✿مدرسه علمیه جوادالائمه آبدانان استان ایلام✿
 
 

✿جــــوادالائــــــمه آبــــــــدانـــــان✿


حدیث موضوعی





اوقات شرعی


روزشمار فاطمیه


جستجو


آخرین نظرات
  • مازیار در ​در مسجد و در کعبه به دنبال چه هستی؟
  • یا کاشف الکروب  در برگزاری مراسم اربعین همراه با برگزاری نماز ونهار در مدرسه جوادلائمه"ع"خواهران
  • کامبیز در پدرم! کله ی صبح است! برو! داد نزن!
  • یا کاشف الکروب  در با پدر ومادر چگونه رفتار کنیم
  • یا کاشف الکروب  در نحوه شهادت شهید خرازی
  • یا کاشف الکروب  در عید غدیر از دیدگاه شیعیان
  • فرمانده در خیلی نگو من گناهکارم
  • شاهمرادی  در حدیث روز
  • گل نرگس  در جلب محبت ومعیت خدا باعدالت
  • گل نرگس  در جلب محبت ومعیت خدا باعدالت
  • فاطمه در ‌طریقه ختم دعــای مشــلول
  • سياحي‌  در حدیث
  •  در حدیث
  • عابدی  در حدیث
  • عابدی  در حدیث
  • ام المومنین  در توصیه های استاد دولابی برای زندگی..
  • عابدی  در حدیث
  • مژگان در پدرم! کله ی صبح است! برو! داد نزن!
  • گل نرگس  در حدیث روز
  • زكي زاده  در در تقوا وپرهیز از گناه..



آمار
  • امروز: 811
  • دیروز: 925
  • 7 روز قبل: 5256
  • 1 ماه قبل: 22891
  • کل بازدیدها: 800695

 



حدیث مفاخره حضرت امیرالمومنین علیه السلام با حضرت زهرا سلام الله علیها

شيخ فقيه ابوالفضل شاذان بن جبرئيل قمى رحمه الله در كتاب «فضائل» نقل كرده است:

در خبرى وارد شده است كه اميرالمؤمنين عليه السلام روزى با حضرت زهرا عليها السلام نشسته بودند و خرما تناول‏ مى‏ نمودند، بين آن دو بزرگوار گفتگوئى جالب و شنيدنى صورت گرفت كه آن را ذكر مى‏ كنيم:

على عليه السلام فرمود:

اى فاطمه ؛ همانا پيغمبر اكرم صلى الله عليه وآله وسلم مرا بيشتر از تو دوست دارد.

فاطمه عليها السلام فرمود: اين عجيب است، چگونه شما را بيشتر دوست دارد در حالي كه من ميوه قلب او و شاخه اى از شاخسار او هستم، و آن حضرت فرزندى غير از من ندارد؟!

على عليه السلام فرمود: اى فاطمه ؛ اگر گفته مرا نمى ‏پذيرى و مرا تصديق نمى‏كنى به همراه من نزد پدرت رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم بيابرويم تا از خودش پرسش كنيم.

آن دو بزرگوار به اتّفاق محضر رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم رسيدند، صدّيقه كبرى عليها السلام شروع به سخن كرد و عرض كرد: اى رسول‏ خدا ؛ كداميك از ما دو نفر را بيشتر دوست دارى، مرا يا على را؟

پيغمبر اكرم صلى الله عليه وآله وسلم فرمود: أنت أحبّ وعليّ أعزّ منك.

تو نزد من محبوب‏تر و على عليه السلام عزيزتر است.

در اين هنگام سرور و مولاى ما على عليه السلام فرمود: آيا برايت نگفتم: من فرزند فاطمه باتقوا هستم؟

فاطمه عليها السلام فرمود: و من دختر خديجه كبرى هستم.

على عليه السلام فرمود: من فرزند صفايم.

فاطمه‏ عليها السلام فرمود: من دختر سدرة المنتهايم كه بالاترين مكان در بهشت است.

على عليه السلام فرمود: من افتخار عالميان هستم.

فاطمه عليها السلام فرمود: من دختر كسى هستم كه نزد خدا آن قدر تقرّب يافت كه فاصله اش با او به قدر فاصله دو كمان يا كمتراز آن بود.

على عليه السلام فرمود: من فرزند زنهاى پاكدامن هستم.

فاطمه عليها السلام فرمود: من دختر زنان صالحه و مؤمنه ام.

على عليه السلام فرمود: خادم و خدمتگزار من جبرئيل است.

فاطمه عليها السلام فرمود: خطبه عقد مرا در آسمان راحيل خوانده است، و فرشتگان گروهى بعد از گروه ديگر به من خدمت‏ مى ‏كنند.

على عليه السلام فرمود: من در محلّ دور دست و بلندمرتبه اى تولّد يافته ام.

فاطمه عليها السلام فرمود: و من در رفيع اعلى تزويج شدم و عقدم در آسمان واقع شد.

على عليه السلام فرمود: من لواء حمد را به دوش دارم.

فاطمه عليها السلام فرمود: و من دختر كسى هستم كه او را به آسمانها بالا بردند.

على عليه السلام فرمود: من فرزند آن مرد نيكوكار و درست‏كردار از ميان مؤمنان هستم.

فاطمه عليها السلام فرمود: و من دختر آخرين پيامبر الهى هستم.

على عليه السلام فرمود: من طبق ظاهر قرآن و فرمان آن شمشير كشيده و با كافران جنگيده ام.

فاطمه عليها السلام فرمود: و من دارنده علوم باطن قرآن هستم.

على عليه السلام فرمود: من درختى هستم كه از طور سينا خارج شد.

]فاطمه عليها السلام فرمود: من مقصود از آن شجره طيّبه هستم كه همواره ثمره و ميوه‏ هاى گوارا دهد.

على عليه السلام فرمود: و من گفتگو كننده با آن اژدها هستم.(1)]

فاطمه عليها السلام فرمود: و من درختى هستم كه ثمره و ميوه اش حسن و حسين هستند.

على عليه السلام فرمود: من مثانى يعنى سوره حمد و قرآن حكيم هستم.

فاطمه عليها السلام فرمود: و من دختر پيغمبر كريم و بزرگوارم.

على عليه السلام فرمود: من نبأ عظيم يعنى آن خبر بزرگ هستم.

فاطمه عليها السلام فرمود: و من دختر پيامبر راستگو و امين‏ام.

على عليه السلام فرمود: من ريسمان محكم پروردگارم.

فاطمه عليها السلام فرمود: من دختر كسى هستم كه از همه مردمان بهتر و برتر است.

على عليه السلام فرمود: من شير شجاع جنگها هستم.

فاطمه عليها السلام فرمود: من كسى هستم كه خدا به خاطر او گناه بندگان را بيامرزد.

على عليه السلام فرمود: من بخشنده آن انگشترم.

فاطمه عليها السلام فرمود: و من دختر سرور عالميانم.

على عليه السلام فرمود: من بزرگِ فرزندان هاشم و سرور آنها هستم.

فاطمه عليها السلام فرمود: من دختر محمّدم كه خداوند او را از ميان بندگانش برگزيده است.

على عليه السلام فرمود: من آن پيشوائى هستم كه خدا از او خشنود است.

فاطمه عليها السلام فرمود: من دختر سرور رسولان و فرستاده شدگان الهى هستم.

على عليه السلام فرمود: من سرور اوصياء و جانشينان رسولانم.

فاطمه عليها السلام فرمود: من دختر پيغمبر عربى هستم كه از ميان اعراب برانگيخته شد.

على عليه السلام فرمود: من آن دلير مردى هستم كه شجاعان را به هلاكت افكنده ام.

فاطمه عليها السلام فرمود: و من دختر احمد هستم كه پيامبر الهى است.

على عليه السلام فرمود: من قهرمان باورع و پارسايم.

فاطمه عليها السلام فرمود: من دختر كسى هستم كه شفاعت مى‏كند و شفاعتش نزد خدا پذيرفته مى‏ گردد.

على عليه السلام فرمود: من تقسيم كننده بهشت و دوزخم.

فاطمه عليها السلام فرمود: من دختر محمّدم كه خدا او را به پيغمبرى اختيار كرده است.

على عليه السلام فرمود: من كشنده جنّيان سركش هستم.

فاطمه عليها السلام فرمود: و من دختر فرستاده آن خداوند حاكم و فرمانرواى عالم هستم.

على عليه السلام فرمود: من برگزيده خداوند مهربانم.

فاطمه عليها السلام فرمود: و من بهترينِ زنان و برگزيده شده از ميان آنان مى‏باشم.

على عليه السلام فرمود: من گفتگو كننده با اصحاب رقيم هستم.

فاطمه عليها السلام فرمود: من دختر كسى هستم كه رحمت الهى بود و براى اهل ايمان فرستاده شد و به آنها بسيار لطف ومهربانى داشت.

على عليه السلام فرمود: من كسى هستم كه خداوند مرا در قرآن خود نفس محمّد صلى الله عليه وآله وسلم قرار داده است و فرموده است:

«وَأنْفُسَناوَأنْفُسَكُم»(2).

فاطمه عليها السلام فرمود: و من كسى هستم كه درباره اش در ضمن همان آيه فرمود: «وَنِساءَنا وَنِساءَكُم وَأبْناءَناوَأبْناءَكُم»(3)، مراد از «نساءنا» يعنى «زنان خودمان» من هستم.

على عليه السلام فرمود: من به شيعيانم قرآن آموخته ام.

فاطمه عليها السلام فرمود: و من كسى هستم كه خدا دوستانم را از آتش رها مى‏كند.

على عليه السلام فرمود: من كسى هستم كه شيعيانم از دانش من مى‏نويسند.

فاطمه عليها السلام فرمود: و من كسى هستم كه از درياى دانش او با مشت بر مى‏ دارند.

على عليه السلام فرمود: اسم مرا خداوند از اسم خود برگرفته است، او عالى يعنى بلندمرتبه و من على هستم.

فاطمه عليها السلام فرمود: اسم من نيز از اسم خدا گرفته شده است، او فاطر يعنى آفريننده و من فاطمه ام.

على عليه السلام فرمود: من مايه حيات و زندگى جان اهل عرفان و معرفتم.

فاطمه‏ عليها السلام فرمود: من راه نجات آنها هستم كه به خوبيها و معنويّات مايلند.

على عليه السلام فرمود: من گنج بى‏نيازى ام.

فاطمه عليها السلام فرمود: من كلمه نيكو و مجموعه خوبى ‏ها هستم.

على عليه السلام فرمود: من مراد از «حواميم» (يعنى سوره‏هائى كه با حا و ميم شروع مى‏ شود) هستم.

فاطمه عليها السلام فرمود: من دختر «طواسين» (يعنى سوره ‏هائى كه با طا و سين شروع مى ‏شود) مى‏ باشم.

على عليه السلام فرمود: توبه آدم را خداوند به خاطر من از او پذيرفت.

فاطمه عليها السلام فرمود: مرا نيز آدم واسطه قرار داد تا خدا توبه اش را قبول كرد.

على عليه السلام فرمود: من به منزله كشتى نوح هستم، هر كس به او پيوست نجات يافت.

فاطمه عليها السلام فرمود: من هم در اين ادّعا با تو شريكم.

على عليه السلام فرمود: من طوفان آن يعنى ريزش باران شديدى كه باعث غرق شدن و هلاكت آن گرديد هستم.

فاطمه عليها السلام فرمود: و من خشم آن هستم كه باعث تلاطم دريا و ايجاد جز و مدّ است.

على عليه السلام فرمود: من آن نسيمى هستم كه براى حفظ آن كشتى فرستاده شد.

فاطمه عليها السلام فرمود: من سرچشمه نهرهاى آب، شير، شراب و عسل در بهشت هستم.

على عليه السلام فرمود: من طور يعنى جبل سينا هستم كه خدا با موسى در آنجا تكلّم فرمود و داراى رفعت و عظمت خاصّى بوده ‏است.

فاطمه عليها السلام فرمود: و من آن كتاب مسطور هستم كه خدا با دست قدرتش در آن نوشته است.

على عليه السلام فرمود: من آن صفحه گشوده شده ام.

فاطمه عليها السلام فرمود: و من بيت المعمورم كه كعبه اهل آسمان است و در اطرافش فرشتگان طواف مى‏ كنند.

على عليه السلام فرمود: من سقف مرفوع يعنى آسمان هستم در عظمت و بلندى مرتبه.

فاطمه عليها السلام فرمود: و من درياى آتش‏بار هستم.

على عليه السلام فرمود: من داراى علم تمام پيغمبرانم.

فاطمه عليها السلام فرمود: من دختر سرور همه رسولانم كه از ابتداى آفرينش فرستاده شده اند.

على عليه السلام فرمود: من آن چاه متروكه و آن قصر محكم بلند ارتفاع هستم.

فاطمه عليها السلام فرمود: شبّر و شبير يعنى حسن و حسين عليهما السلام از من هستند.

على عليه السلام فرمود: من بعد از رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم بهترين مخلوق آفريدگارم.

فاطمه عليها السلام فرمود: من نيكوكار پارسا هستم.

در اين هنگام پيغمبر اكرم صلى الله عليه وآله وسلم به فاطمه عليها السلام فرمود:

با على ؛ گفتگو مكن، او دلائل محكم و بيان روشن دارد.

فاطمه عليها السلام فرمود: من دختر كسى هستم كه قرآن بر او نازل شده است.

على عليه السلام فرمود: من پر از علم و برى از شركم.

فاطمه عليها السلام فرمود: من ستاره اى هستم كه مى‏درخشد.

پيغمبر اكرم صلى الله عليه وآله وسلم فرمود: على عليه السلام صاحب مقام شفاعت در قيامت است.

فاطمه عليها السلام فرمود: و من بزرگ بانوى روز قيامت هستم، سپس به رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم عرض كرد: شما حمايت و پشتيبانى ازپسرعموى خود نكنيد، و مرا با او واگذاريد.

على عليه السلام فرمود: من پدر فرزندان محمّد صلى الله عليه وآله وسلم و برگزيده او هستم.

فاطمه عليها السلام فرمود: و من گوشت و خون او هستم.

على عليه السلام فرمود: من مجموعه صحيفه هاى آسمانى ام.

فاطمه عليها السلام فرمود: و من مجموعه شرافت و بزرگوارى ام.

على عليه السلام فرمود: من ولىّ پروردگارم.

فاطمه عليها السلام فرمود: و من لاغر اندامى نيكو هستم.

على عليه السلام فرمود: من نور آفرينش و روشنائى آن هستم.

فاطمه عليها السلام فرمود: و من فاطمه زهرايم.

آنگاه پيغمبر اكرم صلى الله عليه وآله وسلم به فاطمه اش فرمود:

يا فاطمة ؛ قومي وقبّلي رأس ابن عمّك، فهذا جبرئيل وميكائيل واسرافيل وعزرائيل مع أربعة آلاف من ‏الملائكة يحامون لعلي عليه السلام وهذا أخي راحيل ودردائيل مع أربعة آلاف من الملائكة ينظرون بأعينهم.

اى فاطمه ؛ برخيز و سر پسرعمويت على عليه السلام را ببوس، در اينجا چهار فرشته مقرّب خداوند يعنى جبرئيل و ميكائيل واسرافيل و عزرائيل با چهار هزار فرشته حمايت از على مى‏ نمايند و او را پشتيبانى مى ‏كنند، و اين برادرم راحيل و دردائيل باچهار هزار فرشته ديگر براى ديدن اين مناظره اجتماع كرده اند.

بعد از فرمان رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم، حضرت زهرا عليها السلام برخاست و سر مبارك اميرالمؤمنين علىّ بن ابى‏طالب عليه السلام را در مقابل پيغمبر اكرم صلى الله عليه وآله وسلم بوسيد و گفت:

اى اباالحسن ؛ به حقّ رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم از پيشگاه پروردگار و از ساحت مقدّس شما و پسر عمويت عذرخواهى مى ‏كنم.

امام عليه السلام عذر آن حضرت را پذيرفتند و در خاتمه فاطمه عليها السلام دست پدر را بوسیدند.

موضوعات: اهل بیت(ع)  لینک ثابت




صلوات: تنها دعايي هست كه حتما مستجاب مي شود.
صلوات : بهترين هديه از طرف خداوند براي انسان است.
صلوات : تحفه‌اي از بهشت است.
صلوات : روح را جلا مي‌دهد.
صلوات : عطري است كه دهان انسان را خوشبو مي‌كند.
صلوات : نوري در بهشت است.
صلوات : نور پل صراط است.
صلوات : شفيع انسان است.
صلوات : ذكر الهي است.
صلوات : موجب كمال نماز مي‌شود.
صلوات : موجب كمال دعا و استجابت آن مي‌شود.
صلوات : موجب تقرب انسان است.
صلوات : رمز ديدن پيامبر در خواب است.
صلوات : سپري در مقابل آتش جهنم است.
صلوات : انيس انسان در عالم برزخ و قيامت است.
صلوات : جواز عبور انسان به بهشت است.
صلوات : انسان را در سه عالم بيمه مي‌كند.
صلوات : از جانب خداوند رحمت است و از سو فرشتگان پاك كردن گناهان و از طرف مردم دعا است.
صلوات : برترين عمل در روز قيامت است.
صلوات : سنگين‌ترين چيزي است كه در قيامت بر ميزان عرضه مي‌شود.
صلوات : محبوب‌ترين عمل است.
صلوات : آتش جهنم را خاموش مي‌كند.
صلوات : فقر و نفاق را از بين مي‌برد.
صلوات : زينت نماز است.
صلوات : بهترين داروي معنوي است.
صلوات : گناهان را از بين مي‌برد.

موضوعات: دینی مذهبی  لینک ثابت




قشنگترین لذت زندگی:

بهت بگن بیا بریم کربلا….

وسط بین الحرمین سلام بدی….

ندونی بری حرم امام حسین یا حضرت عباس…..

پای برهنه تو بین الحرمین راه بیفتی…..

برسی ورودی حرم حضرت عباس…..

پشت در حرم بایستی و سلام بدی…..

با چشم پر اشک اذن دخول بخونی…..

بلند شی و بری روبروی ضریح بایستی…..

سرتو بندازی پایین و با خجالت بگی فکرنمیکردم بیاریم اینجا…..

به حضرت عباس بگی خیلی اقایی…..

بری یه بوسه به ضریح بزنی و اشک بریزی…..

بیای عقبتر و یه زیارت بخونی…..

بگی اجازه میدی برم پابوس داداشت…..

دوباره پابرهنه تو بین الحرمین راه بیفتی و زیر لب بگی از حرم تا قتلگه زینب صدا میزد

حسین…….

امیدوارم قشنگترین لذت زندگی نسیبتون بشه

موضوعات: اهل بیت(ع)  لینک ثابت




یه بنده خدایی می گفت:
بچه ها سعی کنید شهید بشید
اونم از نوع گمنام….

بعد ادامه داد:
قشنگ ترین تصویر این شهادت شما سنگ قبر شماست
روی سنگ قبرتون می نویسن:
(شهید گمنام _____ فرزند سیدعلی)

موضوعات: سخن بزرگان  لینک ثابت




شعری زیبا از صابر خراسانی:

یادتان هست همه عین برادر بودند؟
تاجر و کارگر انگار برابر بودند…

یادتان هست چه شوری همه جا برپا بود؟
عجم و ترک و لر و کرد و عرب آنجابود…؟

یادتان هست همه گوش به فرمان بودند…؟
سینه چاک سخن پیر جماران بودند…؟

یادتان هست که میگفت اگر پُرباریم…
همه را از نمک ماه محرم داریم…؟

یادتان هست که ازحیله دشمن میگفت…
یادتان هست که ازپیله دشمن میگفت…؟

گفت دلداری دشمن دلتان را نبرد…
مثل طوفان زده ها، حاصلتان را نبرد…!

جنگ، جنگ است فقط رنگ عوض میگردد…
نقشه ها درپی هرجنگ عوض میگردد…

جنگ آنروز اگر موشکی و سرکش بود…
آتش فتنه امروز، پر از ترکش بود…!

“جنگ امروز، به دنبال اصول دین است…”
این همان زخم قدیمیست، ببین چرکین است…!

چشم واکن اخوی، خوب ببین یارکجاست…
نخل بسیار، ولی میثم تمارکجاست…؟

اَیْنَ عمار کجایید جوانان وطن…؟
اَیْنَ عمار بیایید جوانان وطن…

ما محال است که از بیعتمان برگردیم…
تاکه مثل پسر فاطمه بی سر گردیم…!

بعداز شام سیه بال، سحر می آید…
{ یوسف گم شده، دارد ز سفر می آید…}

یادتان هست که مدیون شهیدان هستیم…؟
اهل جمهوری اسلامی ایران هستیم…

❇ اَلّلهُمَّـ؏عَجِّل‌لِوَلیِّڪَ الفَرَج ❇

موضوعات: جوادالائمه(ع)  لینک ثابت




سلام ما به لبخند شهیدان

به ذکرِ رویِ سربندِ شهیدان

 

سلام ما به گُم نامانِ لشگر

به تسبیحاتِ یا زهرایِ معبر

 

همان هایی که عمری نذر کردند

اگر رفتند دیگر بر نگردند

 

سلام ما به خاکی که بهشت است

به رویِ آن به خطِ خون نوشت است

 

به نقدِ جان بیا بازارِ معشوق

تنِ بی سر بیا دیدارِ معشوق

 

به هرکس اشک و سوز و آه دادند

هم او را پایِ سفره راه دادند

 

دوکوهه السلام ای خاکِ غربت

مناجاتِ حسینیه همت

 

دوکوهه خسته و دلگیر هستم

خجل از یار و سر به زیر هستم

 

دوکوهه این دلم خیلی گرفته

برایِ دیدنِ لیلی گرفته

 

دوکوهه شهرِ ما شهرِ خدا نیست

کسی با غربت ما آشنا نیست

 

دوکوهه زندگی ها زندگی نیست

کسی دیگر به فکر بندگی نیست

 

دوکوهه قلب آقا را شکستند

همه دنبالِ دنیایِ خود هستند

 

دوکوهه مهدیِ زهرا غریب است

میانِ خیمه در صحرا غریب است

 

دوکوهه تا که می گیرد دل ما

رویم آرام تا بهشت زهرا

 

دوکوهه هرشبِ جمعه به زاری

رود هرکس کنارِ یک مزاری

 

دوکوهه آمدم پیشت بمانم

برایت روضۀ زهرا بخوانم

 

دوکوهه سینه زن ها را صدا کن

میان داری نما و کوچه واکن

 

دوکوهه کوچه گفتم وای کوچه

چه می دانیم از معنایِ کوچه

 

دوکوهه راهِ مادر را گرفتند

تمام ِ هستِ حیدر را گرفتند

 

دوکوهه مادرِ ما داد می زد

میانِ شعله ها فریاد می زد

 

دوکوهه پیکرِ او ضربه ها خورد

به واللهِ لگد را بی هوا خورد

 

دوکوهه پهلویِ مادر شکسته

قلافی بازویِ مادر شکسته

 

دوکوهه خاک بر چادر نشسته

علی را می کشیدند دست بسته

 

دوکوهه خوب شد فضه رسید و ….

به دور فاطمه چادر کشید و ..


دوکوهه اهل خانه اهل دردند

همان جا محسن اش را دفن کردند

 

دوکوهه کن دعا مهدی بیاید

گره از ابروی مادر گشاید

موضوعات: شهدا  لینک ثابت




در قیامت نوبت حساب و کتاب مِثقالَ ذَرّه هاست!

درشت ها که حساب کردن ندارند !

مِثقالَ ذَرّه که میگویند
یعنی همان چند لحظه ای که

بوی عطر زنی تمام مردی را بهم میریزد !

مِثقالَ ذَرّه که میگویند
یعنی همان چند لحظه ای که شخصی

به نامحرمی لبخند میزند
ولی فکرش ساعت ها درگیر همان
یک لبخند است !
. مِثقالَ ذَرّه
حساب و کتاب زمانی است که

با همسرش بلند میخندند
وجوان مجردی هم درهمان حوالی آنهاراباحسرت نگاه میکند!…
.
مِثقالَ ذَرّه
حساب کردن زمانی است که
در پایان صحبت هایش با نامحرم

به خیال خودش از روی ادب، جانم و قربانت میپراند،
و رابطه ای را به همین اندازه سرد میکند !
.
مِثقالَ ذَرّه
یعنی همان چند لحظه ای که

با فروشنده ای نامحرم, احساس صمیمیت میکند!…
و…..

قدر این ها پیش ما خیلی کوچک است
و به حساب نمی آید !
اما مِثقالَ ذَرّه که میگویند امثال
همین هاست !
همین کارهای کوچکی که
مثل ضربه ی اول دومینو خیلی کوچک است
اما انتهایش را روزی که پرده ها کنار رفت
خواهیم دید !

 

موضوعات: دینی مذهبی  لینک ثابت




اگر خدا کفیل رزق است …………..غصه چرا؟

اگر رزق تقسیم شده است………….حرص چرا؟

اگر دنیا فریبنده است…………اعتماد به آن چرا؟

اگر بهشت حق است…………تظاهر به ایمان چرا؟

اگر جهنم حق است…………..این همه ناحق چرا؟

اگر حساب حق است…………جمع مال حرام چرا؟

اگر قبر حق است……….ساختمان های مجلل چرا؟

اگر قیامت حق است………….خیانت به مردم چرا؟

اگر دشمن انسان شیطان است……پیروی از او چرا؟

موضوعات: دینی مذهبی  لینک ثابت




طلاییه کجاست!!!!!!
بگم؟
جاییه که دست حسین خرازی فرمانده پیروزلشکر14 ازتنش جداشد.
اونجاجاییه که سرنازنینه حاج ابراهیم همت سردار خیبرازتنش جداشد.
اونجاجاییه که حاج مهدی باکری وقتی ردمیشدشب عملیات جنازه برادرش حمیدباکری افتاده ولی رد شدو رفت،بچه هاهرچی فریادزدندحاجی جنازه حمیدوبرگردونیدعقب ودرآخربه اصرارفرمانده پشت بیسیم گفت ایناکه اینجاافتادن همه حمیدباکرین کدومشونوبرگردونم.خواهرباکری میگه ماسه تابرادرداشتیم هرسه تاشون شهیدشدندهیچ کدومشون برنگشتند.یکی علی باکری بودزمان طاغوت ساواک شاه علی مارودستگیرکردندتیکه تیکه کردندوهیچی ازجنازش به مانرسید.داداش حمیدماروهم که مهدی توخیبرجاگذاشتورفت.خوده آقامهدیم تووصیت نامش نوشته بودخدایاازتومیخام وقتی کشته میشم جسدم پیدانشه تا من ی وجب ازخاک این دنیارواشغال نکنم که توعملیات بعدی جنازش افتاد تودجله جنازشوآب برد هیچکدوم ازسه برادر برنگشتن….

موضوعات: شهدا  لینک ثابت




چطور حضرت مثل يک مرد 40 ساله ظهور مي کند ؟

گويا مراد شما اين است که چگونه ممکن است حوادث روزگار باعث تغيير چهره و شکسته شدن صورت و ناتواني جسمي حضرت نميشود؟ در پاسخ بايد گفت: به نظر ميآيد علت اصلي، خواست و قدرت الهي است. بدين معنا که خداوند از طريق اعجاز و خرق عادت، حالت جواني را در وجود حضرت مهدي(ع) قرار داده است. براي اين مطلب از قرآن ميتوان نمونه آورد.
خداوند در قرآن کريم در سوره بقره آيه 259 داستان بزرگ مردي از بني اسرائيل(گويا عزير بوده است) را ذکر ميکند که بر روستايي عبور ميکرد در حالي که ويران شده و مردمان آن مرده بودند و استخوانهايشان در معابر در حال پوسيده شدن بود. او گفت: خداوند چگونه اينها را زنده ميکند؟ خداوند صد سال او را ميراند و جان حيوان(الاغ) او را نيز گرفت ولي طعام او را به حال خود سالم باقي نگه داشت.
پس از صد سال که دوباره او را زنده کرد به او يادآور شد از بين رفتن و حيات دوباره خود و حيوانش را و سالم نگاه داشتن طعامش را . ” فَانْظُرْ إِلى طَعامِكَ وَ شَرابِكَ لَمْ يَتَسَنَّهْ “يک غذا حدودا يک هفته سالم ميماند. صد سال 5200 هفته است پس خدا 5200 برابر عمر غذا، آن را سالم و به صورت عادي نگه داشته است. او ميتواند امام را نيز به حالت يک جوان حفظ کند.
البته از لحاظ طبيعي نيز ممکن است، يک فرد بتواند طراوت و جواني خود را حفظ کند اگر بر رموز علمي آگاهي داشته باشد و علم نيز اين امر را ممکن پذير بداند بر اين فرض ، امام چون علم کامل دارد ميتواند از قواعد علمي نيز مدد بگيرد.

موضوعات: اهل بیت(ع)  لینک ثابت




 امام مهدي وجوود جسماني دارند يا نوراني؟

حضرت وجود جسماني دارند. البته طبق برخي روايات و معارف اسلامي پيشوايان غير از اين بدن جسماني داراي حقايق نوراني هستند. در روايتي از پيامر اكرم(ص) آمده است:"اول چيزي كه خداوند خلق كرد، نور من بود” (بحار الانوار، ج1، ص97)
و نيز فرمود: “اي سلمان! اوصياي من را مي‌شناسي و آن دوازده نفري كه خداوند براي امامت بعد از من انتخاب كرده است؟ گفتم: خدا و رسولش داناترند، فرمود: اي سلمان! خداوند مرا از نور خود خلق كرد و مرا خواند، پس اطاعت كردم. و خلق كرد از نور من علي را پس خواند او را و او اطاعت كرد. و خلق كرد از نور من و علي، نور فاطمه را پس خواند او را و او اطاعت كرد. و خلق كرد از نور من و علي و فاطمه، حسن و حسين را، پس آن دو را خواند و آن دو اطاعت كردند. پس نام گزارد ما را به پنج اسم از اسامي خود: خدا محمود است و من “محمد” خدا عالي است و اين “علي” خدا فاطر است و اين “فاطمه” خدا داراي “احسان” است و اين حسن و خدا “محسن” است و اين حسين. سپس خلق كرد خدا از ما از صلب حسين(نور حسين) نه امام را،چ پس خواند آنان را و آنان اطاعت كردند".(بحار الانوار، ج15، ص9).
البته اين حرف بدين معني نيست كه آنها بدن مادي نداشتند؛ بلكه وقتي خداوند اراده كرد كه در دنيا زندگي كنند، آنان را در صلب حضرت آدم(ع) قرار داد تا اينكه در زمان خاص با بدن مادي به دنيا آيند(بحار الانوار، ج15، ص7). ما با توجه به ادله عقلي و نقلي فراوان، معتقد هستيم حضرت مهدي(عج) در سال 255 هـ.ق به دنيا آمدو بنابراين داراي وجود جسماني است. دليل‌هاي فراواني مانند داستان ولادت و مادر ايشان، غيبت و چگونگي آن، وجود حجت در هر زما در زمين و … در اين زمينه وجود دارد.

 

موضوعات: اهل بیت(ع)  لینک ثابت




به حجابت مغرور باش…دختر زیبای سرزمین من..
به حجابت مغرور باش دختر زیبای سرزمین من
سرت را بالا بگیر و به حجابت مغرور باش ای دختر زیبای سرزمین من.

سیاهی چادرت می ارزد به قرمزی هزاران لب و گونه آرایش شده.

پس به حجابت افتخار کن، به چادرت افتخار کن.

و بی توجه به اینکه چه درباره ات بگویند.

بدان که زیباترین هستی.

بگذار که نجابتت مایه فخر خداوند باشد از داشتن چنین بنده ای .

موضوعات: فرهنگی- اجتماعی - مذهبی  لینک ثابت




هشت سنت غلط ازدواج از نگاه رهبر انقلاب

حضرت آيت‌الله خامنه‌اي در سخنراني‌ها و مناسبت‌هاي مختلف به آسيب‌شناسي مشکلات فراروي جوانان براي ازدواج پرداخته‌اند.
به گزارش پايگاه خبري «تيک» (Tik.ir)، ايشان معتقدند موانع «فرهنگي»، بخش قابل توجهي از اين مشکل اجتماعي را به خود اختصاص داده است و جوانان، خانواده‌ها و مسئولان مربوط بايد در جهت رفع اين موانع تلاش کنند.
ايشان در آخرين اظهار نظر رسمي درباره‌ي اين موضوع در ديدار دانشجويي ماه رمضان امسال فرمودند: «بعضى از تصورات و سنت‌هاى غلط در مورد ازدواج وجود دارد که اينها دست‌‌وپاگير است، مانع از رواج ازدواج جوان‌ها است؛ اين سنت‌ها را بايد عملاً نقض کرد. شما که جوانيد، مطالبه‌‌گريد، پرنشاطيد، پيشنهادکننده‌‌ى نقض خيلى از عادت‌ها و سنت‌ها هستيد، به نظر من اين سنت‌هاى غلطى را هم که در زمينه‌‌ى ازدواج وجود دارد، بايستى شماها نقض کنيد.»
متن زير به هشت مورد از اين سنت‌هاي غلط که مورد تصريح رهبر انقلاب اسلامي قرار گرفته، مي‌پردازد:
۱. مهريه سنگين
کساني که مهريه‌ي بالا براي خانمشان قرار مي‌دهند، به جامعه ضرر مي‌زنند. خيلي از دخترها توي خانه مي‌مانند، خيلي از پسرها بي‌زن مي‌مانند، به‌خاطر اين‌که اين چيزها وقتي در جامعه رسم شد، سنت و عادت شد، به جاي «مَهرُ السّنّة»، به جاي اين‌که مهر پيغمبر (صلي‌الله‌عليه‌وآله) سنت باشد، وقتي مهر جاهلي سنت شد، اوضاع، اوضاع جاهلي خواهد شد.
مهريه‌ي سنگين مال دوران جاهليت است. پيامبر اکرم (صلي‌الله‌عليه‌وآله) آن را منسوخ کرد. پيامبر (صلي‌الله‌عليه‌وآله) از يک خانواده‌ي اعياني است. خانواده‌ي پيغمبر (صلي‌الله‌عليه‌وآله)، تقريباً اعياني‌ترين خانواده‌ي قريش بودند. خود ايشان هم که رئيس و رهبر اين جامعه است. چه اشکالي داشت دختر به آن خوبي که بهترين دختران عالم است و خداي متعال او را «سيدة النّساء العالمين» قرار داد «مِن الاَوّلينَ و الآخِرين»، با بهترين پسرهاي عالم که مولاي متقيان است مي‌خواهند ازدواج کنند، مهريه‌ي ايشان زياد باشد؟ چرا ايشان آمدند و اين مهريه‌ي کم را قرار دادند که اسمش «مَهرُ السُّنَّة» است.
خطبه‌ي عقد ۱۳۷۴/۲/۲۸
مهريه هر چه کمتر باشد، به طبيعت ازدواج نزديکتر است، چون طبيعت ازدواج معامله که نيست، خريد و فروش که نيست، اجاره دادن که نيست، زندگي دو انسان است. اين ارتباطي به مسائل مالي ندارد. ولي شارع مقدس يک مهريه‌اي را معين کرده که بايد يک چيزي باشد. اما نبايد سنگين باشد. بايستي عادي باشد جوري باشد که همه بتوانند انجام دهند.
خطبه‌ي عقد ۱۳۷۴/۵/۱۸
بعضي خيال مي‌کنند مهريه‌ي سنگين به حفظ پيوند زناشويي کمک مي‌کند. اين خطاست. اشتباه است. اگر خداي ناکرده اين زن و شوهر نااهل باشند، مهريه‌ي سنگين هيچ معجزه‌اي نمي‌تواند بکند.
خطبه‌ي عقد ۱۳۷۵/۵/۱۱
بعضي از خانواده‌هاي طرف عروس مي‌گويند که ما مهريه‌ي آن‌قدر بالا نمي‌خواهيم ولي خانواده‌ي داماد براي پز دادن و تفاخر مي‌گويند نه نمي‌شود! چند ميليون يا فلان‌قدر. خب اينها همه دوري از اسلام است. هيچ کس با مهريه‌ي بالا خوشبخت نشد. اين‌هايي که خيال مي‌کنند اگر مهريه نباشد ازدواج دخترشان متزلزل خواهد شد، ‌ اين‌ها اشتباه مي‌کنند. ازدواج اگر چنان‌چه با محبت بود، ‌ با وضعيت درست بود، بي‌مهريه هم متزلزل نمي‌شود. ولي اگر چنان‌چه بر مبناي خباثت و زرنگي و کلاهبرداري و فريب و اين چيزها بود، مهريه هر چقدر هم که زياد باشد، مرد بدجنس زورگو، کاري خواهد کرد که بتواند از زير بار اين مهريه هم فرار کند.
خطبه‌ي عقد ۱۳۷۵/۹/۴
من از مردم سراسر کشور خواهش مي‌کنم که آن قدر مهريه‌ها را زياد نکنند. اين سنت جاهلي است. اين کاري است که خدا و رسول (صلي‌الله‌عليه‌وآله) در اين زمان بخصوص، از آن راضي نيستند. نمي‌گوييم حرام است. نمي‌گوييم ازدواج باطل است. اما خلاف سنت پيامبر (صلي‌الله‌عليه‌وآله) و اولاد ايشان و ائمه‌ي هدي (عليهم‌السلام) و بزرگان اسلام است. خلاف روش اين‌هاست و به‌خصوص در زمان ما که کشور احتياج دارد به اين‌که همه‌ي کارهاي صحيح، آسان شود، هيچ مصلحت نيست که بعضي ازدواج‌ها را اين‌طور مشکل کنند.
خطبه‌ي عقد ۱۳۷۳/۹/۲
۲. جهيزيه سنگين
من گمان مي‌کنم اين‌که در جهيزيه‌ي حضرت زهرا (عليهاالسلام) اين قدر سادگي رعايت شد… اين حد را حفظ کردند. اين يک جنبه‌ي نمادين داشت. براي اين‌که بين مردم مبنا و پايه‌اي باشد براي عمل به آن، تا دچار اين مشکلاتي که بر اثر زياده‌روي‌ها پيش مي‌آيد، نشوند.
خطبه‌ي عقد ۱۳۷۷/۴/۱۸
بعضي از خانواده‌هاي عروس، خودشان را اذيت مي‌کنند و به زحمت مي‌اندازند و اگر پول هم ندارند به زحمت پول تهيه مي‌کنند. اگر پول دارند خرج زيادي مي‌کنند، براي اين‌که يک جهيزيه‌ي مفصل پر زرق و برقي را مثلاً در اختيار دخترشان بگذارند.
خطبه‌ي عقد ۱۳۷۷/۱۲/۲۸
جهيزيه‌ي زياد، هيچ دختري را خوشبخت نمي‌کند و هيچ خانواده‌اي را به آن آرامش و سکون و اعتماد لازم نمي‌رساند. اينها زواياي زندگي است. فضولِ زندگي است و جز دردسر و اسباب زحمت و اسباب مشکل فايده‌اي ندارد.
خطبه‌ي عقد ۱۳۷۵/۹/۱۸
مبادا برويد پول قرض کنيد، جهيزيه درست کنيد. مبادا خودتان را به زحمت بيندازيد. مبادا خانواده‌تان را به زحمت بيندازيد. مبادا خيال کنيد که دخترتان اگر جهيزيه‌اش کمتر از دختر همسايه و قوم و خويش بود، اين سرشکستگي است.
خطبه‌ي عقد ۱۳۸۱/۳/۲۹
بعضي‌ها سعي مي‌کنند که براي جهيزيه بزنند روي دست همه‌ي قوم و خويش‌ها و همسايه‌ها و دوست و آشناها که اين هم غلط است… بايد نگاه کنيد ببينيد که چه چيزي درست است، چه چيزي حق است آن را انجام بدهيد. چه چيزي حق است؟ يک خانواده‌ي دو نفره يک وسايلي لازم دارند که يک زندگي ساده‌اي داشته باشند.
خطبه‌ي عقد ۱۳۷۹/۸/۳
انواع و اقسام ريخت و پاش‌ها، زياده‌روي‌ها، کارهاي غلط، جهيزيه‌هاي سنگين. همه‌جور چيزي را حتماً بايد بخرند، بياورند توي جهيزيه بگذارند، که اقلّاً يک چيز بيشتر از آن دختر خاله‌اش، يا نمي‌دانم خواهرش، يا آن همسايه‌شان يا آن همکلاسي‌شان داشته باشد. اينها از آن غلط‌هاي بسيار موذي و آزاردهنده است، براي خود انسان و براي مردم. خيلي از دخترها نمي‌توانند به خانه‌ي بخت بروند، خيلي از پسرها نمي‌توانند ازدواج کنند، به خاطر همين چيزها. به خاطر همين گرفتاري‌ها. اگر ازدواج آسان بود، اگر مردم آن‌قدر سخت‌گيري نکرده بودند، بعضي‌ها اگر مهريه‌شان سنگين نبود، اگر اين جهيزيه‌هاي جاهلانه نبود و پدر و مادرها به خيال خودشان براي اين‌که مبادا دل دخترشان بشکند، خودشان را به آب و آتش نمي‌زدند، اين گرفتاري‌ها براي خيلي از خانواده‌ها پيش نمي‌آمد.
خطبه‌ي عقد ۱۳۷۲/۱۰/۲۶
از اول، بعضي‌ها همه‌ي ريز و درشت و لازم و غير لازم را براي دخترشان به عنوان جهيزيه فراهم مي‌کنند که مبادا از دختر فلاني، از نمي‌دانم دختر عمويش، يا از خواهرش يا از جاريش مثلاً کمتر باشد. اينها درست نيست. اين کارها غلط است. اسباب زحمت شماست. آن هم زحمتي که هيچ اجري پيش خدا ندارد، مايه‌ي تشکر هم نمي‌شود.
خطبه‌ي عقد ۱۳۷۸/۹/۲
نگذاريد جهيزيه‌ها را سنگين کنند. دخترها نگذارند. عروس‌ها شما نگذاريد. پدر و مادرها هم اگر مي‌خواهند، شما نگذاريد.
خطبه‌ي عقد ۱۳۷۳/۹/۲۳
مادرهاي عروس‌ها در تهيه‌ي جهيزيه دست نگه دارند، خيلي افراط و اسراف نکنند. نگويند حالا مثلاً دخترمان است، دلش مي‌شکند. نه. دخترها خوبند. دخترها نمي‌خواهند. ما بيخود نبايد دل آن‌ها را بکشانيم به اين سمت که هر چيز قشنگ و لوکس و… حتماً بايد برايش تهيه شود.
خطبه‌ي عقد ۱۳۷۹/۱۱/۱۶
۳. تجملات زياد
تجملات براي يک جامعه، مضر و بد است. آن کساني که با تجملات مخالفت مي‌کنند، معنايش اين نيست که از لذت‌ها و خوشي‌هايش بي‌اطلاعند، نه! آن را کاري مضر براي جامعه مي‌دانند. مثل يک دارو يا خوراکي مضر. با تجملات زيادي، جامعه زيان مي‌کند. البته در حد معقول و متداول ايرادي ندارد. اما وقتي که همين‌طور مرتب پاي رقابت و مسابقه به ميان آمد، اصلاً از حد خودش تجاوز مي‌کند و به جاهاي ديگر مي‌رود.
خطبه‌ي عقد ۱۳۷۰/۴/۲۰
مگر کساني که با تجمل عروس و داماد مي‌شوند خوشبخت‌ترند؟ چه کسي مي‌تواند چنين چيزي را ادعا کند؟ اين کارها جز اين‌که يک عده جوان را، يک عده دختر را حسرت به دل کند و زندگي را بر اين‌ها تلخ نمايد، اگر نتوانستند آن‌جور آن‌ها هم عروسي بگيرند تا ابد حسرت به دل بمانند يا اصلاً نتوانند عروسي بگيرند. چيز ديگري نيست… تا آمدند دخترش را بگيرند، چون دستش خالي است، اين دختر بماند توي خانه. اين پسر دانشجو يا کارگر يا کاسب ضعيف، همين‌طور غير متأهل بماند.
خطبه‌ي عقد ۱۳۷۳/۹/۲۳
۴. اسراف
برخي، اسراف مي‌کنند. مي‌ريزند و مي‌پاشند. در اين روزگار که فقرايي در جامعه هستند، کساني هستند که اوليات زندگي هم درست در اختيارشان نيست، اين کارها اسراف است، زيادي است، بيخود است. هر کس بکند خلاف است.
خطبه‌ي عقد ۱۳۷۲/۶/۱۱
بعضي از مردم با اين کاري که مي‌شود با آن ثواب برد، گناه مي‌برند. با اسراف‌هايي که مي‌کنند، با خلاف‌هايي که انجام مي‌دهند، با آميختن اين عمل حَسن و حسنه به کارهاي حرامي که انجام مي‌دهند. حرام همه‌اش هم اين نيست که محرم و نامحرم و اين چيزها باشد. آنها هم البته حرام است، اما ريخت و پاش زيادي هم حرام است. اسراف حرام است. سوزاندن دل مردمي که ندارند در مواردي واقعاً حرام است. زياده‌روي کردن، ‌ حرام و حلال کردن براي اين‌که بتواند جهيزيه‌ي دخترش را فراهم کند، اينها حرام است.
خطبه‌ي عقد ۱۳۷۶/۱۱/۹
بنده راضي نيستم از کساني که با خرج‌هاي سنگين و با اسراف در امر ازدواج، کار را بر ديگران مشکل مي‌کنند. البته با جشن و شادي و مهماني موافقيم ولي با اسراف مخالفيم.
خطبه‌ي عقد ۱۳۷۴/۵/۲۴
۵. خريد از مکان‌هاي معروف به گراني
اين دختر خانم‌ها که مي‌خواهند جهيزيه درست کنند، براي خريد اسباب سر عقد و جهيزيه، توي اين دکان‌هاي گران‌قيمت بعضي از جاهاي تهران، آن محلات گران‌قيمت که معروف است – نمي‌خواهم البته اسم بياورم – من مي‌شناسم کجاهاست که دکان‌هايش معروف است به جنس گران، اصلاً طرف آنها پا نگذارند. بروند آن جاهايي که معروف به گراني نيست. اين‌طور نباشد که داماد بيچاره را دنبالشان راه بيندازند براي خريد عروس و خريد عقد. متأسفانه از اين کارها مي‌کنند.
خطبه‌ي عقد ۱۳۷۲/۳/۱۹
۶. هتل‌ها و سالن‌هاي پرخرج
اين هتل‌ها و سالن‌ها و جشن‌هاي پُرخرج را رها کنيد. ممکن است توي يک سالني هم کسي جشن بگذارد اما ساده، مانعي ندارد. من نمي‌خواهم بگويم حتماً، چون بعضي خانه‌هايشان جا ندارد يا امکاناتش را ندارند ولي اسراف نکنيد.
خطبه‌ي عقد ۱۳۷۳/۱۰/۲۷
عروسي و عقد و شادي چيز خوبي است. حتي پيامبر اکرم (صلي‌الله‌عليه‌وآله) هم براي دختر مکرمه‌ي‌ خودشان مجلس عروسي گرفتند، شادي کردند و مردم شعر خواندند. زن‌ها دست زدند و خوشي کردند. اما نبايد در اين مجلسِ عقد و عروسي و اينها اسراف انجام بگيرد. يکي از اسراف‌ها همين مجالس عقد و عروسي گران‌قيمت است. در هتل‌ها، در اين سالن‌هاي گران‌قيمت مجالس درست مي‌کنند. مبالغ زيادي شيريني و ميوه و خوراکي حرام مي‌شود، از بين مي‌رود، روي زمين ريخته مي‌شود و ضايع مي‌گردد. براي چه؟ براي چشم و هم چشمي!؟ براي عقب نماندن از قافله‌ي اسراف!؟
خطبه‌ي عقد ۱۳۷۲/۱/۵
عروسي شيرين، آن عروسي‌اي نيست که توي آن خيلي خرج مي‌شود و اسراف زياد در آن مي‌شود. عروسي شيرين، عروسي صميمانه است. صميمانه که بود، عروسي شيرين مي‌شود. ولو مختصر باشد. يک اتاق دو اتاق توي خانه، قوم و خويش، دوست و آشنا و رفيق دور هم بنشينند، اين مي‌شود عروسي. اين ميهماني‌هاي مفصل و سالن‌هاي آن‌چناني يا توي هتل‌ها، خرج‌هاي زياد، جنس‌هاي گران براي مهماني، اينها هيچ مناسب نيست. نمي‌گويم ازدواج را باطل مي‌کند، نه! ازدواج درست است. اما اينها محيط جامعه و محيط زندگي را تلخ مي‌کند.
خطبه‌ي عقد ۱۳۷۷/۹/۱۲
مگر سابق که اين سالن‌ها نبود، اين چيزها نبود، توي دو تا اتاق کوچک جشن مي‌گرفتند، مهمان‌ها مي‌آمدند شيريني مي‌خوردند، ازدواج‌ها بي‌برکت‌تر از امروز بود؟ عزت دخترها مگر کمتر از امروز بود، حالا بايد حتماً بروند توي اين سالن‌هاي بزرگ. عيبي ندارد، من مخالفتي نمي‌کنم با اين سالن‌ها. من با «تشريفات» مخالفم. حالا بعضي مي‌روند توي هتل، از آن کارهاي غلط است که لزومي ندارد.
خطبه‌ي عقد ۱۳۷۶/۷/۳۰
بعضي خيال مي‌کنند که تشريفات و تويِ هتلِ چنين و چنان رفتن، سالن‌هاي گران گرفتن، خرج‌هاي زيادي کردن، ‌ عزت و شرف و سربلنديِ دختر و پسر را زياد مي‌کند. نخير عزت و شرف و سربلندي دختر و پسر به انسانيت و تقوي و پاکدامني و بلندنظري آن‌هاست، نه به اين چيزها…
خطبه‌ي عقد ۱۳۷۵/۵/۱۱
۷. لباس عروس گران‌قيمت
بعضي‌ها لباس عروس گران‌قيمت مي‌خرند. نه! چه لزومي دارد. حالا لباس عروس مي‌خواهند، بعضي‌ها لباس عروس را مي‌روند کرايه مي‌کنند. چه مانعي دارد؟ ننگ دارد؟ نه! چه ننگي؟ چه مانعي دارد؟ بعضي‌ها اين را ننگ مي‌دانند. ننگ اين است که انسان يک پول گزافي بدهد، يک چيزي بخرد که يک بار آن را مصرف کند، بعد بيندازد دور. يک بار مصرف! آن هم با اين وضعي که بعضي مردم دارند.
خطبه‌ي عقد ۱۳۷۴/۱۰/۴
۸. به رخ کشيدن ثروت‌ها
اگر چنان‌چه در ازدواج بحث ماديات عمده شد، اين معامله‌ي عاطفي و روحي و انساني تبديل خواهد شد به معامله‌ي مادي. اين معامله‌هاي گران، اين جهيزيه‌هاي سنگين، اين چشم و هم‌چشمي‌ها و اين به رخ کشيدن ثروت‌ها و پول‌ها – که برخي از افراد غافل و بي‌خبر مي‌کنند – ازدواج را در واقع خراب مي‌کنند. لذاست که در شرع مقدس مستحب است مهريه کم گرفته شود که «مَهرُ السّنّة» مورد نظر است.
خطبه‌ي عقد ۱۳۷۷/۱۲/۱۳
* ازدواج را آسان کنيد
من به همه‌ي مردم در سراسر کشور توصيه مي‌کنم که ازدواج‌ها را آسان کنند. بعضي‌ها ازدواج را مشکل مي‌کنند. مهريه‌هاي گران و جهيزيه‌هاي سنگين ازدواج را مشکل مي‌کند… خانواده‌ي پسرها توقع جهيزيه‌هاي سنگين بکنند. خانواده‌ي دخترها براي چشم هم‌چشمي ديگران جهيزيه‌ها را و تشريفات را و مجالس عقد و عروسي را رنگين‌تر بکنند. چرا؟ اثر اين را مي‌دانيد چيست؟ اثر اين کارها اين است که دخترها و پسرها بدون ازدواج در خانه‌ها مي‌مانند، کسي جرئت نمي‌کند به ازدواج نزديک شود.

موضوعات: جوادالائمه(ع)  لینک ثابت




امام‌صادق«ع»فرمود‌تعجب‌‌می‌کنم‌ازکسی‌که‌فرار‌می‌کنداز‌چهارچیز‌چگونه‌به‌طرف‌‌چهار
چیزنمی‌رود:۱-تعجب‌می‌کنم‌از‌کسی‌که‌از‌چیزی‌خائف‌است‌به‌این‌جمله‌قرآن‌ملتجی‌نمی‌شود:
حسبناالله‌ونعم‌وکیل‌زیرحق‌تعالی‌پشت‌سراین‌آیه‌می‌فرماید.فانقلبوا‌بنعمة‌من‌الله‌وفضلٍ‌لّم‌
یمسهم‌سوء‌۲-وتعجب‌می‌کنم‌ازکسی‌که‌ازچیزی‌غمگین‌است‌وبه‌کلمه‌طیبه‌‌لااله‌أنت‌سبحانک‌
إنی‌کنت‌من‌الظالمین‌متوسل‌نمی‌شود‌زیرا‌پروردگار‌متعالی‌درعقب‌این‌آیه‌وذکر‌می‌فرماید‌:و
نجیناه‌من‌الغم‌وکذلک‌ننجی‌المومنین‌‌۳_ وتعجب‌می‌کنم‌از‌کسی‌که‌دیگران‌بخواهند‌به‌او‌مکری‌برسانند‌واورا‌اذیت‌کنندواو‌نمی‌گوید‌أفوض‌
أمری‌‌إلی‌الله‌إن‌الله‌بصیربالعباد‌تا‌او‌از‌مکرایمن‌شود‌زیرا‌پروزدگارمعتال‌می‌فرماید:فوقاه‌الله‌
سیئات‌مامکروا‌۴_وتعجب‌می‌کنم‌ازکسی‌که‌دنیا‌وزینت‌دنیا‌را‌بخواهد‌ونمی‌گوید‍:ماشاءالله‌لا
قوة‌إلا‌بالله‌زیرا‌خدای‌متعال‌پس‌از‌این‌جمله‌از‌قول‌آن‌شخص‌می‌گوید‍:فعسی‌‌ربی‌أن‌یوتین‌خیرا
خصال‌شیخ‌صدوق‌صفحه‌۲۰۶

موضوعات: جوادالائمه(ع)  لینک ثابت




یاایهاالذین‌آمنوا‌لاتلهکم‌اموالکم‌ولاأولادکم‌عن‌ذکرالله‌ومن‌یفعل‌ذلک‌فأولئک‌هم‌الخاسرون‌«منافقون»

عوامل‌بازدارنده‌از‌یادخدا‌بسیاراست،ازجمله:

۱-اموال‌وفرزندانسان.‍«لاتلهکم‌اموالکم‌ولااولادکم»نام‌بردن‌از‌اموال‌واولاد،به‌خاطرآن‌است‌که‌این‌دو

قوی‌ترین‌عامل‌غفلت‌‌هستند.

۲ -شراب‌وقمار.«یصدکم‌عن‌ذکرالله»مائد۹۱

۳ـتجارت‌ودادوستد.لذا‌قرآن‌ازکسانی‌که‌دادوستدآنان‌را‌ازیادخدا‌بازنداشته‌ستایش‌کرده‌است‌«رجال‌

لاتلهیهم‌تجارت‌ولابیع‌عن‌ذکرالله»نور۳۷

۴-تکاثروفزون‌طلبی.‌«الهاکم،التکاثر»تکاثر۱

۵-آرزوهای‌طولانی.«یلههم‌الامل»حجر۳

۶-رفاه‌وآسایش‌ودنیاطلبی.«متّعتهم‌وآبائهم‌حتی‌نسواالذٓكر»فرقان۱۸

موضوعات: جوادالائمه(ع)  لینک ثابت




امام‌حسین‌«ع‌»بین‌رکن‌ومقام‌دورکعت‌نماز‌خواند‌واز‌خدای‌معتال‌طلب‌خیرنمودوبعدمسلم‌بن‌عقیل‌را

احضارفرمود،پاسخ‌نامه‌های‌اهل‌کوفه‌را‌به‌دست‌او‌سپرد،تا‌به‌قصد‌کوفه‌حرکت‌کند.طبق‌تقویم‌شیعه‌

آقامسلم‌بن‌عقیل‌۵ شوال‌سال‌۶۰‌هجری‌قمری‌وارد‌کوفه‌شد،درکوفه‌مسلم‌نامه‌امام‌حسین‌«ع»‌را‌برای‌

افرادی که‌‌به‌دیدن‌او‌درمنزل‌مختارآمده‌بودن‌،خواند،عده‌زیادی از۱۸هزارنفرتا۴۰هزارنفرنقل شده 

که با اوبیعت‌کردند.

یاحسین‌درسینه‌ام‌دلواپسی‌است‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‍‌‌‌‌

اف‌به‌کوفه‌شهر‌رنج‌بی‌کسی‌است

موضوعات: جوادالائمه(ع)  لینک ثابت




امام‌صادق«ع»فرمود‍:هرکه‌به‌پدرومادر‌خود،گرچه‌به‌وی‌ستم‌کرده‌باشند،بانگاه‌دشمنانه‌بنگردخداوند‌نمازش‌رانمی‌پذیرد.
رسول‌خداصلی‌هرکه‌‌از‌مرد‌یا‌زن‌مسلمانی‌غیبت‌کند،خداوندتعالی‌تاچهل‌شبانه‌روز‌نه‌نماز‌او‌را‌می‌پذیردونه‌روزه‌‌اش‌را،مگرغیبت‌شوند‌اورا‌ببخشد.

کافی‌وجامع‌‌الاخبار

موضوعات: جوادالائمه(ع)  لینک ثابت




 

السلام‌علیک‌‌‌من‌مجاورن‌رقت‌فیه‌القلوب‌وقلت‌فیه‌الذنوب‌‌سلام‌برتوای‌همسایه‌ي‌عزیز‌که‌ما‌در‌جوار‌رحمت‌تو‌

بودیم‌‌توهمسایه‌ای‌بودی‌که‌دراین‌مدت‌دراثر‌حسن‌همجواری‌تو‌دلها‌رقیق‌وگناهان‌کم‌شد.مناطق‌ییلاقی‌

وسرزمینهای‌سبزوخرم‌،دارای‌آبی‌زلال‌‌است‌که‌وقتی‌چشمه‌می‌جوشد‌،راه‌خودرا‌باز‌می‌کند‌وراه‌کسی‌را‌هم‌

نمی‌بندد.‌امااگراین‌آب،دارای‌رسوب‌واملاح‌ورسوبی‌باشد،همین‌که‌می‌جوشد‌را‌ه‌خودرا‌می‌بندد.‌افکارو

‌اندیشه‌هاهم‌چنین‌است.اگرزلال‌باشداز‌جان‌می‌جوشد،بازبان‌وقلم‌منتشر‌می‌شود،به‌گوش‌وچشم‌می‌رسد‌

واز‌آنجادر‌دلهای‌دیگران‌جاری‌‌می‌گردد.

 

حکمت‌عبادت

 

 

 

موضوعات: جوادالائمه(ع)  لینک ثابت




 

 

خداوند‌درقرآن‌می‌فرمایید:ولاتأکلوااموالکم‌بینکم‌بالباطل‌وتدلوابها‌إلی‌الحکام‌لتأکلوافریقامن‌اموال‌‌

 

الناس‌‌بالأثم‌وأنتم‌تعلمون«بقره‌۱۸۸»‌این‌آیه‌اشاره‌به‌یک‌‌اصل‌کلی‌ومهم‌اسلامی‌می‌کند‌که‌تمام‌مسائل‌

اقتصادی‌‌حاکم‌است‌؛وبه‌همین‌دلیل،فقهای‌بزرگ‌مادربخش‌‌های‌زیادی‌از‌فقه‌اسلامی‌به‌این‌آیه‌تمسک‌‌

می‌جویند،دراین‌که‌منظور‌ازباطل‌در‌اینجاچیست‌؟تفسیرهای‌مختلفی‌ذکرکرده‌اند:بعضی‌‌آنرابه‌

معنی‌اموالی‌که‌از‌روی‌غضب‌وظلم‌به‌دست‌آیدوبعضی‌به‌اموالی‌که‌از‌طریق‌قمارویا‌اموالی‌که‌از‌طریق‌

سوگنددروغ‌به‌دست‌می‌آید،ولی‌ظاهراین‌است‌مفهوم‌آیه‌‌عمومیت‌دارد‌وهمه‌این‌مسائل‌وغیر‌اینها‌

 

راشامل‌می‌شود.

موضوعات: جوادالائمه(ع)  لینک ثابت




 

 

نقل‌از‌حجت‌الاسلام‌شیخ‌هادی‌قدس:روزی‌به‌آقا‌(آیت‌‌الله‌بهجت‌) عرض کردم:‌یکی‌از‌طلاب‌خواب‌دید‌در‌مکان

 

مقدسی‌مشغول‌نماز‌است،ووقتی‌به‌سجده‌می‌رود‌همه‌سنگریزه‌ها‌با‌او‌تسبیح‌می‌گویند

ایشان‌فرمود:‌«اگرانسان‌کامل‌شود‌این‌را‌در‌بیداری‌می‌شنودو‌مشاهده‌می‌کند»

 

بهجت‌عارفان‌درحدیث‌دیگران

موضوعات: جوادالائمه(ع)  لینک ثابت