق حسين است و بس

 

فـلـک نجـات بشــر ، سـيره اهـل نظـر

ريشـه حـبّ خــدا ، عشق حسين است و بس

 

مـقصـد توحيـديان، مـنشأ حـسن جهان

مـايـه ايمــان مـا ، عشق حسين است و بس

 

راه گـشـاي هـمه، جـان و دل فـاطـمـه

زيـنـت آل عـــبا ، عشق حسين است و بس

 

رايحـه « هَـل أتي »، مـبدأ مـهر و وفـا

مـحـور اهل کـساء، عشق حسين است و بس

 

خـلـق همـه کـائنات، بـود ز يمـن نبـي

عشق علي مصطفي، عشق حسين است و بس

 

نيست به يوم النشـور، ترس به وقت عبور

شـافـع مـا در جـزا، عشق حسين است و بس

 

موضوعات: ادبیات شعری اهل بیت(ع)  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...





شهدا رفتند ما جامانده ایم

 

مااسیر “دال” دنیا مانده ایم

 

شهدا حیند والله یرزقون

 

در سرای ناب جنت خالدون

 

اونظرها میکند وجه اله

 

ما ز روبردیم ارواح گناه!

 

حرفها گفتیم اما بی عمل

 

ما همه زنبور اما بی عسل!

 

عشق هم بازی شدست,کو عاشقان؟

 

ره پر از خالی شدست,کو رهروان؟

 

حاج حسین آقای خرازی چه شد؟

 

آن علمدار و نماد عشق بازی ها چه شد؟

 

همت و صیاد و کاوه,باقری؟

 

حاج زین الدین,برونسی,کاظمی؟

 

تندگویان,باکری ها,میثمی؟

 

مصطفی چمران ودوران,کشوری؟

 

عاشقان رفتند ما جا مانده ایم

 

مافقط از روی قرآن خوانده ایم

 

عشق والله عین و شین وقاف نیست

 

عشق عکس رهبری در قاب نیست

 

در کلامند عاشق سید علی

 

عاشق پستند و میز و صندلی

 

عشق یعنی رهروان حیدری

 

عشق یعنی مادری پشت دری

 

عشق یعنی راه قرآن,کربلا

 

عشق یعنی شهدا,بی ادعا

 

عشق یعنی حاج حسین در کربلا

 

پیرو مولا حسین در نینوا

 

سر بدادند در ره صاحب زمان

 

سرفرازند در بر هفت آسمان

 

ورد لبهاشان فقط لبخند بود

 

نام زهرا زینت سربند بود

 

موضوعات: شهدا  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...





 قطره ایی از معجزات و کرامات بی پایان امام جواد علیه السلام

 

  طی الارض و آزاد کردن زندانی 

 شیخ مفید رضوان الله تعالی علیه و طبرسی از محمد بن حسان و علی بن حسان از علی بن خالد روایت می کنند : زمانی که در سامرا بودم خبر آوردند که مردی که مدعی نبوت است از شام آورده و زندانی کرده اند. برای من شنیدن چنین سخنی گران بود. تصمیم گرفتم به زندانبانان محبت کرده _قلب آنان را به دست آورم - از اینرو با آنان رابطه برقرار کردم و آنان اجازه دادند تا با وی ملاقات کنم . چون به نزد او رفتم بر خلاف شایعات پخش شده او را فردی عاقل و فرهیخته یافتم .

 به او گفتم: فلانی! به تو نسبت ادعای نبوت داده اند و به همین دلیل نیز زندانی شده ای .

 وی گفت : هرگز چنین ادعایی نکرده ام .ماجرای من از این قرار است که در موضع معروف به راس الحسین علیه السلام در شام، جایی که سر مبارک حضرت امام حسین علیه السلام را در انجا نصب کرده اند، مشغول عبادت بودم که ناگهان شخصی به نزد من آمد و گفت بر خیز برویم .

 بلند شدم و به همراه وی حرکت کردم ، کمی که راه رفتیم خودم را در مسجد کوفه دیدم، فرمودند: 

 اینجا را می شناسی ؟ گفتم : بله مسجد کوفه است . او در آنجا نماز خواند من هم نماز خواندم. سپس با هم از آنجا بیرون آمدیم. کمی راه رفتیم، ناگهان خود را در مسجد مدینه مشاهده کردم.

 وی به رسول خدا صلی الله علیه و آله سلام کردند و نماز خواندند، من نیز با او نماز خواندم. سپس از آنجا خارج شدیم. مقداری با هم قدم زدیم که ناگاه خود را در مکه دیدم، او کعبه را طواف کرد ،من نیز طواف کردم . سپس از آنجا خارج شدیم، چند قدمی راه نرفته بودیم،که خود را در جای نخست، در شام و در حال عبادت الهی مشاهده کردم. آن مرد رفت، در شگفتی فرو رفته بودم که خدایا این چه کسی و این چه کرامتی بود؟

  یک سال از این واقعه گذشت که باز همان مرد آمد. از دیدن او خوشحال شدم. از من خواست که با وی همراه شوم و چون سال گذشته مرا به کوفه ، مدینه و مکه برد و به شام بازگرداند. وقتی خواست برود به او گفتم : تو را به خداوندی که چنین قدرتی را به تو عطا کرده است سوگند می دهم که بگویی کیستی ؟

 فرمودند: من محمد بن علی بن موسی بن جعفر (علیهم السلام) هستم .

 من این ماجرا را به دوستان و آشنایان بازگو کردم و این ماجرا پخش شد تا اینکه مرا دستگیر و به ادعای نبوت به اینجا آوردند .

گفتم: جریان تو را با محمد بن عبد الملک زیات در میان می گذارم .

گفت : بازگو کن 

من نامه ای به او که در آن وقت وزیر اعظم معتصم عباسی بود نگاشتم و موضوع را با وی در میان گذاشتم .

 وی در زیر نامه من چنین نوشت: نیازی به آزاد کردن او از سوی ما نیست. به کسی که در یک شب او را از شام به کوفه و از کوفه به مدینه و از مدینه به مکه برد و سپس به شام بازگرداند، بگو تا وی را از زندان رهایی بخشد .

 علی بن خالد می گوید : پس از مشاهده پاسخ وزیر معتصم عباسی و ناامید شدن از نجات او با خود گفتم :بایدا نزد او رفته و او را دلداری دهم . چون به زندان رفتم ، ماموران زندان مضطرب و پریشان از این سوبه آن سو می دویدند .

 جریان را پرسیدم : گفتند زندانی مدعی نبوت که در غل و زنجیر در پشت درهای بسته و قفل شده بود معلوم نیست به آسمان پر کشیده یا زیر زمین فرو رفته و یا مرغان هوا او را شکار کرده اند .

 علی بن خالد که فردی زیدی مذهب بود با مشاهده چنین واقعه ای به امامت امام جواد علیه السلام معتقد و از اعتقاد خوب و راسخی بر خوردار شد. 

 

 الخرائج و الجرائج ،ج1،ص380 - بحارالانوار،ج25،ص376 - الکافی ،ج1،ص492 - مدینة المعاجز،ج7 ، ص422 - البرهان ،ج2،ص493 - موسوعة الامام الجواد علیه السلام ج1،ص227

 

 

موضوعات: داستان آموزنده  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...





خواهرم 

وقتی حجاب را قبول داری و چادر سر میکنی

بدان دیگر برای خودت نیستی ، دیدی کسی ک خادم مسجد میشود مردم چطور کارهایش را تحت نظر دارند؟!اگر خطایی کند اسلام و مسجدی ها را زیر سوال برده با کارش !

.

خواهر عزیزم !  تناقضات با هم جمع بسته نمیشوند ،وقتی چادری ب سر داری دهانت را با بی ادبی آلوده نکن حتی اگر طرف مقابلت ارزشش را داشته باشد.

.

خواهر گلم!  وقتی چادر ب سر داری رسالتی ب دوش داری ک باید قوانین کشورت را حتی راهنمایی رانندگی را رعایت کنی ، پس از چراغ قرمز رد نشو و بدان ب موقع ب مقصد میرسی.

.

خواهر بزرگوارم !  چادرت نشانه زشتی نیست ! بهش ایمان داشته باش و دیگر با وجودش آرایش نکن “بانو” بی آرایش برای خدایت و بنده های خدایت زیبایی

.

خواهرم !  جلوی چادرت را محکم بگیر این ک باد بزند و لباس های تنگ زیر چادر نمایان شود این چادر سر کردنت را بیهوده جلوه میدهد مراقبش باش.

.

 خواهرم بانوی جامعه ام! کمک کن بوی مادر بار دیگر در کوچه ها بوزد، مطمئن باش عمه خانم و حضرت زهرا و حضرت رقیه خاتون ب یادت هستند و بدون خواستن اجابت میکنند فقط امرشان را اجرا کن تا زمین را با هم پر از عطر یاس کنیم .

.

 اینجا بهشت میشود با دقتت ای بانوی جامعه ام ای باغبان باغ بهشتی 

 

موضوعات: حرفهای قشنگ  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...





مردی خدمت پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله رسید و عرض کرد آیا به من اجازه میدهید که آرزوی مرگ بکنم؟

 

 

 حضرت فرمود: مرگ چیزی است که چاره ای از آن نیست و مسافرتی است طولانی که سزاوار است برای کسی که بخواهد به این سفر برود ده هدیه با خود ببرد.(ایا هدایا را اماده کردی)

 

 پرسید آن هدایا کدامند؟

 

رسول اکرم صلی الله علیه وآله فرمود:

 

 ۱- هدیه عزرائیل

 ۲- هدیه قبر

 ۳- هدیه نکیر و منکر

 4- هدیه میزان

 ۵- هدیه پل صراط

 ۶- هدیه مالک (خزانه دار جهنم)

 ۷- هدیه رضوان (خزانه دار بهشت)

 ۸- هدیه پیامبر

 ۹- هدیه جبرئیل

 ۱۰- و هدیه خداوند متعال

 

اما هدیه عزائیل چهار چیزاست :

 ۱. رضایت حق داران.

  ۲. قضای نمازها.

  ۳. اشتیاق به خداوند.

  ۴.آرزوی مرگ.

 

اما هدیه قبر چهار چیزاست :

 ۱. ترک سخن چینی.

 ۲. استبراء.

 ۳. تلاوت قرآن.

 ۴. نماز شب.

 

اما هدیه نکیر و منکر چهار چیزاست :

 ۱. راستگویی.

  ۲. ترک غیبت.

  ۳. حق گویی.

 ۴. تواضع در برابر همه

 

اما هدیه میزان چهار چیزاست :

 ۱. فرو خوردن خشم.

 ۲. تقوای راستین.

 ۳. رفتن به سوی جماعت.

  ۴. دعوت به سوی آمرزش الهی

 

اما هدیه صراط چهار چیزاست :

 ۱. اخلاص عمل.

  ۲. زیاد به یاد خدا بودن.

 ۳. خوش اخلاقی.

  ۴. تحمل کردن آزار دیگران

 

اما هدیه مالک(خزانه دار جهنم) چهار چیزاست :

 ۱. گریه از ترس خداوند.

  ۲. صدقه مخفی.

  ۳.ترک گناهان.

 ۴.خوش رفتاری با پدر و مادر

 

اما هدیه رضوان(خزانه دار بهشت) چهار چیزاست :

 ۱. صبر در ناملایمات.

  ۲. شکر بر نعمت.

  ۳انفاق مال در راه اطاعت خداوند.

  ۴.رعایت امانت در مال وقفی

 

اما هدیه رسول اکرم(ص) چهار چیزاست :

 ۱. دوست داشتن او.

 ۲. پیروی از سنت او.

  ۳. دوست داشتن اهل بیت او.

  ۴. زبان را از بدی ها حفظ کردن

 

 اما هدیه جبرئیل چهار چیزاست :

✅۱. کم حرف زدن.

✅2.کم خوردن.

✅ 3. کم خوابیدن.

 4. مداومت بر حمد

 

اما هدیه خداوند متعال چهار چیزاست :

 ۱. آمر به نیکی.

  ۲. نهی از بدی.

  ۳ . نصیحت و خیر خواهی برای مردم.

  ۴. و مهربانی کردن با همه

 

 

منبع : کتاب المواعظ العدديه. احاديث ده گانه

 

موضوعات: داستان آموزنده  لینک ثابت
آراي كاربران براي اين مطلب
5 ستاره:
 
(3)
4 ستاره:
 
(0)
3 ستاره:
 
(0)
2 ستاره:
 
(0)
1 ستاره:
 
(0)
3 رأی
ميانگين آراي اين مطلب:
5.0 stars
(5.0)
نظر از:  
5 stars

سلام و احترام خیلی عالی بود فقط هدیه های حضرت جبرئیل سخته برای من !!!!!!!!!!!!

1395/05/08 @ 23:33
نظر از:  
معصومه ورپشتي
5 stars

سلام علیکم
خیلی خوب بود.
موفق وپیروز باشید.

1395/05/08 @ 19:08
نظر از: خادمین حضرت قاسم بن الحسن علیهماالسلام [عضو] 

سلام
بسیار خوب بود
موفق باشید

1395/05/07 @ 23:07
نظر از: متین [عضو] 
5 stars

سلام .
حدیث بسیار زیبایی بود ، ممنون

1395/05/07 @ 17:59
نظر از: سیده فوزیه موسوی [عضو] 

با سلام وخدا قوت
انشاالله موفق باشید التماس دعا

1395/05/07 @ 11:30
نظر از: پشتیبانی کوثر بلاگ [عضو] 

با سلام و احترام
ضمن تشکر مطلب شما در منتخب ها درج گردید.
در احادیث لازم است متن عربی ضمیمه باشد. همچنین اگر خود شما منبع اصلی را مشاهده ننموده اید پس از درج منبع اضافه فرمایید به نقل از…
کتاب المواعظ العدديه. احاديث ده گانه به نقل از …..
موفق باشید.
————
http://farakhan.kowsarblog.ir/h-masume

1395/05/07 @ 10:49


فرم در حال بارگذاری ...





 

بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيم

 در کتاب امالی شیخ طوسی از امام صادق و ایشان از پدرانشان علیهم السلام نقل می کند که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: هنگامي كه (در شب معراج) مرا به آسمان بردند، وارد بهشت شدم و در آن قصري از ياقوت سرخ ديدم كه بر اثر درخشش، از بيرون داخل آن ديده مي شد و در آن بنايي از درّ و زبرجد بود. گفتم: اي جبرئيل! اين قصر براي كيست؟ جبرییل گفت: اين براي كسي است كه سخن نيكو بگويد و روزه دائمي بگيرد و غذا بدهد و در شب در حالی كه مردم خوابند، به مناجات بپردازد.

 

حضرت علي عليه السلام عرضه داشت: اي پيامبر خدا! در ميان امت شما چه كسي طاقت انجام اين كارها را دارد؟

 ايشان فرمودند: اي علي نزدیک بیا؛ و آن حضرت به پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم نزديك شد. آن حضرت به او فرمود: آيا مي داني نيكو سخن راندن چيست؟ آن حضرت عرض كرد: خداوند و رسولش داناترند. پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم فرمودند: كسي كه بگويد: سبحان الله، و الحمد لله و لا إله إلا الله،‌ و الله اكبر. سپس فرمودند: آيا مي داني روزه دائمي گرفتن يعني چه؟

 آن حضرت عرض كرد: خدا و رسولش داناترند. ايشان فرمودند:‌ هر كس ماه رمضان را روزه بگيرد و يك روز آن را هم نخورد.

پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم فرمودند: مي داني كه غذا دادن يعني چه؟ آن حضرت عرض كرد: خدا و رسولش داناترند. ايشان فرمودند: منظور از آن كسي است كه به دنبال كسب روزي خانواده برآيد و آبروي آنان را در برابر مردم حفظ كند.

 پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم فرمودند: آيا مي داني كه مناجات در شب و در هنگامي كه مردم خوابند يعني چه؟ آن حضرت عرض كرد: خدا و رسولش داناترند. ايشان فرمودند: منظور از آن كسي است كه نمي خوابد تا اين كه نماز عشاء را ادا كند و منظور از اين كه مردم خوابند، يهود و مسيحيانند، چرا که آنان ما بين اين فاصله را مي خوابند.

 

منبع: امالي طوسي ج 2 ص 73

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...





 

بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيم

 

 

مرحوم شيخ مفيد رضوان اللّه تعالى عليه حكايت نموده است :

روزى شخصى از حضرت جوادالا ئمّه ، امام محمّد تقى عليه السلام سؤ ال شد: چرا اكثر مردم از مرگ مى ترسند و و از آن هراسناك مى باشند؟

امام جواد عليه السلام در پاسخ اظهار داشت : چون مردم نسبت به مرگ نادان هستند و از آن اطّلاعى ندارند، وحشت مى كنند.

و چنانچه انسان ها مرگ را مى شناختند و خود را از بنده خداوند متعال و نيز از دوستان و پيروان و اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام قرار مى دادند، نسبت به آن خوش بين و شادمان مى گشتند و مى فهميدند كه سراى آخرت براى آنان از دنيا و سراى فانى ، به مراتب بهتر است .

پس از آن فرمود: آيا مى دانيد كه چرا كودكان و ديوانگان نسبت به بعضى از داروها و درمان ها بدبين هستند و خوششان نمى آيد، با اين كه براى سلامتى آن ها مفيد و سودمند مى باشد؛ و درد و ناراحتى آن ها را برطرف مى كند؟

چون آنان جاهل و نادان هستند و نمى دانند كه دارو نجات بخش خواهد بود.

سپس افزود: سوگند به آن خدائى ، كه محمّد مصطفى صلى الله عليه و آله را به حقّانيّت مبعوث نمود، كسى كه هر لحظه خود را آماده مرگ بداند و نسبت به اعمال و رفتار خود بى تفاوت و بى توجّه نباشد، مرگ برايش بهترين درمان و نجات خواهد بود.

و نيز مرگ تاءمين كننده سعادت و خوش بختى او در جهان جاويد مى باشد؛ و او در آن سراى جاويد از انواع نعمت هاى وافر الهى ، بهره مند و برخوردار خواهد بود

اختصاص شيخ مفيد: ص 55

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...





 

بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيم

 

 

حضرت صادق علیه السلام فرزندى داشت، روزى در مقابل ايشان راه مي رفت که ناگهان غذا درگلويش گير كرد و از دنيا رفت. امام گريه كرده، فرمود: خدايا، اگر اين را گرفتى، بقيه را باقی گذاشتى و اگر گرفتارى مي دهى نجات نيز مي بخشى. بچه را پيش زنان بردند. همين كه چشمشان به او افتاد، شروع به ناله و فغان كردند. امام آنها را قسم داد كه فغان و ناله نكنند. وقتى او را براى دفن بردند، امام فرمود: منزه است خدایى كه فرزندان ما را مي كشد ولى محبت ما به او بيشتر مى‏شود، و پس از دفن فرمود: پسرم، خدا قبر تو را وسيع نمايد و تو را به خدمت پيامبر برساند. و فرمود: ما خانواده‏اى هستيم كه هر چه دوست داريم را براى کسانی که دوستشان داریم، از خدا تقاضا مي كنيم، او نيز به ما عطا مي كند. اگر او وضعى را كه ما دوست نداريم، برای محبوبان ما صلاح بداند، ما نیز راضى هستيم.

 

(بحار الانوار ج 47 ص 18)

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...





 

{فاطمه}بادست خودبرگل نوشت،،،!

{مقنعه}دارندگلهای بهشت،،!

چهره گل ازنظرپوشیده است،،!

{چادر}عصمت به خودپیچیده است،،،!

زن کرامت می کنداحساس یاس،،!

عشق زیبامی شود،دراین لباس،،!

گرچه سهل وساده باشد،مثل آب،،!

“درک بایدکردمعنای{حجاب}،،!

بهره ای ازباغ بینایی ندید،،!

هرکه زن رادیدوزیبایی ندید،،!

حسن زن روشن چوگل درگلشن است،،!

حسن کلی{هو}ست،جزءاش درزن است،،!

برحجاب خویش دل باخته است،،!

عشق هم چادربه سرانداخته است،،!

هرزمان وقت عصمت کوشی است،،!

فرصت زیبای چادرپوشی است،،!

چیست گل،زن ،عطرریزد{عفتش}

نیست زیبایی زن جز{عصمتش}

 

 

 

 

 

چادرت نشانه غرورم ….دوستش دارم

 

موضوعات: شعر و دلنامه  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...





استاد پناهیان

 

 

شیطان به‌صورت مداوم یا انسان را مایوس می‌کند یا مغرور! فکر و ذکر دائمی شیطان قرار دادن انسان در یکی از این دو حالت است! وقتی مأیوس می‌کند نمی‌گذارد آدم حرکت بکند، وقتی مغرور می‌کند، انسان را به شتابزدگی و بی دقتی دچار می‌کند؛ در هر دو صورت آمار اشتباهات انسان افزایش پیدا می‌کند.

 

 

موضوعات: سخن بزرگان  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...