اندک اندک بعد جنگ دلها گرفت
باگناه کردن صفا از ما گرفت
اندک اندک کوچه ها بی نور شد
از اسامی شهیدان دور شد
اندک اندک جنگ نرم آغاز شد
با گنه ، درهای شهوت باز شد
اندک اندک بی حجابی باب شد
چادری شاگرد و بانوی فشن ارباب شد
چادری ها در مثل اُمّل شدند
موفشن ها در عوض چون گل شدند
اندک اندک اغتشاشی شد به پا
بی بصیرت ها شدند در آن رها
اندک اندک سینه ها شد تنگ تنگ
فتنه گرهامان شدند مردان جنگ
اندک اندک دشمنان رذل و پست
روز عاشورا شدند چون گرگ، مست
روز عاشورا بجای هروله
دیده ام هر مرد و زن در هلهله
کو کجاست عمار آن مرد غریب ؟
تا نگوید أین عمار آن حبیب
روزگارى شهر ما ويران نبود!
دين فروشى اينقدر ارزان نبود!
صحبت ازموسيقى و عرفان نبود!
هيچ صوتي بهتر از قرآن نبود!
دختران را بي حجابى ننگ بود!
رنگ چادر بهتر از هر رنگ بود!
مرجعيت مظهر تكريم بود!
حكم او را عالمى تسليم بود….
اينك اما…
پشت پا بر دين زدن آزادگى است !
حرف حق گفتن عقب افتادگى است!
آخر اى پرده نشين فاطمه(س)!!
كى رسى برداد دين فاطمه(س)؟!
شهدا رفتند ما جامانده ایم
مااسیر “دال” دنیا مانده ایم
شهدا حیند والله یرزقون
در سرای ناب جنت خالدون
اونظرها میکند وجه اله
ما ز روبردیم ارواح گناه!
حرفها گفتیم اما بی عمل
ما همه زنبور اما بی عسل!
عشق هم بازی شدست,کو عاشقان؟
ره پر از خالی شدست,کو رهروان؟
حاج حسین آقای خرازی چه شد؟
آن علمدار و نماد عشق بازی ها چه شد؟
همت و صیاد و کاوه,باقری؟
حاج زین الدین,برونسی,کاظمی؟
تندگویان,باکری ها,میثمی؟
مصطفی چمران ودوران,کشوری؟
عاشقان رفتند ما جا مانده ایم
مافقط از روی قرآن خوانده ایم
عشق والله عین و شین وقاف نیست
عشق عکس رهبری در قاب نیست
در کلامند عاشق سید علی
عاشق پستند و میز و صندلی
عشق یعنی رهروان حیدری
عشق یعنی مادری پشت دری
عشق یعنی راه قرآن,کربلا
عشق یعنی شهدا,بی ادعا
عشق یعنی حاج حسین در کربلا
پیرو مولا حسین در نینوا
سر بدادند در ره صاحب زمان
سرفرازند در بر هفت آسمان
ورد لبهاشان فقط لبخند بود
نام زهرا زینت سربند بود
قایق هایی که از خط برمیگشتند…
کفشون یه رنگ دیگه ای میشد …
رنگ خووووون شهید…