✿مدرسه علمیه جوادالائمه آبدانان استان ایلام✿
 
 

✿جــــوادالائــــــمه آبــــــــدانـــــان✿


حدیث موضوعی





اوقات شرعی


روزشمار فاطمیه


جستجو


آخرین نظرات
  • مازیار در ​در مسجد و در کعبه به دنبال چه هستی؟
  • یا کاشف الکروب  در برگزاری مراسم اربعین همراه با برگزاری نماز ونهار در مدرسه جوادلائمه"ع"خواهران
  • کامبیز در پدرم! کله ی صبح است! برو! داد نزن!
  • یا کاشف الکروب  در با پدر ومادر چگونه رفتار کنیم
  • یا کاشف الکروب  در نحوه شهادت شهید خرازی
  • یا کاشف الکروب  در عید غدیر از دیدگاه شیعیان
  • فرمانده در خیلی نگو من گناهکارم
  • شاهمرادی  در حدیث روز
  • گل نرگس  در جلب محبت ومعیت خدا باعدالت
  • گل نرگس  در جلب محبت ومعیت خدا باعدالت
  • فاطمه در ‌طریقه ختم دعــای مشــلول
  • سياحي‌  در حدیث
  •  در حدیث
  • عابدی  در حدیث
  • عابدی  در حدیث
  • ام المومنین  در توصیه های استاد دولابی برای زندگی..
  • عابدی  در حدیث
  • مژگان در پدرم! کله ی صبح است! برو! داد نزن!
  • گل نرگس  در حدیث روز
  • زكي زاده  در در تقوا وپرهیز از گناه..



آمار
  • امروز: 2334
  • دیروز: 1152
  • 7 روز قبل: 5993
  • 1 ماه قبل: 23706
  • کل بازدیدها: 802888

 



 
☀️امام رضا عليه السلام☀️

مومن کسي است که اگر خوبي کرد، برخورد شايسته مي کند و اگر بدي کرد از خدا درخواست بخشش مي کند.

عيون اخبار،ج2،ص24

موضوعات: خانواده  لینک ثابت





ﺭﻭﺍﻧﺸﻨﺎﺳﺎﻥ ﻣﻴﮕﻮﻳﻨﺪ :
ﺍﮔﺮ ﺑﺎ ﺷﺨﺼﯽ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺘﺶ ﺩﺍﺭﯼ ﺭﻭﺑﺮﻭ ﺷﺪﯼ ،
ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺑﺰﻥ تا ﻋﺸﻘﺖ ﺭﺍ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﮐﻨﺪ …
اگرﺑﺎ ﺩﺷﻤﻨﺖ ﺭﻭﺑﺮﻭ ﺷﺪﯼ ،ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺑﺰﻥ ﺗﺎ ﻗﺪﺭتت
ﺭﺍﺣﺴاس كند …
ﺍﮔﺮ ﺑﺎﺷﺨﺼﯽ ﮐﻪ ﺯﻣﺎﻧى ﺗﺮﮐﺖﮐﺮﺩﻩﺑﻮﺩ،ﺭﻭﺑﺮﻭﺷﺪى
ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺑﺰﻥ ﺗﺎ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﭘﺸﯿﻤﺎﻧﯽ ﮐﻨﺪ …
ﺍﮔﺮ ﺑﺎﻏﺮﯾﺒﻪ ﺍﯼﺭﻭﺑﺮﻭ ﺷﺪﯼ، ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺑﺰﻥ ﺗﺎ ﺑﺎﻟﺒﺨﻨﺪ
ﭘﺎﺳﺨﺖ ﺭﺍﺩﻫﺪ …
ﺍﯾﻦ ﺭﻣﺰ ﻣﻮﻓﻘﯿﺖ ﺗﻮﺳﺖ …
ﻭﺑﻪ ﻗﻮﻝ ﺳﻬﺮﺍﺏ ﺳﭙﻬﺮﯼ :
ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺑﺎ ﻫﻤﻪﯼ ﻭﺳﻌﺖ ﺧﻮﯾﺶ ،
ﻣﺤﻔﻞ ﺳﺎﮐﺖ ﻏﻢ ﺧﻮﺭﺩﻥﻧﯿﺴﺖ ،
ﺣﺎﺻﻠﺶ ﺗﻦ ﺑﻪ ﺟﺰﺍ ﺩﺍﺩﻥ ﻭ ﺍﻓﺴﺮﺩﻥ ﻧﯿﺴﺖ ،
ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﻭ ﺧﻮﺍﺑﯿﺪﻥ ﻧﯿﺴﺖ ،
ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺟﻨﺒﺶ ﺟﺎﺭﯼ ﺷﺪﻥ ﺍﺳﺖ ،
ﺍﺯ ﺗﻤﺎﺷﺎﮔﺎﻫﻪ ﺁﻏﺎﺯ ﺣﯿﺎﺕ ……. .
ﺗﺎ ﺑﻪ ﺟﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺧﺪﺍ ﻣﯿﺨﻨﺪﺩ ….. ،

موضوعات: خانواده  لینک ثابت




ﻣﻬﻢ ﻧﻴﺴﺖ ﭼﻘﺪﺭ ﻣﻰ ﻣﺎﻧﻰ
ﻳﮏ ﺭﻭﺯ …
ﻳﮏ ﻣﺎﻩ …
ﻳﮏ ﺳﺎﻝ …
“ﻣﻬﻢ ﮐﻴﻔﻴﺖ ﻣﺎﻧﺪﻥ ﺍﺳﺖ”

ﺑﻌﻀﻰ ﻫﺎ ﺩﺭ ﻳﮏ ﺭﻭﺯ ﺗﻤﺎﻡ ﺩﻧﻴﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺗﻮ ﻫﺪﻳﻪ ﻣﻰ ﺩﻫﻨﺪ
ﮔﺎﻫﻰ ﺑﻌﻀﻰ ﻫﺎ،
ﻳﮏ ﻋﻤﺮ ﮐﻨﺎﺭﺕ ﻫﺴﺘﻨﺪ
ﺍﻣﺎ ﺟﺰ ﺩﺭﺩ،
ﻫﻴﭻ ﭼﻴﺰ ﺑﺮﺍﻳﺖ ندارند
ﻭ ﺗﺎ ﺗﻪ ﺭﻭﺣﺖ ﺭﺍ ﻣﻰ ﺧﺮﺍﺷﻨد..!

ﺑﻌﻀﻰ ﻫﺎ ﻧﺎﺏ ﻫﺴﺘﻨﺪ…
ﻭ ﺑﻪ ﺗﻮ ﻟﺤﻈﻪ ﻫﺎﻯ ﻧﺎﺏ ﺗﺮﻯ ﻫﺪﻳﻪ ﻣﻰ ﺩﻫﻨﺪ!
ﺍﻳﻦ ﺑﻌﻀﻰ ﻫﺎ ﻣﻬﻢ ﻧﻴﺴﺖ ﭼﻘﺪﺭ ﺑﻤﺎﻧﻨﺪ؛
ﻫﺮ ﭼﻘﺪﺭ ﻫﻢ ﮐﻪ ﺯﻭﺩ ﺑﺮﻭﻧﺪ
ﻳﺎﺩﺷﺎﻥ و ﺣﺲ ﺧﻮﺏ ﺑﻮﺩﻧﺸﺎﻥ
ﺗﺎ ﻫﻤﻴﺸﻪ ﻫﺴﺖ.

 

موضوعات: حرفهای قشنگ  لینک ثابت




دیگران را ببخشید…
بی عقلی ، تهمت ها،خیانت و بی ادبی

نشانه عدم بلوغ روحی انسان هاست.
انسان های نارس این موارد را زیاد دارند ؛

شما انسانی رسیده باشید!
با سبکبالی و بدون اینکه قضاوت یا سرزنش کنید ،

و بدون اینکه از این حرفها ناراحت شوید…
از کنار این ها رد شوید …

اگر هوای دلتان ابری شد و چشم هایتان باریدند،
بگذارید این اشک ها باران رحمت و بخشش باشند

برای انها که نمی دانند و زمین دلشان خشک شده است
اینجاست که دل بخشنده شما
چشمه جوشانی می شود که به منبع عظیم لطف خدا متصل شده است.

 

موضوعات: حرفهای قشنگ  لینک ثابت




خوب بودن زیاد سخت نیست …
کافیست مهربانی کنی …
زبانت که نیش نداشته باشد و کسی را نرنجاند
همین خوبیست …
وقتی برای همه خیر بخواهی همین خوبیست …
وقتی محبتت بی منت باشد …
وقتی عشق بورزی ….
وقتی زیبایی اشخاص را ببینی ….
وقتی خوبی هایشان را ببینی
همین خوبیست …
مهم نیست که آدم ها چگونه اند
مهم نیست جواب سلامت را میدهند یا نه
تو سلام کن
همین خوبیست …
مهم این است که تو خوب باشی
آن ها روزی دلشان برای خوبی هایت تنگ می شود باور کن …

موضوعات: حرفهای قشنگ  لینک ثابت




 

 

1.کسانی هستندکه درحالی از قبر بلند میشوند که فاقددست و پا هستند
این افرادکسانی هستندکه همسایگان خود را اذیت میکنند.

2.کسانی هستند که در نماز غفلت وسستی میکردند و در حالی از قبرخارج میشوند که صورتی همانندخوک دارند.

3.کسانی که زکات اموال خویش را نمی پردازند درحالی از قبر خارج میشوند که شکم آنهامانند کوهان شتر و پر از مار و کژدم می باشد.

4.کسانی هستند که مال را بر عهد و پیمان الهی ترجیح دادند درحالی ازقبرخارج میشوندکه از دهانشان خون جاری است.
(پناه بر خدا)

5.کسانی هستند که در خفا و پنهانی گناه می کردند و از خداوند که در هر حال، ناظر، بینا و شنوا است نمی ترسیدند.

ودرحالی از قبر خارج میشوند که جسم وتن آنها بادکرده و پوسیده است سبحان الله

6.کسانی هستندکه شهادت دروغ می دادند درحالی از قبر خارج خواهند شد که گردنشان قطع شده است

7.کسانی هستند که کتمان شهادت می کنند و عمدا” گواهی نمی دهند در حالی از قبر خارج میشوند که ازدهانشان خون وچرک جاری است

8.گروه زناکارانی هستندکه بدون توبه وفات کردند در حالی ازقبرخارج خواهند شد که کور هستند.

9.کسانی هستندکه مال یتیمان را به ناحق خورده اند درحالی از قبرخارج میشوند که چهره هایشان سیاه وچشمها و شکمشان پراز آتش است.

10.کسانی هستندکه نافرمانی پدر و مادر را میکنند درحالی از قبر خارج خواهند شد که جسمشان گرفتاربیماری برص وجذام شده است.

11.کسانی هستند که شراب مینوشند در حالی از قبر خارج میشوند که نابینا هستند و دندانهای آنها مثل شاخ فیل و لبهای آنها بر سینه هایشان آویزان و زبان آنها بر قسمت رانها آویزان است وازشکم آنهاکثافت بیرون می آید
الله اکبر سبحان الله

12.حضرت رسول اکرم می فرماید:
گروه دوازدهم هم در حالی خارج میشوند که چهره آنها مانند شب چهارده نورانی و از پل صراط مانند برق می گذرند
اینهاهمان گروهی هستند که به نماز اهتمام می ورزیدند و عمل نیک انجام میدادند

 

موضوعات: فرهنگی- اجتماعی - مذهبی  لینک ثابت




 در فقه اسلامی می‌گویند: «اگر بیم داری که استعمال آب برای بدنت زیان دارد وضو نگیر»، «اگر بیم داری که روزه برایت زیان دارد روزه نگیر». این دو دستور در فقه اسلامی رسیده است. شما افراد بسیاری را می‌بینید که می‌پرسند: می‌ترسم آب برایم زیان داشته باشد، وضو بگیرم یا نگیرم؟ می‌ترسم روزه برایم ضرر داشته باشد، روزه بگیرم یا نگیرم؟ البته این پرسشها پرسشهای درستی است. چنین اشخاصی نباید وضو بسازند و نباید روزه بگیرند.

 ولی نصّ قرآن کریم است که «اگر بیم دارید که نتوانید میان زنان خود به عدالت رفتار کنید، یک زن بیشتر نگیرید». با این حال آیا شما در عمر از یک نفر شنیده‌اید که بگوید: می‌خواهم زن دوم بگیرم اما بیم دارم که رعایت عدالت و مساوات میان آنها نکنم، بگیرم یا نگیرم؟ من که نشنیده‌ام. حتماً شما هم نشنیده‌اید.

 سهل است، مردم ما با علم و تصمیم اینکه به عدالت رفتار نکنند زنان متعدد می‌گیرند و این کار را به نام اسلام و زیر سرپوش اسلامی انجام می‌دهند. اینها هستند که با عمل ناهنجار خود اسلام را بدنام می‌کنند.

  استاد مطهری، نظام حقوق زن در اسلام، ص35

موضوعات: خانواده  لینک ثابت


...



 امام هادی علیه السلام فرموده اند:

ألعِتابُ مِفتاحُ الثِّقالِ وَ العِتابُ خَیرٌ مِنَ الحِقدِ

 خشم و خشونت ، کلید گرانباری است و لکن خشم از کینه توزی بهتر است.

(بحارالانوار، ج75، ص 370)

 

موضوعات: روایات  لینک ثابت





 فضل بن زبير مي‏گويد: نزد «سدي» نشسته بودم که مردي وارد شد و کنار ما نشست، يک لحظه متوجه شديم که بدنش بوي «صمغ»( صمغ، شيره‏اي است که از بعضي درختان مانند صنوبر گرفته مي‏شود.

 مي‏دهد. «سدي» به او گفت «صمغ» مي‏فروشي؟ او گفت: خير! «سدي» گفت: اين بو براي چيست؟ آن مرد گفت: من در لشکر عمر بن سعد بودم و فقط در لشکر ميخ چادر مي‏فروختم. بعد از روز عاشورا، رسول خدا صلي الله عليه و آله را در خواب ديدم و در کنار آن حضرت، حضرت علي عليه‏السلام و امام حسين عليه‏السلام نيز حضور داشتند و ديدم که رسول خدا صلي الله عليه و آله به اصحاب امام حسين عليه السلام آب مي دهد. من هم در کنار رسول خدا صلي الله عليه و آله تقاضاي آب کردم؛ ولي آن حضرت از آب دادن به من خودداري کردند و فرمودند: آيا تو نبودي که به دشمنان ما کمک کردي؟ گفتم يا رسول الله! من فقط ميخ مي‏فروختم، در همين حال رسول خدا صلي الله عليه و آله به حضرت علي عليه‏السلام رو کردند و فرمودند: به او صمغ بخوران
 حضرت علي عليه‏السلام هم جامي به من دادند و من از آن خوردم، وقتي که بيدار شدم، تا سه روز از مخرج بول من، صمغ بيرون مي‏آمد، سپس آن حالت بر طرف شد؛ ولي بوي آن باقي ماند. «سدي» به او گفت: نان گندم بخور و هر چه از نباتات هست بخور و از آب فرات نيز بنوش؛ يعني هر چه دوست داري بخور، براي اين که هرگز فکر نمي‏کنم بهشت را مشاهده کني. ( مدينةالمعاجز، ج 4، ص 87.

موضوعات: داستان آموزنده  لینک ثابت




 

در زمان حضرت عیسی علیه السلام زنی بود باخدا و پرهیزگار.
وقت نماز که فرا می رسید هر کاری را رها می کرد و مشغول نماز می شد .
روزی مشغول پختن نان بود که وقت نماز فرا رسید.این زن دست از نان پختن کشید و مشغول نماز شد .چون به نماز ایستاد ، شیطان در وی وسوسه کرد و گفت ای زن ! تا تو از نماز فارغ شوی همه نان های تو می سوزند.

زن در دل خود جواب داد : اگر همه نان ها بسوزد بهتر است تا روز قیامت تنم به آتش دوزخ بسوزد و عذاب شوم .
شیطان بار دیگر وسوسه کرد که ای زن ! پسرت در تنور افتاد و بدنش سوخت . زن در دل جواب داد : اگر خداوند مقدر کرده است که من در حال نماز باشم و پسرم در آتش تنور بسوزد ، من به قضای خدا راضیم و نماز خود را رها نمی کنم و اگر خدا بخواهد او را از سوختن نجات می دهد
در این حال شوهر زن از راه رسید . زن را دید که مشغول نماز است و تنور هم روشن می باشد . در تنور نان ها را دید که پخته شده ولی نسوخته است و فرزندش در میان آتش بازی می کند و به قدرت خدا آتش در او اثر نداشت .
وقتی زن از نماز فارغ شد دست او را گرفت نزدیک تنور آورد و گفت : داخل تنور را نگاه کن وقتی زن به درون تنور نگاه کرد ، دید فرزندش سالم و نان ها پخته بدون آن که سوخته باشد .زن فورا سجده شکر به جای آورد و خدای خود را سپاس گزاری کرد .
شوهر ، فرزند خود را برداشت و پیش حضرت عیسی علیه السلام برد و داستانش را برای آن حضرت تعریف کرد .حضرت عیسی به او فرمود ای مرد! برو و از همسرت بپرس چه کار مهمی کرده و با خدای خود چه رابطه ای داشته است؟
شوهر آمد و از او سوال نمود . زن در جواب گفت : من با خدای خود عهد کرده ام تا زنده ام چند عمل نیک را انجام دهم
و آنها عبارتند از
 همیشه کار آخرت را بر کار دنیا مقدم بدارم
 از آن روزی که خود را شناختم بدون وضو نبوده ام
 عهد کرده ام همیشه نماز خود را در اول وقت بخوانم
 عهد کرده ام اگر کسی بر من ستم کرد و مرا دشنام داد کینه او را در دل نگیرم و او را بخدا واگذارم
 در کارهای خود به قضای الهی راضی باشم
 عهد کردم هیچ وقت نیازمند و سایل را از در خانه ام مایوس نکنم
 نماز شب را در طول عمرم ترک نکنم

حضرت عیسی فرمود : اگر این زن مرد بود ، پیغمبر می شد ، چون کارهای پیغمبران را می کند و شیطان نمی تواند او را فریب دهد .

عرفان اسلامی ص300
#حکایت

موضوعات: داستان آموزنده  لینک ثابت




 

شخصی به یکی از خلفا مراجعه و درخواست کرد تا در بارگاه او به کاری گمارده شود.

خلیفه از او پرسید: قرآن می دانی؟

او گفت: نمی دانم و نیاموخته ام.

خلیفه گفت: از به کار گماردن کسی که قرآن خواندن نیاموخته، معذوریم.

مرد بازگشت و به امید دست یافتن به مقام مورد علاقه خود، به آموختن قرآن پرداخت. مدتی گذشت تا این که از برکت خواندن و فهم قرآن به مقامی رسید که دیگر نه در دل آرزوی مقام و منصب داشت و نه تقاضای ملاقات و دیدار با خلیفه.

پس از چندی، خلیفه او را دید و پرسید: چه شده که دیگر سراغی از ما نمی گیری؟ آن آزاد مرد پاسخ داد: چون قرآن یاد گرفتم، چنان توانگر شدم که از خلق و از عمل بی نیاز گشتم. خلیفه پرسید: کدام آیه تو را این گونه بی نیاز کرد؟

مرد پاسخ داد:

  من یتق الله یجعل له مخرجاً و یرزقه من حیث لا یحتسب 

  هر که از خدا بترسد، برای او راهی برای بيرون شدن قرار خواهد داد، و از جايی که گمانش را ندارد روزی اش می دهد.

موضوعات: داستان آموزنده  لینک ثابت




وقتي كه ما نگران حرف مردم هستيم در حقيقت يك بار فكري به ذهن خود تحميل كرده ايم. وقتی آگاهانه یا ناخودآگاه به سمتي حركت مي كنيم كه ديگران را خوشحال كنيم، آرامش فكري خود را از دست میدهیم بخصوص که مهم نيست ما چه كار مي كنيم يا چه مي گوييم، هميشه عده اي هستند كه ايراد بگيرند. پس بهتر است در خود روحيه اي را تقويت كنيم كه با ستايش و با انتقاد کمتر تحت تاثير قرار بگيريم.
از امروز دقت کنید و ببینید که چه بسیار افرادی در زمان انتقاد از شما یا مشورت دادن به شما، روش ها و ایده هایی را میگویند که خودشان انجام نداده و نمیدهند. در واقع آنچه دلشان میخواسته انجام بدهند ولی نمیتوانند را به شما میگویند بدون اینکه توجه کنند این راهکار چقدر برای شما مفید است.
و یک دقت دیگر: ببینید چقدر صدای دیگران را به ذهن خود میبرید. وقتی از شما انتقادی شد، چه مدت آن انتقاد را با خود حمل میکنید؟ آیا بدون تفکر و دقت، آن صدا برای خودش جایی در ذهن شما باز نکرده؟

 

 

موضوعات: حرفهای قشنگ  لینک ثابت




الهی از بخت خود چون پرهیزم و از بودنی کجا گریزم؟ و نا چاره را چه آمیزم و در هامون کجا گریزم


الهی ار تو فضل کنی از دیگران چه داد و چه بیداد ور تو عدل کنی پس فضل دیگران چون باد ـ


الهی گفت تو راحت دل است و دیدار تو زندگانی جان زبان بیاد تو ناز دو دل به مهر و جان بعیان


الهی بهر صفت که هستم بر خواست تو موقوفــم ـ بهر نام که مرا خوانند به بندگی تو معروفم تا جان دارم رخت از ین کوی بر ندارم او که تو آن اویی بهشت او را بنده است او که تو در زندگانی اویی جاوی زنده است


الهـــی آنچــه من از تو دیدم دوگیتی بیاراید عجب اینست که جان من از بیم داد تو دمی نیاساید

 

موضوعات: مناجات نامه  لینک ثابت




” خاموش بودن‌‍‍‍‌‌‍” نصف حکمت است.
تعقیب نکردن ” دیگران ” ، نصف آرامش است.
مداخله نکردن در ” کار دیگران ” ، نصف ادب است.
من از دنیا فقط اینو دریافتم که :
اونیکه ” قویتر بود ، کمتر زور میگفت ….
اونیکه راحتر میگفت ” اشتباه کردم ” اعتماد به نفسش بالاتر بود…
اونیکه ” صداش ” آرومتر بود ، حرفاش بانفوذتر بود…..
اونیکه خودشو واقعأ ” دوست داشت ” ، بقیه رو واقعی تر دوست داشت….
اونیکه بیشتر ” طنز ” میگفت ،به زندگی جدی تر نگاه میکرد….
اونیکه به ” تفاوت ” بین انسانها واقف بود،بیشتر نقاط مشترک رو باهاشون پیدا میکرد.

 

 

موضوعات: حرفهای قشنگ  لینک ثابت




انسانها معمولا ما را تشویق می کنند که به بهای از دست دادن کنجکاوی، احتیاط را بر گزینیم و به قیمت از دست دادن
ماجراجویی ، به امنیت متوسل شویم، از مجهولات بپرهیزیم و پا به وادی ناشناخته ها نگذاریم. ولی به این حقیقت توجه کنیم
که زندگی که در آن لذت کشف کردن نباشد، حتما طعمی امتحان شده دارد و تکراریست…بروید و عالمهای ناشناخته را در
وادی علم، هنر و موسیقی کشف کنید و لذت ببرید .

موضوعات: حرفهای قشنگ  لینک ثابت




عارفی وصیت کرد (بسم الله الرحمن الرحیم) را بر کفن او بنویسند.

پرسیدند : این کار چه سودی دارد؟

گفت: چون قیامت بر پا شود و همه مردم از قبر برخیزند،

گویم: پروردگارا! برای ما کتابی فرستادی و در عنوان و آغاز آن ( بسم الله الرحمن الرحیم ) ثبت کردی، امروز با عنوان کتاب خود با ما رفتار کن.

 

 منبع:کتاب حکایت و حکمت موسسه انتشارات حرم ص63

موضوعات: سخن بزرگان  لینک ثابت




نان سنگک را پهن می کند و درون تنور می گذارد
چه اتفاقی می افتد؟!
خمیر به سنگها می چسبد!
اما نان، هرچه پخته تر می شود،
از سنگها جدا می شود…
حکایت آدم ها همین است
سختیهای این دنیا،
حرارت تنور است.
و این سختی ها است
که انسان را پخته تر می کنند…
و هرچه انسان پخته تر می شود سنگ کمتری بخود می گیرد…
سنگها تعلقات دنیایی هستند…
ماشین من، خانه ی من، کارخانه ی من….
آنوقت که قرار است نان را از تنور خارج کنند سنگها را از آن می گیرند!
خوشا به حال آنکه در تنور دنیا آنقدر پخته می شود
که به هیچ سنگی نمی چسبد!

موضوعات: حرفهای قشنگ  لینک ثابت




پیام_قرآنی

 

عَسى‏ أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئاً وَ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَ عَسى‏ أَنْ تُحِبُّوا شَيْئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَكُم‏.

چه بسا چيزى را خوش نداشته باشيد، حال آن كه خيرِ شما در آن است و يا چيزى را دوست داشته باشيد، حال آنكه شرِّ شما در آن است.‏

سوره بقره آيه 216.

خداوند گر ز حکمت ببند دری
ز رحمت گشاید در دیگری…

 

موضوعات: دینی مذهبی  لینک ثابت




 

مرحوم مبرور آقاى حاج محمدحسن بياتى رحمة‌اللـه‌عليه مى‌گفتند: در سفرى كه از كربلا به نجف مى‌رفتيم، عربانه‌اى كه سوار شديم، دوطبقه بود. آقاى أنصارى و رفقا در طبقه پائين سوار شدند و من چون جا نبود به طبقه بالا رفتم. سيّدى كوتاه‌قد، با سيماى نورانى و محاسن خضاب كرده كه آثار جلالت و بزرگوارى در او آشكار بود، نشسته و كنارش خالى بود و به من فرمود: بيا اينجا! و من در كنار ايشان نشستم. از ايشان خيلى خوشم آمد! آن سيّد محترم سر صحبت را باز كرده و مطالب بسيارى را برايم بيان فرمود و بسيار لطف و محبّت نموده و در نهايت گفتند: پسرجان! شما اين دستورات را انجام بدهيد كه از جمله آنها اين بود كه بعد از نماز صبح بر قراءت سوره مباركه «يسآ» مواظبت كنم.


وقتى به نجف أشرف رسيده و پياده شديم، از خدمت ايشان خداحافظى كردم درحالى‌كه محبّت و علاقه شديدى به ايشان پيدا نموده و شيفته و مجذوبشان شده بودم. آمدم خدمت آقاى أنصارى، ايشان فرمودند: آقا محمّدحسن! چه خبر است؟ اين همه نور را از كجا آورده‌اى؟! گفتم: آقا! در عربانه با سيّدى مصاحب بودم نورانى، خيلى نورانى. آقاى أنصارى فرمودند: آن سيّد را شناختى؟ گفتم: نه! ولى سيّدى بود نورانى و خيلى پاك و باعظمت و باجلال! فرمودند: ايشان آقاى قاضى بودند، به شما چه گفتند؟ گفتم: دستورالعملى به من دادند. فرمودند: خب! انجام مى‌دهى؟ گفتم: نه آقا! من از شما تبعيّت كرده و تحت ولايت شما هستم. فرمودند: آفرين پسرم! آفرين پسرم!

موضوعات: داستان آموزنده  لینک ثابت




 ﻣﺮﺩ ﻋﺮﺏ ﻧﮕﺮﺍﻥ ﺑﻮﺩ ! ﻧﺰﺩ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﺁﻣﺪ؛
ﻋﺮﺽ ﮐﺮﺩ : ﺍﮐﻨﻮﻥ ﺣﺪﻭﺩ ﺩﻭ ﺳﺎﻝ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺧﺪﺍ
ﻓﺮﺯﻧﺪ ﭘﺴﺮﯼ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﺳﺖ، ﻣﻦ ﻭ ﻫﻤﺴﺮﻡ ﻫﺮ
ﺩﻭ ﺳﻔﯿﺪ ﭘﻮﺳﺘﯿﻢ ﻭﻟﯽ ﺑﭽﻪ ﯼ ﻣﺎ ﺳﯿﺎﻩ ﺑﻪ ﺩﻧﯿﺎ
ﺁﻣﺪﻩ ﺍﺳﺖ، ﺩﺭ ﻃﻮﻝ ﺍﯾﻦ ﺩﻭ ﺳﺎﻝ ﻧﮕﺮﺍﻥ ﻧﺒﻮﺩﻡ ﮐﻪﺍﯾﻦ ﭘﺴﺮ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﻣﻦ ﻧﺒﺎﺷﺪ ….
ﺍﻣﺎ ﮐﺴﯽ ﺩﺭ ﺩﻟﻢ ﻧﮕﺮﺍﻧﯽ ﺍﯼ ﺍﯾﺠﺎﺩ ﮐﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ :
ﻫﻤﺴﺮﺕ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺧﯿﺎﻧﺖ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺍﯾﻦ ﭘﺴﺮ،
ﭘﺴﺮﺗﻮ ﻧﯿﺴﺖ ﭼﺮﺍ ﮐﻪ ﻫﻤﺮﻧﮓ ﺗﻮ ﺑﻪ ﺩﻧﯿﺎ ﻧﯿﺎﻣﺪﻩ ﺍﺳﺖ!!
ﺍﮐﻨﻮﻥ ﺍﯾﻦ ﻓﮑﺮ ﺗﻤﺎﻡ ﻭﺟﻮﺩﻡ ﺭﺍﻩ ﻓﺮﺍ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ
ﻧﮑﻨﺪ ﻫﻤﺴﺮﻡ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺧﯿﺎﻧﺖ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﺎﺷﺪ ﻭ ﺍﯾﻦ ﭘﺴﺮ،
ﻓﺮﺯﻧﺪ ﻣﻦ ﻧﺒﺎﺷﺪ …

ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ :
ﺑﻪ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺍﺯ ﻣﺪﯾﻨﻪ ﺑﺮﻭ، ﺁﺩﺭﺳﯽ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺩﺍﺩﻩ ﻭ
ﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ : ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻣﺤﻞ ﺟﻮﺍﻧﯽ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﺑﻪ ﮐﺎﺭ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﺳﺎﺧﺘﻦ ﺧﺎﻧﻪ ﺍﯼ ﻣﯽ ﺑﺎﺷﺪ، ﺍﻭ ﺭﺍ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﻦ ﻭ
ﻓﺮﺯﻧﺪﺕ ﺭﺍ ﮐﻨﺎﺭ ﺍﻭ ﺭﻫﺎ ﮐﺮﺩﻩ ﻭ ﻧﻈﺎﺭﻩ ﮔﺮ ﺑﺎﺵ …
ﺍﮔﺮ ﻓﺮﺯﻧﺪﺕ ﺑﻪ ﻧﺰﺩ ﺍﻭ ﺭﻓﺖ ﺑﺪﺍﻥ ﺣﻼﻝ ﺯﺍﺩﻩ ﺍﺳﺖ
ﺍﻣﺎ ﺍﮔﺮ ﭘﺴﺮ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺟﻮﺍﻥ ﺩﻭﺭﯼ ﮐﺮﺩ ﻧﻄﻔﻪ ﺍﺵ ﺍﺯ
ﺗﻮ ﻧﯿﺴﺖ …

ﻣﺮﺩ ﭼﻨﯿﻦ ﮐﺮﺩ؛ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺍﺯ ﻣﺪﯾﻨﻪ ﺭﻓﺘﻪ ﻭ ﺁﺩﺭﺳﯽ ﺭﺍ
ﮐﻪ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﺩﺍﺩﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﺮﺩ، ﺟﻮﺍﻥ ﺭﺍ ﺩﯾﺪ
ﻓﺮﺯﻧﺪﺵ ﺭﺍ ﮐﻨﺎﺭ ﺍﻭ ﺭﻫﺎ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺧﻮﺩ ﻋﻘﺐ ﺭﻓﺖ،
ﮐﻮﺩﮎ ﮐﻤﯽ ﺑﻪ ﻣﺮﺩ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﮐﺎﺭ ﮐﺮﺩﻥ ﺑﻮﺩ ﻧﮕﺎﻩ
ﮐﺮﺩ، ﮐﻤﯽ ﺍﻃﺮﺍﻑ ﺍﻭ ﺭﺍﻩ ﺭﻓﺖ ﻭ ﺍﻃﺮﺍﻓﺶ ﺭﺍ ﻧﮕﺎﻩ
ﮐﺮﺩ؛ ﻣﺮﺩ ﻋﺮﺏ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺍﺯ ﺩﻭﺭ ﺗﻤﺎﺷﺎ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ
ﮐﻪ ﮐﻮﺩﮎﭼﻪ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ، ﺩﺭ ﺩﻟﺶ ﻏﻮﻏﺎﯾﯽ ﺑﻮﺩ، ﺩﯾﺪ
ﭘﺴﺮﮐﺶ ﮔﻮﺷﻪ ﯼ ﭘﯿﺮﺍﻫﻦ ﺟﻮﺍﻥ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﺗﮑﺎﻥ
ﺩﺍﺩ ﻭ ﺩﺳﺘﻬﺎﯾﺶ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﮐﺮﺩ ﺗﺎ ﺟﻮﺍﻥ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﻐﻞ ﮐﻨﺪ
ﺩﯾﺪ ﮐﻪ ﺟﻮﺍﻥ ﺩﺳﺖ ﺍﺯ ﮐﺎﺭ ﺷﺴﺖ ﻭ ﮐﻮﺩﮎ ﺭﺍ ﺑﻐﻞ
ﮐﺮﺩ، ﺍﺯ ﺩﻭﺭ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﮐﻮﺩﮎ ﻭ ﺁﻥ ﻣﺮﺩ ﺟﻮﺍﻥ ﺭﺍ ﺩﯾﺪ
ﺩﻟﺶ ﺁﺭﺍﻡ ﮔﺮﻓﺖ، ﺑﻪ ﻧﺰﺩ ﺟﻮﺍﻥ ﺁﻣﺪﻩ ﻭ ﺳﻼﻡ ﮐﺮﺩ ﻭ
ﮐﻮﺩﮎ ﺭﺍ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺁﻏﻮﺵ ﺟﻮﺍﻥ ﺑﮕﯿﺮﺩ، ﮐﻮﺩﮎ
ﺧﻮﺩﺵ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺁﻏﻮﺵ ﻣﺮﺩ ﺟﻮﺍﻥ ﭼﺴﺒﺎﻧﯿﺪﻩ ﺑﻮﺩ،
ﺑﺎﻻﺧﺮﻩ ﭘﺪﺭ، ﭘﺴﺮﺵ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﻭ ﺍﺯ ﻣﺮﺩ ﺟﻮﺍﻥ ﻋﺬﺭ
ﺧﻮﺍﺳﺖ ﻭ ﺧﺪﺍﺣﺎﻓﻈﯽ ﮐﺮﺩ …

ﺑﻪ ﻣﺪﯾﻨﻪ ﻭ ﻣﺴﺠﺪ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﺹ ﺁﻣﺪ ﻭ ﻣﺎﺟﺮﺍ ﺭﺍ
ﺗﻌﺮﯾﻒ ﮐﺮﺩ؛ ﺭﺳﻮﻝ ﮔﺮﺍﻣﯽ ﺍﺳﻼﻡ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ :
ﺷﮏ ﻧﮑﻦ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﭘﺴﺮ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺗﻮﺳﺖ ﻭ ﻣﻤﮑﻦ ﺍﺳﺖ
ﺩﺭ ﺍجداد ﺗﻮ ﻓﺮﺩﯼ ﺳﯿﺎﻩ ﺑﻮﺩﻩ ﺑﺎﺷﺪ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﻓﺮﺯﻧﺪ
ﺑﻪ ﺍﻭ ﺗﻤﺎﯾﻞ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﺮﺩﻩ ﻭ ﻧﻄﻔﻪ ﺑﻪ ﺷﮑﻞ ﺍﻭ ﻣﻨﻌﻘﺪ
ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ، 
 ﻣﺮﺩ ﻋﺮﺏ ﺍﺯ ﺭﺳﻮﻝ ﮔﺮﺍﻣﯽ ﺍﺳﻼﻡ
ﭘﺮﺳﯿﺪ : ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﺁﻥ ﺟﻮﺍﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻣﻌﺮﻓﯽ ﮐﻨﯿﺪ؟
ﺣﻀﺮﺕ ﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ :
ﺍﻭ ﺑﺮﺍﺩﺭ ﻭ ﻋﻤﻮﺯﺍﺩﻩ ﯼ ﻣﻦ ﻋﻠﯽ
ﺑﻦ ﺍﺑﯿﻄﺎﻟﺐ (ﻉ) 

   حضرت ﺭﻭ ﺑﻪ ﻋﺮﺏ ﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ :
ﮐﺬﺏ ﻣَﻦ ﺯَﻋﻢ ﺍَﻧﻪ ُﻭَﻟَﺪ ﻣَﻦ ﺣَﻼﻝٌ
ﻭَ ﻫﻮَ ﯾُﺒﻐﺾُ ﻋَﻠﯿﺎًّ

ﺩﺭﻭﻍ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﺪ ﺁﻧﮑﺲ ﮐﻪ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﺪ ﺣﻼﻝ ﺯﺍﺩﻩ
ﺍﺳﺖ ﺍﻣﺎ ﺑﺎ ﻋﻠﯽ ﺩﺷﻤﻨﯽ ﺩﺍﺭﺩ 

 ﺍﻣﺎﻟﯽ ﺻﺪﻭﻕ، ﺹ ۲۰۹
  ﺑﺤﺎﺭ ﺍﻻﻧﻮﺍﺭ، ﺝ ۲۷، ﺹ ۱۱۴

موضوعات: داستان آموزنده  لینک ثابت





روزی استاد روانشناسی وارد کلاس شد و به دانشجویان گفت:” امروز می خواهیم بازی کنیم! “
سپس از آنان خواست که فردی به صورت داوطلبانه به سمت تخته برود. خانمی داوطلب این کار شد.استاد از او خواست اسامی سی نفر از مهمترین افراد زندگی اش را روی تخته بنویسد. آن خانم اسامی اعضای خانواده، بستگان؟، دوستان، همکلاسی ها و همسایگانش را نوشت. سپس استاد از او خواست نام سه نفری را پاک کند که کمتر از بقیه مهم بودند. زن اسامی همکلاسی ها یش را پاک کرد. سپس استاد دوباره از او خواست نام پنج نفر پاک کند. زن اسامی همسایگانش را پاک کرد. این ادامه داشت تا اینکه فقط اسم چهار نفر بر روی تخته باقی ماند:نام مادر، پدر، همسر و تنها پسرش. ..
کلاس را سکوتی مطلق فرا گرفته بود چون حالا همه می دانستند این دیگر برای آن خانم صرفاً یک بازی نبود. استاد از وی خواست نام دو نفر دیگر را حذف کند. کار بسیار دشواری برای آن خانم بود. او با بی میلی تمام نام پدر و مادرش را پاک کرد. استاد گفت:"لطفاً یک اسم دیگر را هم حذف کنید. “زن مضطرب و نگران شده بود و با دستانی لرزان و چشمانی اشکبار نام پسرش را پاک کرد. و بعد بغضش ترکید و هق هق گریست …
استاد از او خواست سرجايش بنشیند و بعد از چند دقیقه از او پرسید:"چرا اسم همسرتان را باقی گذاشتید؟ والدین تان بودند که شما را بزرگ کردند. و شما پسرتان را به دنیا آوردید. شما همیشه می توانید همسر دیگری داشته باشید! “
دوباره کلاس در سکوت مطلق فرو رفت. همه کنجکاو بودند تا پاسخ زن را بشنوند. زن به آرامی و لحنی نجوا مانند پاسخ داد:"روزی والدینم از دنیا خواهند رفت. پسرم هم وقتی بزرگ شود برای کار یا ادامه تحصیل یا هر علت دیگری ترکم خواهد کرد.
پس تنها فردی که واقعاً کل زندگی اش را با من تقسیم می کند، همسرم است! “
همه ی دانشجویان از جای خود بلند شدند و برای آن که زن حقیقت زندگی را با آنان در میان گذاشته بود، برایش کف زدند.

موضوعات: داستان آموزنده  لینک ثابت




آرامش نتیجه سه عبارت است:
تجربه دیروز،
استفاده امروز،
امید به فردا

ولی اغلب ما با
سه عبارت دیگر زندگی می کنیم:
حسرت دیروز
اتلاف امروز،
ترس از فردا.

 در حالی که آفریدگار مهربان،
گذشته را عفو،
امروز را مدد و
فردا را کفایت می کند?

موضوعات: حرفهای قشنگ  لینک ثابت





به امید آمده ام ، خانه خرابم نکنی..
همه کردند جوابم، تو جوابم نکنی..

بارها آمده ام ، باز مرا بخشیدی..
با کلام ” برو ” ، این بار خطابم نکنی..

به گمان دگران ، بنده ی خوبی هستم..
پیش چشم همه عاری ز نقابم نکنی..

گر قرار است بسوزم، بزن آتش اما..
جلوی مردم این شهر عذابم نکنی…

موضوعات: مناجات نامه  لینک ثابت




 

یک آواز می تواند لحظه ای را عوض کند .

 ویک سخن می تواند رابطه ای را تغییر دهد .

 ویک محبت می تواند یک زندگی را تغییر دهد

 ویک نگاه می تواند دلهایی را پیوند دهد .

 ویک قدم می تواند سفری را آغاز کند .

 اما یک دعا می تواند ناممکن ها را ممکن کند.

 پس بیاییدپشت سرهمدیگه دعاکنیم 
 

موضوعات: خانواده  لینک ثابت




دلا فرزانگی کردن مهم است

خدا را بندگی کردن مهم است

 

چه مدت زندگی کردن مهم نیست

چگونه زندگی کردن مهم است

 

دلا این زندگی جز یک سفر نیست

گذرگاه است و راهش بی خطر نیست

 

چو خواهی با صفا باشی و صادق

به جز راه خدا راهی دگر نیس,

موضوعات: حرفهای قشنگ  لینک ثابت




 

 ﴿لَئِن شَكَرتُم﴾﴿لَأَزيــدَنَّـكُــم﴾
 اگر سپاس گذاری کنید،قطعا (نعمت)خودرا برشما می افزایم

 ﴿فَاذكُــروني﴾﴿أَذكُــــركُــــم﴾
 من را یاد کنید تا شما را یاد کنم

 ﴿ادعـــونــي﴾﴿أَستَجِب لَكُم﴾
 من را بخوانید تا شما را اجابت میکنم

موضوعات: اخلاقی و تربیتی  لینک ثابت




عارفی را پرسیدند:

از اینجا تا خدا چه مقدار “راه” است؟

فرمود: “یک قدم”

گفتند:این یک قدم کدام است؟

فرمود: “پا بگذار روی خودت”

اعوذُ.باللهِ.مِن نَفسی

 خداخواهی
یعنی ترک خودخواهی

موضوعات: سخن بزرگان  لینک ثابت




 

مامان صدا زد:

امیرجان، مامان بپر سه تا سنگک بگیر.
اصلاً حوصله نداشتم، گفتم:من که پریروز نون گرفتم.

مامان گفت:خب دیروز مهمون داشتیم زود تموم شد. الان نون نداریم.
گفتم:چرا سنگگ، مگه لواشی چه عیبی داره؟
مامان گفت:می‌دونی که بابا نون لواش دوست نداره.
گفتم: صف سنگگ شلوغه. اگه نون می‌خواهید لواش می‌خرم.

مامان اصرار کرد سنگک بخرم. قبول نکردم. مامان عصبانی شد و گفت:
بس کن، تنبلی نکن مامان، حالا نیم ساعت بیشتر تو صف وایسا.

این حرف خیلی عصبانیم کرد. آخه همین یه ساعت پیش حیاط رو شستم.داد زدم:

من اصلاً نونوایی نمیرم. هر کاری می‌خوای بکن!
داشتم فکر می‌کردم خواهرم بدون این که کار کنه توی خونه عزیز و محترمه اما من که این همه کمک می‌کنم باز هم باید این حرف و کنایه‌ها رو بشنوم. دیگه به هیچ قیمتی حاضر نبودم برم نونوایی. حالا مامان مجبور میشه به جای نون، برنج درسته کنه. این طوری بهترم هست.

با خودم فکر کردم وقتی مامان دوباره بیاد سراغم به کلی می‌افتم رو دنده لج و اصلا قبول نمی‌کنم. اما یک دفعه صدای در خونه رو شنیدم. اصلاً انتظارش رو نداشتم که مامان خودش بره نونوایی. آخه از صبح ده کیلو سبزی پاک کرده بود و خیلی کارهای خونه خسته‌اش کرده بود. اصلاً حقش نبود بعد از این همه کار حالا بره نونوایی. راستش پشیمون شدم. هنوز فرصت بود که برم و توی راه پول رو ازش بگیرم و خودم برم نونوایی اما غرورم قبول نمی‌کرد. سعی کردم خودم رو بزنم به بی‌خیالی و مشغول کارهای خودم بشم اما بدجوری اعصبابم خورد بود. یک ساعت گذشت و از مامان خبری نشد. به موبایلش زنگ زدم صدای زنگش از تو آشپزخونه شنیده شد. مامان مثل همیشه موبایلش رو جا گذاشته بود. دیر کردن مامان اعصابمو بیشتر خورد می‌کرد.
نیم ساعت بعد خواهرم از مدرسه رسید و گفت:تو راه که می‌اومدم تصادف شده و مردم می‌گفتند به یه خانم ماشین زده. خیابون خیلی شلوغ بود. فکر کنم خانمه کارش تموم شده بود.

گفتم:نفهمیدی کی بود؟
گفت:من اصلاً جلو نرفتم.
دیگه خیلی نگران شدم. رفتم تا نونوایی سنگکی نزدیک خونه اما مامان اونجا نبود. یه نونوایی سنگکی دیگه هم سراغ داشتم رفتم اونجا هم تعطیل بود.

دلم نمی‌خواست قبول کنم تصادفی که خواهرم می‌گفت به مامان ربط داره . تو راه برگشت هزار جور به خودم قول دادم که دیگه تکرار نشه کارم .وقتی رسیدم خونه انگشتم رو گذاشتم روی زنگ و منتظر بودم خواهرم در رو باز کنه اما صدای مامانم رو شنیدم که میگفت:بلد نیستی درست زنگ بزنی؟
تازه متوجه شدم صدای مامانم چقدر قشنگ و آرامبخشه !

موضوعات: داستان آموزنده  لینک ثابت




در حضور هفت گروه هفت کار رو مخفي انجام بده
تا سعادتمند گردي:
1 – در حضور فقير . دم از مال و منالت نزن
2 – در حضور بيمار . سلامتيت را به رخش نکش
3 – در حضور ناتوان . قدرت نمايي نکن
4 – در برابر غصه دار. خوشحالي نکن
5 – در برابر زنداني. آزادي ات رو جلوه نمايي نکن
6 – در حضور افراد بدون فرزند. از فرزندت تعريف و نوازش نکن
7 – در برابر يتيم. از پدر و مادرت نگو
(چون سوز دل به اين زودي سرد نمي شود)

موضوعات: حرفهای قشنگ  لینک ثابت




 

1-سخن آگاهانه باشد:« لا تَقْفُ ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ‏ » الإسراء آیه 36
 
2- سخن نرم باشد:« فَقُولَا لَهُ قَوْلًا لَّيِّنًا» زبانش تیغ نداشته باشد. طه آیه 44
 
3- به حرفی که میزنیم عامل باشیم :« لِمَ تَقُولُونَ مِالا تَفْعَلُونَ » صف آیه 2
 
4- سخن منصفانه باشد :« وَإِذَا قُلْتُمْ فَاعْدِلُوا » انعام آیه 152
 
5- حرفمان مستند باشد:« وَقولوا قَولًا سَديدًا» منطقی حرف بزنیم. احزاب آیه 70
 
6- ساده و روان حرف بزنیم. پیچیده حرف زدن هنر نیست. « قَوْلاً مَّیْسُورًا» اسرا:28
 
7- کلام رسا باشد:« قَوْلاً بَلِیغًا» نساء: 63
 
8- زیبا باشد :« و قُولُوا لِلنّاس حُسنًا»بقره :83
 
9- بهترین کلمات را انتخاب کنیم :« قُل لِّعِبَادِي يَقُولُواْ الَّتِي هِيَ أَحْسَنُ » اسرا:53
 
10-اصطلاح جدید از خودتان بکار نبرید :« تَقُولُوا۟ قَوْلًۭا مَّعْرُوفًۭا » بقره:235
 
11- همدیگر را با لقب خوب صدا بزنیم :« قولاً کریماً» اسرا:23
 
12-کمک به حرف خوب زدن در جامعه تا بهشتی شویم. « هُدُوٓا۟ إِلَى ٱلطَّيِّبِ مِنَ ٱلْقَوْلِ» حج:24

 

موضوعات: دینی مذهبی  لینک ثابت




 

الهي
دردهايي هست كه نمي توان گفت
و گفتني هايي هست كه هيچ قلبي محرم آن نيست

الهي
اشك هايي هست كه با هيچ دوستي نمي توان ريخت
و زخم هايي هست كه هيچ مرحمي آنرا التيام نمي بخشد
و تنهايي هايي هست كه هيچ جمعي آنرا پر نمي كند

الهي
پرسش هايي هست كه جز تو كسي قادر به پاسخ دادنش نيست
دردهايي هست كه جز تو كسي آنرا نمي گشايد
قصد هايي هست كه جز به توفيق تو ميسر نمي شود

الهي
تلاش هايي هست كه جز به مدد تو ثمر نمي بخشد
تغييراتي هست كه جز به تقدير تو ممكن نيست
و دعاهايي هست كه جز به آمين تو اجابت نمي شود

الهي
قدم هاي گمشده اي دارم كه تنها هدايتگرش تويي
و به آزمون هايي دچارم كه اگر دستم نگيري و مرا به آنها محك بزني، شرمنده خواهم شد.

الهي
با اين همه باكي نيست
زيرا من همچو تويي دارم
تويي كه همانندي نداري
رحمتت را هيچ مرزي نيست
اي تو خالق دعا و مالك \” آمين\"…

 صحیفه سجادیه

موضوعات: مناجات نامه  لینک ثابت




 

 مرحوم آخوند خراسانی از آقای حاج شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی خواست که او را موعظه کند.
مرحوم نخودکی فرمود:مرنج و مرنجان!
مرحوم آخوند عرضه داشت:مرنجان را فهمیدم یعنی کسی را اذیت نکنم ولی مرنج یعنی چه؟ چطور می توانم ناراحت نشوم؟! مثلا وقتی بفهمم کسی مرا غیبت کرده یا فحش داده چطور می توانم نرنجم؟!
مرحوم نخودکی فرمود:علاج آن است که خودت را کسی ندانی. اگر خودت را کسی ندانستی دیگر نمی رنجی!

 (به نقل از مرحوم استاد مجتهدی)

موضوعات: سخن بزرگان  لینک ثابت




 

خانمی با لباس کتان راه راه و شوهرش با کت و شلوار دست دوز و کهنه در شهر بوستُن از قطار پایین آمدند و بدون هیچ قرار قبلی راهی دفتر رییس دانشگاه هاروارد شدند.

منشی فوراً متوجه شد این زوج روستایی هیچ کاری در هاروارد ندارند و احتمالاً اشتباهی وارد دانشگاه شده اند.

مرد به آرامی گفت: «مایل هستیم رییس را ببینیم.»

منشی با بی‌حوصلگی گفت: «ایشان امروز گرفتارند.»

خانم جواب داد: « ما منتظر خواهیم شد.»

منشی ساعتها آنها را نادیده گرفت و به این امید بود که بالاخره دلسرد شوند و پی کارشان بروند.

اما این طور نشد. منشی که دید زوج روستایی پی کارشان نمی‌روند سرانجام تصمیم گرفت برای ملاقات با رییس از او اجازه بگیرد و رییس نیز بالاجبار پذیرفت.

رییس با اوقات تلخی آهی کشید و از دل رضایت نداشت که با آنها ملاقات کند.

به علاوه از اینکه اشخاصی با لباس کتان و راه راه و کت و شلواری دست دوز و کهنه وارد دفترش شده، خوشش نمی آمد.

خانم به او گفت: «ما پسری داشتیم که یک سال در هاروارد درس خواند. وی اینجا راضی بود، اما حدود یک سال پیش در حادثه‌ای کشته شد؛ شوهرم و من دوست داریم بنایی به یادبود او در دانشگاه بنا کنیم.»

رییس با غیظ گفت :« خانم محترم ما نمیتوانیم برای هرکسی که به هاروارد می‌آید و می‌میرد، بنایی برپا کنیم؛ اگر این کار را بکنیم، اینجا مثل قبرستان می‌شود.»

خانم به سرعت توضیح داد: «آه… نه…. نمی خواهیم مجسمه بسازیم.

فکر کردیم بهتر باشد ساختمانی به هاروارد بدهیم.»

رییس لباس کتان راه راه و کت و شلوار دست دوز و کهنه آن دو را برانداز کرد و گفت: «یک ساختمان! می دانید هزینه ی یک ساختمان چقدر است؟

ارزش ساختمان های موجود در هاروارد هفت و نیم میلیون دلار است.»

خانم یک لحظه سکوت کرد. رییس خشنود بود. شاید حالا می توانست از شرشان خلاص شود.

زن رو به شوهرش کرد و آرام گفت:
«آیا هزینه راه اندازی دانشگاه همین قدر است؟
پس چرا خودمان دانشگاه راه نیندازیم؟»

شوهرش سر تکان داد.
رییس سردرگم بود.

آقا و خانمِ “لیلاند استنفورد” بلند شدند و راهی کالیفرنیا شدند، یعنی جایی که دانشگاهی ساختند که تا ابد نام آنها را برخود دارد:

دانشگاه استنفورد از بزرگترین دانشگاههای جهان، یادبود پسری که هاروارد به او اهمیت نداد.

 

تن آدمی شریف است به جان آدمیت
نه همین لباس زیباست نشان آدمیت

موضوعات: داستان آموزنده  لینک ثابت




خدای من …

به آسمان بی انتهایت که چون چتر مهربانی بر سرم گسترانده ای،مینگرم …
دستهایم را بالا می آورم …
و برای عزیزانم سلامتی و دلخوشی آرزو میکنم …
و برای آنچه که از دلم نیز میگذرد دعا میکنم …
محتاج عنایتت هستم …
در این شلوغی دنیا دلم را به چشمه ی
زلال خوبیها ونیکی ها پیوند بده … آمین

 

موضوعات: مناجات نامه  لینک ثابت




 

روایت شفاگرفتن یک بیمار با توسل به شهید علی یار خسروی

عصر پنجشنبه، مادر «علی یار» ، به سنتِ هر هفته، نشسته است کنار مزارِ پسرش که زن همسایه بی تاب و پریشان خودش را می رساند به مزار علی یار و شروع می کند به پهنای صورت اشک ریختن.

مادرِ علی یار می پرسد : «چی شده؟ این چه حال و روزیه ؟ » و زن همسایه لابلای اشک هایی که قطره قطره، دارند روی مزار علی یار می بارند، با صدایی که گاه بغض، قطع و وصلش می کند و چانه ای که مدام می لرزد، این گونه پاسخ می دهد:

«پسرم مریضه! حالش خیلی بده! تو حالت احتضاره! نه حالش خوب میشه و نه تموم می کنه! یکی از همسایه ها بهم گفت: برو به علی یار متوسل بشو. اومدم این جا از پسرت بخوام برا بچه م دعا کنه!» و دوباره طوفان گریه های زن وزیدن می گیرد.

مادر علی یار چند بیسکویت و کمی آب می دهد دست زن همسایه و زن، از شدت آشفتگی و اضطراب ، بدون این که حتی فاتحه ای بخواند ، اشک ریزان برمی گردد.

صبح جمعه، یکی تند و تند درب خانه را می زند. انگار آن سوی در اتفاقی رخ داده باشد، امان نمی دهد. مادرِ علی یار می خواهد خودش را برساند به درِ خانه که بچه ها در را باز می کنند و زن همسایه گریه کنان خودش را می اندازد داخل حیاط. اول سجده می کند و زمین را می بوسد و بعد از آن، از درب خانه شروع می کند به بوسیدن تا زمین و پله ها را و خودش را می اندازد روی پاهای مادر علی یار و بوسه بارانش می کند.

مادرِ علی یار، با زحمت، شانه های زن همسایه را می گیرد و از زمین بلندش می کند. « بلند شو! چی شده آخه؟! چه اتفاقی افتاده؟

گریه امان حرف زدن نمی دهد به زن همسایه. شدیدتر از گریه های روی مزار علی یار، گریه می کند و شنیدن حرف هایش، لابلای آن همه بغض و آه و گریه، مشکل است:

«دیروز دلشکسته از شهیدآباد برگشتم خونه. کمی از آب رو که شما دادی، ریختم روی لبها و توی دهن پسرم. یک دفعه دیدم چشماشو باز کرد و دوباره بست. اول گمون کردم تموم کرد. حالم بد شد. به هم ریختم. شروع کردم گریه کردن که دیدم دوباره چشماشو باز کرد و گفت: مادر گرسنمه!! با تعجب اشکامو پاک کردم و همون بیسکویت ها رو دادم بهش خورد. الان حالش خوبه و نشسته توی خونه»

این جای داستان اشک های مادر علی یار و زن همسایه با هم می بارند، اما داستان به همین جا ختم نمی شود. زن همسایه از علی یار پیامی آورده است برای مادر:

«دیشب علی یار رو تو خواب دیدم. گفت برو به مادرم بگو جمعه ها سر مزار من نیاد. جمعه ها ما رو می برن زیارت امام حسین(ع) و اهل بیت(ع). همه ی رفیقام میرن زیارت ، اما من به احترام مادرم که میاد سر مزارم، می مونم پیشش و با بچه ها نمی رم زیارت. بهش بگو جمعه ها نیاد. . . »

سکوت، فضای خانه ی پدری «شهید علی یار خسروی» را فرا گرفته است. سکوتی که در امتزاج صدای گریه ی اهل خانه، چون موسیقی غریبی در عرش شنیده می شود.

راوی : مادر شهید علی یار خسروی

دستانی که پیکر شهید را تحویل گرفتند

شنیده ام، فردی که در شهیدآباد دزفول سال ها متولی دفن اموات و شهدا بوده است و پیکر علی یار را در قبر گذاشته است چنین روایت کرده است:

جنازه های زیادی را توی لحد گذاشته ام و افراد زیادی را دفن کرده ام، اما این بچه (شهید علی یار خسروی ) را که دفن کردم، قصه اش متفاوت بود. پیکرش را که از بالا دادند دستم و خواستم بگذارمش توی لحد، با چشمان خودم دیدم که دو دست از توی لحد آمد بیرون و پیکر را از من تحویل گرفت. من پیکرش را بر خاک نگذاشتم، او را از دست من گرفتند.

 

موضوعات: شهدا  لینک ثابت




 داخل شدن در رحمت خدا/علامه حسن زاده آملی

 علامه حسن زاده آملی فرمودند: روایت شده است که حضرت رسول “ص” پیش از خواب سوره های مسبحات را که تسبیح شروع می شود،یعنی سوره های حدید،صف،جمعه،حشر،تغابن و اعلی،می خواندند که باعث می شود تا ذاکر در رحمت خداوند وارد شود.

  صدو ده اشاره ، ص ۲۶۲

موضوعات: سخن بزرگان  لینک ثابت




 

استاد ما حضرت حاج شیخ علی اکبربرهان (ره)
میفرمودند :
آن قدر درقبر بخوابیم که استخوان هایمان بپوسد،
یك شب هم بلند شو ببین چه خبر است.

پیامبر اکرم صل الله وعلیه وآله می فرمایند:

وقتی بنده ای از خواب شیرینش
و از رختخوابش برخیزد در حالیكه
خواب آلود است،
برای این كه به سبب نماز شبش
می خواهد كه خداوند را راضی كند،
خداوند متعال به سبب آن بنده ،
بر ملائكه مباهات می کند
و می گوید :
این بنده ام را می بینی
د كه بلند شده و خواب شیرینش را
ترك كرده تا كاری را انجام دهد
كه بر او واجب نكرده ام؟
شاهد باشید كه من او را آمرزیدم .

 حضرت آیت الله مجتهدی تهرانی
  #تذکرة_الاولیاء

موضوعات: سخن بزرگان  لینک ثابت




استادی از شاگردانش پرسید: چرا وقتی عصبانی می شویم،فریاد می زنیم؟!

شاگردان فکری کردند و یکی از آنها گفت:چون در آن لحظه،آرامش و خونسردیمان را از دست میدهیم.
استاد پرسید: این که آرامش مان را از دست می دهیم درست است، اما چرا با وجودی که طرف مقابل کنارمان قرار دارد داد می زنیم؟ آیا نمی توان با صدای ملایم صحبت کرد؟
شاگردان هر کدام جواب هایی دادند.اما پاسخ های هیچ کس استاد را راضی نکرد!
سرانجام او چنین توضیح داد: هنگامی که دو نفر از دست یکدیگر عصبانی هستند، قلب هایشان از یکدیگر فاصله می گیرد.آنها برای اینکه فاصله را جبران کنند، مجبورند که داد بزنند! هر چه میزان عصبانیت و خشم بیشتر باشد، این فاصله بیشتر و آنها باید صدایشان را بلندتر کنند.
سپس استاد پرسید: هنگامی که دو نفر عاشق همدیگرند چه اتفاقی می افتد؟ آنها سر هم داد نمی زنند،بلکه خیلی به آرامی با هم صحبت می کنند.چرا؟! چون قلب هایشان خیلی به هم نزدیک است.

استاد ادامه داد: هنگامی که عشقشان به یکدیگر بیشتر باشد، چه اتفاقی می افتد؟
آنها حتئ حرف معمولی هم نمی زنند و فقط در گوش هم نجوا می کنند و سرانجام،چنانچه عشقشان باز هم به یکدیگر بیشتر باشد، حتئ از نجوا کردن هم بی نیاز می شوند و فقط به یکدیگر نگاه می کنند! این هنگامی است که دیگر هیچ فاصله ای بین قلب های آنها نمانده باشد…
” به امید روزی که در جهان، سکوتی برقرار شود…”
.

“زندگی به ما می آموزد که عشق خیره شدن به یکدیگر نیست،
بلکه با هم به یکسو نگریستن است.”

موضوعات: داستان آموزنده  لینک ثابت




 

گویند روزی هارون الرشید، خلیفه عباسی مهمان جعفر برمکی وزیرش بود و با هم در باغ جعفر قدم میزدند. هارون به جعفر برمکی علاقه ی زیادی داشت؛ بطوری که خواهر خود عباسه را به زنی او داد.
حین قدم زدن به درخت سیبی رسیدند. خلیفه میل سیب خوردن کرد اما شاخه سیب در دسترس نبود. هارون چاق بود و جعفر لاغر. هارون دست هایش را قلاب کرد تا جعفر بالا برود و سیب بچیند.
باغبان باغ از دور شاهد این ماجرا بود، از دیدن این صحنه به خود لرزید، چون او یکی از بستگان جعفر برمکی بود و وضع خوبی داشت.
باغبان کاغذی برداشت و از قول هارون الرشید روی آن نوشت:
من هارون الرشید گواهی می دهم که صاحب این کاغذ یعنی باغبان هیچ نسبتی با جعفر برمکی ندارد…
باغبان کاغذ را به هارون داد و تقاضا کرد که آن را مهر کند.
هارون گفت: همه میخواهند خود را دوست جعفر برمکی نشان دهند تو چرا این خواسته را نداری؟
القصه هارون خندید و نامه را مهر کرد. روزگار گذشت و گذشت تا اینکه بدخواهان و حسودان رابطه بین جعفر و هارون را بر هم زدند، طوری که هارون به این نتیجه رسید که جعفر برمکی به فکر رسیدن به خلافت است. پس او را بر کنار کرد و به زندان انداخت و دستور داد تمام نزدیکان و بستگان جعفر برمکی را دستگیر یا بکشند. نوبت به باغبان رسید. او دست خط هارون را به مأموران نشان داد اما آنها نپذیرفتند. پس به نزد هارون رفت. هارون دستور داد که دست از سر او بردارند و او را رها کنند.
هارون به باغبان گفت: تو از کجا میدانستی که روزی برمکی ها از نظر من می افتند؟
او گفت: از آنجا که روزی در باغ دیدم جعفر روی شانه های شما پا گذاشت و دستش را به شاخه درخت رساند تا برای شما میوه بچیند؛ و این را میدانم که مقام های دنیایی مثل فواره ی آب است هر چه بالاتر رود، بلاخره روزی سرنگون میشود.

موضوعات: داستان آموزنده  لینک ثابت




تا باران نباشد، رنگین کمانی نیست
تا تلخی نباشد، شیرینی نیست
تا غمی نباشد، لبخندی نیست
تا مشکلات نباشند، آسایشی وجود نخواهد داشت

پس همیشه به خاطر داشته باش :

هدف این نیست که
هرگز اندوهگین نباشی
هرگز مشکلی نداشته باشی،
هرگز تلخی را نچشیده باشی…

همین دشواریها هستند که
از ما انسانی نیرومندتر
و شایسته‌تر می‌سازند
و لذت و شادی را برای ما معنا می‌کنند.

 

موضوعات: حرفهای قشنگ  لینک ثابت




#آموزنده

سه درس مهم

☑️ اگر می خواهید “دروغی” نشنوید، اصرار بیش از حد برای شنیدن “حقیقت” نداشته باشید.

☑️ به خاطر داشته باشید هرگاه به قله رسیدید همزمان در کنار دره ای عمیق ایستاده اید.

☑️ با یک آدم نادان مجادله نکنید، تماشاگران ممکن است نتوانند تفاوت بین شما را تشخیص دهند.

موضوعات: حرفهای قشنگ  لینک ثابت




 امیرالمؤمنین امام علے علیه السلام میفرمایند:

مَنْ اَخْلَصَ لِلّهِ اسْتَظْهَرَ لِمَعاشِهِ وَ مَعادِهِ؛

 هر كس (نيّت و عمل خود را) براى خدا خالص كند، براى دنيا و آخرت خود، پشتيبان فراهم كرده است.

 غرر الحكم، حدیث 8255

موضوعات: روایات  لینک ثابت




بعد از هر نماز دست را برای دعا بالا برده(تا روبروی سینه) «یا جمیل» را 7 مرتبه خوانده و بر چهره بمالد به برکت این دعا چهره زیبا می گردد

سعی کنید همیشه وضو داشته باشید تا چهره ای شفاف و روشن داشته باشید.

موضوعات: خانواده  لینک ثابت




حضرت استاد محسن قرائتی:

 ﭼﺮﺍ ﺑﻌﻀﯽ آدم ﻫﺎ ﺑﺎ ﮐﻮﭼﮏﺗﺮﯾﻦ ﮔﻨﺎﻫﯽ ﺗﻮ ﻫﻤﯿﻦ ﺩﻧﯿﺎ ﻣﺠﺎﺯﺍﺕ ﻣﯽﺷﻦ ، ﺍﻣﺎ ﯾﻪ ﺳﺮﯼ ﻫﺮ ﮔﻨﺎﻫﯽ ﺩﻟﺸﻮﻥ ﻣﯽﺧﻮﺍﺩ ﻣﯽ ﮐﻨﻦ ﻭ ﺭﻭﺯ ﺑﻪ ﺭﻭﺯ ﻫﻢ ﭘﯿﺸﺮﻓﺖ.
ﭘﺲ ﻋﺪﺍﻟﺖ ﺧﺪﺍ ﮐﺠﺎﺳﺖ؟

 ﺁدم ها ﺳﻪ ﺩﺳﺘﻪﺍﻧﺪ :

1- ﻋﯿﻨﮏ
2-ﻣﻠﺤﻔﻪ
3- ﻓﺮﺵ

ﻭﻗﺘﯽ ﯾﮏ ﻟﮑﻪ ﭼﺎﯾﯽ ﺑﻨﺸﯿﻨﺪ ﺭﻭﯼ ﻋﯿﻨﮑﺖ ، ﺑﻼﻓﺎﺻﻠﻪ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺩﺳﺘﻤﺎﻝ ﮐﺎﻏﺬﯼ ﭘﺎﮎ ﻣﯽ ﮐﻨﯽ!

 ﻭﻗﺘﯽ ﻫﻤﺎﻥ ﻟﮑﻪ بنشیند ﺭﻭﯼ ﻣﻠﺤﻔﻪ ، ﻣﯽﮔﺬﺍﺭﯼ ﺳﺮ ﻣﺎﻩ ﮐﻪ ﻟﺒﺎﺱ ﻫﺎ ﻭ ﻣﻠﺤﻔﻪ ﻫﺎ ﺟﻤﻊ ﺷﺪ ، ﻫﻤﻪ ﺭﺍ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺑﺎ “ﭼﻨﮓ” ‏(مثل ﺯﻣﺎﻥ ﻗﺪﯾﻢ) ﻣﯽ ﺷﻮﯾﯽ!

 ﻭﻗﺘﯽ ﻫﻤﺎﻥ ﻟﮑﻪ ﺑﻨﺸﯿﻨﺪ ﺭﻭﯼ ﻓﺮﺵ ، ﻣﯽﮔﺬﺍﺭﯼ ﺳﺮ ﺳﺎل ، ﺑﺎ ﺩﺳﺘﻪ ﺑﯿﻞ ﺑﻪ ﺟﺎﻧﺶ ﻣﯿﺎﻓﺘﯽ!

 ﺧﺪﺍ ﻫﻢ ﺑﺎ ﺑﻨﺪﻩﻫﺎﯼ مؤﻣﻨﺶ ﻣﺜﻞ ﻋﯿﻨﮏ ﺭﻓﺘﺎﺭ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ.
ﺑﻨﺪﻩﻫﺎﯼ ﭘﺎﮎ ﻭ ﺯﻻﻟﯽ ﮐﻪ ﺟﺎﯾﺸﺎﻥ ﺭﻭﯼ ﭼﺸﻢ ﺍﺳﺖ ، ﺗﺎ ﺧﻄﺎ ﮐﺮﺩﻧﺪ ، ﺑﻼﻓﺎﺻﻠﻪ ﺣﺎﻟﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﻣﯽﮔﯿﺮﺩ.

✴ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﻮﻗﻌﺶ ﺗﻨﺒﯿﻪ ﻣﯽﮐﻨﺪ ﺁﻥ ﻫﻢ ﺑﺎ ﭼﻨﮓ!

 ﻭ ﺁﻥ ﮔﺮﺩﻥ ﮐﻠﻔﺖﻫﺎﯾﺶ ﺭﺍ ﻣﯽﮔﺬﺍﺭﺩ ﺗﺎ ﭼﺮﮎﻫﺎﯾﺸﺎﻥ ﺟﻤﻊ ﺷﻮﺩ ;
‏(ﻗﺮﺁﻥ ﮐﺮﯾﻢ: ﻣﺎ ﺑﻪ ﮐﺎﻓﺮﺍﻥ ﻣﻬﻠﺖ ﻣﯽﺩﻫﯿﻢ ﺗﺎ ﺑﺮ ﮐﻔﺮ ﺧﻮﯾﺶ ﺑﯿﺎﻓﺰﺍﯾﻨﺪ)
ﻭ ﺳﺮ ﺳﺎﻝ ‏(ﯾﺎ ﻗﯿﺎﻣﺖ ، ﯾﺎ ﻫﻢ ﺩﻧﯿﺎ ﻭ ﻫﻢ ﻗﯿﺎﻣﺖ‏) ﺣﺴﺎﺑﯽ ﺍﺯ ﺷﺮﻣﻨﺪﮔﯽ ﺷﺎﻥ ﺩﺭ ﻣﯽ ﺁﯾﺪ.

 

موضوعات: خانواده  لینک ثابت





توي دوران نوجووني براي کوتاه کردن موهام، به يه مغازه سلموني سرکوچه مون ميرفتم که آرايشگرش به شدت سيگاري بود. هميشه موقع کار، يه سيگار گوشه لبش بود و تا موهام رو کوتاه ميکرد سه نخ سيگار رو حتما مي کشيد يادمه تا آخرشب هرجا ميرفتم، همه ميگفتن: سيگار ميکشي؟! منم ميگفتم: نه به جون مادرم من سيگار نمي کشم. بگذريم از اينکه بعضي ها خيلي هم باور نميکردن!

هفته ي پيش توي پياده رو راه ميرفتم. يه آقايي جلوي مغازه عطرفروشي، يه کاغذ با يک عطر به دستم داد و به اصرارش وارد مغازه شدم. بلافاصله فروشنده هم من رو تحويل گرفت و شروع کرد از عطر و ادکلن هاش تعريف کردن. بعد هم يه ادکلن رو به دست و لباسم زد گفت اين ماندگاري اش فوق العاده ست. از حق هم نگذرم خيلي خوشبو بود. نکته ي جالب اينه که با اينکه خريد نکردم تا همين دو سه روز پيش هرجا مي رفتم، ميگفتن: عطرت چيه؟ چه بوي خوبي؟ چند خريدي و از کجا خريدي؟

يادمون باشه مجاورت ها و ارتباط ها خيلي مهمه. وقتي با کساني نشست و برخاست مي کنيم و رفيق ميشيم که مقيد و مودب و فهميده هستن ناخودآگاه از اين رابطه تاثير مي گيريم و وقتي با اونايي رفاقت مي کنيم که افراد آلوده اي هستن خواه ناخواه تاثير مي گيريم.

حواسمون رو جمع کنيم که با کي معاشرت مي کنيم و دوستامون کي هستن. هر ارتباطي مي تونه روي زندگي و رفتار ما اثر مثبت و منفي بذاره. شک نکنيم

 

موضوعات: حرفهای قشنگ  لینک ثابت




خداوندا…

بدون نوازشهای تو
بدون مهرومحبت تو
بدون عشق تو
میان دست های زندگی
مچاله میشویم
خدایا…
نوازش ومهربانیت راازمانگير!

موضوعات: مناجات نامه  لینک ثابت




آقای دلـم!
دستـم را روی قلبـم می گـذارم
از عمـق جانــم سـلام می دهــم تــو را . . .

السلام علیک یا مولای یا صاحب العصر و الزمان

ســـــلام ای میـزبان تمام روزهـایمـان!
دسـت خـالی امـده ایـم مثـل همیشـه

در کولـه بارمـان فقـط حسـرتـــ اسـتـــ و آه فــراقــ . . .

مـا را بپـذیر . . .
بـخـر ایـن قـلـبـــ هـجــران زده را . . .
بخر این قلبی را که جز روسیاهی نیاورده نزدتـــ . . .

آری مولای مـن!
با همیـن روسیـاهی ام
قلبــم را روی دستـم گرفتـه ام
می خـری ایـن اشفـتـه حـال دلتنــگــــ را؟!

 

موضوعات: اهل بیت(ع)  لینک ثابت




 

 بهم گفت میدونی خیلی سخته با خدا بودن!

 گفتم چطور مگه؟

 گفت اخه هروقت میخوام نماز بخونم یا کار خوبی کنم یا اینکه حجابمو رعایت کنم مسخرم میکنن!

‼️گفتم اگر مسخره نشی باید تعجب کنی!

 گفت یعنی چی؟؟

 گفتم آیات 29 تا 36 سوره مطففین رو بخون میفهمی…

 بدکاران (در دنیا) پیوسته به مؤمنان می‌خندیدند و هنگامی که از کنارشان می‌گذشتند آنان را با اشاره تمسخر می‌کردند،و چون به سوی خانواده خود بازمی‌گشتند مسرور و خندان بودند
و هنگامی که آنها را می‌دیدند می‌گفتند: «اینها گمراهانند!»َ

✔️ولی امروز مؤمنان به کفار می‌خندند،در حالی که بر تختهای آراسته بهشتی نشسته و (به سرنوشت شوم آنها) می‌نگرند! آیا (با این حال) کافران پاداش اعمال خود را گرفتند؟

 

موضوعات: خانواده  لینک ثابت




 

یکی از شاگردان استادش پرسید:” تمام مشاهیر می گویند که گنج روح، چیزی است که باید در تنهایی کشف شود. پس برای چه ما با همیم؟”

استاد پاسخ داد:” با همید، چون جنگل همیشه نیرومندتر از درختی تنهاست!جنگل رطوبت هوا را تامین می کند، در مقابل طوفان مقاوم تر است و به باروری خاک کمک می کند.”
اما چیزی که یک درخت را مقاوم می کند، ریشه است. و ریشه یک درخت نمی تواند به ریشه درخت دیگری کمک کند.
جنگل همین است!

هر درخت با درخت دیگر متفاوت است، هر درخت ریشه مستقل دارد. راه آنانی که می خواهند به خدا برسند، همین است:

“اتحاد برای یک هدف، و همزمان آزاد گذاشتن هر یک از اعضای گروه تا به شیوه خودش تکامل یابد…”

موضوعات: داستان آموزنده  لینک ثابت





مردی خسیس تمام دارایی اش را فروخت و طلا خرید.
او طلاها را در گودالی در حیاط خانهاش پنهان کرد.
او هر روز به طلاها سر میزد و آنها را زیر و رو میکرد.
تکرار هر روزه این کار یکی از همسایگانش را مشکوک کرد.
همسایه، یک روز مخفیانه به گودال رفت و طلاها را برداشت.
روز بعد مرد خسیس به گودال سر زد اما طلاهایش را نیافت.
او شروع به شیون و زاری کرد و مدام به سر و صورتش میزد.
رهگذری او را دید و پرسید: چه اتفاقی افتاده است؟
مرد حکایت طلاها را بازگو کرد. رهگذر گفت:
این که ناراحتی ندارد. سنگی در گودال بگذار و فکر کن که شمش طلاست،
تو که از آن استفاده نمیکنی، سنگ و طلا چه فرقی برایت دارد؟
.
ارزش هر چیزی در داشتن آن نیست بلکه در استفاده از آن است.
اگر خداوند به زندگی شما برکتی داده است و شرایط مناسبی دارید پس به فکر دیگران نیز باشید.
بخشش مال همچون هرس کردن درخت است پول با بخشش زیادتر و زیادتر میشود.
دارایی شما حساب بانکیتان نیست.
دارایی شما آن مقدار از ثروت و داشته هایی است
که برای یاری رساندن دیگران به گردش درمیآورید

موضوعات: داستان آموزنده  لینک ثابت




الهی از بخت خود چون پرهیزم و از بودنی کجا گریزم؟ و نا چاره را چه آمیزم و در هامون کجا گریزم

الهی ار تو فضل کنی از دیگران چه داد و چه بیداد ور تو عدل کنی پس فضل دیگران چون باد

الهی گفت تو راحت دل است و دیدار تو زندگانی جان زبان بیاد تو ناز دو دل به مهر و جان بعیان

الهی بهر صفت که هستم بر خواست تو موقوفــم ـ بهر نام که مرا خوانند به بندگی تو معروفم تا جان دارم رخت از ین کوی بر ندارم او که تو آن اویی بهشت او را بنده است او که تو در زندگانی اویی جاوی زنده است

الهـــی آنچــه من از تو دیدم دوگیتی بیاراید عجب اینست که جان من از بیم داد تو دمی نیاساید

#خواجه_عبدالله_انصاری

موضوعات: مناجات نامه  لینک ثابت




 استاد پناهیان

 چگونه میشود در زندگی بهتر بندگی کرد

 در زندگی بهتر، بهتر می‌شود بندگی کرد؛

ما زندگی بهتر را این می‌بینیم.

  در زندگی‌ای سرشار از نگرانی‌ها،

  در زندگی سرشار از درگیری‌ها و رقابت‌های عداوت‌آمیز،

 آیا خدا پیدا می‌شود؟!

 یکی از کلمات أمیرالمؤمنین علی(ع) در دعای کمیل هست که در مقام مناجات به خدا خیلی برای ما الهام‌بخش است.

  هرکسی زندگی خودش را خراب کرده، برود درِ خانۀ خدا همین جمله را تکرار کند و بگوید:

  «ظَلَمْتُ نَفْسِی‏»

 یعنی خدایا من خودم را زده‌ام،

من زندگی خودم را خراب کرده‌ام

  چون می‌دانستم که یک طرفدار دارم و آن تو هستی و تو قدرت مطلقه‌ هستی و تو منتظر بودی که من بیایم

 

 خرابکاری‌های خودم را بگویم تا جبران کنی!

♦خدایا! من زده‌ام زندگی خودم را خراب کرده‌ام،

  استعدادهای خودم را نابود کرده‌ام.

♦ من زده‌ام تمام روابطم با دیگران را مخدوش کرده‌ام.

 من حرف تو را گوش نکرده ام

موضوعات: خانواده  لینک ثابت




دختر دانش آموزی صورتی زشت داشت . دندان هایی نامتناسب با گونه هایش ،موهای کم پشت و رنگ چهره ای تیره .

روز اولی که به مدرسه جدیدی آمد ، هیچ دختری حاضر نبود کنار او بنشیند .

نقطه مقابل او دختر زیبارو و پولداری بود که مورد توجه همه قرار داشت .او در همان روز اول مقابل تازه وارد ایستاد و از او پرسید :

میدونی زشت ترین دختر این کلاسی ؟

یک دفعه کلاس از خنده ترکید …

بعضی ها هم اغراق آمیزتر می خندیدند .

اما تازه وارد با نگاهی مملو از مهربانی و عشق در جوابش جمله ای گفت که موجب شد در همان روز اول، احترام ویژه ای درمیان همه و از جمله من پیدا کند

اما بر عکس من ، تو بسیار زیبا و جذاب هستی .

او با همین یک جمله نشان داد که قابل اطمینان ترین فردی است که می توان به او اعتماد کرد

و لذا کار به جایی رسید که برای اردوی آخر هفته همه می خواستند با او هم گروه باشند .

او برای هر کسی نام مناسبی انتخاب کرده بود . به یکی می گفت چشم عسلی و به یکی ابرو کمانی و … .

به یکی از دبیران ، لقب خوش اخلاق ترین معلم دنیا و به مستخدم مدرسه هم محبوب ترین یاور دانش آموزان را داده بود .

آری ویژگی برجسته او در تعریف و تمجید هایش از دیگران بود که واقعاً به حرف هایش ایمان داشت و دقیقاً به جنبه های مثبت فرد اشاره می کرد

مثلاً به من می گفت بزرگترین نویسنده دنیا و به خواهرم می گفت بهترین آشپز دنیا ! و حق هم داشت .

آشپزی خواهرم حرف نداشت و من از این تعجب کرده بودم که او توی هفته اول چگونه این را فهمیده بود

سالها بعد وقتی او به عنوان شهردار شهر کوچک ما انتخاب شده بود به دیدنش رفتم

و بدون توجه به صورت ظاهری اش احساس کردم شدیداً به او علاقه مندم .

پنج سال پیش وقتی برای خواستگاری اش رفتم ، دلیل علاقه ام را جذابیت سحر آمیزش میدانستم

و او با همان سادگی و وقار همیشگی اش گفت:
برای دیدن جذابیت یک چیز ، باید قبل از آن جذاب بود !

در حال حاضر من از او یک دختر سه ساله دارم . دخترم بسیار زیبا ست و همه از زیبایی صورتش در حیرتند

روزی مادرم از همسرم سؤال کرد که راز زیبایی دخترمان در چیست ؟

همسرم جواب داد :من زیبایی چهره دخترم را مدیون خانواده پدری او هستم .

و مادرم روز بعد نیمی از دارایی خانواده را به ما بخشید.
تئودور داستایوفسکی

عظمت در دیدن نیست
عظمت در چگونگی دیدن است.

موضوعات: داستان آموزنده  لینک ثابت




ﺑﺮﺍﯼ “ﺁﺩﻣﻬﺎ”
ﭼﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯾﺖ “ﻋﺰﯾﺰﺗﺮﻧﺪ”
ﭼﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﮐﻪ ﻓﻘﻂ “ﺩﻭﺳـﺘﻨﺪ” ..!!
ﺧـــــﺎﻃﺮﻩ ﻫﺎﯼ “ﺧﻮﺏ” ﺑﺴﺎﺯ ..
ﺁﻧﻘـﺪﺭ ﺑﺮﺍﯾﺸﺎﻥ “ﺧﻮﺏ” ﺑﺎﺵ
ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﺭﻭﺯﯼ ﻫﺮﭼﻪ ﺑﻮﺩ “ﮔﺬﺍﺷﺘﯽ” ﻭ ﺭﻓـﺘﯽ!
ﺩﺭ “ﮐﻨﺞ ﻗﻠﺒﺸﺎﻥ” ﺟﺎﯾﯽ ﺑﺮﺍﯾﺖ ﺑﺎﺷﺪ ..
ﺗﺎ ﻫﺮﺯﮔﺎﻫﯽ ﺑﮕﻮﯾﻨﺪ: “ﮐـﺎﺵ ﺑـﻮﺩ” ..!
ﻫﺮﺯﮔﺎﻫﯽ ﺩﺳﺖ ﺩﺭﺍﺯ ﮐﻨﻨــﺪ ﻭ ﺑﺨﻮﺍﻫﻨﺪ “ﺑﺎﺷﯽ” !
ﻫﺮﺯﮔﺎﻫﯽ “ﺩﻟﺘﻨـــــﮓ” ﺑﻮﺩﻧﺖ ﺷﻮﻧﺪ ..
ﻣﯽ ﺩﺍﻧﻢ “ﺳﺨـﺖ” ﺍﺳﺖ …
ﻭلے ﺗﻮ “ﺧـﻮﺏ ﺑﺎﺵ"…

موضوعات: حرفهای قشنگ  لینک ثابت




حل مشکلات با ناد علی/آیت الله کشمیری

 مرحوم آیت الله کشمیری درباره توسل به امیر المومنین(ع)فرموده اند:هر مشکلی که برایم در نجف پیش می آمد،به زیارت امیر المومنین می رفتم و هفت بار"ناد علی"را می خواندم،مشکلم حل می شد.

ذکــــــــــرهاے شگفتــــــ  عــــــارفان

  منبع:رهنمای گرفتاران،ص۳۱۹

موضوعات: سخن بزرگان  لینک ثابت




ﺧﯿﻠﯽ ﻗﺸﻨﮕﻪ ﻋﺎﺷﻖ ﺍﯾﻦ ﻣﺘﻨﻢ
ﺣﻀﺮﺕ ﺁﺩﻡ ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﺩﺍﺷﺖ ﺍﺯ ﺑﻬﺸﺖ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﻣﯿﺮﻓﺖ :
ﺧﺪﺍ ﺑﻬﺶ ﮔﻔﺖ : ﻧﺎﺯﻧﯿﻨﻢ ﺁﺩﻡ ، ﺑﺎ ﺗﻮ ﺭﺍﺯﯼ ﺩﺍﺭﻡ …
ﺍﻧﺪﮐﯽ ﭘﯿﺸﺘﺮ ﺁﯼ ….
ﺁﺩﻡ ﺁﺭﺍﻡ ﻭ ﻧﺠﯿﺐ ﺁﻣﺪ ﭘﯿﺶ …!!!
ﺯﯾﺮ ﭼﺸﻤﯽ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﻣﯿﻨﮕﺮﯾﺴﺖ ..
ﻣﺤﻮ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﻏﻢ ﺁﻟﻮﺩ ﺧﺪﺍ ، ﺩﻝ ﺍﻧﮕﺎﺭ ﮔﺮﯾﺴﺖ …!!
ﮔﻔﺖ : ﻧﺎﺯﻧﯿﻨﻢ ﺁﺩﻡ ، ﻗﻄﺮﻩ ﺍﯼ ﺍﺷﮏ ﺯﭼﺸﻤﺎﻥ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ
ﭼﮑﯿﺪ …
ﯾﺎﺩﻣﻦ ﺑﺎﺵ ﮐﻪ ﺑﺲ ﺗﻨﻬﺎﯾﻢ … ﺑﻐﺾ ﺁﺩﻡ ﺗﺮﮐﯿﺪ …
ﮔﻮﻧﻪ ﻫﺎﯾﺶ ﻟﺮﺯﯾﺪ …
ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﮔﻔﺖ : ﻣﻦ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﯼ ﮔﻞ ﻫﺎﯼ ﺑﻬﺸﺖ …
ﻣﻦ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﯼ ﻋﺮﺵ …
ﻧﻪ … ﻧﻪ … ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﯼ
ﺗﻨﻬﺎﯾﯿﺖ ﺍﯼ ﻫﺴﺘﯽ ﻣﻦ ، ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻡ ….!!!
ﺁﺩﻡ ﮐﻮﻟﻪ ﺍﺵ ﺭﺍ ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ ….
ﺧﺴﺘﻪ ﻭ ﺳﺨﺖ ﻗﺪﻡ ﺑﺮﻣﯿﺪﺍﺷﺖ .. ﺭﺍﻫﯽ ﻇﻠﻤﺖ ﭘﺮﺷﻮﺭ
ﺯﻣﯿﻦ ….
ﺯﯾﺮ ﻟﺒﻬﺎﯼ ﺧﺪﺍ ﺑﺎﺯ ﺷﻨﯿﺪ … ﻧﺎﺯﻧﯿﻨﻢ ﺁﺩﻡ ….
ﻧﻪ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﯼ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﻣﻦ ….
ﻧﻪ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﯼ ﮔﻠﻬﺎﯼ ﺑﻬﺸﺖ …. ﮐﻪ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﯾﮏ ﺩﺍﻧﻪ ﯼ
ﮔﻨﺪﻡ ….
ﺗﻮ ﻓﻘﻂ ﯾﺎﺩﻡ ﺑﺎﺵ

موضوعات: حرفهای قشنگ  لینک ثابت




سلام به “آنها” که همیشه دم دست هستند

آدم هایی که عجله ندارند

“آنها” که هميشه به حرفات«گوش» ميدن

“آنها” که هوای گفتگو دارند.

“آنها” که کلمه به کلمه با تو هستند.

“آنها” که وقتی تلفنی باهاشان حرف می زنی مرتب نمی گویند:«باشه باشه»،که یعنی خداحافظ كنى

“آنها” که بلند می گویند: دوستت دارم.

جانم در می رود برای “آنها” که نیمه راه نیستند

نیمه تمام نیستند

پلاک موقت نیستند

یک روزه نیستند

“آنها” که مدام هستند

“آنها” که جنس روابط شان همیشگی است

سلام به “آنها” که هيچ وقت تمام نمی شوند…

سلام به شما خوبان وقت بخیر

موضوعات: حرفهای قشنگ  لینک ثابت





  امام حسين عليه السلام میفرمایند:

 در بيان آنچه هنگام ظهور امام زمان عليه السلام رخ مى دهد :

بركت از آسمان به سوى زمين فرو مى ريزد، تا آن‏جا كه درخت از ميوه فراوانى كه خداوند در آن مى افزايد، مى شكند. (مردم) ميوه زمستان را در تابستان و ميوه تابستان را در زمستان مى خورند و اين معناى سخن خداوند است كه: (و اگر مردمِ آبادى ها ايمان مى آوردند و تقوا پيشه مى كردند، بركت هايى از آسمان و زمين به روى آنان می گشوديم، ليكن تكذيب كردند)

الخرائج و الجرائح ج2 ،ص849

 

موضوعات: روایات  لینک ثابت




 

۱. با گذشته خود کنار بیائید تا حال شما را خراب نکند.

۲. آنچه دیگران در مورد شما فکر میکنند به شما ارتباطی‌ ندارد.

۳. گذشت زمان تقریبا داروی هر دردی است؛ به زمان کمی‌ فرصت دهید.

۴. کسی‌ دلیل و مسئول خوشبختی‌ شما نیست؛ خودتان مسئولید.

۵. زندگی‌ خود را با دیگران مقایسه نکنید؛ ما هیچ خبر نداریم که زندگی‌ آنها برای چه و چگونه است.

۶. زیاد فکر نکنید؛ اشکالی ندارد که جواب بعضی‌ چیز‌ها را ندانیم.

۷. لبخند بزنید؛ شما مسول حل تمام مشکلات دنیا نیستید

موضوعات: خانواده  لینک ثابت




آدمها شبیه لیوانند
ظرفیت هایی مشخص دارند…
بعضی به اندازه استکان،بعضی فنجان ، بعضی هم یک لیوان بزرگ !
وقتی بیش از ظرفیت لیوان در آن آب بریزی، سرریز می شود،خیس می شوی،
حتی گاهی که در اوج بدشانسی باشی و در لیوان به جای آب ،شربتی چیزی را زیادی ریخته باشی وسرریز شده باشد ،لکه اش تا ابد بر روی لباست می ماند!
آدمها مثل لیوان می مانند .
ظرفیت هایی مشخص دارند .
لطفا قبل از ریختن مهر و عطوفت در پیمانه های وجودیشان،ظرفیتشان را بسنج…
به اندازه محبت کن…
اگر این کار را نکنی ،
اگر زیادی محبت کنی،
اگر سر ریز شدند و محبت بالا آوردند ،
باد الکی به غبغب انداختند و پیراهن احساست را لکه دار کردند
فقط از خودت و عملکرد خودت عصبانی باش،نه از آدمها که شبیه لیوانند…

موضوعات: حرفهای قشنگ  لینک ثابت




آیت الله بهجت ره:

روايت عجيب و غريبى از حضرت رسول ـ صلّى اللّه عليه وآله وسلّم ـ نقل كرده اند كه:« أَلا أُخْبِـــرُكُمْ [أُنَبِّـؤُكُمْ] بِـدآئِكُـمْ مِنْ دَوآئِكُـمْ؟ دَآؤُكُـمُ الذُّنُـوبُ، وَ دَوآؤُكُـمُ الإِْسْتِغْفارُ. »(1)
آيا درد و درمان شما را به شما خبر ندهم؟ درد شما گناهان، و دوا و درمانتان استغفار است.

بنده اين حديث را در جوامع روايى نديده ام.

يعنى: سرت درد مى كند،« دوآؤُكُمُ الإِْسْتِغْفارُ. »؛ پايت درد مى گيرد، دواى آن استغفار است؛ گوش و دندان درد مى كند، « دوآؤُكُمُ الإِْسْتِغْفارُ. » و… يعنى يك نسخه براى درمان همه ى دردها!

1. مستدرك الوسائل، ج 11، ص 333؛ ج 12، ص 123؛ نيز ر.ك: بحار الانوار، ج 90، ص 282؛ جامع الاخبار، ص57.

موضوعات: سخن بزرگان  لینک ثابت




ﺍﻭﻣﺪﻥ ﻫﯿﭽﮑﺲ ﺗﻮ ﺯﻧﺪﮔﯽ
ﺑﯽ ﺣﮑﻤﺖ ﻧﯿﺴﺖ …
.
ﯾﺎ ﻣﯿﺸﻪ ﻓﺮﺩ ﺯﻧﺪﮔﯿـــــــــــــﺖ
ﯾﺎ ﻣﯿﺸﻪ ﺩﺭﺱ ﺯﻧﺪﮔﯿـــــــــــــﺖ
این دو متنه کوتاه ارزشه خوندن داره !!!
از دیگران شکایت نمی کنم بلکه خودم را تغییر میدهم،
چرا که کفش پوشیدن راحتتر از فرش کردن دنیاست………

عشق انسان را داغ میکند و دوست داشتن انسان را پخته میکند!
هرداغی روزی سرد میشود ولی هیچ پخته ای دیگرخام نمیشود…….

موضوعات: حرفهای قشنگ  لینک ثابت




 

مردي تصميم داشت به سفر تجارت برود خدمت امام صادق عليه السّلام که رسيد درخواست استخاره اي کرد، استخاره بد آمد، آن مرد ناديده گرفت و به سفر رفت اتّفاقاً به او خوش گذشت و سود فراواني هم برد

امّا از آن استخاره در تعجّب بود پس از مسافرت خدمت امام صادق عليه السّلام رسيد و عرض کرد:

 يابن رسول الله ! يادتان هست چندي قبل خدمت شما رسيدم برايم استخاره کرديد و بد آمد، استخاره ام براي سفر تجارت بود به سفر رفتم و سود فراواني کردم به من خوش گذشت.

 امام صادق عليه السّلام تبسّمي کرد و به او فرمود: در سفري که رفتي يادت هست در فلان منزل خسته بودي نماز مغرب و عشايت را خواندي شام خوردي و خوابيدي و زماني بيدار شدي که آفتاب طلوع کرد⛅…. و نماز صبح تو قضا شده بود؟

عرض کرد : آري .

 حضرت عليه السّلام فرمود : اگر خداوند دنيا و آنچه را که در دنياست به تو داده بود جبران آن خسارت (قضا شدن نماز صبح) نمي شد.

 وااای بر ما! با این حساب، چه خسارتی کرده ایم، ما آخرالزمانی ها

  جهاد با نفس/ج۱/ص۶۶

موضوعات: فرهنگی- اجتماعی - مذهبی  لینک ثابت




ﺧﺪﺍﯾﺎ !!!
ﻣﻦ ﭼﯿﺰﯼ ﻧﻤﯽ ﺑﯿﻨﻢ ، ﺁﯾﻨﺪﻩ ﭘﻨﻬﺎﻥ ﺍﺳﺖ .
ﻭﻟﯽ ﺁﺳﻮﺩﻩ ﺍﻡ ؛ ﭼﻮﻥ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺑﯿﻨﻢ
ﻭ ﺗﻮ ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﺭﺍ
ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺍ !!!
ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﻪ ﺩﻭﺳﺘﺎﻧﻢ ،
ﻋﺸﻖ ﺣﻘﯿﻘﯽ ،،،
ﺳﻼﻣﺘﯽ ،،،
ﺁﺭﺍﻣﺶ ،،،
ﻭ ﻧﯿﮑﺒﺨﺘﯽ ،،،
ﺁﺭﺯﻭ ﺩﺍﺭﻡ .
ﺧﺪﺍﯾﺎ ﻋﻄﺎ ﮐﻦ ﺑﻪ ﺁﻧﺎﻥ ﻫﺮ ﺁنچه ﺑﺮﺍﯾﺸﺎﻥ ﺧﯿﺮ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺩﻟﺸﺎﻥ ﺭﺍ
ﻟﺒﺮﯾﺰ ﮐﻦ ﺍﺯ ﺷﺎﺩﯼ ﻭ ﻟﺒﺎﻧﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺎ ﮔﻞ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺷﮑﻮﻓﺎ ﮐﻦ .
ﺁﻣﯿﻦ ﺍﯼ ﻣﻬﺮﺑﺎﺗﺮﯾﻦ ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﺎﻥ…

موضوعات: مناجات نامه  لینک ثابت




امام جواد(ع):

سه خصلت جلب محبّت می‌كند؛
۱-انصاف در معاشرت با مردم
۲-همدردی در مشكلات آنها
۳-همراه و همدم شدن با معنويات.

کشف‌الغمّه، ج۲ ،ص۳۴۹

 

موضوعات: روایات  لینک ثابت




مبتلا گفت علی
گرم دعا گفت علی
توبه كرد آدم و هی رو به خدا گفت علی

آب و گل گفت علی
بحر خجل گفت علی
نوح رد شد ز خطر بس كه به دل گفت علی

الَمی گفت علی
غرق غمی گفت علی
يونس اندر شكم حوت همی گفت علی

بحر و بر گفت علی
رمل و حجر گفت علی
كوه با ناقه صالح چقدر گفت علی

هر كسی گفت علی
خوش نفسی گفت علی
صبرِايوب كم آورد و بسی گفت علی

مصطفی گفت علی
غار حرا گفت علی
شب معراج، محمد به خدا گفت علی

ايليا گفت علی
كهف وَری گفت علی
من همانم كه خداوند مرا گفت علی

مجتبي گفت علی
سبزْ قبا گفت علی
بين صفين امير الكرما گفت علی

كربلا گفت علی
خون خدا گفت علی
چيست نام پسران تو شها ؟ گفت علی

اكبرش گفت علی
گل پسرش گفت علی
رو و مو، ابرو و چشم و سرش گفت علی

هر نفس گفت علی
مست ز بس گفت علی
قاسم ابن حسن از پشت فرس گفت علی

آتشين گفت علی
زينب دين گفت علی
بر بلندای فلك صبر يقين گفت علی

شاپرك گفت علی
باغ فدك گفت علی
صدو ده بار نمكدان به نمك گفت علی

 

موضوعات: ادبیات شعری اهل بیت(ع)  لینک ثابت




 

#وضعیت_زن_و_مرد_بعد_از_دعوا
زن و مرد دعواشون شد!
باهم قهرن!
باهم حرف نمیزنن!
حتی به هم نگاه هم نمیکنن!

صدای زنگ تلفن:
زن گوشی رو برمیداره.
مرد میشنوه که دوستای زن به استخر دعوتش کردن!

مردباخودش فکر می کنه:
کاش همین الان قبول کنه و بره، تا چندساعتی تنها باشم وآروم شم!

صدای زنگ تلفن:
مرد گوشی رو برمیداره.
زن میشنوه که دوستای مرد برای دیدن فوتبال دعوتش کردن!

زن با خودش فکر میکنه:
کاش قبول نکنه. کاش نره. کاش همین الان بیاد پیشم و بگه: میدونم ازم دلخوری. واسه همین نمیرم تا با هم باشیم و اگه ناراحتت کردم از دلت در بیارم.

 مردها برای آروم شدن نیاز به خلوت دارن.
زنها برای آروم شدن نیاز به حمایت

 

موضوعات: خانواده  لینک ثابت




 مرحوم آیت الله محمّدتقی بهجت:

ما دعای غیر مستجاب نداریم

 یا دعا دیرتر مستجاب میشود
 یا یک بلایی از انسان دور میشود
 یا بهتر از آن را به او میدهند
  یا روز قیامت او را می آورند میگویند : این همه ثواب برای تو .

 میگوید:من که کاری نکردم که لایق این همه ثواب باشم
 میگویند : این ثواب ها برای این است که دعا کردی و به صلاحت نبود مستجاب بشود،بجایش الان جبران کردیم
میگوید: ای کاش هیچ کدام از دعاهایم در دنیا برآورده نمی شد.

موضوعات: سخن بزرگان  لینک ثابت




 مرحوم آیت الله محمد تقی آملی (رحمة الله):

 شش امر موجب می شود که گناه صغیره به گناه کبیره
تبدیل شود:

 1- اصرار بر معصیت؛

 2- کوچک شمردن گناه

 3- مسرور شدن بر معصیت صغیره

 4- اظهار معصیت

 5- مقتدای مردم شدن در گناه کردن

 6- با نظر حقارت و سهولت به گناه پنهان
شده خود نگاه کردن.1

  در جستجوی استاد، ص 127.

موضوعات: اخلاقی و تربیتی  لینک ثابت




صبوری با خانواده عشق است،
صبوری با دیگران احترام است،
صبوری با خود اعتماد به نفس است،
و صبوری در راه خدا، ایمان است.

 اندیشیدن به گذشته ، اندوه
و اندیشیدن به آینده هراس می‌آورد؛
به حال بیاندیش تا برایت لذت را به ارمغان آورد….

 در جستجوی قلب زیبا باش نه صورت زیبا؛
زیرا هر آنچه زیباست، همیشه خوب نمی‌ماند؛
اما آنچه خوب است، همیشه زیباست….

موضوعات: حرفهای قشنگ  لینک ثابت





سر تا پایم را خلاصه کنند می شوم “مشتی خاک”
که ممکن بود “خشتی” باشد در دیوار یک خانه
یا “سنگی” در دامان یک کوه
یا قدری “سنگ ریزه” در انتهای یک اقیانوس
شاید “خاکی” از گلدان‌
یا حتی “غباری” بر پنجره
اما مرا از این میان برگزیدند : برای” نهایت” برای” شرافت” برای” انسانیت”
و پروردگارم بزرگوارانه اجازه ام داد برای : ” نفس کشیدن ” ” دیدن ” ” شنیدن ” ” فهمیدن “
و ارزنده ام کرد بابت نفسی که در من دمید
من منتخب گشته ام : برای” قرب ” برای” رجعت ” برای” سعادت “
من مشتی از خاکم که خدایم اجازه ام داده: به” انتخاب ” به” تغییر ” به” شوریدن ” به” محبت “

موضوعات: حرفهای قشنگ  لینک ثابت




 شخصی به حضرت امام حسين (عليه‌السلام) عرض كرد که من از شيعيان شمايم! حضرت فرمودند:


از خدا بترس! چيزى را ادّعا مكن كه خداوند بگويد دروغ مى‌گوئى و در ادعاى خود گناه كردى؛ شيعيان ما كسانى هستند كه قلبهايشان از هر غَل و غَش و حيله‌اى پاک باشد؛ بگو من از مواليان و دوستان شما هستم.

 بحارالانوار ،ج۱۵ ،ص۱۴۳

موضوعات: روایات  لینک ثابت




 

شبی مار بزرگی برای پیدا کردن غذا وارد دکان نجاری می شود. عادت نجار این بود که موقع رفتن و تعطیلی دکان، بعضی از وسایل کارش را روی میز بگذارد. آن شب هم اره کارش روی میز بود.

همینطور که مار گشتی می زد بدنش به اره گیر می کند و کمی زخم می شود.
مار خیلی هول شد و برای دفاع از خود اره را گاز می گیرد که سبب خون ریزی دور دهانش می شود.

او نمی فهمد که چه اتفاقی افتاده و از اینکه اره دارد به او حمله می کند و مرگش حتمی است تصمیم می گیرد برای آخرین بار از خود دفاع کرده و هر چه شدیدتر حمله کند و دور اره بدنش را بپیچاند و هی فشار دهد!

نجار صبح که آمد روی میز کنار اره، لاشه ی ماری بزرگ و زخم آلود را دید که فقط و فقط بخاطر بی فکری و خشم زیاد مرده است.

 احیانا درلحظه خشم می خواهیم دیگران را برنجانیم بعد متوجه می شویم جز خودمان کس دیگری را نرنجانده ایم و موقعی این را درک می کنیم که خیلی دیر شده، زندگی بیشتراحتیاج دارد که گذشت و چشم پوشی کنیم از اتفاقها؛ ازآدمها؛ از رفتارها؛ گفتارها؛ خودمان را یاد دهیم به گذشت و چشم پوشی عاقلانه و به جا. چون هر کاری ارزش این را ندارد که روبرویش بایستی و اعتراض کنی.

موضوعات: داستان آموزنده  لینک ثابت




سیاست_های_همسرداری


وقتی کسی حالش بده بهش نگید ای بابا اینم می گذره، نگید درست می شه،
نخواهید با جوک های مسخره بخندونیدش
نمی خواد بخنده. خنده اش نمیاد غصه داره. می فهمین؟ غصه.
براش از فلسفه ی زندگی حرف نزنین.
از انرژی مثبت و مثبت باش و به چیزهایی که داری فکر کن حرف نزنید.
وقتی کسی ناراحته اصلا این شما نیستین که باید حرف بزنین.
شما در حقیقت باید حرف نزنید!

باید دستش رو بگیرید. بغلش کنید. تو چشم هاش نگاه کنید. براش چایی بریزید
براش یک چیزی که دوست داره بریزید یا بپزید.
بذارید جلوش. بعد حرف نزنید. بذارید اون حرف بزنه و شما گوش کنید.
هی فکر نکنید باید نظریه صادر کنید و نصیحت کنید.
فکر نکنید اگه #حرف_نزنید خیلی اتفاق بدی می افته.
شما جای اون آدم نیستید.
شما زندگی اون آدم رو از وقتی به دنیا اومده زندگی نکردید.
پس نظریه ها و حرف هاتون به درد خودتون می خوره.
بله. دستش رو بگیرید. بغلش کنید. سکوت کنید.
اگه دلش خواست، خودش حرف می زنه…

موضوعات: خانواده  لینک ثابت




استاد شهید مرتضی مطهری

  امثال من گاهی با سؤالاتی مواجه می‌شویم که با لحن تحقیر و مسخره آمیزی می‌پرسند:
آقا سواره (ایستاده) غذا خوردن شرعاً چه صورتی دارد؟!
با قاشق و چنگال خوردن چطور؟!
آیا کلاه لگنی به سر گذاشتن حرام است؟!
آیا استعمال لغت بیگانه حرام است؟! …

 در جواب اینها می‌گوییم:
اسلام دستور خاصی در این موارد نیاورده است.
اسلام نه گفته با دست غذا بخور و نه گفته با قاشق بخور؛ گفته به هر حال نظافت را رعایت کن.
از نظر کفش و کلاه و لباس نیز اسلام مد مخصوصی نیاورده است.
از نظر اسلام زبان انگلیسی و ژاپنی و فارسی یکی است.

 اما اسلام یک چیز دیگر گفته است؛
گفته شخصیت باختن حرام است،
مرعوب دیگران شدن حرام است،
تقلید کورکورانه کردن حرام است،
هضم شدن و محو شدن در دیگران حرام است،
طفیلی‌گری حرام است،
افسون شدن در مقابل بیگانه (مانند خرگوشی که در مقابل مار افسون می‌شود) حرام است،
الاغ مرده بیگانه را قاطر پنداشتن حرام است،
انحرافات و بدبختیهای آنها را به نام «پدیده قرن» جذب کردن حرام است،
اعتقاد به اینکه ایرانی باید جسماً و روحاً و ظاهراً و باطناً فرنگی بشود حرام است،
چهار صباح به پاریس رفتن و مخرج «را» را به مخرج «غین» تبدیل کردن و به جای «رفتم»، «غفتم» گفتن حرام است.

  استاد مطهری، نظام حقوق زن در اسلام، ص107

موضوعات: حرفهای قشنگ, سخن بزرگان  لینک ثابت




  آیت الله مجتهدی تهرانی (ره) :

  روایت داریم روز قیامت که میشه نامه عمل رو دست آدم میدن.

  خوش به حال اون کسی که
نامه عملش که میدن اگه گناهی هم از دستش در رفته کرده یه استغفار هم زیرش نوشته باشه ، پشیمان شده استغفار کرده…

  کسی که زیاد استغفار کنه چهار خاصیت داره

 اول  《 رهایی از غم و غصه》

مَن اَکثَر الاستغفار جَعلُ الله مِن کلِ هَمٍّ فرجاً
▪️کسی که زیاد استغفار کند چهار چیز بدست می آورد؛

  خدا غم و غصه را از دل و جان او بر می دارد؛ گاهی بدون هیچ دلیلی احساس غم و غصه کرده ام؛ و استغفار که می کنم؛ حالم خوب می شود شما هم این مطلب را امتحان کنید.

 دوم  《احساس امنیت》

 وَ مِن کُلِ خوفٍ اَمناً
انسان از خبرهای هولناک می ترسد مثلا؛ می گویند زلزله ای در راه هست ؛
یا آمریکا می خواهد به ایران حمله کند و … اینجا استغفار کن؛

  که آن ترس و خوف را برطرف می کند و هیچ اتفاقی هم نمی افتد ؛ آمریکا هم هیچ غلطی نمی تواند بکند.

 سوم  《نجات از تنگنا های زندگی》

و مِن کُلِ ضِیقٍ مَخرَجاً
اگر در زندگی به بن بست خورده ای و مشکلاتت زیاد شده است استغفار کن؛
ازدواج کرده ای و صاحبخانه جوابت کرده؛ هرچی می گردی جا پیدا نمی کنی؟!

  برو استغفار کن، خدا به دل یکی می اندازد تا مشکل تو را حل کند و …
پس اگر در مشکلات و گرفتاری ها هستی و حاجتی داری استغفار کن! البته؛ شرایط استغفار را هم رعایت کن.

  چهارم  《زیاد شدن روزی》

▪️وَ یَرزقُهُ مِن حیثُ لا یَحتَسِبُ
اگر استغفار کنی ؛ خداوند روزی تو را از محلی که گمان نداری می فرستد ؛
مثلا شمای طلبه هم مباحثه خوب نداری اگر اهل استغفار باشی خدا یک هم بحث خوب به شما می دهد ؛

  زن خوب نصیبت می شود؛ همسفر خوب پیدا می کنی و … !
این را هم بدانیم که منظور از رزق تنها مال و ثروت دنیا نیست؛ فقط پول نیست!

 بلکه رزق شامل امور معنوی هم می شود، رفیق خوب رزق است؛ همسفر خوب رزق است.

موضوعات: اخلاقی و تربیتی, سخن بزرگان  لینک ثابت






ایت الله مجتهدی تهرانی(ره):

1) مطلبی که در مستحبات مهم است، این است که حضرت عـــلی علیه السلام فرمودنــــــد: «اِذا اَضَرَّتِ النَّــــــــــــوافِلُ بِالفَرائِضِ فَارْفُضُوها»؛
اگر مستحبات به واجبات ضرر زد، مستحبات را رها کنید.

2) و مطلب دیگر این که حضرت فرمودند: برای قلب ها روی کردن (حالت میل و رغبت) و پشت کردن (بی میلی و بی رغبتی) است. هنگامی که این قلب ها میل داشت، آنها را به انجام مستحبات وادارید و هرگاه قلبتان میل و رغبت نداشت، به واجبات اکتفا کنید.

3) مطلب مهم دیگر، دائمی بودن است. حضرت علی علیه السلام فرمودند: کار کم و همیشگی، بهتر از کار زیادی است که انسان را خسته کند و پیوستگی و دوام نداشته باشد. این حدیث فقط درباره مستحبات نیست، بلکه در امور دیگر نیز به کار می آید.

 

موضوعات: سخن بزرگان  لینک ثابت




 

لقمان به فرزندش فرمود:

پسركم! بدان كه من چهار صد پيغمبر را خدمت كردم و از سخنان آنان چهار جمله انتخاب كردم:

1- در حال نماز مراقبت دلت باش

2- سر سفره مراقب گلو يت باش

3- در خانه‏ ى مردم مراقب چشمت باش

4- ميان مردم مراقب زبانت باش

موضوعات: سخن بزرگان  لینک ثابت





ریا نشان دادن و وانمود کردن چیزی از اعمال خوب است به منظور جلب قلوب دیگران و کسب منزلت و اعتبار در نزد آنان .و آن در چند درجه انجام میشود .
مثلا شخص ریاکار در جمع می گوید که من کسی غیر از خدا را موثر نمی دانم و یا اینکه من به غیر خدا توکل ندارم و یا با کنایه هنگامی که صحبت از توکل و رضای الهی پیش می آید ،شخص ریاکار با یک تکان دادن سر ،خود را جز انسان های متوکل و راضی به رضای الهی نشان می دهد.”
امام خمینی ره

چهل حدیث باب ریا

موضوعات: اخلاقی و تربیتی  لینک ثابت




بعضی روز قیامت می آیند،
می بینند یک چیز بزرگی را آوردند و به یکی دادند

اینکه عملش کم بود داشت بدبختی هایش را ضجه میزد!

یک چیز آوردند و گذاشتند داخل ترازو
هر چه سنگ بود همه را به آسمان پرت کرد!

اینقدر سنگین بود!!
گفت: پروردگارا!به عمرم عملی را که مناسب باشد
به جا نیاوردم که چنین چیزی نصیب من شود..!
این چیست؟! فرمود:

یک حاجت بود تو از ما خواستی و ما ندادیم!

تو مدام میخواستی،ما طاقچه بالا گذاشتیم

حالا این بزرگ شده و به این شکل در آمده….

“عارف بالله حاج اسماعیل دولابی”

موضوعات: فرهنگی- اجتماعی - مذهبی  لینک ثابت




 

 امیر المومنین (علیه السلام) مى فرماید :
بدترین گناهان، گناهى است كه گنهكار، آن را كوچك بشمارد.(1)

 در قیامت نوبت حساب کردن مثقال ذرّه هاست…
درشت ها که حساب کردن  ندارند

♦️مثقال ذرّه که می گویند؛
یعنی همان چند لحظه ای که
بوی عطر تو تمام مردی را به هم می ریزد…!

 مثقال ذرّه که می گویند؛
یعنی همان چند لحظه ای که با ناز و عشوه

 برای نامحرمی می خندی ولی
فکرش ساعت ها درگیر همان یک لبخند است…!

 مثقال ذرّه که می گویند؛
یعنی همان چند لحظه ای که↪️

 حواست به حجابت نیست و جوانی نیز
در آن حوالی است…!

 مثقال ذرّه حساب و کتاب زمانی است که؛
باشوهرت بلند می خندی
و دختر مجردی  هم درحال شنیدن است…!

 مثقال ذرّه حساب و کتاب زمانی است که؛
در پایان صحبت هایت با نامحرم↪️

 از روی ادب جانم و قربانت می پرانی
و رابطه ای را به همین اندازه سرد می شود…!

 مثقال ذره؛
یعنی همان چند لحظه ای که
با فروشنده صمیمی می شوی!!!

 قدر این ها پیش ما خیلی کوچک است و به حساب نمی آیند…!!!

 مثقال ذرّه که می گویند همین هاست!

 همین کارهای کوچکی که به چشم خیلی کوچک است.

 امّا انتهایش را روزی که پرده ها کنار رفت، خواهیم دید…

 (1)(وسائل الشیعه ج : 15 ص : 312

موضوعات: حرفهای قشنگ  لینک ثابت





خداوند هیچ گاه شما را تهی رها نخواهد کرد. او هر چیزی را که از دست می دهید، جایگزین خواهد کرد. اگر از شما میخواهد که چیزی را زمین بگذارید، به این دلیل است که می خواهد چیز بهتری را بردارید.

God would never let you go hollow and empty handed; Whatever you lose, he will replace; If he wants you to leave something behind and let go of it, it’s because he wants you to get hold of something much better!

 

موضوعات: مناجات نامه  لینک ثابت




بعضي ﻫﺎ ﻣﻴﮕﻦ ‌ : ﺑﺎﺑﺎ ﺩﻟﺖ ﭘﺎﮎ ﺑﺎشه !

ﺟﻮﺍﺏ ﺍﺯ ﻗﺮﺁﻥ :
ﺁﻧﮑﺲ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺧﻠﻖ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ ، ﺍﮔﺮ ﻓﻘﻂ ﺩﻝ ﭘﺎﮎ برايش ﮐﺎﻓﯽ ﺑﻮﺩ ﻓﻘﻂ ﻣﯿﮕﻔﺖ ( ﺁﻣﻨﻮﺍ… )
ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯿﮑﻪ ﮔﻔﺘﻪ :
‏[ ﺁﻣَُﻨﻮﺍ ﻭَ ﻋَﻤِﻠُﻮﺍ ﺍﻟﺼَّﺎﻟِﺤﺎﺕ ‏]
ﯾﻌﻨﯽ ﻫﻢ ﺩﻟﺖ ﭘﺎﮎ ﺑﺎﺷﺪ ،
ﻫﻢ ﮐﺎﺭﺕ ﺩﺭﺳﺖ ﺑﺎﺷﺪ
ﺍﮔﺮ ﺗﺨﻤﻪ ﮐﺪﻭ ﺭﺍ ﺑﺸﮑﻨﯽ ﻭ ﻣﻐﺰﺵ ﺭﺍ ﺑﮑﺎﺭﯼ ﺳﺒﺰ ﻧﻤﯽ ﺷﻮﺩ.
ﭘﻮﺳﺘﺶ ﺭﺍ ﻫﻢ ﺑﮑﺎﺭﯼ ﺳﺒﺰ ﻧﻤﯽﺷﻮﺩ .
ﻣﻐﺰ ﻭ ﭘﻮﺳﺖ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺑﺎﺷﺪ .

ﻫﻢ ﺩﻝ ؛ ﻫﻢ ﻋﻤﻞ !!

ﺁﯾﺖ ﺍﻟﻠﻪ ﻣﺠﺘﻬﺪﯼ

موضوعات: حرفهای قشنگ  لینک ثابت




 

پیامبر (ص ) فرمودند :
پس مؤمنی نیست که در راه نماز جماعت قدم بردارد مگر این که خداوند تبارک و تعالی ترس وهراس روز قیامت را برای او سبک می گیرد،
سپس او را امر می کند به ورود به بهشت
.
فما من مؤمن مشی الی الجماعة الا خلف الله علیه اهوال یوم القیامة ، ثم یأمر به الی الجنة
وسائل الشیعه ، ج 5، ص 372
.
- پیامبر اکرم (ص) می فرمایند :
هرگاه مؤمنی به سوی نماز جمعه حرکت کند، خداوند دلهره های روز قیامت را برای او کاهش داده و به سوی بهشت راهنمایی اش می کند
.
وسایل الشیعه، ج 7 روایت 9390

 کسانی که فرشتگان برایشان طلب استغفار میکنند
پیامبر اکرم (ص) می فرمایند :
کسی که در روز جمعه ناخن هایش را گرفته و صورت خود را اصلاح نماید ، دندان هایش را مسواک زده
برای رفتن به نمازجمعه غسل کند  هفتاد هزار فرشته او را بدرقه کرده و برایش طلب استغفار نموده و شفاعتش می کنند
مستدرک الوسایل، ج 6 ص 4

موضوعات: فرهنگی- اجتماعی - مذهبی  لینک ثابت




پیامبراکرم می فرماید:

دربهشت فرشتگانی رادیدم که باخشت هایی ازطلاونقره وقصری می ساختند.انهاگاهی دست ازکارمی کشیدند وبعد از مدتی دوباره شروع به ساختن می کردند.ازانان پرسیدم :
چراناگهان دست ازکارمی کشید؟گفتند:

وقتی مصالح ساختمانی ما تمام می شوددیگرنمی توانیم کارکنیم پس منتظر می شویم تادوباره برای ما مصالحی بفرستند.پرسیدم: مصالح کارشما چیست؟

گفتند:هنگامی که مؤمنی در دنیا می گوید:سبحان الله والحمدالله ولااله الا الله والله اکبر.این کلمات اودراین جهان تبدیل به خشت های طلاونقره می شودومابرای اوبااین خشت هاقصرمی سازیم وهرگاه گفتن این کلمات راقطع کند مصالح مانیز تمام می شود.
کپی کن اگه به آخرت ایمان داری
وقتی خداکفیل رزق است….. غصه چرا؟؟؟
وقتی رزق تقسیم شده است….. حرص چرا؟؟؟
وقتی دنیا فریبنده است….. اعتماد به آن چرا؟؟؟
وقتی بهشت حق است….. تظاهر به ایمان چرا؟؟؟
وقتی جهنم حق است….. این همه ناحق چرا؟؟؟
وقتی حساب حق است….. جمع مال حرام چرا؟؟؟
وقتی قبر حق است….. ساختمانهای مجلل چرا؟؟؟
وقتی قیامت حق است….. خیانت به مردم چرا؟؟؟
وقتی دشمن انسان شیطان است….. پیروی ازاو چرا؟؟؟
دقیقه ای ازوقت خود را بگیر و بگو :
” سبحان الله “
” والحمدلله “
” ولااله إلاالله “
” والله أكبر “
” سبحان الله وبحمده “
” سبحان الله العظيم “

 

موضوعات: فرهنگی- اجتماعی - مذهبی  لینک ثابت




 

 امام هادی(ع):

 تَطْلُبِ الصَّفا مِمَّنْ كَدِرْتَ عَلَیْهِ، وَلاَ النُّصْحَ مِمَّنْ صَرَفْتَ سُوءَ ظَنِّكَ إلَیْهِ، فَإنَّما قَلْبُ غَیْرِكَ كَقَلْبِكَ لَهُ

 از كسى كه نسبت به او كدورت و كینه دارى، صمیّـمیــت و محبّــت مجـوى.
 هم چنین از كسى كه نسبت به او بدگمان هستى، نصیحت و موعظه طلب نكن،
 چون دیدگاه و افكار دیگران نسبت به تو همانند قلب خودت نسبت به آنها مى باشد.

 أعلام الدّین: ص 312، س 14

موضوعات: روایات  لینک ثابت




السلام علیک یا امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب 

الإمام عليّ عليه السلام :

إنَّ اللّه َ أوحى إلى موسى عليه السلام : مَن أحَبَّ حَبيبا أنِسَ بِهِ ، ومَن أنِسَ بِحَبيبٍ صَدَّقَ قَولَهُ ورَضِيَ فِعلَهُ ، ومَن وَثَقَ بِحَبيبٍ اِعتَمَدَ عَلَيهِ ، ومَنِ اشتاقَ إلى حَبيبٍ جَدَّ فِي السَّيرِ إلَيهِ . يا موسى ، ذِكري لِلذّاكِرينَ ، وزِيارَتي لِلمُشتاقينَ ، وجَنَّتي لِلمُطيعينَ ، وأنَا خاصَّةً لِلمُحِبّينَ .

امام على عليه السلام :

خداوند به موسى عليه السلام وحى كرد : «هركه محبوبى را دوست بدارد ، با او همدم مى شود و هركه با محبوبى همدم گشت ، سخنش را تصديق مى كند و از كردارش خشنود مى شود ، و هركه به محبوبى اطمينان كند ، به او اعتماد مى ورزد و هركه مشتاق محبوبى شود ، در رفتن به سويش مى كوشد . اى موسى ! يادم از آنِ يادآوران ، ديدارم از آنِ شيفتگان ، و بهشتم از آنِ فرمانبران است و من خود ، ويژه دوستدارانم هستم» .

 إرشاد القلوب : 100 ، عدّة الداعي : 237 ، أعلام الدين : 279 كلاهما عن وهب بن منبّه نحوه وفيهما «أوحى اللّه إلى داود عليه السلام » ، بحار الأنوار : 77 / 42 / 10 ، راجع : الترغيب / فضل محبّة اللّه .

موضوعات: روایات  لینک ثابت






شیخ علی طنطاوی ـ رحمت الله علیه ـ در خاطرات و یادداشت‌هایش می‌گوید:

در دمشق مسجد بزرگی به نام مسجد جامع توبه وجود دارد که مسجدی با برکت و دارای اُنس و زیبایی است. بدین خاطر به آن مسجد توبه می‌گویند که آن‌جا قبلاً خانه‌ِی فحشا و منکرات بوده است، یکی از پادشاهان مسلمان در قرن هفتم هجری آن را خریده و ویرانش نمود و به جایش مسجدی ساخت.

تقریباً هفتاد سال پیش، در این مسجد عالمی با عمل به نام شیخ سلیم سیوطی به تعلیم و تربیت مشغول بود؛ وی مورد اعتماد اهل محل بود و مردم در امور دینی و دنیوی به او مراجعه می‌کردند.

در آن‌جا شاگردی وجود داشت که در فقر، پرهیزگاری و عزت نفس ضرب المثل بود و در یکی از اتاق‌های مسجد می‌زیست.
باری دو روز بر او به حالت گرسنگی گذشت که چیزی برای خوردن نداشت و نه پولی که با آن غذایی بخرد؛ روز سوم احساس کرد که با مرگ فاصله‌ی چندانی ندارد. با خود اندیشید که چه کار کند

دید که هم اکنون در حالت اضطرار قرار دارد که شرعاً خوردن گوشت مردار و یا دزدی به اندازه‌ی نیازش جایز است. بنابراین دزدی را به اندازه‌ای که کمرش را راست نگه‌دارد، ترجیح داد.

[طنطاوی می‌گوید: این داستانی واقعی است که من اشخاص آن را می‌شناسم و در جریان تفاصیل آن نیز قرار دارم و من فقط آن‌چه را که آن مرد انجام داد، بیان می‌کنم و حکمی به خوب و بد و یا جایز و ناجایز بودن کار او نمی‌دهم.]

این مسجد در یکی ازمحله‌های قدیمی واقع شده بود و خانه‌های آن‌جا به سبک قدیم به هم چسبیده و بام‌هایشان با هم متصل بود؛ طوری که شخصی می‌توانست از روی بام‌ها از اوّل محله تا آخر برود.
این جوان پشت بام مسجد رفت و رسید به خانه‌ای که هم‌جوار مسجد بود، در آن خانه چشمش به چند زن افتاد، فوراً چشمانش را پایین گرفت و دور شد.

باز به سوی دیگر نگاه کرد، دید که خالی است و از آن بوی غذا می‌آید. هنگامی که آن بو به مشامش رسید، از شدت گرسنگی انگار مانند یک آهن ربا او را به طرف خود می‌کشید. خانه‌ها یک طبقه بیش نبود، لذا از پشت بام به روی بالکن و از آن‌جا به داخل حیاط پرید.

شتابان به سوی آشپزخانه رفت و درِ دیگ را برداشت، دید درآن بادمجان‌های شکم پر (دلمه‌ای) قرار دارد. یکی را برداشت و از شدت گرسنگی پروایی به داغ بودن آن نداشت؛ از آن یک گاز گرفت و تا خواست آن را ببلعد، عقل و دینش برگشتند.
با خود گفت: پناه بر خدا! من طالب علم و مقیم مسجد هستم، باز وارد خانه‌های مردم شوم و دزدی کنم؟!

این کارش بر او سنگینی نمود و پشیمان شد و استغفار کرد و بادمجان را سر جایش گذاشت و از همان راهی که آمده بود، برگشت و وارد مسجد شد و در حلقه‌ی درس شیخ نشست؛ در حالی که از شدت گرسنگی نمی‌توانست آن‌چه را که می‌شنود، بفهمد.
وقتی که درس تمام شد و مردم پراکنده شدند، زنی در حالی که کاملاً پوشیده بود، آمد ـ در آن زمان زن بی حجاب اصلاً وجود نداشت ـ، با شیخ گفتگویی کرد که او متوجه سخنانشان نشد.

شیخ به اطرافش نگاهی انداخت و جز او کسی دیگر را نیافت. صدایش زد و پرسید: ازدواج کرده‌ای؟
گفت: نه.
پرسید: آیا می‌خواهی ازدواج کنی؟
او ساکت شد!

شیخ دوباره پرسید: بگو می‌خواهی ازدواج کنی؟
گفت: سرورم! به خدا قسم من پول یک نان را هم ندارم، با چه ازدواج کنم؟

شیح گفت: این زن به من خبر داد که شوهرش وفات کرده و او در این شهر غریبه است و به جز عموی پیر و فقیری کسی دیگر را در این‌جا و در این دنیا ندارد و او را با خودش آورده است ـ شیخ به او اشاره کرد که در کنار حلقه‌ی درس نشسته بود ـ و این زن خانه و زندگی شوهرش را به ارث برده است و دوست دارد تا طبق سنت خدا و رسولش با مردی ازدواج کند تا از تنهایی به در آید و مردان بدسرشت و حرامزادگان بر او طمع نکنند، آیا می‌خواهی با او ازدواج کنی؟
گفت: بله.
باز از زن پرسید: او را به عنوان همسر قبول می‌کنی؟
پاسخ او هم مثبت بود!

 عموی زن و دو شاهد را فرا خواند و آن‌ها را به عقد هم‌دیگر درآورد و از طرف خود مهریه‌ی زن را پرداخت نمود و به او گفت: دست زن را بگیر و زن هم دست او را گرفت و او را به خانه‌اش برد.
وقتی وارد خانه شد، نقاب از چهره‌اش برداشت، مرد زیبایی و جوانی را در او مشاهده کرد و دید که این خانه همان خانه‌ای است که پیش از این وارد شده بود!

 زن پرسید: میل به خوردن داری؟
گفت: بله.
رفت و درِ دیگ را برداشت و همان بادمجان را دید و گفت: عجیب است؛ چه کسی وارد خانه شده و آن را گاز گرفته است؟
مرد به گریه افتاد و داستان خویش را برایش تعریف کرد.

زن گفت:  این نتیجه‌ی امانت داری است؛ تو خود را از خوردن بادمجان حرام باز داشتی، الله ـ سبحانه وتعالیٰ ـ تمامِ خانه و صاحب‌خانه را به صورت حلال به تو عطا کرد!

 

موضوعات: داستان آموزنده  لینک ثابت




عبدالله بن عوف گفته است:” شبی خواب دیدم كه قیامت شده است و من را آوردند و حساب من را به آسانی بررسی كردند. آنگاه مرا به بهشت بردند و كاخ های زیادی به من نشان دادند. به من گفتند: درهای این كاخ را بشمار ؛ من هم شمردم 50 درب داشت .

بعد گفتند: خانه هایش را بشمار. دیدم 175 خانه بود. به من گفتند این خانه ها مال توست. آن قدر خوشحال شدم كه از خواب پریدم و خدا را شكر گفتم .

صبح كه شد نزد ابن سیرین رفتم و خواب را برایش تعریف كردم .

او گفت : معلوم است كه تو آیه الكرسی زیاد می خوانی. گفتم : بله ؛ همین طور است. ولی تو از كجا فهمیدی. گفت برای اینكه این آیه 50 كلمه و 175 حرف دارد. من از زیركی حافظه او تعجب كردم. آنگاه به من گفت : هر كه آیه الكرسی را بسیار بخواند سختی های مرگ بر او آسان می شود

1- آیه الكرسی نوری از آسمان است .

2- آیه الكرسی آیتی از گنج عرش است .

3- آیه الكرسی باعث ایمنی در سفر است .

4- آیه الكرسی اعلاء ترین نقطه قرآن است .

5- ذكر رسول مكرم اسلام در بستر؛ خواندن آیه الكرسی بود .

6- با خواندن آیه الكرسی انسان دچار هیچگونه آفتی نخواهد داشت .

7- برای رفع فقر آیه الكرسی موثر است و كمك الهی از غیب می رسد .

8- همه چیز در آیه الكرسی است یعنی كرسی گنجایش آسمانها و زمین را دارد .

9- در تنهایی آیه الكرسی بخوانی باعث رفع ترس می شود و از سوی خدا كمك می رسد .

10- آیه الكرسی رادر نماز ها ؛ روزها؛ شبهای ایام هفته ؛ سفرها و در نماز شب و دفن میت بخوانید .

11- هنگام خواب نیز آیه الكرسی بخوانید زیرا با عث می شود خداوند فرشته ای نگهبان و محافظت بگمارد تا صبح سلامت بمانی .

12- هر گاه از درد چشم شكایت داشتی آیه الكرسی بخوانید و آن درد را اظهار نكنید آن درد بر طرف می شود و از آن عافیت می طلبید .

13- پیامبر اسلام (ص) : در خانه ای كه آیه الكرسی خوانده شود ابلیس از آن خانه دور می شود و سحر وجادو در آن خانه وارد نمی شود .

14- آیه الكرسی پایه و عرش الهی است و هدف از خواندن آن این است كه مردم در عبادت جز خداوند كسی را نپرستند و به ذلت فرو نروندو روح یكتا پرستی ایجاد كنند و از بندگی ناروا آزاد شوند و آیه الكرسی عقلها را بیدار و اله حقیقی را معرفی و خدای دانا و توانا را به مردم می شناساند .

15- وقت غروب 41 بار آیه الكرسی را بخوانی حاجت روا می شوی 0 ( 41 بار تا علی العظیم بخوان یعنی یك آیه ) مجرب است 0 و برای رفع هم و غم ؛ شفای مریض ؛ درمان درد؛ رحمت خداوند و زیاد شدن نور چشم آیه الكرسی را مدام بخوانید .

16- اگر مومن آیه الكرسی را بخواند و ثوابش را برای اهل قبول قرار دهد خداوند ملكی را بر او مقرر می كند كه برایش تسبیح كند .

17- آیه الكرسی در مزرعه و مغازه پنهان كردن باعث بركت مزرعه و رونق گرفتن كسب است .

18- از پیامبر نقل نموده اند كه : این آیه عظیم تر از هر چیزی است كه حق تعالی آفریده است .

19- چند چیز حافظه را زیاد می كند یكی از آن خواندن آیه الكرسی است .

20- هر شب آیه الكرسی را بخوانی تا صبح در امان خدا هستی .

21- هر صبح آیه الكرسی را بخوانی تا شب در امان خدا هستی .

22- آسان شدن مرگ بوسیله آیه الكرسی است .

23- آیه الكرسی عظیم ترین آیه در قرآن است .

24- برای حفظ مال و جان آیه الكرسی بخوان .

25- آیه الكرسی ویرانگر اساس شرك است .

26- آیه الكرسی سید سوره بقره است

ﺍﻟﻠَّﻪُ ﻻَ ﺇِﻟَٰﻪَ ﺇِﻻَّ ﻫُﻮَ ﺍﻟْﺤَﻲُّ ﺍﻟْﻘَﻴُّﻮﻡُ ۚ……

موضوعات: فرهنگی- اجتماعی - مذهبی  لینک ثابت




امام محمد باقر علیه السلام فرموده اند:

« ثلاث لم یجعل الله عز و جل لاحد فیهن رخصة: اداء الامانة الی البر و الفاجر و و الوفاء بالعهد للبر و الفاجر و بر الوالدین برین کانا او فاجرین. »

سه چیز است که خداوند اجازه ترک آنها را به هیچ کسی نداده است :

ادای امانت به نیکوکار و بدکار

وفای به عهد برای نیکوکار و بدکار

و نیکی به پدر و مادر چه نیکوکار و چه بدکار.

تاریخ یعقوبی ص 95 به نقل از رساله حقوق امام سجاد علیه السلام شرح نراقی

موضوعات: روایات  لینک ثابت




نفی خواطر/آیت الله بهجت

شخصی خدمت آیت الله بهجت رسید و عرض کرد:برای نفی خواطر(پاکیزه کردن دل وذهن از هر چه جز خدا)چه کنیم؟فرمودند:ضدش را انجام دهید؛یعنی استغفار کنید و صلوات بفرستید که ضد آن خواطر هستند.

 منبع:نفس مطمئنه،ص۵۶

دستـــــور العمل اولیــــــــــاء اللــــــــــہ

موضوعات: سخن بزرگان  لینک ثابت




سه چیز را با احتیاط بردار : قدم ، قلم ، قسم !


سه چیز را پاک نگه دار : جسم ، لباس ،خیال !


از سه چیز کار بگیر : عقل ، همت ، صبر !


از سه چیز خود را دور نگهدار: افسوس ، فریاد ، نفرین !


سه چیز را آلوده نکن : قلب ، زبان ، چشم !


اما سه چیز را هیچ گاه فراموش نکن : خدا ، مرگ و دوست

موضوعات: حرفهای قشنگ  لینک ثابت




 

1.گاهی باید فرو ریخته شوی برای ” بنای جدید”

2.بعضی ها آنقدر فقیر هستند که تنها چیزی که دارند پول است

.
3.همیشه خودت باش… دیگران به اندازه کافی هستند…

4.روی بالشی که از مرگ پرنده ها پر است نمی توان خواب پرواز دید…

5.انسانهای خوب همانند گلهای قالیند، نه انتظار باران را دارند و نه دلهره ی چیده شدن، دائمی اند!

.
6.بعضی آدما نقش صفر رو بازی میکنن تو زندگی، اگه ضرب بشن تو زندگیت همه چیزت رو از بین میبرن!

.
.7.ﭘﻮﻝ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺟﺎﯾﯽ ﺑﻠﻨﺪﺗﺮ ﺍﺯ ﻗﺪ ﻣﺎﺳﺖ…
ﺑﺮﺍﯼ ﺭﺳﯿﺪﻥ ﺑﻪ ﺁﻥ ﻣﻮﺍﻇﺐ ﺑﺎﺷﯿﻢ ﭘﺎﯾﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﺭﻭﯼ ﭼﻪ ﭼﯿﺰﻫﺎﯾﯽ ﻣﯽ ﮔﺬﺍﺭﯾﻢ…

.
8.طلا باش تا اگه روزگار آبت کرد…روز به روز طرح های زیباتری از تو ساخته شود…
سنگ نباش…تا اگر زمانه خردت کرد، تیپا خورده هر بی سر و پایی بشوی!

.
9.ای کاش یاد بگیریم واسه خالی کردن خودمون….کسی رو لبریز نکنیم…

10.داشتن مغز دلیل بر انسان بودن نیست، پسته و بادام هم مغز دارند…
برای انسان بودن باید شعور داشت…

موضوعات: حرفهای قشنگ  لینک ثابت




گَر بِگردی،

در زَمین و در زَمان و عالمِین….

هیچ عِشقی نَشَوَد والاتَر از عِشقِ، حُسین!!!!

بانیانِ عَرش هَم،گویَند نامَش را مُدام….

بَـــــــــــــــــــه،

چِقَدر زیباست،

این آهَنگ و این نام،ِ

حُــــــــــســــــین!!!!

موضوعات: ادبیات شعری اهل بیت(ع)  لینک ثابت




 

#چشمه_باش!
یک مشت خاک را در یک لیوان آب بریز، چند لحظه صبر کن، آیا می توانی آب را بنوشی؟
یک مشت خاک را درون چشمه بریز چند لحظه صبر کن، حالا می توانی یک لیوان از آب گوارای چشمه بنوشی، درد و #رنج های دنیا هم همین طور است، مشتی خاک.

این بستگی به تو دارد که لیوان آب باشی یا چشمه
برای دقایقی چشمانتان را ببندید و چشمه بودن را احساس کنید، چشمه از خودش می جوشد و هر لحظه نو به نو می شود، #زلال و پاک.

چشمه بودن خوب است، چشمه باش!

 

موضوعات: حرفهای قشنگ  لینک ثابت




««بهترین زیبایی های خلقت»»

زیباترین کلام:بسم الله…
زیباترین تکیه گاه:خدا
زیباترین دین:اسلام
زیباترین خانه:کعبه
زیباترین بانگ:تکبیر

زیباترین آواز:اذان
زیباترین ستون:نماز
زیباترین معجزه:قرآن
زیباترین سوره:حمد
زیباترین قلب:یاسین
زیباترین عروس:الرحمن
زیباترین محافظ:آیةالکرسی
زیباترین عمل:عبادت
زیباترین زیارت:خانه خدا
زیباترین منزل:بهشت

زیباترین مهاجر:هاجر
زیباترین صابر:ایوب(ع)
زیباترین معمار:ابراهیم(ع)
زیباترین قربانی:اسماعیل(ع)
زیباترین مولود:عیسی(ع)
زیباترین جوان:یوسف(ع)
زیباترین انسان:پیامبراسلام
زیباترین پارسا:علی(ع)
زیباترین مادر:زهرا(س)
زیباترین مظلوم:امام حسن مجتبی(ع)
زیباترین شهید:امام حسین(ع)
زیباترین ساجد:امام سجاد(ع)
زیباترین عالم:امام محمدباقر(ع)

زیباترین استاد:امام صادق(ع)
زیباترین زندانی:امام کاظم(ع)
زیباترین غریب:امام رضا(ع)
زیباترین فرزند:امام جواد(ع)
زیباترین راهنما:امام هادی(ع)
زیباترین اسیر:امام حسن عسکری(ع)
زیباترین منتقم:امام زمان(عج)
زیباترین عمو:حضرت عباس(ع)
زیباترین عمه:حضرت زینب(ع)
زیباترین سرباز:علی اکبر(ع)
زیباترین غنچه:علی اصغر(ع)
زیباترین شب سال:شب قدر
زیباترین سفر: حج

زیباترین محل تولد:کعبه
زیباترین لباس: احرام
زیباترین ندا: فطرت
زیباترین سرانجام: شهادت
زیباترین جنگ: نفس عماره
زیباترین ناله: نیایش
زیباترین اشک: اشک از توبه

زیباترین حرف: حق
زیباترین حق: گذشت
زیباترین رحمت: باران
زیباترین سرمایه: زمان
زیباترین لحظه: پیروزی
زیباترین کلمه: محبت
زیباترین یادگاری: نیکی
یباترین عهد: وفا
زیباترین دوست: کتاب
زیباترین کتاب: قرآن
زیباترین زینت: ادب
زیباترین روزهفته: جمعه
زیباترین خاک: تربت کربلا

زیباترین ابزار: قلم
  زیباترین روزسال: مبعث
 زیباترین بیابان: عرفات
  زیباترین مزار: شش گوشه
 زیباترین شعار: صلوات
  زیباترین قبرستان: بقیع
  زیباترین زمین: کربلا
 زیباترین آرزو: فرج امام زمان (عج)
 
زیباترین پایان: التماس دعا

موضوعات: حرفهای قشنگ  لینک ثابت




 

حضرت علی (ع): اگر کسی غسل جمعه را ترک کند او در هم و غم خواهد بود تا جمعه ديگر.

حضرت صادق (ع):غسل جمعه پاک کننده وکفارۀ گناهان است ميان دو جمعه.

حضرت رسول اکرم(ص): هر کس غسل جمعه کند گناهانش آمرزيده ميشود تماماً و به هر قدمی که بر می دارد از برای غسل جمعه،بيست حسنه برايش نوشته می شود..

حضرت صادق (ع): غسل کن روز جمعه، مگر آن که مريض باشی که بترسی بر خودت.
حضرت صادق(ع): هر کس عمداً غسل جمعه را ترک کند بايد استغفار نمايد.
حضرت صادق(ع): وقت غسل جمعه قبل از ظهر بهتر است وهر چه به زوال ظهر نزديکتر باشد افضل تر است.

حضرت صادق(ع): اگر روز جمعه گذشت روز شنبه قضاء کند واگر روز پنج شنبه رسيد ومی ترسد روز جمعه دسترسی به آب پيدا نکند،روز پنج شنبه غسل را بجا آورد.

پيامبر اکرم(ص): هر کس موفق شود چهل جمعه پشت سر هم غسل کند بدنش در قبر نخواهد پوسيد

موضوعات: فرهنگی- اجتماعی - مذهبی  لینک ثابت




حضرت آیت الله محمّد علی ناصری :

  حضرت زهرا (سلام الله علیها) فلسفه نبوت و ولایت است.

  پیامبر ، نقطه کانونی نبوت ،

  امیرالمومنین محور ولایت ،

  حضرت زهرا نقطه مرکزی و کانونی عصمت است.

 اگر عصمتی نبود ، ولایتی نبود و اگر ولایتی وجود نداشت ، نبوتی نیز نبود.

موضوعات: سخن بزرگان  لینک ثابت




سیاست_های_همسرداری


یکی از اشتباهاتی که بسیاری از زن و
مردها مرتکب میشن استفاده از #طعنه و کنایه در صحبت کردن با همسرانشون هست.
این طعنه ها به مرور زمان مشکلات عاطفی برای اونها ایجاد میکنه
وقتی طعنه میزنید نه تنها مشکل حل نمیشه،بلکه رنجش ها عمیق تر میشه
و وقتی از هم ناراحت میشوید و در صدد رفع ناراحتی بر نمیاین
وقتی اجازه میدین ناراحتی روی هم انباشته بشه، باید انتظار داشته باشید که رابطتون روز به روز سردتر و بی روح تر بشه.
بهترین کار اینه که همیشه به صورت #مستقیم حرف خودتون را بگید تا کینه و کدورتی پیش نیاد

 

موضوعات: فرهنگی- اجتماعی - مذهبی  لینک ثابت




سلام ای صاحب دنیا ،،، کجایی ؟
گل نرگس بگو مولا ،،،، کجایی ؟


جهان دلتنگ رویت گشته بنگر ،،
تو ای روشنگر شبها ،،،، کجایی ؟


شده حسرت به دلها قبر زهرا ( س )
چراغ مرقد زهرا ،،،،، کجایی ؟


دلیل ندبه خواندن صبح جمعه،
تو ای ذکر همه لبها ،،،، کجایی ؟


بیا یَاٰبن َالحَسَن این جمعه از راه،
تو ای مجنون صد لیلا،،،،کجایی ؟


همیشه جمعه ها خون میشود دل،
خیالت مرهم غمها ،،،، کجایی ؟


بیا مهدی ( ع ) فَرَج بنما تو امروز،
کجایی یوسف زهرا ،،،، کجایی ؟

 

 اللهم عجل لولیک الفرج

موضوعات: شعر و دلنامه  لینک ثابت
1 2 4 5