✿مدرسه علمیه جوادالائمه آبدانان استان ایلام✿
 
 

✿جــــوادالائــــــمه آبــــــــدانـــــان✿


حدیث موضوعی





اوقات شرعی


روزشمار فاطمیه


جستجو


آخرین نظرات
  • مازیار در ​در مسجد و در کعبه به دنبال چه هستی؟
  • یا کاشف الکروب  در برگزاری مراسم اربعین همراه با برگزاری نماز ونهار در مدرسه جوادلائمه"ع"خواهران
  • کامبیز در پدرم! کله ی صبح است! برو! داد نزن!
  • یا کاشف الکروب  در با پدر ومادر چگونه رفتار کنیم
  • یا کاشف الکروب  در نحوه شهادت شهید خرازی
  • یا کاشف الکروب  در عید غدیر از دیدگاه شیعیان
  • فرمانده در خیلی نگو من گناهکارم
  • شاهمرادی  در حدیث روز
  • گل نرگس  در جلب محبت ومعیت خدا باعدالت
  • گل نرگس  در جلب محبت ومعیت خدا باعدالت
  • فاطمه در ‌طریقه ختم دعــای مشــلول
  • سياحي‌  در حدیث
  •  در حدیث
  • عابدی  در حدیث
  • عابدی  در حدیث
  • ام المومنین  در توصیه های استاد دولابی برای زندگی..
  • عابدی  در حدیث
  • مژگان در پدرم! کله ی صبح است! برو! داد نزن!
  • گل نرگس  در حدیث روز
  • زكي زاده  در در تقوا وپرهیز از گناه..



آمار
  • امروز: 246
  • دیروز: 888
  • 7 روز قبل: 5154
  • 1 ماه قبل: 22579
  • کل بازدیدها: 799770

 



 

ای شاه بی لشکر
بگو پس لشکرت کو؟

گر تو سلیمانی
بگو انگشترت کو ؟

ظرف دو ساعت
این همه نیزه شکسته؟

بوی تو می آید
بگو پس پیکرت کو ؟

با ناله های فاطمه
اینجا دویدم…

گر تو حسین مادری
پس مادرت کو؟

یک جای بوسه
در تنت باقی نمانده

خاک دو عالم بر سرم
موی سرت کو؟

موضوعات: ادبیات شعری اهل بیت(ع)  لینک ثابت




 

#امام_مهدی_عج

‌کشتی نوح نشد پر که بیایی آقا
خبر از آمدن ات نیست کجایی آقا

درد بالاتر از این نیست که غایب باشی
گله داریم از این درد جدایی آقا

جمعه ی آمدنت باز به تاخیر افتاد
نرسیده است چرا از تو صدایی آقا

جان خوبان دو عالم گل نرگس برگرد
دل ما خواسته تا دل بربایی آقا

ماه آن روی تو را دید سپس روشن شد
آفتابی به خدا در همه جایی آقا

همچنان منتظر و چشم به راهت هستیم
عمرمان رفت شما منجی مایی آقا

 

موضوعات: ادبیات شعری اهل بیت(ع)  لینک ثابت




‍ مُحرِمِ غـم شـدم ای یار مـرا یاری کن

این دو ماه از دلِ ما خوب نگهداری کن

یـوسفانه خبـری پخش کـن از آمدنت

و مرا در پـیِ خود راهیِ بـازاری کـن

ایـن مُحرّم بـرس از راه دراز فـرجت

سینه را خالی از این قصه ی تکراری کن

ای عـزادارترین صاحب ایـن بزم عزا

کمی از لطف در این جمع عزاداری کن

 

 مهدی جان تسلیت

موضوعات: ادبیات شعری اهل بیت(ع)  لینک ثابت




ای عمه ! بیا تا که غریبانه بگرییم

دور از وطن و خانه به ویرانه بگرییم

 

پژمرده گل روی تو از تابش خورشید

در سایه نشینیم و به جانانه بگرییم

 

لبریز شد ای عمه دگر کاسه صبرم

بر حال تو و این دل دیوانه بگرییم

 

نومید ز دیدار پدر گشته دل من

بنشین به کنارم که پریشانه بگرییم

 

گردیم چو پروانه به گرد سر معشوق

چون شمع دراین گوشه غمخانه بگرییم

 

این عقده مرا می کشد ای عمه!

که باید پیش نظر مردم بیگانه بگرییم

 

موضوعات: ادبیات شعری اهل بیت(ع)  لینک ثابت




السَّلام عَلیکَ یا اَبا عَبداللّه الحُسین

محرم رسید!

يادمان باشد:

اول نماز حسين، بعد عزای حسين،
اول شعور حسينی، بعد شور حسينی!

محرم و صفر زمان باليدن است،
نه فقط ناليدن!

بساطش آموزه است نه موزه!

تمرين خوب نگريستن است،
نه فقط خوب گريستن…!!!

السلام عليک يا ابا عبدالله!

 

موضوعات: ادبیات شعری اهل بیت(ع)  لینک ثابت




نگرانم…

    نگرانم…

    نکند خواب بمانم؟

 

    نکند بغض من از شدت غم،

    نه ببارد،

    نه بکاهد،

    ابد الدهر بماند…؟

 

    نکند اشک نریزم؟

 

    نکند کرب و بلا

    و

    نجفم را ندهی

 

    حضرت ارباب؟…!!

 

    نکند باز نخوانم که حرم،

    اهل حرم، میر و علمدار نیامد؟

 

    نکند باز بمانم؟

    نکند…

 

    پای پیاده حرمت باز بماند…

 

    به دلم حسرت و آهش…؟

 

    نگرانم….

 

    نگرانم……

 

  نکند دیر شود جای بمانم…!

 

 

یا ابا عبدالله الحسین(ع)…

 

موضوعات: ادبیات شعری اهل بیت(ع)  لینک ثابت




زیـبــــاتـــریـــن درد دل آب فــــرات در صحـــرای کـــربـــلا

 

 

گـر چه آبم , روزی امـا سوختـــم   

  

                    قطــره تا دریا , سرا پــا سوخـتم

 

تشنــه ای آمد , لبـش را تــر کند

 

                    چاره لب ، تشنــه ای دیگر کـــند

 

تشنه ای آمد , که سیـــرابش کنم

 

                   مشــک خالـی داد , تا آبـــش کنم

 

تشنه ی آن روز مـن عباس بـــود

 

                   پاســـدار خیمــه هــای یـاس بود

 

خــون عبـاس علمـــدار شهـــیـد

 

                   قطره قطــره در درون من چکــید

 

گر چــه آبـم , آبرویــم رفته است  

 

                   شادی از رگهای , جوبم رفته است

 

آب بــودم کربــلا ,  پشتم شکست

 

                   قایق امیــد من , بـر گل نشــست

 

حال ، از اکبـر خجـــالت میکشــم

 

                    از علــی اصغـــر خـجالت میکشم

 

از رقیـه از ربـــاب و از حســـین

 

                     من  ز  زینب هم  خجالت  میکـشم

 

موضوعات: ادبیات شعری اهل بیت(ع)  لینک ثابت




…. از بیابان بوی گندم مانده است

عشق روی دست مردم مانده است

 

باز هم یک روز طوفان می شود

هر چه می خواهد خدا آن می شود

 

می روم افتان و خیزان تا غدیر

باده ها می نوشم از جوشن کبیر

 

آب زمزم در دل صحرا خوش است

باده نوشی از کف مولا خوش است

 

فاش می گویم که مولایم علیست

آفتاب صبح فردایم علیست

 

هر که در عشق علی گم می شود

 مثل گل محبوب مردم می شود

 

تا علی گفتم زبان آتش گرفت

پیش چشمم آسمان آتش گرفت

 

آسمان رقصید و بارانی شدیم

موج زد دریا و طوفانی شدیم

 

بغض چندین ساله ی ما باز شد

یا علی گفتیم و عشق آغاز شد

 

یا علی گفتیم و دریا خنده کرد

عشق ما را باز هم شرمنده کرد

 

یا علی گفتیم و گلها وا شدند

عشق آمد قطره ها دریا شدند

 

از سکوت و گریه سرشارم علی

تا همیشه دوستت دارم علی

 

 

موضوعات: ادبیات شعری اهل بیت(ع)  لینک ثابت




بیخیال دنیا و اهلش دنیا ما اینجاسٺ..


چه معنا دارد ای سائل ، گدا چیزی بلد باشد

چه خوبِ خوب باشد او ، چه بدبخت و چه بد باشد

گدا وقتی گدا باشد خودش را هم نمی بیند

چرا که بهر دستانش فقط مولا مدد باشد

کجای عالم امکان گدا را تاج می بخشند ؟

دلیلی هم بیاور که کمی هم مستند باشد

تفاوت دارد آقای من و این جمع دیوانه

عطای حاتم طائی مگر پیشش عدد باشد؟

دو عالم را به همراه بولورین جام می بخشد

اگر سائل بیاید ، وَ ، گدایی را بلد باشد

علی گوید حسین و او فقط گوید ابوفاضل

ولی ذکر لب عباس فقط زینب مدد باشد

منم “داوود” که ترسانم ز حول قبر یا عباس

چه می شد جسم من با پرچمت در یک لحد باشد؟

موضوعات: ادبیات شعری اهل بیت(ع)  لینک ثابت




،، من مشتری ثابت بازار حسینم

هرچند تهی دست خریدار حسینم

 

گِردِ رخ او نیک دلانند فراوان

بیچاره منم عبد گنه کار حسینم

 

در خانه ي خود داده به من منصب و جاهی

من حلقه به گوشم كه زوار حسینم

 

درچنته ی خود هیچ ندارم به جز اینکه

عمری است سیه پوش و عزادار حسینم

 

من وحشتی از تاریکی قبر ندارم

آن لحظه پی دیدن رخسار حسینم

 

آتش به من غرق گنه کارندارد

من گریه کن دست علمدار حسینم

 

تا سخت نگیرند به من لحظه مردن

گویم به همه نوکر دربار حسینم

 

 

موضوعات: ادبیات شعری اهل بیت(ع)  لینک ثابت




اي كسي كه وصال ما را ترك كرده اي، برگرد.

 

 

 

 

 

یه حدیث قدسی هست که خیلی عجیبه

آدمو از خجالت آب میکنه

خدا میگه :

 

“يا مطلقا في وصالنا، ارجع.

و يا محلفا علي هجرنا، كفر.

 

انما ابعدنا ابليس لانه لم يسجد لك،

فواعجبا، كيف صالحته و هجرتنا”

 

 

میدونی یعنی چی؟

فرض کن یه رفیقی داری که عاشقشی

و خیلی دوستش داری

براش همه کار میکنی

مثلا یه روز تو خیابون راه میری و میبینی

یه نفر داره با رفیقت دعوا میکنه

و شما میری جلو و برای دفاع از دوستت

با اون طرف دعوا میکنی کتک کاری میکنی

و دیگه باهاش قهر میکنی

چون دوستت رو زده.

 

اما بعد از چند روز میبینی دوست

و رفیقت داره با اون آدم راه میره

و میگه و میخنده، چه حالی پیدا میکنی؟

 

به دوستت میگی:

بابا من بخاطر تو با اون دعوا کردم

و حالا تو رفتی با اون رفیق شدی

و خوش میگذرونی؟!!!

 

قضیه ما و خدا هم همینطوره

معنی حدیث بالا همینه

 

خدا میگه:

 

من شیطان رو بخاطر اینکه بر تو سجده نکرد

از خودم روندم. اما تو حالا رفتی

با اون دوست شدی و منو ترک کردی؟؟؟!

 

“اي كسي كه وصال ما را ترك كرده اي، برگرد.

و اي كسي كه بر جدايي از ما سوگند خورده اي،

سوگند خود را بشكن.

ما ابليس را براي اين از خود رانديم

كه بر تو سجده نكرد …

 

موضوعات: ادبیات شعری اهل بیت(ع)  لینک ثابت




مادرم درحرمت بین دعاگفت: حسین

پدرم وقت زیارت به خداگفت: حسین

یک نفردرپس دیواربقیع گفت:  حسین

دیگری درحرم کرب وبلا گفت: حسین

دست سائل به در صحن شما میکوبد

شاه هستی وببین بازگداگفت: حسین

نوکری که به دلش داغ زیارت ماندو

ناامید از همه وازهمه جاگفت: حسین

نوکری که به غم عشق توبیمار شدو

بین آن روضه به امیدشفاگفت: حسین

نوکری که وسط هروله هاگفت:حسین

و همان کس که دگر بار سفر را بسته

باتعجب پدرش گفت:کجا گفت: حسین

صحن سقا، حرم عشق، دم شش گوشه

زیر آن قبه ودر شور و نوا گفت: حسین

وهمان کس که کنارحرمت جان دادو

وهمان تک نفس خاتمه راگفت: حسین

درشب اول قبرش که رسید اربابش

نوکرایستادوبه اوگفت شما!گفت:حسین…

 

موضوعات: ادبیات شعری اهل بیت(ع)  لینک ثابت




من شیعه ام، من خاک پای مرتضایم

آری گدایم، من گدای مرتضایم

 

زد زرق و برق زندگی خنجر به پایم

مانده است در حلقوم غمبارم،صدایم

کاری نمی آید ز دست بی نوایم

باز آمدم بر درگه ربّم، خدایم

باز آمدم، وقتی به بن بستی رسیدم

خیلی ز دست نفس بدبختی کشیدم

 

با کوله بار معصیت دل تار شد باز

از زهر بسیار گنه، بیمار شد باز

با معصیت حال و هوایم زار شد باز

این بنده در پیش ملائک خوار شد باز

 

دنیا مرا سرگرم هیچ و پوچ کرده

حال مناجات از دل من کوچ کرده

 

بی معنویت زندگی بر باد رفته

غفلت فراوان است،مرگ از یاد رفته

خوش بر کسی که مثل “حرّ” آزاد رفته

با قلبی از حبّ علی آباد رفته

 

من شیعه ام، من خاک پای مرتضایم

آری گدایم، من گدای مرتضایم

با جوهر خون نام او بر دل نشسته

من مینویسم مرتضی، آقای خسته

من می نویسم، لیک با خط شکسته

حیدر نوشتم، اشک گفت از دست بسته…

 

 

“اللهم ارزقنا زیارة مولی الموحدین”

 

موضوعات: ادبیات شعری اهل بیت(ع)  لینک ثابت




ربّنــــــا و آتنــــا از مـــــا ، اجابت با شمــا
ما همـــه مجنــونِ عشقیـــم و فقط لیــلا شمــا

ما که جز نوکـر در این درگاه ، چیزی نیستیم
زیرِ دستـــانِ توئیم و … حضــــرت والا شمــا

خوب میدانـــم کـــه برگِ نوکـــری های مــــرا
مُهر میکوبی به پایش ، میکنـــی امضا شمــا

خوب میدانم که در آن لحظــه های احتضــار
با تعجب فاش خواهم گفت که… آقا… شمــا ؟

خوب میـــدانم تمـــام دوستــــان و بستگــان
عاقبت هر کس مرا سازد رهـــــا ، الا شمــا

السلام علیک یا علی بن موسی الرضا ..

 

موضوعات: ادبیات شعری اهل بیت(ع)  لینک ثابت





شعري بسيار زيبا از مولانا
در مدح حضرت علي (ع):

تا صورت پیوند جهان بود، علی بود
تا نقش زمین بود و زمان بود، علی بود

شاهی که ولی بود و وصی بود، علی بود
سلطان سخا و کرم و جود، علی بود

هم آدم و هم شیث و هم الیاس
هم صالح پیغمبر و داوود، علی بود

هم موسی و هم عیسی و هم خضر و هم ایوب
هم یوسف و هم یونس و هم هود، علی بود

مسجود ملائک که شد آدم، ز علی شد
آدم چو یکی قبله ی مسجود، علی بود

هم اول و هم آخر و هم ظاهر و باطن
هم عابد و هم معبد و معبود، علی بود

آن لَحمَک لَحمی بشنو تا که بدانی
آن یار که او نقش نبی بود، علی بود

موسی و عصا و ید بیضا و نبوت
در مصر به فرعون که بنمود، علی بود

چندان که در آفاق نظر کردم و دیدم
ازروی یقین در همه موجود، علی بود

آن شاه سر افراز که اندر شب معراج
با احمد مختار یکی بود، علی بود

آن کاشف قرآن که خدا در همه قرآن
کردش صفت عصمت و بستود، علی بود

 

موضوعات: ادبیات شعری اهل بیت(ع)  لینک ثابت




تقدیم به ساحت ملکوتی قطب عالم امکان حضرت صاحب الزمان عج

 

 

هرچه میتابی بتاب ای ماه عالم تاب من

پرده بردار از رخت ای بهترین مهتاب من

 

هرچه خواهی رد کن اما ردنکن این بنده را

بنده ی درمانده ی بیچاره ی شرمنده را

 

هرچه میباری ببار ای ابر رحمت برسرم

من کویر تشنه ام آقا مرانی از درم

 

هرچه میرانی بران اما نران از کوی خود

 مست و مجنونم کنی بایک خم ابروی خود

 

هرچه میبینی ببین اما نبین بار گنه

ای به شام تار من روی تو چون سیمای مه

 

هرچه میخواهی بزن اما نزن با دست رد

 بر دل شیدای ما رنج و فراق بی عدد

 

هرچه میخواهی بکش اما نکش دامن ز من

ای حبیب ای آشنا ای حضرت یابن الحسن

 

هرچه میگویی بگو اما نگو دیگر نیا

منتقم تعجیل کن با ذکر یا زهرا بیا

 

هرچه میخوانی بخوان اما نخوان اعمال من

 روسیاه و نادمم ای باخبر از حال من

 

هرچه میسوزم بسوزان ازفراق آقای من

 ای چراغ انجمن ای روشن شبهای من

 

هرچه میجویی بجو اینجا کسی عاشق نشد

 بهر عشقت نازنین اینجا کسی لایق نشد

 

هرچه تنهاتر شدم تنها تورا کم داشتم

درمیان هر قنوت از عشق تو غم داشتم

 

هرچه خوبی کرده ای آقا بدی کردم ولی

ما گداییم و تو مولا آخرین نور علی

 

هرچه میگیری بگیر اما نگیر این اشک را

روضه های حضرت سقای صاحب مشک را

 

موضوعات: ادبیات شعری اهل بیت(ع)  لینک ثابت




هر وقت که کارم زار شد گفتم علی موسی الرضا

چون کارها دشوارشد گفتم علی موسی الرضا

هر وقت دلم بیمار شد گفتم علی موسی الرضا

هر کس رسید در شهر طوس حاجت روا شد از رضا

این عاصی غرق گناه مستوجب لطف و عطا

چندی شدم در حزن وغم از ظلم قوم اشقیا

راهی نمانده از نجات گویم علی موسی الرضا

تنها توئی مشکل گشا مولا علی موسی الرضا

هر در رسیدم من زدم تنها دری مانده بجا

یک دم به من بنما نگاه آقا علی موسی الرضا

حاجت روا بنما مرا آقا علی موسی الرضا

دنیا به چشمم تار شد گفتم علی موسی الرضا

چون لحظه دیدار شد گفتم علی موسی الرضا…

السلام علیک یا علی موسی الرضا

 

موضوعات: ادبیات شعری اهل بیت(ع)  لینک ثابت




وَالشَّمس، همان طلعت نیکوی حسین(ع) است

وَالّیل، سَوادِ گره ی موی حسین(ع) است

 

حاجی ز کجا می طلبی کعبه ی دل را

سوگند به حق ، کعبه ی دل روی حسین(ع) است

 

جنّت که بود رایحه اش ، رایحه ی عشق

اَلحَق که معطّر شده ی بوی حسین(ع) است

 

جبریل امین فخر کنان ، تا أبَدُ الدَّهر

در کنگره ی عرش ، ثنا گوی حسین(ع) است

 

آن رقعه که ثبت است درآن حکم شفاعت

از روز ازل بسته به بازوی حسین(ع) است

 

خود را مزن ای شیعه بدین سو و بدان سو

سویی که بود سوی خدا، سوی حسین(ع) است

 

تاسیس شفا خانه به صحرای بلا کرد

خاکی که کند معجزه ، داروی حسین(ع) است

 

نازم به غلامی که به هنگام شهادت

از لطف،سرش بر روی زانوی حسین(ع) است

 

موضوعات: ادبیات شعری اهل بیت(ع)  لینک ثابت




دست حیدر رفت بالا ، عرشیان دلباختند

از شعف در عرش اعلا حیدریه ساختند

 

دست حیدر رفت بالا ؛ چون غلامان اسیر

حضرت جبریل گفتا : یا علی انت الامیر

 

دست حیدر رفت بالا تا که دین کامل شود

آنچه که میخواست احمد عاقبت حاصل شود

 

دست حیدر رفت بالا ، بانگی آمد : ای رسول

سعیکم مشکور ، حالا حج تو گشته قبول

 

دست حیدر رفت بالا ، حاجیان همت کنید

یا علی گویید ، فورا با علی بیعت کنید

 

دست حیدر رفت بالا کینه ها ابراز شد

از همانجا دشمنی با مرتضی آغاز شد

 

دست حیدر رفت بالا دشمنی، دشمن آشکار شد

دست مظلوم مدینه بین کوچه بسته شد

 

دست حیدر رفت بالا حرمت مولا شکست

پشت درب خانه ، ملعون ، سینه ی زهرا شکست

 

دست حیدر رفت بالا ،با دلی زار و غمین

بعد زهرا سالها شد مرتضی خانه نشین

 

دست حیدر رفت بالا ،در مدینه مجتبی

آن عزیز فاطمه شد کشته ی زهر جفا

 

دست حیدر رفت بالا ،از لجاجت با علی

اربا اربا شد علی ابن حسین ابن علی

 

دست حیدر رفت بالا ، دست سقا شد قلم

در کنار علقه شد واژگون صاحب علم

دست حیدر رفت بالا ، قاسم گل پیرهن

از فرس افتاد ،له شد پیکر ابن الحسن

 

دست حیدر رفت بالا ،نیزه ها آمد فرود

هیچکس در قتلگه فکر دل زینب نبود ..

 

 

موضوعات: ادبیات شعری اهل بیت(ع)  لینک ثابت




حسيـــــن جان هرگز گره ام از علمت واشدنے نيست

 

غير از تو كسے در دل من جاشدنے نيست

 

بايد تو به چشمم بدهے اشك و گرنه

 

اين چشمه ے خشكيده كه دريا شدنے نيست

 

بايد كه دمے مرثيه خوانت شده باشد

 

ورنه دم عيسے كه مسيحا شدنے نيست

 

از نوكر بد هم كه بپرسيد بگويد

 

ارباب به خوبى تو پيدا شدنــــے نيست..

 

موضوعات: ادبیات شعری اهل بیت(ع)  لینک ثابت
1 3 4 5 6