تو كه دستت به نوشتن آشناست
دلت از جنس دل خسته ماست
دل دريا نوشتي همه دنيا رو نوشتي
دل ما رو بنويس
بنویس هر چه كه ما رو به سر اومد
بد قصه ها گذشت و بدتر اومد
بگو از ما كه به زندگي دچاريم
لحظه ها را مي كشيم نمي شماريم
بنويس از ما كه در حال فراريم
توي اين پاييز برگ فكر بهاريم
دل دريا نوشتي همه دنيا رو نوشتي
دل مارو بنویس
دست من خسته شد از بس كه نوشتم
پاي من آبله زد بس كه دويدم
تو اگر رسيده اي ما رو خبر كن
چرا اونجا كه تويي من نرسيدم
تو كه از شكنجه زار شب گذشتي
از غبار بي سوار شب گذشتي
تو که عشق و با نگاه تازه ديدي
باد ه بان به سينه دريا كشيدي
دل دريا نوشتي همه دنيا رو نوشتي
دل ما رو بنويس بنويس
بنويس از ما كه عشق و نشناختيم
حرف خالي زديم و قافيه باختيم
بگو از ما كه تو خونمون غريبيم
لحظه ، لحظه در فرار و در فريبيم
بگو از ما كه به زندگي دچاريم
لحظه ها را مي كشيم
نمي شماريم
دل دريا نوشتي
همه دنيا رو نوشتي
دل ما رو بنويس
دل ما رو بنويس