✿مدرسه علمیه جوادالائمه آبدانان استان ایلام✿
 
 

✿جــــوادالائــــــمه آبــــــــدانـــــان✿


حدیث موضوعی





اوقات شرعی


روزشمار فاطمیه


جستجو


آخرین نظرات
  • مازیار در ​در مسجد و در کعبه به دنبال چه هستی؟
  • یا کاشف الکروب  در برگزاری مراسم اربعین همراه با برگزاری نماز ونهار در مدرسه جوادلائمه"ع"خواهران
  • کامبیز در پدرم! کله ی صبح است! برو! داد نزن!
  • یا کاشف الکروب  در با پدر ومادر چگونه رفتار کنیم
  • یا کاشف الکروب  در نحوه شهادت شهید خرازی
  • یا کاشف الکروب  در عید غدیر از دیدگاه شیعیان
  • فرمانده در خیلی نگو من گناهکارم
  • شاهمرادی  در حدیث روز
  • گل نرگس  در جلب محبت ومعیت خدا باعدالت
  • گل نرگس  در جلب محبت ومعیت خدا باعدالت
  • فاطمه در ‌طریقه ختم دعــای مشــلول
  • سياحي‌  در حدیث
  •  در حدیث
  • عابدی  در حدیث
  • عابدی  در حدیث
  • ام المومنین  در توصیه های استاد دولابی برای زندگی..
  • عابدی  در حدیث
  • مژگان در پدرم! کله ی صبح است! برو! داد نزن!
  • گل نرگس  در حدیث روز
  • زكي زاده  در در تقوا وپرهیز از گناه..



آمار
  • امروز: 120
  • دیروز:
  • 7 روز قبل: 4468
  • 1 ماه قبل: 27812
  • کل بازدیدها: 869011

 



 

بدانید اگه کل کتب روانشناسی را بخونید به این 70 جمله می رسید:

 

1- روز تولد دیگران را به خاطر داشته باش.

2- حداقل سالی یکبار طلوع آفتاب را تماشا کن.

3- برای فردایت برنامه ریزی کن.

4- از عبارت«متشکرم»زیاد استفاده کن.

5- بدان در چه وقت باید سکوت کنی.

6- زیر دوش آب برای خودت آواز بخوان.

7- احمقانه رفتار مکن.

8- برای هر مناسبت کوچکی جشن بگیر.

9- اجناسی که بچه ها می فروشند را بخر.

10- همیشه در حال آموختن باش.

11-آنچه می دانی به دیگران بیاموز.

12- روز تولدت یک درخت بکار.

13- دوستان جدید پیدا کن اما قدیمیها را از یاد مبر.

14- از مکانهای مختلف عکس بگیر.

15- راز دار باش.

16- فرصت لذت بردن از خوشی هایت را به بعد موکول نکن.

17- به دیگران متکی نباش.

18- هیچ وقت در مورد رژیم غذاییت با کسی صحبت نکن.

19- اشتباه هایت را بپذیر.

20- بدان که تمام اخباری که می شنوی درست نیست.

21- بعد از تنبیه بچه هایت , آنها را در آغوش بگیر و نوازش کن.

22- گاهی برای خودت سوت بزن.

23- شجاع باش , حتی اگر نیستی وانمود کن که هستی , هیچکس نمی تواند تفاوت بین این دو را تشخیص دهد.

24- هیچوقت سالگرد ازدواجت را فراموش نکن.

25- به کسی کنایه نزن.

26- از بین کتاب هایت آنهایی را امانت بده که بازگشتشان برایت مهم نباشد.

27- به بچه هایت بگو که آنها فوق العاده اند.

28- سحر خیز باش

29- سعی کن همیشه خیلی هوشیار باشی , شانس گاهی اوقات خیلی آرام در می زند.

30- همیشه ساعتت را پنج دقیقه جلو بکش.

31-کسی را که امیدوار است هیچگاه نا امید نکن شاید تنها داروی او باشد

32-وقتی با بچه ها بازی می کنی سعی کن آنها برنده شوند

33-هیچگاه در دستگاه پیغام گیر تلفن پیام بی معنی و نامفهوم نگذار

34-وقت شناس باش

35-از افراد ناشایست دوری کن

36-در پول دادن به بچه هایت خسیس نباش

37-اصالت داشته باش

38-هیچ وقت به رقیبت اعتماد نکن

39-از حدی که لازم است مهربانتر باش

40-وقتی عصبانی هستی به هیچ کاری دست نزن

41-بهترین دوست همسرت باش

42-تا وقتی شغل بهتری پیدا نکرده ایی شغل فعلیت را از دست مده

43-سعی کن مفید ترین و با احساس ترین آدم روی زمین باشی

44-از کسی کینه به دل نگیر

45-برای تمام موجودات زنده ارزش قائل شو

46-شکست را به راحتی بپذیر.

47- وقتی پیروز شدی فخر فروشی نکن.

48- خودت را در گیر مسائل بی اهمیت نکن.

49- هرگز به کسی نگو که خسته و افسرده به نظر می آید.

50- همیشه به قولت وفادار باش.

51- تا می توانی جدایی ها را به وصل تبدیل کن.

52- عادت کن که همیشه حتی زمانی که ناراحت هستی خودت را سرحال نشان دهی.

53- زندگی را سخت نگیر.

54- هیچ وقت قمار بازی نکن.

55- وقتی با کار سختی روبرو شدی به خودت تلقین کن که شکست غیر ممکن است.

56- از وسایلت به خوبی محافظت کن.

57- انتظار نداشته باش که پول برایت خوشبختی بیاورد.

58- برای تغییر دادن دیگران بیش از این تلاش نکن.

59- همیشه خوش ظاهر و شیک پوش باش.

60- پلها را از بین نبر شاید مجبور شوی بار دیگر از رودخانه عبور کنی.

61- خودت را دست کم نگیر.

62- متواضع و فروتن باش.

63- در ماشینت را همیشه قفل کن.

64- قدرت بخشندگی را از یاد مبر.

65- نسبت به مردمی که به تو می گویند خیلی صادق و بی ریا هستی محتاط باش.

66- دوستی های قدیم را دوباره تازه کن.

67- سعی کن زندگی همواره برایت پیام داشته باشد.

68- کتاب مورد علاقه ات را برای بار دوم بخوان.

69- طوری زندگی کن که روی سنگ قبرت بنویسند: شخصی که از هیچ چیز در ز‌ندگیش پشیمان نبود .

70-بدان در چه وقت باید سکوت کنى……

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...





جای گله ز فاصله ها گریه می کنم

با نام سیّدالشّهدا گریه می کنم

 

من که تمام عمر ز داغت گریستم

در بین قبر هم چه بسا گریه می کنم

 

باید هزار سال برای تو گریه کرد

قدر هزار سال تو را گریه می کنم

 

من سمت روضه می روم و عابری به من

می گوید: “التماس دعا ” گریه می کنم

 

تو خواستیّ و حاجت من شد روا حسین

بر نذر های گشته ادا گریه می کنم

 

حالا تو بخش بخش شدی «ح» شدیّ و «سین»

حالا تو را هِجا به هِجا گریه می کنم

 

تو در ازای اشک به من کربلا بده

من در ازای کرب و بلا گریه می کنم

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...





نصيحتى از آيت الله شاه آبادى

نماز جماعت که تمام شد بلند شدم و به محراب ایشان رفته و کنار ایشان نشستم. گفتم: حاج آقا من را نصیحتى کنید و نکته ای را برای من بفرمایید. ایشان فرمود: من دو نکته را به شما می گویم. هم خودت مراعات کن و به دوستان و بستگان خود نیز سفارش کن به این دو نکته عمل کنند.چون مردم از این دو نکته غافل هستند در حالیکه واقعا مشکل گشاست.

 

اول اینکه: هر روز یکمرتبه دعای توسل را بخوان، چون مردم ارزش و عظمت این کار را نمی دانند. در حالیکه می توانند همه حوائج خود را با همین دعای توسل برآورده کنند.

پرسیدم: چگونه می توانند حاجات خود را با این دعا برآورده کنند. فرمود: یک حاجت را در نظر بگیرند و برای برآورده شدن آن روزی یکبار دعاى توسل را بخوانند بعد از چند روز می بینند که دعایشان مستجاب شده و به حاجت خود رسیده اند. ایندفعه حاجت بعدی را در

نظر گرفته و این بار برای این حاجت دعای توسل را بخوانند و به همین ترتیب به تدریج همه حوایج خود را برآورده می کنند.

دوم اینکه: روزی 70 مرتبه سوره حمد را بخوانند که اگر چنین کنند. تمامی بیماری های خود را می توانند برطرف کنند. چرا که رسول خدا (ص) فرمود: اگر کسی از دنیا رفت و شما 7 یا 70 مرتبه سوره حمد را خواندی و او زنده شد. اصلا تعجب نکن. زیرا این اثر این سوره است.

 

ایشان فرمود: من از روزی که این ویژگی را از این سوره دیده ام اصلا به پزشک مراجعه نکردم و به محض اینکه مریض می شدم 70 مرتبه سوره حمد آن روزم را به نیت شفای آن بیماری می خواندم و شفا می گرفتم.

 

بنابراین من به شما توصیه می کنم که:

 

«روزی یکمرتبه دعای توسل و 70 مرتبه سوره حمد را فراموش نکن و در طول عمرت به ایندو پایبند باش و پیش همه دوستان و آشنایان خود نیز این دو مساله را مطرح کن و سفارش کن هر روز انجام دهند»

 

ايشان خود دعاى توسل را بين نماز مغرب و عشاء ميخواندند.

 

موضوعات: داستان آموزنده  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...





کعبه زیباست به شرطی که تو در کعبه در آیی

به حرم تکیه دهی روی به عالم بنمایی

 

دیده بر گل ننهم تا گل روی تو به بینم

دل به جنّت ندهم تا تو زمن دل بربایی

 

حاجی آن است که مُحرم شود و دُور تو گردد

زائر آن است که یک دم تو بر او رخ بنمایی

 

حجر الاسود و هجر و حرم و مروه و مسعی

همه چشم اند نگارا که تو از راه بیایی

 

کعبه کعبه است اگر دور جمال تو بگردد

مروه مروه است، به چشمش تو اگر پای بسایی

 

به حرم کار ندارم که دلم دور تو گردد

به صفا نیست صفا بی قدم تو، تو صفایی

 

خواستم تا که دعایی کنم از بهر ظهورت

چه دعایی کنم ای یوسف زهرا تو دعایی

 

به خدا کعبه بدون تو غریب است به کعبه

تو مگر از دل او زنگ غریبی بزدایی

 

به همین بیت قسم صاحب این بیت تو هستی

ای دلت عرش الهی تو همان بیت خدایی

 

اللهم عجل لولیک الفرج

 

موضوعات: شعر و دلنامه  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...



...


گفتم عشق یعنی چه؟

 

 

گفت: یعنی قل هو الله احد

 

 

عشق یعنی ذکر الله الصمد

 

 

عشق یعنی ذکر بی حد و عدد

 

 

عشق یعنی یا علی مولا مدد

 

موضوعات: شعر و دلنامه, مختلف  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...





سخنانی کوتاه اما جاودانه

 

 

Bill Gates

If you born poor, it’s not your mistake. But if you die poor it’s your mistake.

بیل گیتس:

اگر فقیر به دنیا آمده‌اید، این اشتباه شما نیست اما اگر فقیر بمیرید، این اشتباه شما است.

 

 

Swami Vivekananda

In a day, when you don’t come across any problems, you can be sure that you are traveling in a wrong path.

سوآمی ویوکاناندن

در یک روز، اگر شما با هیچ مشکلی مواجه نمی‌شوید، می توانید مطمئن باشید که در مسیر اشتباه حرکت می‌کنید.

 

 

William Shakespeare

Three sentences for getting SUCCESS:

a) Know more than other.

b) Work more than other.

c) Expect less than other

ویلیام شکسپیر

سه جمله برای کسب موفقیت:

الف) بیشتر از دیگران بدانید.

ب) بیشتر از دیگران کار کنید.

ج) کمتر انتظار داشته باشید.

 

 

Adolph Hitler

If you win you need not explain, But if you lose you should not be there to explain.

آدولف هیتلر

اگر تو برنده باشی، نیازی نیست به کسی توضیحی دهی، اما اگر بازنده باشی، نیازی نیست آنجا باشی تا به کسی توضیحی دهی.

 

 

Alien Strike

Don’t compare yourself with anyone in this world. If you do so, you are insulting yourself.

آلن استرایک

در این دنیا، خود را با کسی مقایسه نکنید، در این صورت به خودتان توهین کرده‌اید.

 

 

Bonnie Blair

Winning doesn’t always mean being first, winning means you’re doing better than you’ve done before.

بونی بلر

برنده شدن همیشه به معنی اولین بودن نیست. برنده شدن به معنی انجام کار، بهتر از دفعات قبل است.

 

 

Thomas Edison

I will not say I failed 1000 times, I will say that I discovered there are 1000 ways that can cause failure.

توماس ادیسون

من نمی‌گویم که ١٠٠٠ شکست خورده‌ام. من می‌گویم فهمیده‌ام ١٠٠٠ راه وجود دارد که می‌تواند باعث شکست شود.

 

 

Leo Tolstoy

Everyone thinks of changing the world, but no one thinks of changing himself.

لئو تولستوی

هر کس به فکر تغییر جهان است. اما هیچ کس به فکر تغییر خویش نیست.

 

 

Abraham Lincoln

Believing everybody is dangerous; believing nobody is very dangerous.

آبراهام لینکلن

همه را باور کردن، خطرناک است. اما هیچکس را باور نکردن، خیلی خطرناک است.

 

 

Einstein

If someone feels that they had never made a mistake in their life, then it means they had never tried a new thing in their life.

انشتین

اگر کسی احساس کند که در زندگیش هیچ اشتباهی را نکرده است، به این معنی است که هیچ تلاشی در زندگی خود نکرده.

 

 

Charles

Never break four things in your life: Trust, Promise, Relation & Heart. Because when they break they don’t make noise but pains a lot.

چارلز

در زندگی خود هیچوقت چهار چیز را نشکنید.

اعتماد، قول، ارتباط و قلب. شکسته شدن آنها صدائی ندازد ولی دردناک است.

 

 

Mother Teresa

If you start judging people you will be having no time to love them.

مادر ترزا

اگر شروع به قضاوت مردم کنید، وقتی برای دوست داشتن آنها نخواهید داشت.

 

موضوعات: حرفهای قشنگ  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...





 

عَنِ الصّادِقُ عليه السلام : …وَاللّه ِ عَبادَتُکُمْ فِى السِّرِّمَعَ اِمامِکُمُ الْمُسْتَتَرِ فى دَوْلَةِ الْباطِلِ وَ حالَ الْهُدْنَةِ، اَفْضَلُ مِمَّن يَعْبُدُاللّه َ عَزَّوَجَلَّ فى ظُهُورِ الْحَقِّ مَعَ الاِمامِ الظّاهِرِ فى دَوْلَةِ الْحَقِّ.

از امام صادق عليه السلام نقل شده است که فرمود: به خدا قسم عبادت پنهانى شما در زمان غيبت در حکومت باطل از عبادت کسى که خدا را در زمان امام حاضر و دولت حقّ عبادت مى کند برتر است.

يوم الخلاص، ص 243

 

موضوعات: فرهنگی- اجتماعی - مذهبی, روایات  لینک ثابت
نظر از:  

اللهم عجل لولیک فرج

1395/05/06 @ 21:52


فرم در حال بارگذاری ...






حکایت کنند مرد عیالواری به خاطر نداری سه شب گرسنه سر بر بالین گذاشت.
همسرش او را تحریک کرد به دریا برود،
شاید خداوند چیزی نصیبش گرداند.
مرد تور ماهیگری را برداشت و به دریا زد تا نزدیکی غروب تور را به دریا می انداخت و جمع میکرد ولی چیزی به تورش نیفتاد.
قبل از بازگشت به خانه برای آخرین بار تورش را جمع کرد و یک ماهی خیلی بزرگ به تورش افتاد.
او خیلی خوشحال شد و تمام رنجهای آن روز را از یاد برد.
او زن وفرزندش را تصور میکرد که چگونه از دیدن این ماهی بزرگ غافلگیر می شوند؟
همانطور که در سبزه زارهای خیالش گشت و گزاری میکرد،
پادشاهی نیز در همان حوالی مشغول گردش و ماهیگیری تفریحی بود.
پادشاه رشته ی خیال مرد فقیر را پاره کرد و با صدای بلند پرسید:
ای مردک در دستت چیست؟
او به پادشاه گفت که خداوند این ماهی را به تورم انداخته است،
به دستور پادشاه
آن ماهی به زور از مرد بیچاره گرفته شد و
در مقابل هیچ چیزی هم به او نداد و حتی
از او تشکر هم نکرد.
او سرافکنده به خانه بازگشت چشمانش پر از اشک و زبانش بند آمده بود.

پادشاه با غرور تمام به کاخ بازگشت و جلو ملکه به خود میبالید که چنین صیدی نموده است.
همانطور که ماهی را به ملکه نشان میداد
خاری از فلسهای. ماهی به انگشتش فرو رفت،درد شدیدی در دستش احساس کرد سپس دستش ورم کرد و از شدت درد نمیتوانست بخوابد…
پزشکان کاخ جمع شدند و قطع انگشت پادشاه پیشنهاد نمودند، پادشاه موافقت نکرد و درد تمام دست تا مچ و سپس تا بازو را فرا گرفت و چند روز به همین منوال سپری گشت.
پزشکان قطع دست از بازو را پیشنهاد کردند و پادشاه بعداز ازدیاد درد موافقت کرد.
وقتی دستش را بریدند از نظر جسمی احساس آرامش کرد
ولی
بیماری دیگری به جانش افتاد…

پادشاه مبتلا به بیماری روانی شده بود و مستشارانش گفتند که او به کسی ظلمی نموده است که این چنین گرفتار شده است.
پادشاه
بلافاصله به یاد مرد ماهیگیر افتاد و دستور داد هر چه زودتر نزدش بیاورند.
بعد از جستجو در شهر ماهیگیر فقیر را پیدا کردند و او با لباس کهنه و قیافه ی شکسته بر پادشاه وارد شد.
پادشاه به او گفت:
-آیا مرا میشناسی…!؟
-آری تو همان کسی هستی که آن ماهی بزرگ از من گرفتی.
-میخواهم مرا حلال کنی.
-تو را حلال کردم.
-می خواهم بدون هیچ واهمه ای به من بگویی که
وقتی ماهی را از تو گرفتم، چه گفتی ؟؟؟
????????????

گفت به آسمان نگاه کردم و گفتم :
پروردگارا…

او قدرتش را به من نشان داد،
تو هم
قدرتت را به او نشان بده!

این داستان تاریخی یکی از زیباترین سلاحهای روی زمین را به ما معرفی میکند، این سلاح سلاح دعا است..پس خشم را رها کن به انتقام فکر نکن احساسات خود را صدمه نزن وهمه کس را به یگانه پادشاه عالم بسپار وآسوده خاطر باش تا در های سعادت همیشه به رویت باز باشد .

ش

موضوعات: داستان آموزنده  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...





کفشهای تا به تا و وصله دار من کجاست؟

خاطرات خوب و شیرین بهار من کجاست؟

 

کوچه های خاکی و باهم دویدن هایمان

شور و شوق خنده ی بی اختیار من کجاست؟

 

کاهگل ها عطر دفترهای کاهی داشتند

خاک باران خورده ی ایل و تبار من کجاست؟

 

کو دبستان؟ کو کلاس درس؟ کو آن نیمکت؟

همکلاسی همیشه در کنار من کجاست؟

 

باغ سرسبز الفبا را چرا گم کرده ام؟

سطر سطر سیب های ” آب” دار من کجاست؟

 

آتش پیراهنت مانده ست در من سالها

ریزعلی! تنهای تنهایم قطار من کجاست؟

 

مانده جای ترکه اش بر روی دستم، کو خودش؟

درس سارا، درس شیرین انار من کجاست؟

 

رفت آن روباه مکار و پنیرم را ربود

زاغ خوش آواز روی شاخسار من کجاست؟

 

پس چه کس خط میزند مشق شبم را بعد از این؟

پای تخته مهربان آموزگار من کجاست؟

 

ثلث اول آشنایی، ثلث دوم دوستی

ثلث سوم دستخط یادگار من کجاست؟

 

باز هم پاییز شد بابای پیر مدرسه!

خش خش برگ درختان چنار من کجاست؟

 

کاش میشد باز هم برگشت تا آن روزها

خسته ام دلهای سنگی! روزگار من کجاست؟

 

 

موضوعات: شعر و دلنامه  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...





ﺣﺎﮐﻤﯽ ﺑﻪ ﻣﺮﺩﻣﺶ ﮔﻔﺖ : ﺻﺎﺩﻗﺎﻧﻪ، ﻣﺸﮑﻼﺕ ﺭﺍ ﺑﮕﻮﯾﯿﺪ !

ﺣﺴﻨﮏ ﺍﺯ ﻣﯿﺎﻥ ﺟﻤﻌﯿﺖ ﺑﻠﻨﺪ ﺷﺪ ﻭ ﮔﻔﺖ :

ﮔﻨﺪﻡ ﻭ ﺷﯿﺮ ﮐﻪ ﮔﻔﺘﯽ ﭼﻪ ﺷﺪ؟

ﮐﺎﺭ ﭼﻪ ﺷﺪ؟

ﻣﺴﮑﻦ ﭼﻪ ﺷﺪ؟

ﺣﺎﮐﻢ ﮔﻔﺖ : ﺍﺯ ﺗﻮ ﻣﻤﻨﻮﻧﻢ ﮐﻪ ﻣﺮﺍ ﺁﮔﺎﻩ ﮐﺮﺩﯼ، ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﺩﺭﺳﺖ ﻣﯿﺸﻮﺩ !!!

ﯾﮑﺴﺎﻝ ﮔﺬﺷﺖ ﻭ ﺣﺎﮐﻢ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﮔﻔﺖ : ﺻﺎﺩﻗﺎﻧﻪ ﻣﺸﮑﻼﺗﺘﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﮕﻮﯾﯿﺪ ! ﮐﺴﯽ ﭼﯿﺰﯼ ﻧﮕﻔﺖ ! ﮐﺴﯽ ﻧﭙﺮﺳﯿﺪ ﮔﻨﺪﻡ ﻭ ﺷﯿﺮ ﻭ ﮐﺎﺭ ﻭ ﻣﺴﮑﻦ ﭼﻪ ﺷﺪ !

ﺗﻨﻬﺎ ﺍﺯ ﻣﯿﺎﻥ ﺟﻤﻌﯿﺖ ﯾﮏ ﻧﻔﺮ ﭘﺮﺳﯿﺪ :  ﺣﺴﻨﮏ ﭼﻪ ﺷﺪ …؟؟

 

موضوعات: حرفهای قشنگ  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...





خنده باید زد به ریش روزگار

ورنه دیر یا زود پیرت می کند

سنگ اگر باشی خمیرت می کند

شیر اگر باشی پنیرت می کند

باغ اگر باشی کویرت می کند

شاه اگر باشی حقیرت می کند

ثروت ار داری فقیرت می کند

گاز را بگرفته زیرت می کند

عاقبت از عمر سیرت می کند

 

گر زدی قهقه به ریش روزگار

ریش را چرخانده شیرت می کند

دل به تو داده دلیرت می کند

خویشتن فرش مسیرت می کند

عشق را نور ضمیرت می کند

خاک اگر باشی حریرت می کند

کورش ار باشی کبیرت می کند

رستم ار باشی امیرت می کند

آشپز باشی وزیرت می کند

 

پس بخندید و بخندانید هم

خنده دنیا را اسیرت می کند…

 

موضوعات: شعر و دلنامه  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...





خوش به حال شهدا نور صفا را دیدند

 

درشب واقعه مصباح خدا را دیدند

 

خوش به حال شهدا چشم ز دنیا بستند

 

در عوض بارگه هفت سماء را دیدند

 

خوش بحال شهدا بنده شیطان نشدند

 

در تجلی گه اخلاص خدا را دیدند

 

خوش بحال شهدا؛وای بحال من و تو

 

ما کجا و شهدا؛ بین که کجا را دیدند

 

ما پی تذکره کرب و بلا می گردیم

 

شهدا شاه ذبیحأ به قفا را دیدند

 

ما دعای فرج و ندبه زبر میخوانیم

 

شهدا مهدی خورشید لقا رادیدند

 

 ماهرویان ره صد ساله به یک شب رفتند

 

 قدمی پیش نهادند قدما را دیدند

 

خوش بحال شهدا عقده گشایی کردند

 

 اهتزاز علم عقده گشارادیدند

 

دست برسینه نهادند و سلامی دادند

 

 تاکه  فرماندهی کل قوا  را دیدند

 

 نام فرمانده کل شهدا عباس است

 

 ای خوش آن قوم یل شیر خدا رادیدند

 

موضوعات: شهدا, شعر و دلنامه  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...





میان پرواز تا پرتاب تفاوت بسيار است،

پرواز که کنی، آنجا می رسی که خودت می خواهی اما

پرتابت که کنند، آنجا می روی که ديگران می خواهند.

پس پرواز را بیاموز…!!!

پرنده ای که “پرواز” بلد نیست،

به “قفس” می گوید، “تقدير” !

 

موضوعات: حرفهای قشنگ  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...



...


شاگرد مرحوم الهی قمشه ای نقل می کردند که

ایشان وقتی نهج البلاغه را درس می داند در قسمت هایی می گفتند که دعا کنید که به بهشت برویم و این درس را از خود امیرالمومنین بگیریم . اینکه می گویند : شبها به قبرستان رفتن مکروه است شاید وجهش این است که شبها مومنین را به پذیرایی می برند ، مزاحم آنها نشوید . وقتی شما برای زیارت سر قبر مومنی می روید ، صاحب قبر به شما که زائر او هستید توجه دارد و توجهش به وادی السلام کم می شود یا مانع رفتن به آنجا می شود . یکی از مادر شهدا شبها سر قبر شهیدش می رفت . یک بار خواب دید که در قبرستان همه آمده هستند که به مسافرت بروند و از پسرش پرسید که اینها کجا می روند ؟ پسرش گفت که آنها به زیارت امیرالمومنین می روند .( البته این یک موید است نه دلیل مطلب ) مادرش گفت که پس چرا تو نمی روی ؟ گفت : من به احترام شما نمی روم .از آن موقع دیگر مادر شهید شبها به سر قبر پسرش نمی رفت و می گفت که من نمی خواهم مانع این بشوم که پسرم به زیارت امیرالمومنین برود. پس شاید وجه اینکه رفتن به قبرستان در شب کراهت دارد این است که ما مانع پذیرایی ویژه نشویم . خدایا ، اگر در این ماه رمضان تا الان مورد رحمت الهی قرار نگرفته ایم ، در همین لحظه مورد رحمت خدا قرار بگیریم .

حجت الاسلام عالی

 

/منبع:سایت یا مجیر

 

موضوعات: داستان آموزنده  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...





یا صاحب الزمان به خدا دوست دارمت

هر جا به هر مکان به خدا دوست دارمت

 

مانند مادرت شده ای بی نشان چرا

آقای بی نشان به خدا دوست دارمت

 

طاووس جنتی گل زیبای خلقتی

ای زینتِ جنان به خدا دوست دارمت

 

ای گل همیشه غرقِ بهاری برای ما

فارغْ ز هر خزان ، به خدا دوست دارمت

 

از غصه و محن شده ای همچو مرتضی

تنهایِ در جهان به خدا دوست دارمت

 

هر شب برای عمه ی خود بغض میکنی

ای غرقِ در فغان به خدا دوست دارمت

 

کی میرسی ز ره ، گلِ خوشبوی فاطمه

الغوث و الامان به خدا دوست دارمت

 

روحم فدایتان و روانم نثارتان

پیدا و در نهان به خدا دوست دارمت

 

حتما تو میروی سحری سمتِ شهرِ قم

آقای جمکران به خدا دوست دارمت

 

شیعه دهد تمام وجودش به راهتان

اربابِ شیعیان به خدا دوست دارمت

 

لطف تو بوده من اگر هستم غلامتان

ای لطفِ بیکران به خدا دوست دارمت.

***اللهم عجل لولیک الفرج***

 

موضوعات: شعر و دلنامه  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...





امیرالمومنین علی ( علیه السلام ) بالای بام خانه خرما تناول می کرد و در آن زمان حضرت در سنین جوانی بود ، سلمان  ( رضوان الله علیه ) در حیاط  آن خانه لباس خود را می دوخت ، حضرت دانه خرمائی به طرف او رها کرد .

 

سلمان گفت : ای علی (علیه السلام ) با من شوخی میکنی در حالی که من پیرمرد و شما جوان و کم سن و سال هستید ؟

 

علی ( علیه السلام ) فرمودند : ای سلمان ، مرا از نظر سن و سال کوچک و خودت را خیلی بزرگ خیال کرده ای ؟ قصه دشت ارژن را فراموش کرده ای ؟ چه کسی تو را در آن بیابان که گرفتار شیر درنده شده بودی نجاتت داد ؟

 

سلمان با شنیدن این کلمات از امیرالمومنین ( علیه السلام ) به وحشت افتاد و عرض کرد : از کیفیت آن جریان برایم بگوئید .

 

علی  ( علیه السلام )  فرمودند : 

 

تو وسط آب ایستاده بودی و از شیری که در آنجا بود می ترسیدی ، دست ها را به دعا بلند کردی و از خداوند متعال  نجات خود را طلبیدی ، خداوند هم دعایت را اجابت و مرا به فریاد تو رساند . من هم آن اسب سواری هستم که زره او بر روی شانه اش و شمشیرش به دستش بود و ضربه ای بر آن شیر وارد کردم که او را دو نیم کرد و تو خلاص شدی .

 

سلمان عرض کرد : نشانه دیگری در آنجا بود برایم بیان فرمائید .

 

حضرت دست به آستین برد و یک شاخه گل تازه بیرون آورد و فرمود : این همان هدیه تو است به آن اسب سوار ! سلمان  با دیدن آن گل بیشتر دچار حیرت و سرگردانی شد با عجله خدمت رسول خدا ( صلی الله علیه و آله و سلم )  شرفیاب شد و عرض کرد ای رسول خدا ( صلی الله علیه و آله و سلم ) من اوصاف شما را در انجیل خواندم و محبت شما در دلم جای گرفت ، همه ادیان غیر از دین شما را رها کردم و آن را از پدرم مخفی نمودم تا سرانجام متوجه شد و نقشه کشتن مرا کشید ولی دلسوزی او نسبت به مادرم مانع می شد و دائما چاره ای در قتل من می اندیشید و مرا به کارهای سخت و دشوار وادار می کرد ، تا اینکه فرار کردم ، به محلی به نام دشت ارژن  رسیدم در آنجا ساعاتی استراحت کردم احتیاج به آب پیدا کردم لباس های خود را بیرون آوردم و داخل رود خانه ای که در همان نزدیکی بود رفتم . ناگهان شیری آمد و روی لباس های من ایستاد . وقتی او را دیدم به وحشت افتادم و از خداوند متعال نجات خود را درخواست نمودم که ناگاه اسب سواری پدیدار شد و با یک ضربه شیر را به دو نیم کرد .

 

من از آب بیرون آمدم لباس به تن کردم و خودم را بر رکاب اسبش انداختم و آن را بوسیدم و چون فصل بهار بود صحرا و اطراف رودخانه پر از گل و سنبل بود شاخه گلی گرفتم و به او هدیه کردم و تشکر نمودم .چون گلها را گرفت از چشمان من ناپدید گشت  و اثری از او ندیدم ، از این جریان  سال  های زیادی می گذرد و من این قصه را برای احدی نگفته ام امروز علی ( علیه السلام ) تمام آن قضیه را بیان فرمود و همان شاخه گل را به من نشان داد ؟

 

رسول خدا ( صلی الله علیه و آله و سلم ) فرمودند :

 

ای سلمان ، هنگامی که مرا به آسمان بردند تا جائیکه جبرائیل توقف نمود و من تا کنار عرش الهی بالا رفتم در حالی که پروردگارم بدون واسطه با من سخن گفت …

 

وقتی سفر معراج تمام شد و من به زمین برگشتم علی ( علیه السلام ) بر من وارد شد و پس از عرض سلام و تبریک به خاطر الطاف و عنایاتی که خداوند متعال در این سیر ملکوتی به من نموده از تمام گفتگوهای من با پروردگارم خبر داد .

 

بدان ای سلمان ، هر کدام از انبیاء و اولیاء از زمان حضرت آدم ( علیه السلام ) تا کنون که گرفتار شده است  علی ( علیه السلام ) او را از گرفتاری نجات داده است .

 

 نفس الرحمان صفحه ۲۷ ، محدث نوری

القطره جلد ۱ ، آیت الله علامه سیداحمد مستنبط ، صفحه ۲۸۲

 

موضوعات: داستان آموزنده  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...





 

گله هارابگذار!

ناله هارابس کن!

روزگارگوش ندارد که تو هی شِکوه کنی!

زندگی چشم ندارد که ببیند اخم دلتنگِ تو را…

فرصتی نیست که صرف گله وناله شود!

تابجنبیم تمام است تمام!!

مرداد دیدی که به برهم زدن چشم گذشت….

یاهمین سال جدید!!

بازکم مانده به عید!!

این شتاب عمراست …

من وتوباورمان نیست که نیست!!

***زندگی گاه به کام است و بس است؛

زندگی گاه به نام است و کم است؛

زندگی گاه به دام است و غم است؛

چه به کام و

 چه به نام و

 چه به دام…

 زندگی معرکه همت ماست…زندگی میگذرد…

 

زندگی گاه به نان است و کفایت بکند؛

زندگی گاه به جان است و جفایت بکند‌؛

زندگی گاه به آن است و رهایت بکند؛

چه به نان

 و چه به جان

و چه به آن…

زندگی صحنه بی تابی ماست…زندگی میگذرد…

 

زندگی گاه به راز است و ملامت بدهد؛

زندگی گاه به ساز است و سلامت بدهد؛

زندگی گاه به ناز است و جهانت بدهد؛

چه به راز

و چه به ساز

 و چه به ناز…

 زندگی لحظه بیداری ماست…زندگی میگذرد…

 

موضوعات: شعر و دلنامه  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...





ماهیها چقدر اشتباه میكنند

قلاب علامت كدامین سؤال است كه بدان پاسخ مثبت میدهند؟!

آزمون زندگی ما پر از قلابهاییست كه وقتی اسیرش میشویم تازه میفهمیم ماهیها بی تقصیرند!!

هوس، حسد، كینه، خشم، انتقام، ترس، دروغ، نفرت…

من اسیر كدامین طعمه خواهم شد؟؟؟

خداوندا دانشی عطا فرما تا از كنار این قلابها بگذرم شاید دیگر فرصتی برای بازگشت به پاكی دریا نباشد!!

 

موضوعات: حرفهای قشنگ  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...





: قالَ علىٌّ عليه السلام: اَسْوَءُالنّاسِ حالاً مَنْ لَمْ يَثِقْ بِاَحَدٍ لِسُوءِ ظَنِّهِ وَ لَمْ يَبْقَ بِهِ اَحَـدٌ لِسُوءِ فِعْلِهِ

 

اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: بدحال ترين مردم كسى است كه بخاطر بدگمانى اش، به هيچ كس اطمينان نمى كند، در نتيجه بخاطر بدرفتارى اش كسى براى او نمى ماند.

 

بحار الانوار، ج 75، ص 93

 

موضوعات: روایات  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...



...


 

اگر رؤیاهايتان را نسازيد، یك نفر استخدامتان مي کند، تا رؤیاهای او را بسازيد!

 

آنقدر خوب باشيد که ببخشيد، امّا

آنقدر ساده نباشيد که دوباره اعتماد کنید!

 

اگر احساس افسردگی دارید، درگير گذشته هستید.

اگر اضطراب دارید، درگير آینده!

و اگر آرامش دارید، در زمان حال به سر مي بريد.

پس در لحظه زندگی کنید…!

 

قدر لحظه ها را بدانيد!

زمانی می رسد که دیگر شما نمی توانید بگویید جبران می کنم.

 

یك نكته را هرگز فراموش نكنيد :

لطف مکرّر، حق مسلّم مي گردد!

پس به اندازه لطف کنيد…

 

از کسی که به شما دروغ گفته نپرسيد: چرا؟

چون سعي مي كند با دروغ هاي پي در پي، شما را قانع كند!

 

غصّه هایتان را با قاف بنویسيد تا هرگز باورشان نکنيد!

انگار فقط  قصّه است و بس…

 

هیچ بوسه ای جای زخم زبان را خوب نمی کند!

پس مراقب گفتارتان باشيد…

 

جاده  زندگي نبايد صاف و هموار باشد

وگرنه خوابمان مي برد!

دست اندازها نعمت بزرگي هستند…

 

و نكته آخر :

هيچ وقت فراموش نكنيد كه :

“   دنيا    تكرار    نمي شود . . . !   “

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...