✿مدرسه علمیه جوادالائمه آبدانان استان ایلام✿
 
 

✿جــــوادالائــــــمه آبــــــــدانـــــان✿


حدیث موضوعی





اوقات شرعی


روزشمار فاطمیه


جستجو


آخرین نظرات
  • مازیار در ​در مسجد و در کعبه به دنبال چه هستی؟
  • یا کاشف الکروب  در برگزاری مراسم اربعین همراه با برگزاری نماز ونهار در مدرسه جوادلائمه"ع"خواهران
  • کامبیز در پدرم! کله ی صبح است! برو! داد نزن!
  • یا کاشف الکروب  در با پدر ومادر چگونه رفتار کنیم
  • یا کاشف الکروب  در نحوه شهادت شهید خرازی
  • یا کاشف الکروب  در عید غدیر از دیدگاه شیعیان
  • فرمانده در خیلی نگو من گناهکارم
  • شاهمرادی  در حدیث روز
  • گل نرگس  در جلب محبت ومعیت خدا باعدالت
  • گل نرگس  در جلب محبت ومعیت خدا باعدالت
  • فاطمه در ‌طریقه ختم دعــای مشــلول
  • سياحي‌  در حدیث
  •  در حدیث
  • عابدی  در حدیث
  • عابدی  در حدیث
  • ام المومنین  در توصیه های استاد دولابی برای زندگی..
  • عابدی  در حدیث
  • مژگان در پدرم! کله ی صبح است! برو! داد نزن!
  • گل نرگس  در حدیث روز
  • زكي زاده  در در تقوا وپرهیز از گناه..



آمار
  • امروز: 443
  • دیروز: 636
  • 7 روز قبل: 5104
  • 1 ماه قبل: 28448
  • کل بازدیدها: 869647

 



شهید آوینی :

 

زمانه عجیبی است ، برخی امام گذشته را عاشقند  نه امام حاضر را ! میدانی چرا؟!!!

 

امام گذشته را هرگونه بخواهند تفسیر میکنند …

اما امام حاضر را باید فرمان برند …

و کوفیان ، عاشورا را اینگونه رقم زدند…..!

 

موضوعات: سخن بزرگان  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...





 

ﭼﻘﺪﺭﻓﺮﻕ ﮐﺮﺩﻩ ﻣﺪﺍﺩ ﺭﻧﮕﯽ 6 ﺗﺎﯾﯽ ﺁﻧﺮﻭﺯﻫﺎ ﮐﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﺁﺑﯽ ﺭﺍ ﺭﻭﯼ

ﺯﺭﺩ ﻣﯽ ﻛﺸﻴﺪﯾﻢ ﺗﺎ ﺭﺅﯾﺎﻫﺎﯼ ﮐﻮﺩﮐﺎﻧﻪ ﻣﺎﻥ ﺭﺍ ﺳﺒﺰ ﻣﯿﮑﺮﺩﯾﻢ

ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺍﻣﺎ

ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﺑﺎ 50 ﺭﻧﮓ، ﭼﺮﺍ ﻧﻘﺎﺷﻲ ﻫﺎﯾﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﺳﯿﺎﻩ ﻭ ﺳﻔﯿﺪ

ﻣﯿﮑﺸﻨﺪ؟!

ﻧﺴﻞ ﻣﺎ ﺑﺎﺯﯾﻬﺎﯾﯽ ﺩﺍﺷﺖ ﺑﺪﻭﻥ ﺍﺳﺒﺎﺏ ﺑﺎﺯﯼ ﮐﻪ ﻫﻨﻮﺯ ﻫﻢ

ﺣﺴﺮﺕ ﺑﻪ ﺩﻝ ﺁﻧﻬﺎﺋﻴﻢ، ﺍﻣﺎ ﺑﭽﻪ ﻫﺎﯼ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺑﺎ ﯾﮏ ﺩﻧﯿﺎ ﺍﺳﺒﺎﺏ

ﺑﺎﺯﯼ ﻫﻢ ﻛﻮﺩﻛﻲ ﻧﻤﯿﮑﻨﻨﺪ

ﺁﻧﻬﺎ ﻧﻪ ﮔﺮﮔﻢ ﺑﻪ ﻫﻮﺍ ﻧﻪ ﺗﯿﻠﻪ ﺑﺎﺯﯼ ﻧﻪ ﭼﺮﺧﯿﺪﻥ ﻓﺮﻓﺮﻩ ﮐﺎﻏﺬﯼ ﺩﺭ

ﻇﻬﺮ ﮔﺮﻡ ﺗﺎﺑﺴﺘﺎﻥ ﺭﺍ ﻟﻤﺲ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﻭ ﻧﻪ ﺩﻧﯿﺎﯼ ﺑﻲ ﺗﺠﻤﻞ ﻣﺎ ﺭﺍ

ﺩﻓﺘﺮ ﮐﺎﻫﯽ ﺑﺎ ﺟﻠﺪ ﺯﻣﺨﺖ

ﭘﺎﮎ ﮐﻦ ﺟﻮﻫﺮﯼ ﮐﻪ ﺳﻮﺭﺍﺥ ﻣﯿﮑﺮﺩ ﺑﺠﺎﯼ ﭘﺎﮎ ﮐﺮﺩﻥ

ﺗﺮﺍﺵ ﺭﮐﺲ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﮐﻨﺪ

ﻣﺪﺍﺩ ﮔﻠﯽ ﮐﻪ ﻫﻢ ﺧﻂ ﮐﺶ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻫﻢ ﺭﮊﻟﺐ

ﻟﯿﻮﺍﻥ ﺗﺎﺷﻮ ﻭ …. ﻫﺰﺍﺭ ﺩﻟﺨﻮﺷﯽ ﺑﺪﻭﻥ ﻓﺎﻧﺘﺰﯼ ﺩﯾﮕﺮ

ﺍﺯ ﻭﻗﺘﯽ ﺩﻓﺘﺮﻫﺎ ﺳﯿﻤﯽ ﺷﺪ ﻭ ﻣﺪﺍﺩﻫﺎ ﺍِﺗﻮﺩ، ﮔﭻ ﻣﺎﮊﯾﮏ ﺷﺪ ﻭ

ﺗﺨﺘﻪ، ﻭﺍﯾﺖ ﺑﺮﺩ

ﻟﺬﺕ ﺗﺤﺼﯿﻞ ﻫﻢ ﺩﺭ ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﻣُﺮﺩ

ﺍﺯ ﻭﻗﺘﯽ ﻫﯿﻮﻻﻫﺎ ﺟﺎﯼ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﻫﺎﯼ ﭘﻼﺳﺘﯿﮑﯽ ﻭ ﺑﺎﺭﺑﯽ ﻫﺎ ﺟﺎﯼ

ﻋﺮﻭﺳﻜﻬﺎﻱ ﺩﺳﺖ ﺩﻭﺯ ﻣﺎﺩﺭ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺘﻨﺪ

ﺍﺯ ﻭﻗﺘﯽ ﺁﻻﺳﮑﺎ ﺟﺎﯾﺶ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺁﯾﺲ ﭘﮏ ﻋﻮﺽ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺍﺯ ﺯﻣﺎﻧﯽ ﮐﻪ

ﭘﯿﺘﺰﺍ ﻣﻬﻤﺎﻥ ﺧﺎﻧﻪ ﻫﺎ ﺷﺪ

ﺩﯾﮕﺮ ﮐﺴﯽ ﺑﻪ ﻣﻬﻤﺎﻧﯽ ﮐﻮﮐﺐ ﺧﺎﻧﻢ ﻧﺮﻓﺖ

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...





بارالها …

ﺑﻪ ﻣﺎ ﺑﯿﺎﻣﻮﺯ ﮐﻪ ﺩﻝ ﺁﺩﻣﯽ ﻋﺼﺎﺭﻩ ﻭﺟﻮﺩ ﺍﻭﺳﺖ ، ﺣﺮﻣﺖ ﺩﻝ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺍﺯ ﯾﺎﺩ ﻧﺒﺮﯾﻢ …

ﺑﻪ ﻣﺎ ﺑﯿﺎﻣﻮﺯ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﺭﺍ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻧﮑﻨﯿﻢ ﻭ ﺁﻧﺎﻧﮑﻪ ﺩﻭﺳﺘﻤﺎﻥ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺧﺎﻃﺮ ﻧﺒﺮﯾﻢ …

ﺑﻪ ﻣﺎ ﺑﯿﺎﻣﻮﺯ ﮐﻪ ﺳﻮﮔﻨﺪ ﺭﺍﺳﺖ ﺑﻮﺩﻥِ ﺩﺭﻭﻏﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﻧﺎﻡ ﺗﻮ ﻧﺴﺎﺯﯾﻢ …

ﺑﻪ ﻣﺎ ﺑﯿﺎﻣﻮﺯ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻧﺎﺣﻖ ﮐﺮﺩﻥ ﺣﻖ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﻋﺎﺩﺕ ﻧﮑﻨﯿﻢ …

به ما بياموز همان باشيم كه قولش را به تو داديم …

” انسان"!

 

موضوعات: مناجات نامه  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...





 

ﭼﻮﺏ ﺗﻨﺒﻴﻪ ﺧﺪﺍ ﻧﺎﻣﺮﺋﻴﺴﺖ …

ﻧﻪ ﻛﺴﻲ ﻣﻴﻔﻬﻤﺪ ,ﻧﻪ ﺻﺪﺍﻳﻲ ﺩﺍﺭﺩ …

ﻳﻚ ﺷﺒﻲ ﻳﻚ ﺟﺎﻳﻲ …

ﻭﻗﺘﻲ ﺍﺯ ﺷﺪﺕ ﺑﻐﺾ ,ﻧﻔﺴﺖ ﻣﻴﮕﻴﺮﺩ …

ﺧﺎﻃﺮﺕ ﻣﻲ ﺁﻳﺪ …

ﻛﻪ ﺷﺒﻲ ﻳﻚ ﺟﺎﻳﻲ …

ﺑﺎﻋﺚ ﻭ ﺑﺎﻧﻲ ﻳﻚ ﺑﻐﺾ ﺷﺪﻱ

ﻭﺩﻟﻲ ﺳﻮﺯﺍﻧﺪﻱ …

ﺁﻥ ﺯﻣﺎﻥ ﻓﻜﺮ ﻧﻤﻴﻜﺮﺩﻱ ﺑﻐﺾ

ﭘﺎﭘﻲ ﺍﺕ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺷﺪ …

ﻭ ﺷﺒﻲ ﻳﻚ ﺟﺎﻳﻲ …

ﻣﻴﻨﺸﻴﻨﺪ ﺳﺮ ﺭﺍﻩ ﻧﻔﺴﺖ …

ﻭ ﺗﻮ ﻫﻢ ﺑﺎﻻﺟﺒﺎﺭ …

ﻫﺮ ﺩﻗﻴﻘﻪ ﺻﺪﺑﺎﺭ …

ﻣﺤﺾ ﺁﺯﺍﺩﻱ ﺭﺍﻩ ﻧﻔﺴﺖ …

ﺑﻐﺾ ﺭﺍ ﻣﻴﺸﻜﻨﻲ …

ﺁﺭﻱ , ﺍﻳﻦ ﭼﻮﺏ، ﭼﻮﺏِ ﺧﺪﺍﺳﺖ .

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...





خواص سبزی خوردن

 

اگر بدانیم که درمان و راه حل بهبود بسیاری از دردها تا این حد در دسترس ماست، سبزی خوردن را به وفور در وعده های غذایی مان جای می دهیم.

 

????ریحان: خاصیت آنتی اکسیدان دارد، اشتها آور، خلط آور و ضد تهوع است، باعث ترشح شیر مادر،  درمان تحریک های عصبی، خستگی، افسردگی، اضطراب و بی خوبی نقش بسزایی دارد.

 

????تره: تا حدی بیماری آسم را تسکین می دهد، تره در جلوگیری از بروز بیماری های قلبی نقش دارد و با افزودن تره به غذاهایی مثل گوشت و ماهی می توان بوی بد آن ها را کاهش داد.

 

????نعناع: ضد تهوع و استفراغ، ضد ویروس تبخال، ضد خارش، ضد تب، صفراآور و خارج کننده سموم بدن، ضد درد و مسکن می باشد.

 

????جعفری: این سبزی کاهش دهنده اسید اوریک بوده و در پایین آوردن فشار خون مفید است و خوردن آن به میانسالان بیشتر توصیه می شود همچنین دارای ویتامین c و مواد معدنی چون آهن و کلسیم را داراست.

تربچه: حاوی پتاسیم و ویتامین c و فیبر است خاصیت آنتی باکتریال و ضد قارچی دارد با جویدن تربچه فاکتورهای ضد سرطان موجود در آن فعال می شود.

 

گشنیز: گشنیز فشار و قند خون را کاهش می دهد، عطش و تهوع را رفع می کند.

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...





 

 مرگ هاي ناگهاني

 

در كنار مصائب جمعي و گروهي ، بلاياي فردي و شخصي وجود دارد كه نه قابل پيش بيني است و نه قابل پيش گيري .

بي خبر و به طور ناگهاني مي آيد و برق آسا به زندگي خاتمه مي دهد. در روزگار گذشته اين قبيل وقايع بسيار روي داده كه بعضي از آنها در تاريخ ثبت گرديده و برخي به دست فراموشي سپرده شده است . در اين جا يك مورد از حوادث فردي ذكر مي شود.

يعقوب بن داود، وزير مقتدر و نافذالكلمه مهدي عباسي بود. برادري داشت به نام عمر بن داود كه او نيز به اعتبار برادرش مورد توجه مردم بود.

روزي عمر تصميم گرفت با جمعي از دوستان و بستگان خود به گردش بروند. وسايل آسايش فراهم آمد و مقدار لازم ، خوراك و ميوه هاي گوناگون آماده شد. اما در آن روز به طور ناگهاني عمر درگذشت و همه بستگان به شگفت آمدند.

علت مرگ اين بود كه سبدي از انگور نزد وي بردند، او دو حبه از خوشه اي برگرفت و به دهان افكند. بدون اين كه بر حبه ها دندان بزند و پوستشان را بشكافد، به پايين فرستاد، اما حبه ها در گلو ماندند، نه فرو رفتند و نه بيرون آمدند تا نفس عمر قطع شد و از دنيا رفت .

برادرزاده اش داود بن علي در عزاي او ضمن اشعاري گفت :

((عمر صبح در كمال سلامتي و خوشي با دوستان و بستگان به سر برد، اما اكنون ميت خانواده است و در قبري نزد آرامگاه پدرش كه از توده هاي سنگ و ريگ پوشيده شده ، آرميده است .))

 

موضوعات: دینی مذهبی  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...





 امام خامنه‌ای حفظه الله :

 

شما خیال نکنید که حالا بنده چون رئیس صدا و سیما را انتخاب می‌کنم، همه‌ی برنامه‌های صدا و سیما را می‌آورند، دانه‌دانه بنده نگاه کنم، امضاء کنم. نخیر، از خیلی از برنامه‌های صدا و سیما بنده راضی هم نیستم.

 

 

موضوعات: دینی مذهبی  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...





 

من از اشکی که میریزد ز چشم یار میترسم

از آن روزی که مولایم شود بیمار میترسم!

.

همه ماندیم در جهلی شبیه عهد دقیانوس

من از خوابیدن مهدی درون غار میترسم!

.

رها کن صحبت یعقوب و کوری و غم و فرزند

من از گرداندن یوسف سر بازار میترسم!

.

همه گویند این جمعه بیا اما درنگی کن

از اینکه باز عاشورا شود تکرار میترسم!

.

سحر شد آمده خورشید اما آسمان ابریست

من از بی مهری این ابرهای تار میترسم!

.

تمام عمر خود را نوکر این خاندان خواندم

از آن روزی که این منصب کنم انکار میترسم!

.

طبیبم داده پیغامم بیا دارویت آماده است

از آن شرمی که دارم از رخ عطار میترسم!

.

شنیدم روز وشب از دیده ات خون جگر ریزد

من از بیماری آن دیده خونبار میترسم!

.

به وقت ترس و تنهایی، تو هستی تکیه گاهم

مرا تنها میان قبر خود نگذار، میترسم!

.

دلت بشکسته از من، لکن ای دلدار رحمی کن

که از نفرین و از عاق پدر بسیار میترسم!

.

هزاران بار رفتم، ولي شرمنده برگشتم

ز هجرانت نترسیدم ولی این بار میترسم!

.

دمی وصلم ، دمی فصلم، دمی قبضم، دمی بستم

من از بیچارگیِ آخرِ این کار میترسم!

 

موضوعات: دینی مذهبی  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...





خدایا مرا ببخش!

 

به خاطر همه لحظه هایی که به یاد تو نبوده ام.

 

به خاطر همه سجده هایی که زود سر از مهر برداشته ام.

 

به خاطر همه درهایی که کوبیده ام و خانه تو نبوده اند.

 

به خاطر همه حاجاتی که از غیر از تو خواسته ام.

 

به خاطر همه آنچه به خاطر سعادت من از من خواستی و من اعتماد نداشتم.

 

به خاطر همه آنچه خواستی به من بفهمانی و من نفهمیدم.

 

به خاطر همه نعمتهایی که من شکر نکرده ام.

 

به خاطر همه چشم پوشیهایت که سوء استفاده کرده و گستاخ تر شده ام.

 

به خاطر همه آنچه در راه من خرج کرده ای و من هیچ در راه تو خرج نکرده ام.

 

به خاطر…

 

مرا ببخش

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...



...


قُلْ هَلْ مِن شُرَكَآئِكُم مَّن يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ قُلِ اللّهُ يَهْدِي لِلْحَقِّ أَفَمَن يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَن يُتَّبَعَ أَمَّن لاَّ يَهِدِّي إِلاَّ أَن يُهْدَى فَمَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ *

 

بگو آيا از شريكان شما كسى هست كه به سوى حق رهبرى كند بگو خداست كه به سوى حق رهبرى مى‏كند پس آيا كسى كه به سوى حق رهبرى مى‏كند سزاوارتر است مورد پيروى قرار گيرد يا كسى كه راه نمى‏نمايد مگر آنكه [خود] هدايت‏شود شما را چه شده چگونه داورى مى‏كنيد .

 

یونس آیه 35

 

======================================

 

امام علی (ع) :

 

اَلسَّخاءُ وَالشَّجاعَةُ غَرائِزُ شَريفَةٌ، يَضَعُهَا اللّه  سُبحانَهُ فيمَن أَحَبَّهُ وَامتَحَنَهُ؛

 

 

سخاوت و شجاعت خصلت هاى والايى هستند كه خداوند سبحان آن دو را در وجود هر كس كه دوستش داشته و او را آزموده باشد مى گذارد.

 

 

غررالحكم، ج2، ص56، ح1820

 

موضوعات: دینی مذهبی  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...





وقـتـی ادم نـتـونـه احـسـاسـشـو بـگـه سـکـوت مـیـکـنـه…

حـرف نـمـیـزنـه…فـقـط نـیـگـاه مـیـکـنـه…

تـاشـایـد یـکـی حـرفـه دلـشـو بـزنـه…

ایـن هـمــون وقـتـایـیه کـه ادم چـوبـه دلـشـو خـورده…

مـیـتـرسـه دوبـاره بـهـش اعـتـمـاد کـنـه…

سـخـتـه دلــت بـخـاد امـا خـودت نـخـوای…

سـخـتـه دلـت بـخـاد امـا مـنـطـقـت اجـازه نــده….

ایـن روزا خـیـلی شـبـیـه سـکـوت مـبـهمـیــم…

سـکـوتـی از جـنـس یـه بـغـض…

یـه بـغـضـه قـدیـمـی…

یـه بـغـضـه کـهـنـه کـه اگـه سـر بـاز کـنـه یـه دنـیـا رو بـهـم مـیـریــزه..

درد ادمـا رو نـمـیـشـه دیــد…نـه ایـنـکـه نـشـه هـا نــه…رو نـمـیـکـنـن….

وقـتـی درد داشـتـه بـاشـی بـه یـه چـیـزی رو مـیـاری …

بـعضـی بـه نـوشـتن…

بـعـضـی هـا به کـار بـعـضـی خـونـدن بـعـضـی هـام به سـکــوت…

یـه سـکوت از جـنـس یـه بـغـض…

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...





قضاوتهای حضرت امام علی علیه السلام

 

 

زنی فتنه گر شیفته و دلباخته نوجوانی از انصار گردید، ولی هر چه کوشید جوان پرهیزکار را جلب توجه و عطف نظر کند نتوانست، از این رو

در صدد انتقامجویی بر آمده و تخم مرغی را شکسته با سفیده آن جامه خود را از بین دو ران آلوده ساخت و بدین وسیله جوان پاکدامن را

متهم کرده او را نزد عمر برد و گفت: اي خلیفه! این مرد مرا رسوا نموده است.

عمر تصمیم گرفت جوان انصاري را عقوبت دهد، مرد پیوسته سوگند یاد می کرد که هرگز مرتکب فحشایی نشده است و از عمر می خواست

تا در کار او دقت و تحقیق نماید، اتفاقا امیرالمومنین علیه السلام در آنجا نشسته بود، عمر به آن حضرت علیه السلام رو کرده و گفت: یا علی!

نظر شما در این قضیه چیست؟

آن حضرت به سفیدي جامه زن به دقت نظر افکنده وي را متهم نموده و فرمود: آبی بسیار داغ روي آن بریزند و چون ریختند سفیدي جامه

بسته شد، پس امام علیه السلام براي فهماندن حاضران اندکی از آن را در دهان گذاشت و چون طعمش را چشید آن را به دور افکند و سپس

11

به زن رو کرده، او را سرزنش نمود تا این که زن به گناه خود اعتراف نمود و از این راه مکر و خدعه زن را آشکار کرد و به برکت آن حضرت،

مرد انصاري از عقوبت عمر رها گردید.

و نیز زنی با سفیده تخم مرغ رختخواب هووي خود را آلوده ساخت و به شوهرش گفت: اجنبی با او همبستر شده است، ماجرا نزد عمر

مطرح گردید، عمر خواست زن را کیفر دهد، امیرالمومنین علیه السلام فرمود: آبی بسیار داغ بیاورند و چون آوردند دستور داد مقداري روي

آن سفیدي بریزند چون ریختند فورا جوش آمده و بسته شد، آن حضرت جامه را به نزد زن انداخت و به او فرمود:

این از نیرنگ شما زنان است و مکرتان بسیار است.

آنگاه به مرد رو کرده و فرمود: زنت را نگهدار که این از تهمتهاي آن زنت می باشد، و فرمود: تا بر زن تهمت زننده حد افتراء جاري کنند.

 

موضوعات: اهل بیت(ع)  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...





قضاوتهای حضرت امام علی علیه السلام

????توطئه ای که فاش شد

 

در زمام خلافت عمر دو نفر امانتی را نزد زنی به ودیعت گذاشتندو به وي سفارش نمودند که تنها با حضورهر دوي آنان ودیعه راتحویل دهد.

پس از مدتی یکی از آن دو به نزد زن رفته مدعی شد که دوستش مرده است و ودیعه را مطالبه نمود. زن در ابتداء از دادن سپرده امتناع

ورزید ولی چون آن مرد زیاد رفت و آمد می نمود و مطالبه می کرد، ودیعه را به وي رد کرد. پس از گذشت زمانی مرد دیگر به نزد زن آمده

خواستار ودیعه گردید، زن داستان را برایش بازگو نمود که نزاعشان در گرفت، خصومت به نزد عمر بردند، عمر به زن گفت: تو ضامن ودیعه

هستی. اتفاقا امیرالمومنین علیه السلام در آن مجلس د حضور داشت، زن از عمر خواست تا علی علیه السلام بین آنان داوري کند، عمر گفت:

یا علی! میان آنان قضاوت کن. امیرالمومنین علیه السلام به آن مرد رو کرد و فرمود: مگر تو و دوستت به این زن سفارش نکرده اید که سپرده

را به هر کدامتان به تنهایی ندهد، اکنون ودیعه نزد من است، برو دیگري را به همراه خود بیاور و آنرا تحویل بگیر، و زن را ضامن ودیعه

نکرد و از این راه توطئه آنان را آشکار نمود؛ زیرا آن حضرت علیه السلام می دانست که آن دو با هم تبانی کرده و خواسته اند هر دو نفرشان از

زن مطالبه کنند تا او به هر دو غرامت بپردازد.

 

موضوعات: اهل بیت(ع)  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...





شهیدی که ﻧﺎﺟﻮﺍﻧﻤﺮﺩﺍﻧﻪ ﺑﻪ ﺩﺳﺘﻮﺭ ﺻﺪﺍﻡ ﺑﺪﻧﺶ ﺭﺍ ﺩﻭ ﻧﯿﻢ ﮐﺮﺩﻧﺪ.

 

 ﺧﻠﺒﺎﻥ ﺷﻬﯿﺪ ” ﻋﻠﯽ ﺍﻗﺒﺎﻟﯽ ﺩﻭﮔﺎﻫﻪ ” ﮐﻪ ﺗﻤﺎﻡ ﺗﻠﻤﺒﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﻫﺎﯼ ﻋﺮﺍﻕ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺯﻣﺎﻥ ﺟﻨﮓ ﺍﺯ ﮐﺎﺭ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻪ ﺑﻮﺩ؛ ﻧﺎﺟﻮﺍﻧﻤﺮﺩﺍﻧﻪ ﺑﻪ ﺩﺳﺘﻮﺭ ﺻﺪﺍﻡ ﺑﺪﻧﺶ ﺭﺍ ﺩﻭ ﻧﯿﻢ ﮐﺮﺩﻧﺪ.

 

ﻣﺎ ﺍﯾﺮﺍﻧﯽ ﻫﺎ ﻫﻤﻪ ﺗﺎﻡ ﮐﺮﻭﺯ ﺭﻭ ﻣﯽ ﺷﻨﺎﺳﯿﻢ ﻭﻟﯽ ﻗﻬﺮﻣﺎﻧﺎﻥ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺭﻭ ﻧﻤﯽ ﺷﻨﺎﺳﯿﻢ ﺍﯾﻦ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﻓﯿﻠﻢ ﻧﯿﺴﺖ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﺳﺖ .

 

ﻣﯽﺧﻮﺍﻡ ﺑﺎ ﻗﻬﺮﻣﺎﻥ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﻭﻃﻦ ﭘﺮﺳﺖ ﮔﻤﻨﺎﻡ ﺍﯾﺮﺍﻧﯽ ﺁﺷﻨﺎ ﺑﺸﯿﺪ ﻭ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﭼﻄﻮﺭ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺟﺎﻥ ﺩﺍﺩ .

 

ﺑﺎ ﺟﻮﺍﻥ ﺗﺮﯾﻦ ﺍﺳﺘﺎﺩ ﺧﻠﺒﺎﻥ ﻧﯿﺮﻭﯼ ﻫﻮﺍﯾﯽ ﺍﺭﺗﺶ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺳﺮﻟﺸﮑﺮ ﺧﻠﺒﺎﻥ، « ﻋﻠﯽ ﺍﻗﺒﺎﻟﯽ ﺩﻭﮔﺎﻫﻪ » ﻭ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﻋﺠﯿﺐ ﺷﻬﺎﺩﺗﺶ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺁﺷﻨﺎ ﺷﻮﯾﺪ.

 

 ???? ﺍﻭ ﺍﻫﻞ ﺭﻭﺩﺑﺎﺭ ﺍﺳﺘﺎﻥ ﮔﯿﻼﻥ ﺑﻮﺩ . ﻭﯼ ﺩﺭ ۲۵ ﺳﺎﻟﮕﯽ ﺍﺳﺘﺎﺩ ﺧﻠﺒﺎﻥ ﺟﻨﮕﻨﺪﻩ ﻭ ﺩﺭ بیست و هفت ﺳﺎﻟﮕﯽ ﺑﺎ ﺩﺭﺟﻪ ﺳﺮﮔردی ﺟﺰﻭ ﺍﻓﺴﺮﺍﻥ ﺍﺭﺷﺪ ﻧﯿﺮﻭﯼ ﻫﻮﺍﯾﯽ ﺍﺭﺗﺶ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺷﺪ . ﺳﺮﻟﺸﮕﺮ ﺧﻠﺒﺎﻥ « ﻋﺒﺎﺱ ﺑﺎﺑﺎﯾﯽ » ﻭﺳﺮﻟﺸﮕﺮ ﺧﻠﺒﺎﻥ «ﻣﺼﻄﻔﯽ ﺍﺭﺩﺳﺘﺎﻧﯽ » ﺍﺯ ﺷﺎﮔﺮﺩﺍﻥ ﺗﺤﺖ ﺁﻣﻮﺯﺵ ﺍﯾﺸﺎﻥ ﺑﻮﺩﻧﺪ .

 

ﺁﻣﻮﺯﺵ ﺩﺭﺁﻣﺮﯾﮑﺎ : ﻭﯼ ﺗﮑﻤﯿﻞ ﺩﻭﺭﻩ ﺧﻠﺒﺎﻧﯽ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﺪﺕ ۲۲۰ ﺳﺎﻋﺖ ﺩﺭ ﺳﺎﻝ ۱۳۴۷ ﺩﺭ ﭘﺎﯾﮕﺎﻩ ﻫﻮﺍﯾﯽ ﻭﯾﻠﯿﺎﻣﺰ ﺷﻬﺮ ﻓﻨﯿﮑﺲ ﺍﯾﺎﻟﺖ ﺁﺭﯾﺰﻭﻧﺎﯼ ﺍﻣﺮﯾﮑﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﭘﺎﯾﺎﻥ ﺭﺳﺎﻧﺪ ﻭ ﮐﺴﺐ ﺭﺗﺒﻪ ﻧﺨﺴﺖ ﺩﺭ ﺑﯿﻦ ﺑﯿﺶ ﺍﺯ ۴۰۰ ﺩﺍﻧﺸﺠﻮﯼ ﺧﻠﺒﺎﻧﯽ ﺍﺯ ﮐﺸﻮﺭﻫﺎﯼ ﻣﺨﺘﻠﻒ ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﺧﻠﺒﺎﻥ ﻧﻤﻮﻧﻪ ﺍﯾﻦ ﭘﺎﯾﮕﺎﻩ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺧﻮﺩ ﻧﻤﻮﺩ .

 

ﺍﻣﺘﯿﺎﺯﺍﺕ ﺧﻠﺒﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺍﻭ ﺩﺭ ﭘﺎﯾﮕﺎﻩ ﻭﯾﻠﯿﺎﻣﺰ ﺁﻣﺮﯾﮑﺎ ﺑﺪﺳﺖ ﺁﻭﺭﺩ ﺷﺎﻣﻞ ﺭﮐﻮﺭﺩﻫﺎﯾﯽ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺗﺎ ﺁﻥ ﺯﻣﺎﻥ ﻫﺮﮔﺰ ﺩﺭ ﺁﻥ ﭘﺎﯾﮕﺎﻩ ﻫﻮﺍﯾﯽ ﺛﺒﺖ ﻧﺸﺪﻩ ﺑﻮﺩ. ﺑﻄﻮﺭﯼ ﮐﻪ ﺗﻤﺎﻣﯽ ﺍﺳﺎﺗﯿﺪ ﭘﺮﻭﺍﺯ ﻫﻮﺍﭘﯿﻤﺎﻫﺎﯼ ﺟﻨﮕﯽ ﺁﻣﺮﯾﮑﺎ ﺭﺍ ﺷﮕﻔﺖ ﺯﺩﻩ ﻧﻤﻮﺩ . ﻭ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻟﻘﺐ ﺳﻠﻄﺎﻥ ﭘﺮﻭﺍﺯ ﺭﺍ ﺩﺍﺩﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ .

 

ﻫﻤﭽﻨﯿﻦ ﺩﺭ ﺳﺎﻝ ۱۳۵۳ ﺟﻬﺖ ﮔﺬﺭﺍﻧﺪﻥ ﺩﻭﺭﻩ ﮐﺎﺭﺷﻨﺎﺳﯽ ﺗﻔﺴﯿﺮ ﻋﮑﺲ ﻫﺎﯼ ﻫﻮﺍﯾﯽ ﻭ ﻣﺪﯾﺮﯾﺖ ﺍﻃﻼﻋﺎﺕ ﻭ ﻋﻤﻠﯿﺎﺕ ﻫﻮﺍﯾﯽ ﻣﺠﺪﺩﺍ ﺑﻪ ﺍﻣﺮﯾﮑﺎ ﺍﻋﺰﺍﻡ ﮔﺮﺩﯾﺪ .

 

???? ﺷﻬﺎﺩﺕ :

 

ﺍﯾﻦ ﻫﻢ ﻭﻃﻦ ﺩﻟﯿﺮ ﺍﮐﺜﺮ ﺗﻠﻤﺒﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﻫﺎ ﻭ ﻧﯿﺮﻭﮔﺎﻩ ﻫﺎﯼ ﺑﺮﻕ ﻋﺮﺍﻕ را ﺍﺯ ﮐﺎﺭ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻃﺮﺡ ﻫﺎﯼ ﻋﻤﻠﯿﺎﺗﯽ ﻭﯼ ﺑﺎﻋﺚ ﮔﺮﺩﯾﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﺻﺎﺩﺭﺍﺕ ۳۵۰ ﻣﯿﻠﯿﻮﻥ ﺗﻨﯽ ﻧﻔﺖ ﻋﺮﺍﻕ ﺑﻪ ﺻﻔﺮ ﺑﺮﺳﺪ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺭﻭ ﺻﺪﺍﻡ ﺟﻨﺎﯾﺘﮑﺎﺭ ﺑﻪ ﺧﻮﻥ ﺍﯾﻦ ﺷﻬﯿﺪ ﺗﺸﻨﻪ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺑﻪ همین دلیل به ﺩﺳﺘﻮﺭ ﺻﺪﺍﻡ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺩﺳﺘﮕﯿﺮﯼ ﺑﺪﻧﺶ ﺑﻪ ﺩﻭ ﻧﯿﻤﻪ ﺗﺒﺪﯾﻞ ﺷﺪ ﻭ ﻧﯿﻤﯽ ﺍﺯ ﭘﯿﮑﺮ ﻣﻄﻬﺮﺵ ﺩﺭ ﻧﯿﻨﻮﺍ ﻭ ﻧﯿﻤﯽ ﺩﺭ ﻣﻮﺻﻞ ﻋﺮﺍﻕ ﻣﺪﻓﻮﻥ گردید .

 

 ⬇  ﺷﺮﺡ ﮐﺎﻣﻞ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺍﯾﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺯﯾﺮ ﺑﺨﻮﺍﻧﯿﺪ ﻭ ﺑرای ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﻫﻢ ﺑﻔﺮﺳﺘﯿﺪ ﺗﺎ ﻣﺮﺩﻡ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺑﺪﺍﻧﻨﺪ ﻣﺎ ﭼﻪ ﻋﺰﯾﺰﺍﻥ ﮔﻤﻨﺎﻣﯽ ﺭﺍ ﺩﺭﻧﯿﺮﻭﯼ ﻫﻮﺍﯾﯽ ﺍﺭﺗﺶ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺍﯾﻢ ﮐﻪ ﺣﺘﯽ ﻧﺎﻡ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﻫﻢ ﻧﺸﻨﯿﺪﻩﺍﯾﻢ .

 

ﻭﯼ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺑﻤﺒﺎﺭﺍﻥ ﭘﺎﺩﮔﺎﻥ « ﺍﻟﻌﻘﺮﻩ » ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﺯﻧﺪﻩ ﺑﻪ ﺍﺳﺎﺭﺕ ﻣﺰﺩﻭﺭﺍﻥ ﻋﺮﺍﻗﯽ ﺩﺭﺁﻣﺪﻩ ﺑﻮﺩ، ﺑﻪ ﺩﻟﯿﻞ ﺿﺮﺑﺎﺕ ﻣﻬﻠﮑﯽ ﮐﻪ ﻧﯿﺮﻭﯼ ﻫﻮﺍﯾﯽ ﺍﺭﺗﺶ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺩﺭ ﻧﺨﺴﺘﯿﻦ ﻣﺎﻩ ﺟﻨﮓ ﺑﺮ ﭘﯿﮑﺮ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺟﻨﮕﯽ ﻋﺮﺍﻕ ﻭﺍﺭﺩ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﺑﻪ ﺩﺳﺘﻮﺭ ﺻﺪﺍﻡ ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﺠﺎﺩ ﺭﻋﺐ ﻭ ﻭﺣﺸﺖ ﺩﺭ ﺑﯿﻦ ﺳﺎﯾﺮ ﺧﻠﺒﺎﻧﺎﻥ ﮐﺸﻮﺭﻣﺎﻥ، ﺑﺮﺧﻼﻑ ﺗﻤﺎﻣﯽ ﻣﻮﺍﺯﯾﻦ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﻭ ﻣﻮﺍﻓﻘﺖ ﻧﺎﻣﻪ ﻫﺎﯼ ﺑﯿﻦ ﺍﻟﻤﻠﻠﯽ ﺭﻓﺘﺎﺭ ﺑﺎ ﺍﺳﺮﺍ، ﺑﻪ ﻓﺠﯿﻊﺗﺮﯾﻦ ﻭ ﺑﯿﺮﺣﻤﺎﻧﻪ ﺗﺮﯾﻦ ﻭﺿﻊ ﺑﻪ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺭﺳﯿﺪ .

 

ﺑﺪﺳﺘﻮﺭ ﺻﺪﺍﻡ ﻣﻠﻌﻮﻥ، ﺩﻭ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺟﯿﭗ ﺍﺯ ﺩﻭ ﻃﺮﻑ ﺑﺎ ﻃﻨﺎﺏ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺑﺪﻥ ﺍﯾﻦ ﺧﻠﺒﺎﻥ ﭘﺮ ﺍﻓﺘﺨﺎﺭ ﺑﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﺑﺪﻧﺶ ﺭﺍ ﺩﻭ ﻧﯿﻢ ﮐﺮﺩﻧﺪ . ﺑﻪ ﻃﻮﺭﯼ ﮐﻪ ﻧﯿﻤﯽ ﺍﺯ ﭘﯿﮑﺮ ﻣﻄﻬﺮﺵ ﺩﺭ ﻧﯿﻨﻮﺍ ﻭ ﻧﯿﻤﯽ ﺩﺭ ﻣﻮﺻﻞ ﻋﺮﺍﻕ ﻣﺪﻓﻮﻥ ﺷﺪ .

 

ﺍﯾﻦ ﺟﻨﺎﯾﺖ ﺑﻪ ﺣﺪﯼ ﻭﺣﺸﯿﺎﻧﻪ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺭﮊﯾﻢ ﺑﻌﺜﯽ ﺩﺭ ﺗﻼﺷﯽ ﺑﯿﺸﺮﻣﺎﻧﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﺳﺮﭘﻮﺵ ﮔﺬﺍﺷﺘﻦ ﺑﺮ ﺍﯾﻦ ﺟﻨﺎﯾﺖ ﻫﻮﻟﻨﺎﮎ، ﺗﺎ ﺳﺎﻟﻬﺎ ﺍﺯ ﺍﻋﻼﻡ ﺳﺮﻧﻮﺷﺖ ﺁﻥ ﺷﻬﯿﺪ ﻣﻈﻠﻮﻡ ﺧﻮﺩﺩﺍﺭﯼ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ ﻭ ﻃﯽ ۲۲ ﺳﺎﻝ ﻫﯿﭽﮕﻮﻧﻪ ﺍﻃﻼﻋﯽ ﺍﺯ ﺳﺮﻧﻮﺷﺖ ﻭﯼ ﻣﻮﺟﻮﺩ ﻧﺒﻮﺩ؛ ﺗﺎ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺧﺮﺩﺍﺩ ﺳﺎﻝ ۱۳۷۰، ﺑﺮﺍﺳﺎﺱ  ﮔﺰﺍﺭﺵ ﻫﺎﯼ ﻣﻮﺟﻮﺩ ﻋﻤﻠﯿﺎﺗﯽ ﻭ ﺍﻃﻼﻋﺎﺗﯽ، ﻭ ﻧﺎﻣﻪ ﺍﺭﺳﺎﻟﯽ ﮐﻤﯿﺘﻪ ﺑﯿﻦﺍﻟﻤﻠﻠﯽ ﺻﻠﯿﺐ ﺳﺮﺥ ﺟﻬﺎﻧﯽ ﻣﺒﻨﯽ ﺑﺮ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺍﯾﺸﺎﻥ ﻭ ﺍﻇﻬﺎﺭﺍﺕ ﺩﯾﮕﺮ ﺍﺳﺮﺍﯼ ﺁﺯﺍﺩ ﺷﺪﻩ ﻭ ﺧﻠﺒﺎﻧﺎﻥ ﺍﺳﯿﺮ ﻋﺮﺍﻗﯽ، ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺧﻠﺒﺎﻥ ﻋﻠﯽ ﺍﻗﺒﺎﻟﯽ ﺩﻭﮔﺎﻫﻪ ﻣﺤﺮﺯ ﺷﺪ .

 

ﭘﯿﮑﺮ ﻣﻄﻬﺮﺵ ﮐﻪ ﺑﺨﺸﯽ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻏﺮﯾﺒﺎﻧﻪ ﺩﺭ ﻗﺒﺮﺳﺘﺎﻥ ﻣﺤﺎﻓﻈﯿﻪ ﻧﯿﻨﻮﺍ ﻭ ﺑﺨﺸﯽ ﺩﯾﮕﺮ ﺩﺭ ﻗﺒﺮﺳﺘﺎﻥ ﺯﺑﯿﺮ ﻣﻮﺻﻞ ﺑﻪ ﺧﺎﮎ ﺳﭙﺮﺩﻩ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ، ﺑﺎ ﭘﯿﮕﯿﺮﯼ ﮐﻤﯿﺘﻪ ﺟﺴﺘﺠﻮﯼ ﺍﺳﺮﺍ ﻭ ﻣﻔﻘﻮﺩﯾﻦ ﻭ ﮐﻤﯿﺘﻪ ﺑﯿﻦﺍﻟﻤﻠﻠﯽ ﺻﻠﯿﺐ ﺳﺮﺥ ﺟﻬﺎﻧﯽ، ﺑﻪ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﭘﯿﮑﺮﻫﺎﯼ ﻣﻄﻬﺮ ﺗﻨﯽ ﭼﻨﺪ ﺍﺯ ﺩﯾﮕﺮ ﺧﻠﺒﺎﻧﺎﻥ ﺷﻬﯿﺪ ﻧﯿﺮﻭﯼ ﻫﻮﺍﯾﯽ، ﭘﺲ ﺍﺯ ۲۲ ﺳﺎﻝ ﺩﻭﺭﯼ ﺍﺯ ﻭﻃﻦ،ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻥ ﺣﺰﻥ ﻭ ﺍﻧﺪﻭﻩ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ، ﯾﺎﺭﺍﻥ ﻭ ﻫﻤﺮﺯﻣﺎﻧﺶ ﺑﻪ ﻣﯿﻬﻦ ﺑﺎﺯﮔﺸﺖ ﻭ ﺑﻪ ﺷﮑﻠﯽ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺑﺎ ﺷﮑﻮﻩ ﻭ ﺗﺎﺭﯾﺨﯽ ﺩﺭ ﻣﯿﺪﺍﻥ ﺻﺒﺤﮕﺎﻩ ﺳﺘﺎﺩ ﻧﯿﺮﻭﯼ ﻫﻮﺍﯾﯽ ﺗﺸﯿﯿﻊ ﻭ ﺩﺭ ﭘﻨﺠﻢ ﻣﺮﺩﺍﺩﻣﺎﻩ ۸۱ ﺩﺭ ﻗﻄﻌﻪ ﺧﻠﺒﺎﻧﺎﻥ ﺑﻬﺸﺖ ﺯﻫﺮﺍ ﺩﺭﮐﻨﺎﺭ ﺳﺎﯾﺮ ﻫﻤﺮﺯﻣﺎﻧﺶ ﺁﺭﺍﻡ ﮔﺮﻓﺖ .

 

 

 

 

موضوعات: شهدا  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...





 

یه روز یه مهندس انگلیسی اومده بود برای سیستم تهویه ای حرم اقا امام رضا(ع) که وقتی داشت داخل صحنا رو بازدید میکرد چشمش خورد به پنجره فولاد اقا. رو کرد به مترجمش  چرا انقدر اینجا شلوغ و این دستمالها چیه که مردم به اون میبندن؟؟ گفت ما شیعه های ایران هر مشکلی داریم میایم اینجا و این دستمالا رو میبندیم تا مشکلمون زودتر حل بشه.

که دیدن مهندس کرواتشو ازگردنش در اورد و بست به پنجره فولاد اقا. که چند قدمی از کنار پنجره دور نشده بودیم که تلفنش زنگ خورد مترجم میگه دیدم مهندس حالش دگرگون شد نمی تونست حرف بزنه بعدازین که حالش بهتر شد گفتم اتفاقی افتاده دستاش میلرزید گفت خانمم بود ما تو خونه یه دختر فلج داریم زنگ زده میگه کجای بهش گفتم چرا گفت یه شخصی اومده بود جلوی در گفت من رضا هستم همسرتون منو فرستاده اومدم دخترتون ببینم برای چند لحضه اومد اتاق بچه یه نگاهی بهش کرد یه دستی رو سرش کشیدو گفت به اقاتون بگید مشکلش حل شد و رفت بعد ازین که برگشم اتاق بچه دیدم  ایستاده رو جفت پاهاش داره راه میره این اقا کی بود فرستادی وقتی رفتم جلوی در رفته بود ..

السلام علیک یاعلی بن موسی الرضا

 

 

موضوعات: اهل بیت(ع)  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...





آقا سلام،

باز منم، خاک پایتان

دیوانه ای که لک زده قلبش برایتان!

در این کلاس سرد، حضور تو واجب است.

این بار چندم است که استاد غایب است؟

نرگس شکفته است، تو را داد می زند

آقا بیا که فاصله فریاد می زند

این روزها نمی شود اندوهگین نبود

دلواپس نهایت تلخ زمین نبود

تب کرده مادرم ز غمت مدتی مدید

هذیان مادرم شده “آقا خوش آمدید”

آقا دلم عجیب تو را درد می کشد

دستم مدام واژه “برگرد” می کشد

امضاء: دو چشم خیس و دلی در هوایتان

دیوانه ای که لک زده قلبش برایتان

 

❇  اَلّلهُمَّـ؏عَجِّل‌لِوَلیِّڪَ الفَرَج  ❇

 

موضوعات: ادبیات شعری اهل بیت(ع)  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...





خدایا

به امید آمده ام ، خانه خرابم نکنی..

همه کردند جوابم، تو جوابم نکنی..

 

بارها آمده ام ، باز مرا بخشیدی..

با کلام ” برو ” ، این بار خطابم نکنی..

 

به گمان دگران ، بنده ی خوبی هستم..

پیش چشم همه عاری ز نقابم نکنی..

 

گر قرار است بسوزم، بزن آتش اما..

جلوی مردم این شهر عذابم نکنی…

 

موضوعات: مناجات نامه  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...





 

شاعر : زنده یاد ابوالفضل سپهر

هنگام جنگ داديم صدها هزار دارا

شد كوچه هاي ايران مشكين ز اشك سارا

 

سارا لباس پوشيد ، با جبهه ها عجين شد

در فكه و شلمچه ، دارا بروي مين شد

 

چندين هزار دارا ، بسته به سر ، سربند

يا تكه تكه گشتند يا كه اسير و دربند

 

ساراي ديگري در ، مهران شده شهيده

دارا كجاست ؟ او در ، اروند آرميده

 

دوخته هزار سارا ، چشمي به حلقه در

از يك طرف و ديگر چشمي ز خون دل ، تر

 

سارا سؤال مي كرد ، دارا كجاست اكنون ؟

ديدند شعله ها را در سنگرش به مجنون

 

خون گلوي دارا آب حيات دين است

روحش به عرش و جسمش ، مفقود در زمين است

 

در آن زمانه رفتند ، صدها هزار دارا

در اين زمانه گشتند ده ها هزار« دارا »

 

هنگام جنگ دارا گشته اسير و دربند

داراي اين زمان با بنزش رود به دربند

 

داراي آن زمانه بي سر درون كرخه

ساراي اين زمانه در كوچه با دوچرخه

 

در آن زمانه سارا با جبهه ها عجين شد

در اين زمانه ناگه ، چادر( لباس جين ) شد

 

با چفيه اي كه گلگون از خون صد چو داراست

سارا ، خود از براي جلب نظر ، بياراست

 

آن مقنعه ورافتاد ، جايش فوكول درآمد

سارا به قول دشمن از اُمّلي درآمد

 

دارا و گوشواره ، حقّا كه شرم دارد!

در دستهايش امروز ، او بند چرم دارد

 

با خون و چنگ و دندان ، دشمن ز خانه رانديم

اما به ماهواره تا خانه اش كشانديم

 

يا رب تو شاهدي بر اعمالمان يكايك

بدم المظلوم ياالله ، عجّل فرجه وليّك

 

جاي شهيد اسم خواننده روي ديوار

آنها به جبهه رفتند اینها شدند طلبکار

 

موضوعات: ادبیات شعری اهل بیت(ع)  لینک ثابت
نظر از: سياحي‌ [عضو] 

یادش بخیر سارا ودارا عروسک هاشون چقد قشنگن…

1395/06/15 @ 09:38


فرم در حال بارگذاری ...





محمد رضا شفیعی در شب عملیات کربلای 4 با اصابت تیر به ناحیه شکم مجروح می شود.

و چون همرزمش نتوانسته بود او را به عقب برگرداند، به دست عراقیها اسیر می شود.

یازده روز در اسارت به سر میبرد و در نهایت به خاطر جراحتش زیر شکنجه ی بعثی ها به شهادت رسیده و همانجا در کربلا دفنش می کنند.

بعد از شانزده سال جنازه ی محمد رضا را سالم از خاک در آورده بودند صدام گفته بود این جنازه نباید به این شکل به ایران برود.

پیکر پاک محمد رضا را سه ماه در آفتاب گذاشتند تا شناسایی نشود، ولی جسد سالم مانده بود. حتی روی جسد پودر مخصوص تخریب جسد ریختند که خاصیتش این بود که استخوان های جسد هم از بین می رفت ولی باز هم جسد سالم مانده بود.

وقتی گروه تفحص جنازه ی محمد رضا را دریافت می کردند سرهنگ عراقی که در آنجا حضور داشته گریه می کرده و گفته: ما چه افرادی را کشتیم !

مادر شهید می گوید موقع دفن محمد رضا، حاج حسین کاجی به من گفت:

« شما می دانید چرا بدن او سالم است؟»

 گفتم:

«از بس ایشان خوب و با خدا بود. » ولی حاج حسین گفت:

« راز سالم ماندن ایشان در چهار چیز است: هیچ وقت نماز شب ایشان ترک نمی شد؛ مداومت بر غسل جمعه داشت؛ دائما با وضو بود و اینکه هر وقت زیارت عاشورا خوانده می شد، ما با چفیه هایمان اشکمان را پاک می کردیم ولی ایشان با دست اشکهایش را می گرفت و به بدنش می مالید و جالب اینکه جمعه وقتی برای ما آب می آوردند، ایشان آب را نمیخورد و آن را برای غسل نگه می داشت. » .

فرازى از وصيت نامه شهيد محمدرضا شفيعى .

” ای جوانان ، نکند در رختخواب ذلت بمیرید که حسین (ع) در میدان نبرد شهید شد و مبادا در غفلت بمیرید که علی (ع) در محراب عبادت شهید شد و مبادا در حال بی تفاوتی بمیرید که علی اکبر در راه حسین و با هدف شهيد شد.”

 راستى عزيزان يادم رفت بگم:

  محمد تشنه شهيد شد

 

موضوعات: شهدا  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...





دلت که گرفت، دیگر منت زمین را نکش

راه آسمان باز است، پر بکش

او همیشه آغوشش باز است، نگفته تو را میخواند ؟

اگر هیچکس نیست، خدا که هست…

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...