✿مدرسه علمیه جوادالائمه آبدانان استان ایلام✿
 
 

✿جــــوادالائــــــمه آبــــــــدانـــــان✿


حدیث موضوعی





اوقات شرعی


روزشمار فاطمیه


جستجو


آخرین نظرات
  • مازیار در ​در مسجد و در کعبه به دنبال چه هستی؟
  • یا کاشف الکروب  در برگزاری مراسم اربعین همراه با برگزاری نماز ونهار در مدرسه جوادلائمه"ع"خواهران
  • کامبیز در پدرم! کله ی صبح است! برو! داد نزن!
  • یا کاشف الکروب  در با پدر ومادر چگونه رفتار کنیم
  • یا کاشف الکروب  در نحوه شهادت شهید خرازی
  • یا کاشف الکروب  در عید غدیر از دیدگاه شیعیان
  • فرمانده در خیلی نگو من گناهکارم
  • شاهمرادی  در حدیث روز
  • گل نرگس  در جلب محبت ومعیت خدا باعدالت
  • گل نرگس  در جلب محبت ومعیت خدا باعدالت
  • فاطمه در ‌طریقه ختم دعــای مشــلول
  • سياحي‌  در حدیث
  •  در حدیث
  • عابدی  در حدیث
  • عابدی  در حدیث
  • ام المومنین  در توصیه های استاد دولابی برای زندگی..
  • عابدی  در حدیث
  • مژگان در پدرم! کله ی صبح است! برو! داد نزن!
  • گل نرگس  در حدیث روز
  • زكي زاده  در در تقوا وپرهیز از گناه..



آمار
  • امروز: 847
  • دیروز: 1274
  • 7 روز قبل: 6809
  • 1 ماه قبل: 31603
  • کل بازدیدها: 1029977

 



 امام علی (ع) فرمودند:
اى مردم ! از خدايى بترسيد كه اگر سخنى گوييد مى شنود ، و اگر پنهان داريد مى داند، و براى مرگى آماده باشيد كه اگر از آن فرار كنيد شما را مى يابد، و اگر بر جاى خود بمانيد شما را مى گيرد ، و اگر فراموشش كنيد شما را از ياد نبرد.



ناسپاسى مردم تو را از كار نيكو باز ندارد، زيرا هستند كسانى ، بى آن كه از تو سودى برند تو را مى ستايند، چه بسا ستايش اندك آنان براى تو ، سودمندتر از ناسپاسى ناسپاسان باشد (و خداوند نيكوكاران را دوست دارد).
حکمت 203 و 204 نهج البلاغه

 

موضوعات: روایات  لینک ثابت




در تاریخ 6 و 7 شهریور دردو نوبت صیح و عصر کلاس احکام و استفتائات جدید بانوان باحضور بیش از 70 نفر از فارغ التحصیلان مبلغ خواهربا تدریس خانم رضائی درمدرسه علمیه جوادالائمه (ع)آبدانان برگزار گردید. و در آخر مدیر مدرسه خانم شاهمرادی برای طلاب فارغ التحصیل ایراد سخنرانی نمودن.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

موضوعات: جوادالائمه(ع)  لینک ثابت




 

ستایش خدایی را که من او را می خوانم و او اجابت میکند

هرچند هنگامی که او مرا می خواند کندی و کاهلی میکنم…

ستایش خدایی را که چون از او چیزی درخواست کنم به من عطا میکند 

هر چند هنگامی که او از من قرض میخواهد من بخل می ورزم…


ستایش خدای را که برای هر حاجتی هر گاه او را خواستم ندا خواهم کرد 

و هر وقتی برای راز و نیاز با او خلوت توانم کرد.

 

موضوعات: مناجات نامه  لینک ثابت




 
مریضی آمده اماشفانمیخواهد
قسم به جان شماجز شمانمیخواهد

برای پیش توبودن بهانه ای کافیست
بهشت لطف کریمان بهانمیخواهد

دلیل ناله ی من یک نگاه محبوب است
وگرنه دردغلامان دوانمیخواهد
 

موضوعات: ادبیات شعری اهل بیت(ع)  لینک ثابت




هر روزی که به پایان می‌رسد …
آن را به کناری بگذار.
آنچه در توانت بوده است را انجام داده‌ای.

بعضی اشتباهات و کارهای احمقانه
انجام شده‌اند ،
هر چه زودتر فراموششان کن …

فردا روز جدیدی است …
آن را با اشتیاق و امید شروع کن
و درگیر افکار کهنه گذشته نشو …

فردا هم روز خداست
می‌شود دوباره تلاش کرد و همه چیز را از نو ساخت …

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




 مرحوم حضرت آیت ‌الله مجتهدی تهرانی :

  اگر ما از ترس جهنم نماز بخوانیم ، خیلی چنگی به دل نمی زند ،
  اما اگر گفتند: نماز صبح هم نخوانی به جهنم نمی روی
و در این صورت نماز صبح خواندی ، این خوب است.

  اگر عبادت برای بزرگی خدا باشد ، إن شاء الله این خیلی قیمتی است و این فرد در روز قیامت هم به بهشت خدا می رود.
  «فَادخُلی في عِبادی وَادخُلی جَنّتی»

  خداوند می فرماید :
  “برای من عبادت کن ، من تو را در بهشت خودم می برم.

  لذا بعضی ها را ما در بهشت نمی بینیم ، به خدا عرض می کنیم که “رفیقان چرا در بهشت نیست؟
  خطاب می رسد : «فی مَقعَدِ صِدقٍ عِندَ مَلیک مُقتَدِرٍ»

  آنها به حضور رسیده اند.
آنهایی که عبادت برای خدا می کنند و نه از ترس جهنم ، آنها به بهشت خدا می روند.
  آنجا خیلی عالی است ، دعا کنیم که به آنجا برویم.

  اگر عبادت مان برای خدا باشد ، إن شاءالله به آنجا می رویم.

 

موضوعات: سخن بزرگان  لینک ثابت




 رهمنودهای مرحوم حضرت آیت الله محمّدتقی بهجت برای حلّ مشکلات :

1- قرآن کوچکی را همیشه همراه داشته باشید.

2- معوذتین را بخوانید و تکرار نمایید.

3- آیت الکرسی را بخوانید و در منزل نصب نمایید.

4- چهار قل را بخوانید و تکرار کنید ، خصوصاً وقت خواب.

5- در موقع اذان با صدای نسبتا بلند ، اذان بگویید.

6- روزی 50 آیه از قرآن کریم با صدای نسبتا بلند بخوانید.
 

موضوعات: سخن بزرگان  لینک ثابت




 اثر قيامتي پيروي از امیر المومنین علیه السلام

♻️احمد حنبل در مســند خــود جلد ۴ این حدیث را به نقل از امّ ســلمه آورده که پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود:

  علی و پیراوانش در روز قیامت پیروزند.

 ینابیع المودة ، صفحه ۲۸۱

 

موضوعات: اهل بیت(ع)  لینک ثابت




 
شاگرد از استاد پرسید: چرا همه خوشبخت و شادند، جز من؟
استاد پاسخ داد: زیرا آنها شادی و زیبایی را
در همه جا و همه چیز می بینند
شاگرد پرسید: پس چرا من نمی توانم ببینم؟
استاد پاسخ داد:
زیرا آنچه را که در درون نداشته باشی،
در بیرون نخواهی ی

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




 
سلام به اون اهل دلی ،
که بی ریا و باصفاست

قلب پر از محبتش ،
همیشه با یاد خداست

دور باشه از وجودتون
هرچی غم و هرچی بلاست

گفتم ،سلامی عرض کنم
نگیدفلانی بی وفاست .

 

موضوعات: حرفهای قشنگ  لینک ثابت




 
این قانون آدم هاست !

تا زمانی که هستی آسوده اند از بودنت …
گاهی تنهایت میگذارند ،..
گاهی آزارت میدهند
و گاهی ……

گمان میکنند قرار است این بودن ها همیشگی باشد
اما …..
زمانی برایشان عزیز میشوی که دیگر نیستی !

 

موضوعات: داستان آموزنده  لینک ثابت




 

داستان‌ بسیار زیبا وشنیدنی از امام رضا ، شاه خراسان (ع)، حتما بخونید خیلی زیباست

شیخ عباس قمی در فوائدالرضويه نقل ميكنند كه:

كاروانی از سرخس مشهد اومدند پابوس امام رضا(علیه السلام )، سرخس اون نقطه صفر مرزی است، یه مرد نابینایی تو اونها بود،اسمش حیدر قلی بود.

اومدند امام رو زیارت كردند، از مشهد خارج شدند، یه منزلیه مشهد اُطراق كردند، دارند برمیگردند سرخس، حالا به اندازه یه روز راه دور شده بودند

شب جوونها گفتند بریم یه ذره سر به سر این حیدر قلی بذاریم، خسته ایم، بخندیم صفا كنیم

كاغذهای تمیز و نو گرفتند جلوشون هی تكون میدادند، اینها صدا میداد، بعد به هم میگفتند، تو از این برگه ها گرفتی؟ یكی میگفت: بله حضرت مرحمت كردند

فلانی تو هم گرفتی؟ گفت:آره منم یه دونه گرفتم، حیدر قلی یه مرتبه گفت: چی گرفتید؟

گفتند مگه تو نداری؟ گفت: نه من اصلاً روحم خبر نداره! گفتند: امام رضا تو يکى ازصحن ها برگ سبز میداد دست مردم، گفت: چیه این برگ سبزها، گفتند: امان از آتش جهنم، ما این رو میذاریم تو كفن مون، قیامت دیگه نمیسوزیم، جهنم نمیریم چون از امام رضا گرفتیم،

تا این رو گفتند، دل كه بشكند عرش خدا میشود، این پیرمرد یه دفعه دلش شكست، با خودش گفت: امام رضا از تو توقع نداشتم، بین كور و بینا فرق بذاری، حتماً من فقیر بودم، كور بودم از قلم افتادم، به من اعتنا نشده

دیدن بلند شد راه افتاد طرف مشهد، گفت: به خودش قسم تا امان نامه نگیرم سرخس نمیآم، باید بگیرم، گفتند:آقا ما شوخی كردیم، ما هم نداریم، هرچه كردند، دیدند آروم نمیگیرد، خیال میكرد كه اونها الكی میگند كه این نره،

جلوش رو نتونستند بگیرند
شیخ عباس میگه: هنوز یه ساعت نشده بود دیدند حیدر قلی داره بر میگرده، یه برگه سبزم دستشه، نگاه كردند دیدند نوشته:

«اَمانٌ مِّنَ النار،من ابن رسول الله على بن موسى الرضا»

گفتند: این همه راه رو تو چه جوری یه ساعته رفتی، گفت: چند قدم رفتم، دیدم یه آقایی اومد، گفت: نمیخواد زحمت بكشی، من برات برگه امان نامه آوردم، بگیر برو….

السلام عليك يا علی بن موسى الرّضا المرتضى عليه السلام

 

موضوعات: داستان آموزنده  لینک ثابت




بهلول کیست | بهلول دانا کیست ؟
درباره ی بهلول دانا بیشتر بدانیم !
 
بهلول دیوانه یا بهلول دانا کیست؟

این سوال همیشه وجود دارد که بهلول مجنون بوده یا دانا ؟

در كتاب دائرة المعارف تشيع نقل گردیده است :

ابووهيب بن عمرو ( بهلول ) معروف به مجنون از فقها و حكما و شعراي شيعه در قرن دوم هجري بوده است

و علت ديوانگي ظاهري او اين است كه به وسيله‌ي آن سخن حق را بدون ترس بر زبان بياورد

در كتاب مجالس المؤمنين سفينة البحار، روضات الجنّات اعيان الشيعه و کتب های بسیار دیگر

بهلول از شاگردان خاص امام صادق (ع) و از اصحاب آن حضرت و حضرت امام موسي كاظم (ع) معرفي شده است

و چون هارون الرشيد خليفه عباسي قصد داشت مخالفان حكومت استبدادي خود را از بين ببرد

نقشه‌اي طرح كرد تا امام كاظم (ع) را به شهادت برساند
 
هارون از فقهاي بغداد ( از جمله بهلول ) در خواست كرد تا فتوا بدهند كه امام قصد دارد بر عليه حكومت قيام كند و قتل او شرعاً واجب است

اما بهلول از اين كار خودداري كرد و از امام چاره جويي نمود

امام به او پيشنهاد كرد خودش را به ديوانگي بزند تا هارون از او دست بردارد

يك روز صبح مردم بغداد بهلول را در كوچه و بازار ديدند كه لباس كهنه‌اي به تن كرده

و سوار بر تكه چوبي شده و با كودكان بازي مي كند و فرياد مي‌زند :

كنار برويد!

مبادا اسب من شما را لگد كند

و اين تدبير او را از صدور فتوا بر عليه امام نجات داد

و هارون وقتي شنيد كه بهلول ديوانه شده است دست از او برداشت

در روايتي ديگ، سيد نعمت الله شوشتري در كتاب غرايب الاخبار به نقل از روضات الجنّات آورده است كه

هارون الرشيد به پيشنهاد مشاورانش از بهلول خواست كه قاضي القضاة بغداد شود ولي او قبول نمي‌كرد و عذر مي‌آورد

چون اصرار و فشار هارون از حد گذشت بهلول خود را به ديوانگي زد

گويند وقتي به هارون گفتند كه بهلول ديوانه شده است، گفت : او ديوانه نشده بلكه با اين تدبير خود را نجات داده است
 
بهلول در تاريخ تشيع به عنوان مظهر و مثال مقاومت منفي و سرمشق تقّيه و حكيمي پاكباز و گريزان از خدمت ستمكاران شناخته شده است

حكايات و كلمات و اشعار او دستورالعمل زندگي با شرافت و مشوق شهامت اخلاقي و صلابت ديني است

بهلول در ادبيات و فرهنگ اسلامي به خصوص بين شيعيان در رديف لقمان حكيم قرار دارد

و سخنانش الهام بخش نويسندگان و شاعران و ضرب‌المثل مي‌باشد

كلمه بهلول در لغت عرب به معني مرد خندان يا كسي كه خوبي‌هاي زيادي دارد است.

بهلول در حدود سال 190 هجری قمری در بغداد وفات كرد و در همان شهر به خاك سپرده شد
 
 

موضوعات: داستان آموزنده  لینک ثابت




 

 
ﺭﻭﺯ ﺍﻭﻝ ﺑﻤﻦ ﺁﻣﻮﺧﺖ ﻣﻌﻠﻢ” ﺁ ” ﺭﺍ
ﺧﻮﻥ ﺩﻝ ﺧﻮﺭﺩ ﺑﺴﯽ ﺗﺎ ﮐﻪ ﻧﻮﺷﺘﻢ ” ﺑﺎ ” ﺭﺍ

ﺩﺳﺖ ﺧﻮﺩ ﺑﺮﺩ ﺑﻪ ﺑﺎﻻ ﻭ ﺑﻪ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﺁﻭﺭﺩ
ﺗﺎ ﮐﻪ ﻣﻦ ﺑﺨﺶ ﮐﻨﻢ ﺑﺎﺑﺎ ﺭﺍ

ﺯﻧﮓ ﻧﻘﺎﺷﯽ، ﻣﻦ ﺭﻧﮓ ﻧﻤﯽ ﺩﺍﻧﺴﺘﻢ
ﺍﻭ ﺑﻪ ﻣﻦ ﮔﻔﺖ ﮐﻪ ﺁﺑﯽ ﺑﮑﺸﻢ ﺩﺭﯾﺎ ﺭﺍ

ﺁﻧﻘﺪﺭ ﮔﻔﺖ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻓﺎﺻﻠﻪ ﻫﺎﯼ ﺩﻡ ﺩﺳﺖ
ﺗﺎ مراعات کنم ﻓﺎﺻﻠﻪ ﺩﺭ ﺍﻣﻼ ﺭﺍ

ﺑﺎﺯﮔﻮ ﮐﺮﺩ ﮐﻪ ﺩﻫﻘﺎﻥ ﻓﺪﺍﮐﺎﺭ ﮐﻪ ﺑﻮﺩ
ﺗﺎ ﮐﻪ ﺳﺮﻣﺸﻖ ﺩﻫﺪ ﺟﻤﻠﻪ ﯼ ﺧﻮﺑﯽ ﻫﺎ ﺭﺍ

ﺗﺎ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺯﻧﺪﮔﯿﻢ ﮐﺴﺮ ﮐﻨﻢ ﺳﺎﯾﻪ ﯼ ﺟﻬﻞ
ﺑﺎ ﮐﻤﯽ ﺣﻮﺻﻠﻪ ﺁﻣﻮﺧﺖ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻣﻨﻬﺎ ﺭﺍ

ﮔﻔﺖ ﺭﻭﺑﺎﻩ ﭘﻨﯿﺮ ﺍﺯ ﺩﻫﻦ ﺯﺍﻍ ﺭﺑﻮﺩ
ﺗﺎ ﮐﻪ ﯾﺎﺩﻡ ﻧﺮﻭﺩ ﺣﻘﻪ ﺍﯾﻦ ﺩﻧﯿﺎ ﺭﺍ
 
گفت ” ﺁ ” ﺑﺮ ﺳﺮ ﺧﻮﺩ ﻧﯿﺰ ﮐﻼﻫﯽ ﺩﺍﺭﺩ
ﻋﺸﻖ ﺑﺎ ﺣﻮﺻﻠﻪ ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ ﮐﻼﻩ ﻣﺎ ﺭﺍ

ﻣﺎ ﮐﻪ ﺁﻣﻮﺧﺘﻪ ﺑﻮﺩﯾﻢ که: ﺑﺎﺑﺎ ﻧﺎﻥ ﺩﺍﺩ
ﭘﺲ ﻧﺪﯾﺪﯾﻢ ﭼﺮﺍ ﺧﻮﻥ ﺩﻝ ﺑﺎﺑﺎ ﺭﺍ؟

ﺩﺭﺱ ﺩﻫﻘﺎﻥ ﻓﺪﺍﮐﺎﺭ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﺷﺪ ﻭ
ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺑﺮد ﮐﻪ ﻣﺤﺘﺎﺝ ﮐﻨﺪ ﺩﺍﺭﺍ ﺭﺍ

ﺷﻮﻫﺮ ﺳﺎﺭﺍ ﺷﯿﺎﺩ ﺩﺭﺁﻣﺪ ﺍﺯ ﺁﺏ
ﮐﺮﺩ ﭼﻮﻥ ﺷﺎﻡ ﺳﯿﻪ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺳﺎﺭﺍ ﺭﺍ

ﺑﻮﯼ ﻣﺮﮒ ﺁﻣﺪ ﻭ ﮐﺒﺮﯼ ﺑﻪ ﻣﺮﺍﺩﺵ ﻧﺮﺳﯿﺪ
ﺳﺮﻃﺎﻥ ﺭﻓﺖ ﮐﻪ ﺗﺴﻠﯿﻢ ﮐﻨﺪ ﮐﺒﺮﯼ ﺭﺍ

ﮐﺎﺵ ﺁﻥ ﺭﻭﺯ ﻣﻌﻠﻢ ﻋﻮﺽ ﺭﻭﺑﻪ ﻭ ﺯﺍﻍ
ﯾﺎﺩ ﻣﯽ ﺩﺍﺩ ﺑﻪ ﻣﺎ ﺯﯾﺮﮐﯽ ﻓﺮﺩﺍ ﺭﺍ

کاش ﺁﻥ ﺭﻭﺯ ﺳﺮ ﺑﺎﺯﯼ ﻗﺎﯾﻢ باﺷﮏ
ایست میداد بد و زشت همه دنیا را

ﺍﻭ ﺑﻪ ﻣﺎ ﮔﺮﭼﻪ ﺍﻟﻔﺒﺎﯼ ﻣﺤﺒﺖ ﺁﻣﻮﺧﺖ
ﻣﺎ ﻏﻠﻂ ﯾﺎﺩ ﮔﺮﻓﺘﯿﻢ ” ﺍﻟﻒ ” ﺗﺎ ” ﯾﺎ ” ﺭﺍ

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




 

بزغاله ای
روی پشت بام بود
و به شیری که از پایین عبور
می کرد ناسزا گفت.
شیر گفت :
این تو نیستی که به من ناسزا
می گوید ،
بلکه جایگاه توست
که به من ناسزا می گوید.
بعضی ها از خود هیچ ندارند
هیچند و ترسو
و به پشتوانه دیگران یا به دلیل مؤقعیتشان جرأت اظهار نظر دارند.

#شیخ_بهایی

 

موضوعات: داستان آموزنده  لینک ثابت




رازمثلها

 
مرغ ایشان یک پا داردروزی بود ، روزگاری بود . در یکی از روزها دوستان ملا نصر الدینی با عجله در خانه ی ملا را زدند و با او گفتند : حاکم شهر عوض شده و حاکم جدیدی آمده . ملا گفت : حاکم عوض شده که شده ؟ به من چه ؟ دوستانش گفتند ، یعنی چه ؟ این چه حرفی است ؟ باید هر چه زودتر هدیه ای تهیه کنی و برای حاکم جدید ببری . ملا گفت : آها ؛ حال فهمیدم پس من باید هدیه ای تهیه کنم و ببرم پیش حاکم جدید تا اگر فردا برای شما گرفتاری پیش آمد ، واسطه بشوم و از حاکم بخواهم کمک تان کند ؟ دوستانش گفتند : بله همین طور است . ملا گفت : این وسط به من چه می رسد ؟ دوستانش گفتند : بابا تو ریش سفیدی ، تو بزرگی . یکی از دوستان ملا ، گفت : ناراحت نباش ، هدیه را خودمان تهیه می کنیم . یک مرغ چاق و گنده می پزیم تا تو مزد آن را به خانه ی حاکم ببری . ملا گفت : دو تا بپزید . یکی هم برای من و زن و بچه ام . چون من باید فردا ریش گرو بگذارم آنها قبول کردند و فردا با دو مرغ بریان به خانه ی ملا آمدند . ملا یک مرغ را به زنش داد و مرغ بریان دیگر را در سینی گذاشت تا نزد حاکم ببرد . در راه اشتهای ملا تحریک شد و سرپوش سینی را برداشت و یکی از پاهای مرغ را کند و خورد و دوباره روی آن را پوشاند و نزد حاکم برد . حاکم سرپوش را برداشت تا کمی مرغ بخورد . دید که ای دل غافل . مرغ ملا یک پا دارد . سوال کرد چرا مرغ بریان یک پا دارد . ملا گفت : مرغ های خوب شهر ما یک پا دارند . حاکم فهمید که ملا بسیار زرنگ و باهوش است و به او گفت : ناهار میهمان ما باشید از‌ آن به بعد هر کسی که روی حرف نادرست خود پافشاری کند می گویند : مرغ ایشان یک پا دارد .

#مرغ_ایشان_یک_پادارد
 

موضوعات: داستان آموزنده  لینک ثابت




روزی شخصی اتومبیل اش را کنار خیابان متوقف کرد و از رهگذری که در آنجا ایستاده بود
پرسید ببخشید مثل اینکه گم شده ام ممکن است راه را نشانم بدهید
رهگذر گفت البته میخواهید کجا بروید
راننده پاسخ داد نمیدانم
رهگذر گفت اول باید بگویید میخواهید کجا بروید تا من بتوانم به شما بگویم چگونه به آنجا برسید
اگر زندگی شما جهتی ندارد از آن روست که شما جهتی برای آن مشخص نکرده اید
اگر زندگیتان تهی از دستاورد است از آن روست که نمیدانید در جستجوی چه هستید
اگر ندانی به کجا میروی مطمئن باش به جایی هم نخواهی رسید…!!!

 

موضوعات: داستان آموزنده  لینک ثابت




 

سکه! برای مراسم عقد!
در محضر مقام معظم رهبری از مهریه صحبت به میان آمد، آقا فرمودند: اولا در مورد مهریه، هر چه مورد نظر دختر شما باشد، همان را مهریه قرار دهید، ولی من چون برای مردم خطبه عقد می خوانم و این سنت من بوده که دختر خانمی که مهریه اش بیش از ۱۴ سکه باشد صیغه عقدش را نمی خوانم، تا حالا هم این کار را نکرده ام; اگر بخواهید می توانید بیش از ۱۴ سکه هم قرار بدهید، ولی من صیغه عقد را نمی توانم بخوانم; بروید نزد آقای دیگری صیغه عقد را بخواند و از نظر من اشکالی ندارد.
دکتر غلامعلی حداد عادل (نماینده مجلس شورای اسلامی)

 

موضوعات: داستان آموزنده  لینک ثابت




 

دیوان #اشعار امام خمینی(ره)

 


اكنون كه در ميكده بسته است به رويم
بهتر كــــه غم خـــــويش به خمــّار بگويم

من كشتــه آن سـاقى و پيمانه عشقم
مــــن عــــــــاشِق دلداده آن روى نكويم

پروانــــــه صفت در بــرِ آن شمع بسوزم مجنــــــــــــونم و در راه جنون باديه پويم

راز دل غمـــــديده خـــود را به كه گويم؟
مـــن تشنه جام مى از آن كهنه سبويم

بــــــردار كتاب از بــــــرم و جام مى آور
تا آنچه كه در جمع كتب نيست، بجويم

از پيچ و خـــم عِلم و خرد، رخت ببندم
تا بــــــــــار دهد يار، به پيچ و خم مويم

 

موضوعات: سخن بزرگان  لینک ثابت





 خاطراتی با امام

یکی از شب ها در حرم مطهر امیرالمؤمنین علیه السلام، جماعتی از دانشجویان مسلمان اروپا برای دیدار با امام آمده بودند که ظاهر آنها، یک ظاهر ناپسندی در محیط ما بود؛ چه از نظر وضع و قیافه و لباس و چه از نظر طرز برخورد و صحبت؛ اما ما شاهد بودیم که امام به گونه ای با آنان برخورد کرد که گویی با دوستان قدیمی اش نشسته و مشغول صحبت است. آنها آن چنان مجذوب امام بودند که پس از چند دقیقه صحبت، با یک دنیا نیرو، ایمان و امید، از کنار وی برخاستند.
 

موضوعات: سخن بزرگان  لینک ثابت
 
   
 
مداحی های محرم