✿مدرسه علمیه جوادالائمه آبدانان استان ایلام✿
 
 

✿جــــوادالائــــــمه آبــــــــدانـــــان✿


حدیث موضوعی





اوقات شرعی


روزشمار فاطمیه


جستجو


آخرین نظرات
  • مازیار در ​در مسجد و در کعبه به دنبال چه هستی؟
  • یا کاشف الکروب  در برگزاری مراسم اربعین همراه با برگزاری نماز ونهار در مدرسه جوادلائمه"ع"خواهران
  • کامبیز در پدرم! کله ی صبح است! برو! داد نزن!
  • یا کاشف الکروب  در با پدر ومادر چگونه رفتار کنیم
  • یا کاشف الکروب  در نحوه شهادت شهید خرازی
  • یا کاشف الکروب  در عید غدیر از دیدگاه شیعیان
  • فرمانده در خیلی نگو من گناهکارم
  • شاهمرادی  در حدیث روز
  • گل نرگس  در جلب محبت ومعیت خدا باعدالت
  • گل نرگس  در جلب محبت ومعیت خدا باعدالت
  • فاطمه در ‌طریقه ختم دعــای مشــلول
  • سياحي‌  در حدیث
  •  در حدیث
  • عابدی  در حدیث
  • عابدی  در حدیث
  • ام المومنین  در توصیه های استاد دولابی برای زندگی..
  • عابدی  در حدیث
  • مژگان در پدرم! کله ی صبح است! برو! داد نزن!
  • گل نرگس  در حدیث روز
  • زكي زاده  در در تقوا وپرهیز از گناه..



آمار
  • امروز: 940
  • دیروز: 694
  • 7 روز قبل: 4969
  • 1 ماه قبل: 18248
  • کل بازدیدها: 779182

 



بار الهے …..
مهربانیت
همانند
امواج دریا
پے در پے
ساحل وجودم را در بر مےگیرد ….
وبه دست قدرت تو …..
تمام تیرهاے بلا شکستہـ مے شود …
تو هر زمان با من ودر کنار من بوده ایے….
ومن در “گهواره ے” محبتت چه آسوده آرام گرفتہـ ام …..

پس ای “خداے “مهربانم …

به ذکر نام زیبایت ….
ونیایش لحظہـ هایت….
وجود زمینیم را ملکوتے گردان ….
تا آنچہـ تو میخواهے باشم ….

واز آنچہـ من هستم” رها” شوم ….
که تو …بے نیاز و من” غرق” نیازم ….

 

موضوعات: مناجات نامه  لینک ثابت




 

در زبان عامه مردم مرسوم است که می گویند شب عاشورا شب عزیزی است!!
از این کلمه اجتناب کنید .

شبی که در فردای آن اولیای خدا رابه خاک و خون می کشند چطور می شود گفت شب عزیز؟!
بگویید شب بزرگی است. شبی است که عظمت این ماجرا از عقول ما خارج است. این نهضت ، نهضت بسیار بزرگی بوده که اگر نبود دیگر اثری از لااله الا الله باقی نمانده بود.

بدانید کتب ما ، علمای ما و دانشمندان ما همه از برکت نهضت امام حسین علیه السلام است.
یزید می خواست با کشتن سیدالشهدا در دانشگاه دین را ببندند ولی امام حسین (علیه السلام) با خون خود و عزیزانش این در را بازکردند.

در فضای خفقان مدینه فردی می گوید رفتم خدمت سیدالساجدین(علیه السلام) عرض کردم : یابن رسول الله کیف اصبحت؟چگونه صبح کردید؟

جواب خیلی تلخ است .برای این جمله امام سجاد باید خون گریست.
حضرت فرمودند :« اصبحنا خائفین برسول الله…
صبح کردیم در حالی که به خاطر انتساب به رسول خدا امنیت نداریم… ولی بقیه مسلمین در امنیت به سر می برند»

انتساب به پیامبر مثل گناه بوده. اما در آن اختناق مدینه حضرت نهضت علمی به راه انداختند و این نهضت را به حضرت باقر(علیه السلام) سپردند.

پس از شهادت امام باقر(علیه السلام) مدرسه به دست امام صادق (علیه السلام) افتاد. آوازه علمی امام صادق در عالم پیچید به نحوی که از سراسر جهان برای کسب علم خدمت ایشان می رسیدند.
  این مدرسه از عجایب علمی عالم است، مدرسه امام صادق(علیه السلام) جامع همه علوم بود. فلاسفه ، عرفا ، فقها ، کلامیون همه و همه گمشده خود را در این نهضت علمی امام صادق(علیه السلام) می یافتند.
پس از امام صادق نیز بقیه ائمه به سهم خود در گسترش این نهضت تلاش کردند تا رسید به عصر ما که شیخ طوسی حوزه نجف را پایه گذاری می کند.

نجفی که قاضی و بهجت پرورش داده است. اینها بزرگانی بودند که لُب اسلام را فهمیدند. امثال سید مهدی بحرالعلوم ، کاشف الغطا ، شیخ انصاری .

همه این برکات و معارف ثمره نهضت حضرت سید الشهدا بوده است. چقدر مدیون ابا عبدالله هستیم. هیچ کاری از دست ما جز همین گریه و عزادرای برنمی آید. خدا انشا الله به ما توفیق بدهد تا حد توانمان به این معارف عمل کنیم.

 در زیارت اربعین داریم که می فرماید : امام حسین علیه السلام جان در کف نهاد که بندگان خدا را از جهالت و گمراهی نجات بدهد.

 از فرمایشات استاد فاطمی نیا

موضوعات: فرهنگی- اجتماعی - مذهبی  لینک ثابت




یکی از مهترین پیامهای فراموش شده ی عاشورا:
خیلی جالبه شب عاشورا امام حسین به یارانش فرمود:
هر کس از شما حق الناسی به گردن دارد برود…
او به جهانیان فهماند که حتی کشته شدن در کربلا هم از بین برنده ی حق الناس نیست…
در عجبم از کسانی که هزاران گناه می کنند و معتقدند یک قطره اشک بر حسین ضامن بهشت آنهاست…

  دکتر چمران

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




امام حسین را بشناسیم

بسم الله الرحمن الرحیم

حسین بن علی

نقش= سومین امام شیعیان
نام= حسین بن علی
کنیه = اباعبدالله
لقب(ها) = ثارالله، سیدالشهداء، سید شبابِ اهلِ الجنه، الرشید، الطیب، السید، السبط
زادروز = ۳ شعبان ۴ (قمری)
زادگاه = مدینه
درگذشت = ۱۰ محرم ۶۱ (قمری)
۲۰ مهر ۵۹
مدفن = حرم امام حسین، کربلا، عراق
پدر = علی
مادر = فاطمه
همسر(ان) = شهربانو، رباب دختر امرء القیس، ام‌الرباب، ام لیلا، ام اسحاق بن طلحه
فرزند(ان) = علی بن حسین، علی‌اکبر، علی‌اصغر، رقیه، فاطمه صغری، سکینه

طول عمر =
پیش از امامت ۴۶ سال
(سال ۴ تا ۵۰ قمری)

دوران امامت = ۱۱ سال
(سال ۵۰ تا ۶۱ قمری)

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




#پای_درس_استاد

 

 یکی از بزرگان ما وقتی خانواده‌اش از او #کفش خواسته بود و گفته بود: آقا به مشهد می‌روی یک قندره(کفش) برای ما بگیر. ایشان نه، گفته بود؛ رفته بود مشهد، کفش را خریده بود و برگشته بود. بعد گفته گفته بود: حالا دیگر می‌روم #زیارت!

  یعنی آن چیزی که فعلاً مرا #حرکت می‌دهد، زیارت ثامن الحجج(علیه‌السلام) است. نمی‌خواستم کفش خریدن تو هم #داخل زیارت من باشد.

#آیت_الله_حق‌شناس_رحمةالله‌علیه
#مواعظ
#جلد_اول

 

موضوعات: سخن بزرگان  لینک ثابت




#چشم_آیت_الله_بهجت :

 
حجت‌الاسلام علی بهجت می گوید: بنده پس از رحلت پدرم متوجه خیلی از این قضایا شدم. در روز دوم ختم پدرم یکی از علما که الآن فوت کرده و پسر مرحوم آقا سید جمال گلپایگانی بود، به من اشاره کرد که نزدیکش بروم. ایشان روی ویلچری نشسته بود و کنار گوش من گفت: من 60 سال پیش در نجف که بودم، آقای قوچانی که با پدر شما نزدیک بود و از اسرار او اطلاع داشت و ارتباط خوبی با استاد آیت الله بهجت نیز داشت، به من چیزی گفت.
 
وی ادامه داد: او گفت سر اینکه آقای بهجت از همه هم کلاسی‌هایش ممتاز شد، یک چیز بود و آن این بود که آقای بهجت از کودکی و سالها قبل از بلوغ خود در اثر عبادت، چشمش معصیت را می‌دید و مرتکب نمی‌شد. لذا دوران کودکی را با پاکی گذراند و بعد از دوران کودکی هم همین طور گذشت.گناه او را سنگین و چرک و آلوده نکرد. در مدارج ترقی که دیگران باید پله پله بالا بروند، ایشان چون پاک و سبک بود پرواز می‌کرد.

بهجت ادامه داد: پدرم هم در صحبت‌هایش داشت که گناه را کوچکش را هم نباید کوچک بشماری. همیشه می‌گفت اگر در بالاترین حد ترقی باشی و ببینی کودکی آجری جلوی پای نابینایی می‌گذارد تا او زمین بخورد و کودک بخندد و تو فقط یک لبخند زدی، همین کافی است تا تو را با مغز از آن بالا به پایین اندازد.

وی تأکید کرد: این صحبت پسر آقای سید جمال گلپایگانی خیلی به ما کمک کرد و اطلاعات ما را به هم دوخت و وصل کرد. من همیشه طلب مغفرت برای ایشان می‌کنم. بنده بارها از پدرم شنیده بودم و خیلی دیگر از شاگردان ایشان نیز شنیده بودند که پدرم می‌گفت کسی را می‌شناسم که خداوند توفیق معصیت از کودکی به او نداد. هربار معصیت پیش می‌آمد، خداوند یک طور منصرفش می‌کرد.

حجت‌الاسلام علی بهجت در پایان گفت‌وگوی خود اظهار داشت: هیچ وقت پدرم «من» نمی‌گفت و همیشه همه عنوان‌ها و برچسب‌ها و من‌ها را پاک می‌کرد. بسیاری از مطالب را با عنوان سوم شخص می‌گفت و خیلی‌ها می‌گفتند خود آقاست. و من باور نمی‌کردم و دنبال دلیل بودم. او هم که هیچ اقراری نمی‌کرد و من بعدها فهمیدم.

  نا گفته های آیت الله بهجت

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت





 

۱. می‌توانید برای مدت معین مثلاً چهل روز برای گنجشک‌ها غذا بریزید.

۲. می‌توانید مانده غذایتان را برای گربه‌ها بگذارید. اینطوری هم شکم این حیوانات زبان بسته را سیر می‌کنید و هم رفتگر بابت پاره شدن پاکت زباله اذیت نمی‌شود.

۳. می‌توانید تا چهل روز گفتار نیک داشته باشید. خود به خود کردار نیک هم می‌آید.

۴. می‌توانید تا مدت مشخص دروغ نگویید و در جواب سوالاتی که نمی‌دانید، سکوت کنید، لبخند بزنید یا بگویید نمی‌دانم.
 
۵. می‌توانید چند هسته میوه در باغچه خانه یا خیابان بکارید و تا سبز شدن آن، از او نگهداری کنید.

۶. می‌توانید موضوع خاصی را به دیگران آموزش دهید، کسب درآمد، صنایع دستی، رموز موفقیت یا چیزی که زندگی آنها را بهبود ببخشد.

۷. می‌توانید کتابی مفید را ترجمه کنید و به رایگان در اینترنت از طریق سایتها یا گروهای مرتبط نشر دهید.

۸. می‌توانید یک سال خرج تحصیل یک کودک را به عهده بگیرید.

۹. می‌توانید نذر کنید هزینه داروی تهیدستی رو بدهید.
 
۱۰. می‌توانید نذر کنید چند نهال بکارید.

۱۱. می‌توانید نذر کنید یک ماه بدون عجله رانندگی کنید و هنگام رانندگی ناسزا نگویید.

۱۲. می‌توانید به بقالی یا سوپرمارکت محله برید و بدهی‌های افراد ناتوان را پرداخت کنید.

۱۵. می‌توانی هر جا چراغ روشن اضافه دیدید آن را خاموش‌کنید.

۱۶. می‌توانید هنگام خریدهای کوچک از دریافت نایلون از خواربارفروشی‌ها خودداری کنید.
 
۱۷. می‌توانید چند گاهی از فرستادن شایعات و خرافات در محیط‌های مجازی خودداری کنید.

۱۸. می‌توانید بخشی از زمان خود را به‌جای گشت زنی در دنیای مجازی صرف کودکان خود کنید.

۱۹. می‌توانید کتاب‌های بلااستفاده در خانه را به کتابخانه محل کار یا خانه هدیه دهید.

۲۰. می‌توانید با پخش این پیام دیگران را به دگرگونی فراخوانی کنید.

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




 

خدایا
شاهدی که راضیم به رضایت ، تسلیم خواسته ی توام ،
من آنی را میخواهم که تو به آن رضا هستی نه خودم ، ایمان دارم مطلوب تو ، بهترین خواهد بود
فقط از تو یک صبر طلب میکنم صبری که در سایه ی آن به منزل آرامش برسم
دلم به مهربانیت قرص است
به تمام آن لحظات آخری ، که تو به داد دلم رسیدی و نامش را شانس گذاشتم .
برس به داد دل این مضطر تنها

 

 

موضوعات: مناجات نامه  لینک ثابت




” پروفسور حسابي “

زنده بودن حرکتی است افقی
از گهواره تا گور ……
اما زندگی کردن حرکتی است عمودی
از فرش تا عرش……
زندگی یک تداوم بی نهایت اکنون هاست.
ماموریت ما در زندگی
“بی مشکل زیستن ” نیست
“با انگیزه زیستن است
“سلطان دلها"باش
اما دل نشکن.
بگذار همه عاشقت باشن
اما تو عاشق یک نفر باش
پله بساز اما از کسی بالا نرو
دورت راشلوغ کن
اما در شلوغی ها خودت را گم نکن
“طلا” باش اما خاکی

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




 

مردی ﺑﺎ ﺩﻭﭼﺮﺧﻪ ﺑﻪ ﺧﻂ ﻣﺮﺯﯼ ﻣﯽﺭﺳﺪ . ﺍﻭ ﺩﻭ ﮐﯿﺴﻪ ﺑﺰﺭﮒ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺧﻮﺩ ﺩﺍﺭﺩ .
ﻣﺄﻣﻮﺭ ﻣﺮﺯﯼ ﻣﯽﭘﺮﺳﺪ : ‏« ﺩﺭ ﮐﯿﺴﻪ ﻫﺎ ﭼﻪ ﺩﺍﺭﯼ؟ »
ﺍﻭ ﻣﯽﮔﻮﯾﺪ : ‏« ﺷﻦ .»
ﻣﺄﻣﻮﺭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﻭﭼﺮﺧﻪ ﭘﯿﺎﺩﻩ ﻣﯽﮐﻨﺪ ﻭ ﭼﻮﻥ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻣﺸﮑﻮﮎ ﺑﻮﺩ،
ﯾﮏ ﺷﺒﺎﻧﻪ ﺭﻭﺯ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﺎﺯﺩﺍﺷﺖ ﻣﯽﮐﻨﺪ .
ﻭﻟﯽ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺑﺎﺯﺭﺳﯽ ﻓﺮﺍﻭﺍﻥ،
ﻭﺍﻗﻌﺎً ﺟﺰ ﺷﻦ ﭼﯿﺰ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﻧﻤﯽﯾﺎﺑﺪ .
ﺑﻨﺎﺑﺮﺍﯾﻦ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺍﺟﺎﺯﻩ ﻋﺒﻮﺭ ﻣﯽﺩﻫﺪ .
ﻫﻔﺘﻪ ﺑﻌﺪ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺳﺮ ﻭ ﮐﻠﻪ ﻫﻤﺎﻥ ﺷﺨﺺ ﭘﯿﺪﺍ ﻣﯽﺷﻮﺩ ﻭ ﻣﺸﮑﻮﮎ ﺑﻮﺩﻥ ﻭ ﺑﻘﯿﻪ ﻣﺎﺟﺮﺍ .
ﺍﯾﻦ ﻣﻮﺿﻮﻉ ﺑﻪ ﻣﺪﺕ ﺳﻪ ﺳﺎﻝ ﻫﺮ ﻫﻔﺘﻪ ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺗﮑﺮﺍﺭ ﻣﯽﺷﻮﺩ ﻭ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻣﺮﺩ ﺩﯾﮕﺮ ﺩﺭ ﻣﺮﺯ ﺩﯾﺪﻩ ﻧﻤﯽﺷﻮﺩ .
ﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﺁﻥ ﻣﺄﻣﻮﺭ ﺩﺭ ﺷﻬﺮ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻣﯽﺑﯿﻨﺪ ﻭ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺳﻼﻡ ﻭ ﺍﺣﻮﺍﻝﭘﺮﺳﯽ، ﺑﻪ ﺍﻭ ﻣﯽﮔﻮﯾﺪ :
‏« ﻣﻦ ﻫﻨﻮﺯ ﻫﻢ ﺑﻪ ﺗﻮ ﻣﺸﮑﻮﮐﻢ ﻭ ﻣﯽﺩﺍﻧﻢ ﮐﻪ ﺩﺭ ﮐﺎﺭ ﻗﺎﭼﺎﻕ ﺑﻮﺩﯼ . ﺭﺍﺳﺘﺶ ﺭﺍ ﺑﮕﻮ ﭼﻪ ﭼﯿﺰﯼ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻣﺮﺯ ﺭﺩ ﻣﯽﮐﺮﺩﯼ؟ »
ﻣﺮﺩ ﻣﯽﮔﻮﯾﺪ : ‏« ﺩﻭﭼﺮﺧﻪ !!!»
  ﮔﺎﻫﯽ ﻭﻗﺖﻫﺎ ﻣﻮﺿﻮﻋﺎﺕ ﻓﺮﻋﯽ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﮐﻠﯽ ﺍﺯ ﻣﻮﺿﻮﻋﺎﺕ ﺍﺻﻠﯽ ﻏﺎﻓﻞ ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




 

 امام_خمینی (ره) دربستر بیماری روزهای واپسبن عمرشان می‎خواستند بخوابند به من فرمودند: اگر خوابیدم برای اول وقت نماز صدایم بزن گفتم: چشم

دیدم اول وقت شد و امام خوابیده‎اند حیفم آمد صدای شان بزنم ـ عمل جراحی، سرم به دست، گفتم صدای شان نزنم بهتر است.

چند دقیقه‎ای از اذان گذشت و امام چشم‌هایشان را باز کردند.

گفتند:‌ وقت شده؟
گفتم: بله.
امام فرمودند: چرا صدایم نزدی؟
گفتم: ده دقیقه بیش تر وقت نگذشته است.
گفتند: مگر من به شما نگفتم

امام سپس فرزندشان را صدا زدند که «احمد بیا». فرمودند: ناراحتم، از اول عمرم تا حالا نمازم را اول وقت خوانده‎ام چرا الان که پایم لب‎ گور است، ده دقیقه تأخیر افتد.

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




 

  آیت الله مجتهدی تهرانی(ره):

همان طور که در سر چهار راه وقتی چراغ قرمز می شود، ترمز می کنید، دین هم چراغ قرمز دارد، چراغ قرمز دین، کارهای حرام است، یعنی وقتی به کار حرامی رسیدی، ترمز کن و چراغ سبز دین هم کارهای حلال است.

  حال کسانی که برای چراغ قرمز ترمز می کنند، دو جور هستند:

  یک دسته از ترس جریمه شدن ترمز می کنند، که این ترمز کردنشان خیلی چنگی به دل نمی زند،

  اما عده ای هم برای احترام گذاشتن به قانون ترمز می کنند که این مهم است.

 حال ما هم اگر از ترس جهنم نماز بخوانیم، این نماز خواندنمان زیاد چنگی به دل نمی زند؛ یعنی اگر به این خاطر صبح ها بلند مےشوی و نماز مےخوانی که به جهنم نروی، این نماز خواندن زیاد دلچسب نیست،

  اما اگر به تو بگویند: «اگر نماز صبح هم نخوانی به جهنم نمےروی» اما باز بلند شوی و نماز بخوانی، این خوب است.

  امیرالمومنین علی(ع) در مناجات های شان مےفرمودند: «خدایا عبادت من به خاطر ترس از جهنم و یا به طمع بهشت نیست، و لکن من تو را شایسته عبادت دیدم و به این خاطر عبادتت می کنم.»

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت





كدام نقطه ی این خاك زیر پای تو نیست
كدام پاره ی خورشید آشنای تو نیست
بگو كدام نسیم شكفته در وادی است
كه ذهنش آینه بندانی از صفای تو نیست
كدام جاده ، بگو ، می رساندم تا تو
كدام سوی افق را نشان جای تو نیست
منم كه گمشده ام ای عزیز پیدایم
منم كه هر نفسم گریه ای برای تو نیست
امید شیعه ! چرا از سفر نمی آیی
كه زخم كهنه ی ما را به جز دوای تو نیست
زمین به ماتم غیرت نشسته است آقا
چرا به بام جهان بیرق لوای تو نیست
در انتظار تو این جان به تنگ آمده است
بیا بیا كه به سرها به جز هوای تو نیست
اللهم عجل لولیک الفرج 

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت





مردی از شهر قم به بغداد آمد و اموال و هدیه های بسیاری از مردم برای حضرت مهدی علیه السلام آورد تا بوسیله دومین نایب خاص
آن بزگوار «جناب محمد بن عثمان» به او تقدیم دارد.

هنگامی كه اموال را تسلیم كرد، جناب محمد بن عثمان گفت، «گویی چیز دیگری هم بوده است كه اینك در میان این اموال و اشیاء
موجود نیست، پس آن كجاست؟» آن مرد گفت: «سرورم! هرچه بود تقدیم داشتم دیگر چیزی نزد من نمانده است.»

«محمد بن عثمان» گفت: «چرا، چیزی مانده است، برو و آنچه به همراهت بوده است مورد بازدید قرار ده،شاید در میان آنها
باشد.»

آن مرد رفت و در میان بقیه اثاث و اشیا را جستجو كرد و بسیار اندیشید، اما چیزی نیافت و ناراحت بازگشت و گفت: «چیزی نزد
من نمانده است.»

جناب محمد بن عثمان گفت: «به شما می گویم، دو لباس مخصوص سودانی كه فلان مرد به شما داد بیاوری، كجا است؟»

آن مرد آن دو پیراهن را به یاد آورد و گفت:«آری! درست است اما نمی دانم آنها را كجا گذاشته ام.»

رفت و جستجوی خویش را برای یافتن آن دو پیراهن از سر گرفت، اما پیدا نكرد. بازگشت و گفت: «سرورم! نیافتم.»

محمد بن عثمان گفت: «بسوی فلان مردی كه دو كیسه جنس برای او بردی، برو، یكی از آن بسته ها را بگشا، پیراهنها را در درون
آن خواهی یافت.»

آن مرد دچار بهت و حیرت شد و رفت و یكی از كیسه ها را گشود دو پیراهن را در میان آنها یافت و آورد.

[1] غیبت شیخ طوسی، ص 179 و بحارالانوار، ج 51، ص 316.
 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت





زن جوانی پیش مادر خود میرود و از مشکلات زندگی خود برای او میگوید و اینکه او از تلاش وجنگ مداوم برای حل کردن مشکلاتش خسته شده است‌.
مادرش او را به آشپزخانه برد و بدون آنکه چیزی بگوید سه تا کتری را آب کرد و گذاشت که بجوشد .سپس توی اولی هویچ ریخت در دومی تخم مرغ ودر سومی دانه های قهوه.
بعداز 20 دقیقه که اب کاملا جوشیده بود گاز هارا خاموش کرد!
اول هویچ هارا در ظرفی گذاشت ٬ سپس تخم مرغ هارا هم در ظرف گذاشت وقهوه راهم در ظرفی ریخت و جلوی دخترش گذاشت سپس از دخترش پرسید که چه میبینی؟
او پاسخ داد:هویچ٬تخم مرغ٬قهوه. مادر از او خواست که هویچ هارا لمس کند وبگوید که چگونه اند ؟! او اینکار را کردو گفت: نرم اند۰ بعد از او خواست تخم مرغ هارا بشکند ٬ بعداز اینکه پوسته آن را جدا کرد ٬ تخم مرغ سفت شده را دید و در آخر از او خواست که قهوه را بچشد .
دختر از مادرش پرسید که: مفهوم اینها چیست؟
مادر به او پاسخ داد: هرسه این مواد در شرایط سخت و یکسان بوده است ٬ آب جوشان٬ اما هرکدام عکس العمل متفاوتی نشان داده اند.هویچ در ابتدا بسیار سخت ومحکم به نظر میرسد اماوقتی در آب جوشان قرار گرفت به راحتی نرم و ضعیف شد.تخم مرغ که در ابتدا شکننده بود و پوسته بیرونی آن از مایع درونی آن محافظت میکرد٬وقتی در آب جوش قرار گرفت مایع درونی آن سفت و محکم شد‌.
دانه های قهوه که یکتا بودند٬بعد از قرار گرفتن در آب جوشان٬آب را تغییر دادند.
مادر از دخترش پرسید:تو کدام یک ازین مواد هستی؟وقتی شرایط بد وسختی پیش می آیدتو چگونه عمل میکنی؟تو هویچ٬تخم مرغ یا دانه های قهوه هستی؟به این فکر کن که من چه هستم؟آیا من هویچ هستم که به نظر محکم می آیم٬ اما در سختی ها خم میشوم و مقاومت خود را از دست میدهم ؟ آیا من تخم مرغ هستم که با یک قلب نرم شروع میکند اما با حرارت محکم میشود؟
یا من دانه قهوه هستم که آب داغ را تغییر داد؟ وقتی آب داغ شد آن دانه بوی خوش وطعم دلپذیری را آزاد کرد. اگر تو مانند دانه های قهوه باشی هرچه شرایط بدتر میشوند تو بهتر میشوی وشرایط را به نفع خودت تغییر می دهی.

 

موضوعات: داستان آموزنده  لینک ثابت




خدایی كه
میخواهیم به او توكل
كنیم چهار ویژگ دارد:

 از نیاز تو آگاه است
 بخل ندارد
 جهت برآوردن نیازت قادر است
 به تو محبت دارد

پس از همین حالا
“توكل بر خدا كن”

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




 

بعضی آدمها ،
انگار چوب خشک اند…
تا عصبانی می شوند، آتش میگیرند،
و همه جا را دود آلود میکنند،
همه جا را تیره و تار میکنند،
اشک آدم را جاری می کنند.
ولی بعضیها این طور نیستند؛
مثل عودند…
وقتی یک حرف میزنی که ناراحت میشوند و آتش میگیرند،
بوی جوانمردی و انصاف میدهند ،
و هرگز نامردی نمیکنند.
این است که
*هر کس را میخواهی بشناسی، در وقت عصبانیت، در وقت خشم بشناس.

موضوعات: حرفهای قشنگ  لینک ثابت




ﭘﺮﺳﯿﺪﻡ: ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺭﺍﻩ ﺗﺮﺑﯿﺖ ﮐﺮﺩﻥ ﭼﯿﺴﺖ؟
ﮔﻔﺖ : ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻣﺜﻞ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﻫﻤﺴﺎﯾﻪ ﺑﺰﺭﮒ ﮐﻦ !
ﮔﻔﺘﻢ: ﭼﮕﻮﻧﻪ؟
ﮔﻔﺖ : ﻭﻗﺘﯽ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﻫﻤﺴﺎﯾﻪ ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻪ ﺗﻮ ﻣﯿﻬﻤﺎﻥ ﺍﺳﺖ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﻣﯿﮕﺬﺍﺭﯼ،
ﺣﺎﻟﺶ ﺭﺍ ﻣﯿﭙﺮﺳﯽ،
ﻭﻗﺘﯽ ﺍﺯ ﻣﺪﺭﺳﻪ ﺑﺮﮔﺸﺖ ﺍﺑﺘﺪﺍ ﺳﺮﺍﻍ ﮐﯿﻒ ﻭ ﻧﻤﺮﺍﺕ ﺍﻭ ﻧﻤﯿﺮﻭﯼ،
ﺩﺭ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﺑﺎ ﻧﻮﻉ ﻏﺬﺍ ﻧﻈﺮﺵ ﺭﺍ ﻣﯿﭙﺮﺳﯽ،
ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺯﻣﺎﻥ ﺧﻮﺍﺑﯿﺪﻥ ﺑﺎ ﺍﻭ ﻣﺸﻮﺭﺕ ﻣﯿﮑﻨﯽ،
ﻧﻈﺮ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺧﯿﻠﯽ ﺍﺯ ﻣﻮﺍﻗﻊ ﺟﻮﯾﺎ ﻣﯿﺸﻮﯼ،
ﻧﺰﺩ ﺍﻭ ﺑﺎ ﻫﻤﺴﺮﺕ ﺩﻋﻮﺍ ﻧﻤﯿﮑﻨﯽ،
ﺑﺪﺍﻥ ﮐﻪ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺗﻮ ﻭ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﻫﻤﺴﺎﯾﻪ ﻫﺮ ﺩﻭ ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻪ
ﺗﻮ ﻣﯿﻬﻤﺎﻥ ﻫﺴﺘﻨﺪ . ﯾﮑﯽ ﭼﻨﺪ ﺭﻭﺯ ﻭ ﺁﻥ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﭼﻨﺪ ﺳﺎﻝ .
ﻓﻘﻂ ﮐﺎﻓﯽ ﺍﺳﺖ ﺑﺪﺍﻧﯽ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ، ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﻣﯽ ﺁﻓﺮﯾﻨﺪ ﻧﻪ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﻣﺎﻟﮑﯿﺖ
 

موضوعات: اخلاقی و تربیتی, خانواده  لینک ثابت




مار را چگونه باید نوشت؟ 

روستایی بود دور افتاده که مردم ساده دل و بی سوادي در آن سکونت داشتند. مردي شیاد از ساده لوحی آنان استفاده کرده و بر آنان به نوعی حکومت می کرد .
برحسب اتفاق گذر یک معلم به آن روستا افتاد و متوجه دغلکاری های شیاد شد و او را نصیحت کرد که از اغفال مردم دست بردارد و گرنه او را رسوا می کند .
اما مرد شیاد نپذیرفت. بعد از اتمام حجت معلم با مردم روستا از فریبکاري هاي شیاد سخن گفت و نسبت به حقه های او هشدار داد بعد از
کلی مشاجره بین معلم و شیاد قرار بر این شد که فردا در میدان روستا معلم و مرد شیاد مسابقه بدهند تا معلوم شود کدامیک با سواد و کدامیک بی سواد هستند. در روز موعود همه مردم روستا در میدان ده گرد آمده بودند تا ببینند آخر کار، چه می شود.
شیاد به معلم گفت: بنویس “مار” معلم نوشت: مار نوبت شیاد که رسید شکل مار را روي خاك کشید. و به مردم گفت: شما خود قضاوت کنید
کدامیک از اینها مار است؟ مردم که سواد نداشتند متوجه نوشته مار نشدند اما همه شکل مار را شناختند و به جان معلم افتادند تا می توانستند او را کتک زدند و از روستا بیرون راندند .

اگر می خواهیم بر دیگران تأثیر بگذاریم یا آنها را با خود همراه کنیم ، بهتر است با زبان، رویکرد و نگرش خود آنها، با آنها سخن گفته و رفتار کنیم .
همیشه نمی توانیم با اصول و چارچوب فکري خود دیگران را مدیریت کنیم. باید افکار و مقاصد خود را به زبان فرهنگ، نگرش، اعتقادات، آداب و رسوم و پیشینه آنان ترجمه
کرد و به آنها داد .

 

موضوعات: داستان آموزنده  لینک ثابت




 

ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ ﮐﻦ ﺑﻪ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﯾﻮﻧﺲ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺯﯾﺮ ﺁﺏ،
ﻧﻮﺡ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺭﻭﯼ ﺁﺏ
ﻭ ﯾﻮﺳﻒ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻗﻌﺮ ﭼﺎﻩ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﺁﺏ ﺣﻔﻆ ﮐﺮﺩ

ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ ﮐﻦ …
ﺑﻪ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﻣﯽﺗﻮﺍﻧﺪ ﺍﺯ ﯾﮏ ﺿﺮﺑﻪ ﻋﺼﺎ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺭﻭﺩ ﻧﯿﻞﻧﻮﺍﺧﺘﻪ ﻣﯽﺷﻮﺩ ﺧﺸﮑﯽ ﻇﺎﻫﺮ ﮐﻨﺪ
ﻭ ﻫﻤﯿﻦ ﻋﺼﺎ ﺩﺭ ﺟﺎﯼ ﺩﯾﮕﺮ ﺑﻪ ﺳﻨﮓ ﺑﺨﻮﺭﺩ ﻭ ﺍﺯ ﺁﻥﺩﻭﺍﺯﺩﻩ ﭼﺸﻤﻪ ﺟﺎﺭﯼ ﺷﻮﺩ .

ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ ﮐﻦ …
ﺑﻪ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﻣﯽﺗﻮﺍﻧﺪ ﻓﺮﻋﻮﻥ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺁﺏ ﻭ ﻗﺎﺭﻭﻥ ﺭﺍ ﺩﺭﺧﺎﮎ ﻏﺮﻕ ﮐﻨﺪ
ﺍﻣﺎ ﺍﺑﺮﺍﻫﯿﻢ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻥ ﺁﺗﺶ ﺳﺎﻟﻢ ﻧﮕﻪ ﺩﺍﺭﺩ؛

اﻋﺘﻤﺎﺩ ﮐﻦ …
ﺑﻪ ﺍﻭ ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ ﮐﻦ ﺗﺎ با آرامش ﺑﻪ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﻫﺎ ﺑﺮﺳﯽ .
 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




 

مرد جوانی کنار نهر آب نشسته بود و غمگین و افسرده به سطح آب زل زده بود. استادی از آنجا می‌گذشت. او را دید و متوجه حالت پریشانش شد و کنارش نشست. مرد جوان وقتی استاد را دید بی اختیار گفت: «عجیب آشفته‌ام و همه چیز زندگی‌ام به هم ریخته است. به شدت نیازمند آرامش هستم و نمی‌دانم این آرامش را کجا پیدا کنم؟"»

استاد برگی از شاخه افتاده روی زمین کند و آن را داخل نهر آب انداخت و گفت: «به این برگ نگاه کن. وقتی داخل آب می‌افتد خود را به جریان آن می‌سپارد و با آن می‌رود.»

سپس استاد سنگی بزرگ را از کنار جوی آب برداشت و داخل نهر انداخت. سنگ به خاطر سنگینی‌اش داخل نهر فرو رفت و در عمق آن کنار بقیه سنگ ها قرار گرفت. استاد گفت: «این سنگ را هم که دیدی. به خاطر سنگینی‌اش توانست بر نیروی جریان آب غلبه کند و در عمق نهر قرار گیرد. حال تو به من بگو آیا آرامش سنگ را می‌خواهی یا آرامش برگ را؟»

مرد جوان مات و متحیر به استاد نگاه کرد و گفت: «اما برگ که آرام نیست. او با هر افت و خیز آب نهر بالا و پائین می‌رود و الان معلوم نیست کجاست!؟ لااقل سنگ می‌داند کجا ایستاده و با وجودی که در بالا و اطرافش آب جریان دارد اما محکم ایستاده و تکان نمی‌خورد. من آرامش سنگ را ترجیح می دهم!»

استاد لبخندی زد و گفت: «پس چرا از جریان‌های مخالف و ناملایمات جاری زندگی‌ات می‌نالی؟ اگر آرامش سنگ را برگزیده‌ای پس تاب ناملایمات را هم داشته باش و محکم هر جایی که هستی آرام و قرار خود را از دست مده.»

استاد این را گفت و بلند شد تا برود. مرد جوان که آرام شده بود نفس عمیقی کشید و از جا برخاست و مسافتی با استاد همراه شد. چند دقیقه که گذشت موقع خداحافظی، مرد جوان از استاد پرسید: «شما اگر جای من بودید آرامش سنگ را انتخاب می‌کردید یا آرامش برگ را؟»

استاد لبخندی زد و گفت: «من در تمام زندگی‌ام، با اطمینان به خالق رودخانه هستی، خودم را به جریان زندگی سپرده‌ام و چون می‌دانم در آغوش رودخانه‌ای هستم که همه ذرات آن نشان از حضور یار دارد از افت و خیزهایش هرگز دل‌آشوب نمی‌شوم. من آرامش برگ را می‌پسندم.»

 

موضوعات: داستان آموزنده  لینک ثابت




شاگردي از استادش در خواست كرد تا او را از خوي خشنش رهايي بدهد. استاد به شاگرد گفت: آن را نشانم بده، بايد جالب باشد.

شاگرد گفت: الان با من نيست تا آن را به شما نشان بدهم. استاد گفت: پس هر وقت كه با تو بود،‌ نزد من بيا.
شاگرد معترضانه گفت: براي من ‌امكان ندارد كه هر وقت با من بود نزد شما بيايم، چون نگرانم كه تا رسيدن من به شما ديگر نباشد.
استاد گفت: پس معلوم مي‌‌شود كه خوي خشن، بخشي از طبيعت تو نيست و در اين صورت از بيرون تو به سراغت مي‌‌‌‌آيد. توصيه مي‌‌‌‌كنم هر وقت به سراغت آمد خود را با چوب بزن تا به درد بيايد و بيرون برود .

 

موضوعات: داستان آموزنده  لینک ثابت




 

 

شخصے در یڪے از مناطق ڪویرے زندگے میڪرد.
چاهے داشت پر از آب زلال . زندگیش بہ راحتے میگذشت . با وجود اینڪہ در چنین منطقہ اے زندگے میڪرد و بقیه اهالی صحرا به علت ڪمبود آب همیشہ دچار مشڪل بودند اما او خیالش راحت بود ڪہ یڪ چاہ آب خشڪ نشدنے دارد.
یڪ روز بہ صورت اتفاقے سنگ ڪوچڪے از دستش داخل آب افتاد صداے سقوط سنگریزہ برایش دلنشین بود اما میترسید ڪہ براے چاہ آب مشڪلے پیش بیاید.
چند روزے گذشت و دلش براے آن صدا تنگ شد از روے ڪنجڪاوے اینبار خودش سنگ ریزہ اے رو داخل چاہ انداخت ڪم ڪم با صداے چاہ انس گرفت و اطمینان داشت با این سنگ ریزہ ها چاہ بہ مشڪلے بر نمیخورد.
مدتے گذشت و ڪار هر روزہ مرد بازے با چاہ بود تا اینڪہ سنگ ریزہ هاے ڪوچڪ روے هم تلمبار شدند و چاہ بستہ شد.
دیگر نہ صدایے از چاہ شنیدہ میشد و نہ آبے در ڪار بود.

 مطمئن باشید تڪرار اشتباهات ڪوچڪ و اصرار بر آنها بہ شڪست بزرگے ختم خواهد شد.

 

موضوعات: داستان آموزنده  لینک ثابت


...


 

می گویند: روزی مولانا ، شمس تبریزی را به خانه اش دعوت کرد.

شمس به خانهٔ جلال الدین رومی رفت و پس از این که وسائل پذیرایی میزبانش را مشاهده کرد از او پرسید: آیا برای من شراب فراهم نموده ای؟

مولانا حیرت زده پرسید: مگر تو شراب خوار هستی؟!

شمس پاسخ داد: بلی.

مولانا: ولی من از این موضوع اطلاع نداشتم!!

ـ حال که فهمیدی برای من شراب مهیا کن.

ـ در این موقع شب، شراب از کجا گیر بیاورم؟!

ـ به یکی از خدمتکارانت بگو برود و تهیه کند.

– با این کار آبرو و حیثیتم بین خُدّام از بین خواهد رفت.

– پس خودت برو و شراب خریداری کن.

- در این شهر همه مرا میشناسند، چگونه به محله نَصاری نشین بروم و شراب بخرم؟!

ـ اگر به من ارادت داری باید وسیله راحتی مرا هم فراهم کنی چون من شب ها بدون شراب نه میتوانم غذا بخورم، نه صحبت کنم و نه بخوابم.

مولوی به دلیل ارادتی که به شمس دارد خرقه ای به دوش می اندازد، شیشه ای بزرگ زیر آن پنهان میکند و به سمت محله نصاری نشین راه می افتد.
تا قبل از ورود او به محله مذکور کسی نسبت به مولوی کنجکاوی نمیکرد اما همین که وارد آنجا شد مردم حیرت کردند و به تعقیب وی پرداختند.

آنها دیدند که مولوی داخل میکده ای شد و شیشه ای شراب خریداری کرد و پس از پنهان نمودن آن ، از میکده خارج شد.

هنوز از محله مسیحیان خارج نشده بود که گروهی از مسلمانان ساکن آنجا، در قفایش به راه افتادند و لحظه به لحظه بر تعدادشان افزوده شد تا این که مولوی به جلوی مسجدی که خودْ امام جماعت آن بود و مردم همه روزه در آن به او اقتدا می کردند رسید.

در این حال یکی از رقیبان مولوی که در جمعیت حضور داشت فریاد زد: “ای مردم! شیخ جلاالدین که هر روز هنگام نماز به او اقتدا میکنید به محله نصاری نشین رفته و شراب خریداری نموده است.”

آن مرد این را گفت و خرقه را از دوش مولوی کشید. چشم مردم به شیشه افتاد.

مرد ادامه داد: “این منافق که ادعای زُهد میکند و به او اقتدا میکنید، اکنون شراب خریداری نموده و با خود به خانه میبرد!”

سپس بر صورت جلاالدین رومی آب دهان انداخت و طوری بر سرش زد که دستار از سرش باز شد و بر گردنش افتاد.

زمانی که مردم این صحنه را دیدند و به ویژه زمانی که مولوی را در حال انفعال و سکوت مشاهده نمودند یقین پیدا کردند که مولوی یک عمر آنها را با لباس زُهد و تقوای دروغین فریب داده و درنتیجه خود را آماده کردند که به او حمله کنند و چه بسا به قتلش رسانند.
در این هنگام شمس از راه رسید و فریاد زد: “ای مردم بی حیا ! شرم نمیکنید که به مردی متدین و فقیه تهمت شرابخواری میزنید، این شیشه که میبینید حاوی سرکه است زیرا که هرروز با غذای خود تناول میکند “

رقیب مولوی فریاد زد: “این سرکه نیست بلکه شراب است”

شمس در شیشه را باز کرد و در کف دست همه ی مردم از جمله آن رقیب قدری از محتویات شیشه ریخت و بر همگان ثابت شد که درون شیشه چیزی جز سرکه نیست.

رقیب مولوی بر سر خود کوبید و خود را به پای مولوی انداخت، دیگران هم دست های او را بوسیدند و متفرق شدند.

آنگاه مولوی از شمس پرسید: برای چه امشب مرا دچار این فاجعه نمودی و مجبورم کردی تا به آبرو و حیثیتم چوب حراج بزنم؟

شمس گفت: برای این که بدانی آنچه که به آن مینازی جز یک سراب نیست، تو فکر میکردی که احترام یک مشت عوام برای تو سرمایه ایست اَبدی، در حالی که خود دیدی، با تصّور یک شیشه شراب همهٔ آن از بین رفت و آب دهان به صورتت انداختند و بر فَرقَت کوبیدند و چه بسا تو را به قتل میرساندند.

این سرمایهٔ تو همین بود که امشب دیدی و در یک لحظه بر باد رفت. پس به چیزی متکی باش که با مرور زمان و تغییر اوضاع از بین نرود.

دنیا همه هیچ و اهل دنیا همه هیچ
ای هیچ برای هیچ با هیچ مپیچ

دانی که پس از مرگ چه باقی ماند
عشق است و محبت است و باقی همه هيچ

 

موضوعات: داستان آموزنده  لینک ثابت




 

وقتى كه نمرود حضرت ابراهيم (عليه السلام) را در آتش انداخت، ملائكه آسمان ها به گريه در آمدند، جبرئيل عرض كرد خدايا! در روى زمين يك نفر تو را پرستش مى كرد و حالا دشمن بر او مسلط شده، خطاب شد من هر وقت بخواهم او را اعانت و يارى مى كنم، ملائكه عرض كردند، پروردگارا پس اذن بده ما به يارى او بشتابيم، از طرف حضرت حق خطاب شد برويد، اگر اذن داد او را يارى كنيد.
ملكى كه موكل آب بود آمد، ملائكه اى كه موكل باد و خاك و آتش بودند آمدند عرض كردند:
اى ابراهيم اجازه بده تو را نجات دهيم و دشمنان تو را هلاك كنيم، حضرت ابراهيم اجازه نداد.
جبرئيل آمد عرض كرد: اى ابراهيم آيا حاجتى دارى؟
حضرت ابراهيم فرمود: حاجتى دارم ولى به تو ندارم.
جبرئيل گفت: به آن كس كه دارى بگو.
حضرت ابراهيم فرمود:
ما كار خود بيار گرامى گذارديم گر زنده سازد یا بكشد راءى راءى اوست .
ارباب حاجتيم و زبان سؤال نيست از حضرت كريم تمنا چه حاجت است
فرمود او خودش از حال من مطلع است غافل نيست ،
افوض امرى الى الله ان الله بصير بالعباد ،
خطاب شد اى آتش بر ابراهيم سرد و سلامت شو .

موضوعات: داستان آموزنده  لینک ثابت




 

حاتم را پرسیدند که :« هرگز از خود کریمتر دیده ای؟»
گفت : بلی، روزی در خانه غلامی یتیم فرود آمدم و او ده گوسفند داشت. فی الحال یک گوسفند بکشت و بپخت و پیش من آورد. مرا قطعه ای از آن خوش آمد ، بخوردم .
گفتم : « والله این بسی خوش بود.»
غلام بیرون رفت و یک یک گوسفندان را می کشت و آن موضع را (آن قسمت ) را می پخت و پیش من می آورد . و من از این موضوع آگاهی نداشتم. چون بیرون آمدم که سوار شوم دیدم که بیرون خانه خون بسیار ریخته است.
پرسیدم که این چیست؟
گفتند : او (غلام) همه گوسفندان خود را بکشت (سربرید) .
او را ملامت کردم که : چرا چنین کردی؟
گفت : سبحان الله ترا چیزی خوش آید که من مالک آن باشم و در آن بخیلی کنم؟
پس حاتم را پرسیدندکه :« تو در مقابله آن چه دادی؟»
گفت : « سیصد شتر سرخ موی و پانصد گوسفند.»
گفتند : « پس تو کریمتر از او باشی! »
گفت : « هیهات ! وی هرچه داشت داده است و من از آن چه داشتم و از بسیاری ثروتم ؛ اندکی بیش ندادم.»

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




 سالروز شهادت امام زین العابدین علیه السلام تسلیت باد

 امام سجّاد عليه السلام :

  المُؤمِنُ مِن دُعائِهِ عَلى ثَلاثٍ : إمّا أن يُدَّخَرَ لَهُ و إمّا أن يُعَجَّلَ لَهُ و إمّا أن يُدفَعَ عَنهُ بَلاءٌ يُريدُ أن يُصيبَهُ

 امام سجّاد عليه السلام :

 مؤمن از دعاى خود يكى از سه نتيجه را مى گيرد :

 يا برايش ذخيره مى شود،

  يا در دنيا برآورده مى شود

 و يا بلايى كه مى خواست به او برسد از او برگردانده مى شود.

 تحف العقول، ص 280

 

موضوعات: روایات  لینک ثابت




زیارت امام حسین علیه السلام و شفاعت در قیامت

▪️مرحوم قطب الدّین راوندی در کتاب خود موسوم به خرائج و جرائح
نقل کرده است:

روزی پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و آله
در محلّی نشسته بود
و اطراف آن بزرگوار، امام علیّ،
حضرت فاطمه، حسن و حسین
علیهم السّلام گرد آمده بودند.

در این هنگام، رسول خدا
صلّی اللّه علیه و آله به ایشان خطاب کرد
و فرمود:
چگونه اید در آن هنگامی که هر یک از شما از یکدیگر جدا و پراکنده گردد؛
و قبر هر یک در گوشه ای از زمین قرار گیرد؟

حسین علیه السّلام لب به سخن گشود و اظهار داشت:
یا رسول اللّه! آیا به مرگ طبیعی
می میریم، یا آن که کشته خواهیم شد؟

حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله در پاسخ فرمود:
ای پسرم! همانا شما مظلومانه کشته خواهید شد.
▪️و سپس افزود:
و ذراری(ذریه وفرزندان) شما در روی زمین پراکنده خواهند شد.

حسین علیه السّلام سؤال نمود:
یا رسول اللّه! چه کسی ما را خواهد کشت؟

حضرت رسول صلوات اللّه علیه در پاسخ فرمود:
شرورترین افراد،
شما رابه قتل می رسانند.

حسین علیه السّلام همچنین سؤال کرد: آیا کسی به زیارت قبور ما خواهد آمد؟

رسول خدا صلّی اله علیه و آله فرمود: آری، عدّه ای از - مردان و زنان - امّت جهت زیارت بر سر قبور شمامی آیند،
و با آمدنشان بر مزار شما، مرا خوشحال می نمایند.

و چون قیامت بر پا شود من در صحرای محشر حاضر خواهم شد، و آنهائی را که
به زیارت قبور شماها آمده باشند شفاعت می کنم؛ و از شداید
و سختی های قیامت نجاتشان
خواهم داد.

 بحارالأنوار: ج 18، ص 120.

 

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




امام حسین علیه السلام
در حال رفتن به کربلا فرمودند :

این دنیا تغییر کرده و منفور شده است ، خوبیهایش رفته ، و باقی نمانده از دنیا مگر ته مانده ای همچون کاسه ای که در ته آن مختصری بماند.

مختصر زندگی بی ارزشی همچون چراگاه خطرناک ، مگر شما مشاهده نمی کنید که به حق عمل نمی کنند و از باطل گریزان نیستند ، باید مومن دل به دیدار پروردگار خود ببندد در حالی که طالب حق است.

من مرگ را جز حیات و زندگی نمی بینم و زنده ماندن با ستمگران را جز بدبختی ، مردم بنده دنیایند و دین بر سر زبانهای آنها آویزان است آن را می چرخانند بر محور زندگی خود ، وقتی به وسیله بلا آزمایش شدند دین داران کم خواهند بود .

 بحارالانوار

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




 هنگامي كه سر امام حسين(ع) بر سر نيزه بود چه آياتی را تلاوت نمودند؟

آنچه كه از تاريخ نقل شده اين است كه سر بريده و مقدس حضرت ابي عبدالله الحسين(ع)
به هنگامي كه در شهر دمشق عبور داده مي شد ، آيه 9 سوره كهف را تلاوت مي كرد:

«ام حسبت ان اصحاب الكهف والرقيم كانوا من آياتنا عجبا؛ آيا پنداشته اي كه ياران آن غار و آن سنگ نبشته از نشانه هاي شگفت ما بوده اند؟»

در روايتي آمده است كه هنگامي كه سر امام حسين(ع) را از درختي آويزان كرده اند، از آن سر صداي خواندن آيه
«سَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ»
شنيده شد.

و در گزارشي ديگر، در دمشق، صداي خواندن «لا قوه الا بالله» و «أَنَّ أَصْحابَ الْكَهْفِ وَ الرَّقِيمِ كانُوا مِنْ آياتِنا عَجَباً» شنيده شد.
زيد بن ارقم وقتي اين صداها را شنيد گفت: اي فرزند پيامبر خدا! كار تو بسيار شگفت است.
  (بحارالانوار، ج 45، ص 304)

  شيخ عباس قمي ، قرائت قرآن توسط سر امام حسين(ع) را به اين صورت آورده است:
قطب راوندي از منهال بن عمرو روايت كرده است كه گفت: به خدا سوگند كه در دمشق بودم، سر مبارك امام حسين(ع) را بر سر نيزه كرده بودند و در پيش روي آن كسي سوره كهف مي خواند. چون به اين آيه رسيد:
«أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحابَ الْكَهْفِ وَ الرَّقِيمِ كانُوا مِنْ آياتِنا عَجَباً» به قدرت خدا سر مقدس سيد الشهداء(ع) به سخن درآمد و به زبان فصيح گويا، گفت:

امر من از قصه اصحاب كهف
عجيب تر است.

  (منتهي الآمال، ج 1، ص 783)

 
 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت






آیا مردم گمان کردند که آنان رها می شوند تا بگویند ایمان آوردیم و آن ها (به وسیله عمل) آزمایش نخواهند شد؟! 

(سوره عنکبوت  آیه 2)

ایمان تنها به اقرار زبانی نیست، و بر زبان آوردن آن، تنها بخشی از ایمان است؛
معرفت قلبی و عمل کردن به آن نیز لازم است، تا مومن به ایمان واقعی دست یابد.

امام علی (ع) در توصیف مراتب ایمان فرموده اند

«ايمان، معرفت است از روى دل، اقرار است به زبان و عمل است به ارکان (اعضا و جوارح ).»

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




 

زاهدی مهمان پادشاه شد، چون به طعام بنشستند کمتر از آن خورد که ارادت او بود و چون به نماز برخاستند بيش از آن کرد که عادت او تا ظن صلاحيت در حق او زيادت کنند.
چون به مقام خويش آمد سفره خواست تا تناولی کند. پسری صاحب فراست داشت گفت : ای پدر باری به مجلس سلطان در طعام نخوردی؟ گفت : در نظر ايشان چيزی نخوردم که بکار آيد . گفت : نماز را هم قضا کن که چيزی نکردی که بکار آيد.

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




 ▪️#رزق_حسینی ▪️

وهب بن وهب را می شناسی

وهب بن وهب مسیحی بود که به دست امام به دین اسلام گروید و به همراه مادر و همسرش در کربلا حاضر شد.

همسرش به او گفت: حالا که مصمم شده ای که از فرزند رسول خدا در مقابل دشمنانش دفاع کنی، یقینا اگر در این راه شهید شوی وارد بهشت خواهی شد.باید در حضور امام با من عهد کنی که روز قیامت مرا فراموش نکنی.

آنگاه هر دو به حضور امام می آیند و همسر وهب خواسته خود را مطرح می کند، به گونه ای که آن حضرت به شدت متأثر می شوند و گریـــ ــه می کنند.

به گمانم الگوی تازه عروسان مدافع حرم همسر وهب بوده است☺️

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




لبخند پیامبر

روزى پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله،
به طرف آسمان نگاه مى كرد،تبسمى نمود.
شخصى به حضرت گفت:
يا رسول الله ما ديديم به سوى آسمان
نگاه كردى و لبخندى بر لبانت نقش بست،
علت آن چه بود؟

رسول خدا فرمود:
آرى! به آسمان نگاه مى كردم،
ديدم دو فرشته به زمين آمدند تا
پاداش عبادت شبانه روزى بنده با ايمانى
را كه هر روز در محل خود به عبادت
و نماز مشغول مى شد، بنويسند؛
ولى او را در محل نماز خود نيافتند.

او در بستر بيمارى افتاده بود.

فرشتگان به سوى آسمان بالا رفتند
و به خداوند متعال عرض كردند:
ما طبق معمول براى نوشتن پاداش
عبادت آن بنده با ايمان به محل نماز او
رفتيم ولى او را در محل نمازش نيافتيم،
زيرا در بستر بيمارى آرميده بود.

خداوند به آن فرشتگان فرمود:
تا او در بستر بيمارى است، پاداشى را كه
هر روز براى او هنگامى كه در محل نماز
و عبادتش بود، مى نوشتيد، بنويسيد
بر من است كه پاداش ‍ اعمال نيک او را
تا آن هنگام كه در بستر بيمارى است ،
برايش در نظر بگيرم

 داستان های بحارالانوار ج1 ،

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




 
خدایا
شاد کن دلی را که گرفته و دلتنگ است

بی نیاز کن کسی را که به درگاهت نیازمند است

امیدوار کن کسی را که ناامید به آستانت آمده

بگیر دستانی که اکنون بسوی تو بلند است
مستجاب کن دعای کسی که با اشکهایش ، تو را صدا می زند

حامی آن دلی باش که تنها شده است
با دستهای مهربانت ، با تمام قدرت و عظمت و تواناییت
ببار رحمتت را بر بندگانت …

آمین اى مهربان ترين .

 

موضوعات: مناجات نامه  لینک ثابت




استاد عبدالله فاطمی‌نیا:

 «بیمار کربلا» نامیدن امام سجاد(ع) نهایت بی‌معرفتی است!

 زمانی مداحی [درباره امام زین‌العابدین] می‌گفت «بیمار کربلا». به او گفتم: من به تو بگویم «مداح بیمار» خوشتان می‌آید؟ گفت نه، گفتم پس چرا به امام می‌گویی؟ آنچه در روایت آمده این است که حضرت در روز عاشورا مریض بودند. بیشتر از این روایات نشان نمی‌دهد که بگوییم در شام هم مریض بوده‌اند.
بیماری حضرت حداکثر روز عاشورا و یا شب عاشورا بوده و بیشتر از آن را مدرکی نداریم که بگوییم ایشان مریض بوده، هنگامی که خیمه‌ها را می‌خواسنتد آتش بزنند ایشان بیمار بودند.
تمامی علمای اهل سنت نوشته‌اند وقتی حضرت می‌آمدند کنار کعبه در قضیه «فرزدق» که مردم حتی خلیفه، هشام خون‌آشام را محل نگذاشتند تا استلام حجر بکند، وقتی حضرت آمد آنها که می‌شناختند احترام گذاشتند و آنهایی هم که نمی‌شناختند با آن قدرت ولایت بی‌اختیار به کناری رفتند.
اهل سنت همه ایشان نوشتند «و کان من اجمل الناس وجها و اطیبهم ریحاً». وقتی امام سجاد(ع) از خوشبوترین و خوشروترین افراد بود، حال به خاطر دو شب تب او را بیمار کربلا بنامیم؟! جای تأسف است که من شیعه بگویم بیمار کربلا. چقدر ما باید بی‌معرفت باشیم که این حرف‌ها را بزنیم؟!

 

موضوعات: سخن بزرگان  لینک ثابت




  حضرت امام خمینی :

  اولین شرط ، جهاد با نفس و حرکت به سوی «تفکر» است ، یعنی انسان در شب و روز اندکی بیندیشد که هدف مولای او از آوردن انسان به این دنیا چه بود.

  آیا هدف ، تنها همین حیات حیوانی و شهوانی است ، یا مقصود دیگری در کار بوده است؟

 یک لحظه فکر به ما می فهماند که مقصود از این بساط ، رسیدن به عالم برتری است.

  ای نفس شقی به خود بیا.

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




 

یكى از مسائلى كه دوستان امام در آن اتفاق‏نظر داشتند، این بود كه ایشان مطلقا غیبت نمى‏كردند، از همان ایام جوانى در مجلسى كه نشسته بودند اجازه نمی‏دادند به هیچ وجه كسى غیبت كند و اگر كسى میخواست غیبت كند، امام فورا مطلب را برمى‏گرداندند و رشته سخن را تغییر میدادند.

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




 

  باید بفهمیم چه بلایی بر سر آن جامعه آمد که حسین‌بن‌علی (علیه‌السّلام)، آقازاده‌ی اوّلِ دنیای اسلام و پسر خلیفه‌ی مسلمین، در همان شهری که پدر بزرگوارش بر مسند خلافت مینشست، سر بریده‌اش گردانده شد و آب از آب تکان نخورد!

  قرآن جواب ما را داده است. میفرماید: «فخلف من بعدهم خلف اضاعوا الصّلاة واتبعوا الشهوات فسوف یلقون غیّا»

دو عامل اصلی این گمراهی:
  یکی دورشدن از ذکر خدا و معنویت که مظهر آن نماز است. و کنار گذاشتن محاسبات خدایی از زندگی.
  دوم «واتّبعوا الشهوات»؛ دنبال شهوترانیها و هوسها رفتن و در یک جمله: دنیاطلبی. اینها را اصل دانستن و آرمانها را فراموش کردن. این، درد اساسی وبزرگ است.

  ما هم ممکن است به این درد دچار شویم. اگر در جامعه‌ی اسلامی، #آرمانخواهی ضعیف شود؛ هر کس به فکر این باشد که کلاهش را از معرکه در ببرد، اگر مصالح خود را بر #مصالح_جامعه ترجیح دهیم، معلوم است که به این درد دچار خواهیم شد.
۱۳۷۱/۰۴/۲۲

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت





امروز با امام 

سخنرانی امام در 23 مهر 1360

اميدوارم همه كمك كنند تا فرهنگمان و فرهنگ اسلاميمان ، فرهنگي كه شيخ الرئيس را درست كرده است را باز يابيم . تكرار مي كنم : ما بايد باورمان شود كه چيزي هستيم . اگر اعتقاد پيدا كرديم كه مي توانيم هر كاري را انجام دهيم ، توانا مي شويم . شماهم اعتقاد پيدا كنيد كه مي توانيد. مغزها بايد شستشو شود و مغزهايي كه به خود متكي است جاي آن را بگيرد.

صحیفه امام خمینی(ره)
جلد 15 صفحه 309

 

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




  این گریه‌ها زنده نگه داشته مکتب سید‌الشهدا را.

هر مکتبی هیاهو می‌خواهد، باید پایش سینه بزنند،هر مکتبی تا پایش سینه‌زن نباشد،تا پایش گریه‌کن نباشد، تا پایش توی سر و سینه زدن نباشد،حفظ نمی‌شود.اینها اشتباه میکنند، بچه‌اند اینها!نمی‌دانندکه این نقش روحانیت و نقش اهل منبر چی هست در اسلام،خودتان هم شاید خیلی ندانید! این نقش یک نقشی است که اسلام را همیشه زنده نگه داشته، آن گُلی است که هی آب به آن می‌دهند زنده نگه داشته، این گریه‌ها زنده نگه داشته مکتب سید‌الشهدا را؛ این ذکر مصیبت‌ها زنده نگه داشته مکتب سید الشهدا را.

#امام_سید_روح_الله_موسوی_خمینی
#صحیفه_امام
#امام_خمینی


صحیفه نور،جلد 8،صفحه 69-70


بیانات امام خمینی(ره) در جمع وعاظ و روحانیون تهران
مورخ:1358/04/17

 

موضوعات: سخن بزرگان  لینک ثابت




إِنَّ اَلَّذِينَ يُؤْذُونَ اَللّٰهَ وَ رَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اَللّٰهُ فِي اَلدُّنْيٰا وَ اَلْآخِرَةِ وَ أَعَدَّ لَهُمْ عَذٰاباً مُهِيناً .

بى گمان، کسانى که خدا و پیامبرش را آزار مى رسانند، خدا آنان را در دنیا و آخرت لعنت کرده و برایشان عذابى خوارکننده آماده ساخته است. ( سوره احزاب ، آیه ۵۷)

 نکته ها و پیامها:

1- لعن در حقیقت یعنی ، نفرت از بدیها و بدهاست، لذا لعن، دعا بر علیه دشمن است که از خدا تقاضای دوری از رحمتش را، برای او، می طلبیم. در نتیجه، لعن، توهین و فحش نیست.

2- لعن بخشی از ایمان ماست که لازمه ی دوست داشتن خدا و اولیای اوست.

3-  اثر لعن، دشمن شناسی و دور بودن از دشمنان واقعی است

4- لعن پیروی از دستور خدا و سیره ی پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله می باشد.
5- لعن دشمنان دین، در خواست امامان معصوم علیهم السلام است و پیروی از سیره ایشان.

6- لعن موجب تقرب الهی و کسب ثواب اخروی است.

7- لعن و نفرین کسانی که با خدا و اولیای الهی، بیشتر دشمنی می کنند، بیشتر ثواب دارد.

8-  لعن و نفرین دشمنان حق و حقیقت، نشانه و دلیل اصلی ایمان است.

 ابن قولویه به سند معتبر از داود رقی روایت کرده است که گفت

روزی در خدمت حضرت صادق (عليه السلام ) بودم که آب طلبید چون بیاشامید اشک از دیده های مبارکش فرو ریخت و فرمود ای داود خدا لعنت کند قاتل حسین (علیه السلام ) را
پس فرمود : هر بنده ای که آب بیاشامد و یاد کند حضرت سیدالشهدا (علیه السلام ) را و لعنت کند بر قاتل او، البته حقتعالی صدهزار حسنه برای او بنویسد و صدهزار گناه از او رفع کند و صدهزار درجه برای او ثبت کند و چنان باشد که گویا صدهزار بنده آزاد کرده باشد و در روز قیامت با دل خنک و شاد و خرم مبعوث گردد.

منتهی الآمال ( شیخ عباس قمی ره ) جلد 1 صفحه 351

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




 

 حضرت فاطمه علیهاالسلام گویند: شنیدم پیامبر اکرم صلّى‏ اللّه‏ علیه ‏و ‏آله مى‏ فرمودند:
 انَّ فِى‏ الْجُمْعَةِ لَساعَةٌ لا یُراقِبُها رَجُلٌ مُسْلِمٌ یَسْأَلُ‏ اللّه‏َ عَزَّوَجَلَّ فیها خَیْرا اِلاّ اَعْطاه… وَقالَ هِىَ اِذا تَدَلّى نِصْفُ عَیْنِ الشَّمْسِ لِلْغُروبِ… وَکانَتْ فـاطِمَةُ علیهاالسلام تَقُولُ لِغُلامِها: اِصْعَدْ عَلَى الضَّرابِ ـ الظراب ـ فَاِذا رَأَیْتَ عَیْنَ الشَّمْسِ قَدْ تَدَلّى لِلْغُرُوبِ فَاءَعْلِمْنى حَتّى اَدْعُوَ؛
 در روز جمعه ساعتى است که هرکس آن را مراقبت کند و در آن لحظه دعا کند دعایش مستجاب شود✔️، و آن زمانى است که نیمى از خورشید غروب کرده باشد.
 حضرت فاطمه علیهاالسلام براى درک آن ساعت به خدمتکارش مى ‏گفت:
 بر فراز بلندى برو و هرگاه دیدى نیمه خورشید غروب نمود مرا خبر کن تا دعا کنم.
 معانى الاخبار:399

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




 چه کسی بدن مطهر امام حسین(ع) را دفن کرد؟

یکی از سوالات دینی که ممکن است برایمان پیش بیاید این است که چه کسی امام حسین را بعد از شهادتش دفن فرمود؟ چون کسی که امام معصوم را باید دفن کند خودش باید معصوم (امام دیگر) باشد؟

در این باره دیدگاه علما متفاوت است. یکی از نظریات ارائه شده در این باره مطابق آنچه در بعضی از روایات و کتب تاریخی آمده، چنین است: بدن مطهر امام حسین(ع) توسط فرزند گرامی شان امام زین العابدین(ع) در سرزمین کربلا به خاک سپرده شد؛ یعنی امام سجاد(ع) جهت تدفین و تشخیص شهدای کربلا مخصوصاً دفن پدر معصومش، حضرت امام حسین(ع) به حکم این ‌که «امام را جز امام کسی تغسیل و تکفین و تدفین نمی‌کند» از راه اعجاز از کوفه و زندان ابن زیاد به کربلا آمد و پیکرهای مطهر شهدا را دفن نمود.

امام‌‌رضا(ع) در مناظره خود با پسر ابوحمزه فرمود: به من بگو آیا حسین بن علی(ع) امام بود؟ گفت: آری، امام فرمود: پس چه کسی امر دفن او را به عهده گرفت؟ گفت: علی بن الحسین(ع) پس امام فرمود: علی بن الحسین کجا بود؟ گفت در کوفه نزد پسر زیاد زندانی بود اما بدون این که آنها با خبر شوند به کربلا آمد و امر دفن پدر را سپری کرد و سپس به زندان برگشت. امام رضا(ع) فرمود: کسی که علی بن الحسین را قدرت داد که به کربلا بیاید، پدرش را دفن کند و برگردد، مرا نیز می‌تواند به بغداد ببرد تا پدرم را کفن و دفن کنم در حالی که نه در زندان هستم و نه در اسارت.[۱]

با توجه به این حدیث می توان گفت امام سجاد (ع) بدن مطهر پدر بزرگوارشان را به خاک سپردند.

پی نوشت:
[۱] . موسوی مقرّم ،عبدالرزّاق ، زندگانی امام زین‌العابدین(علیه السلام)، ، ترجمه حبیب روحانی، ص ۵۷۸؛ شریف قرشی، باقر، تحلیلی از زندگانی امام سجاد(علیه السلام)، ، ترجمه محمدرضا عطایی، ج ۱، ص۲۴۳

 

موضوعات: اهل بیت(ع)  لینک ثابت




 میگوییم…
وای اگر خامنه ای حکم جهادم دهد…
اما در برابر ساده ترین حکم آقا یعنی حرمت جک های قومیتی  تمکین نمی کنیم…

 میگوییم….
سید علی فرمان دهد جان را نثارش میکنیم
اما حتی به فرمان ضرورت عمل به قوانین راهنمایی و رانندگی  عمل نمی کنیم…

 میگوییم…
ما اهل کوفه نیستیم علی تنها بماند
اما دقیقا مانند کوفیان فقط امام را محبیم  و نه مطیع 

 امام خامنه ای فرمود: جهاد فرهنگی! و ما در تابستان گرما را و در زمستان سرما را بهانه کردیم…

 امام خامنه ای فرمود: حمایت از کالای ایرانی! و ما از تلفن همراه تا لباس تنمان خارجی ست…

 امام خامنه ای فرمود: توهین به مقدسات اهل سنت حرام است! و ما همچنان پیرو احساسات خویشیم…

 امام خامنه ای فرمود: بصیرت!
و ما امروز پیرو دشمن در صدد تخریب مقدسات خود هستیم!
وای بر ما…

 با اين وجود سخت نيست درك كردن شب شهادت امام صادق كه ميگويند امام را در حالى ميبردند كه هيچكدام يك از چند هزار شاگرد آن بزرگوار در مدينه از خانه خود بيرون هم نيامدند

 و هنوز به گوش ميرسد

 أین عمّار؟؟؟”

آقا تنها نیست؟؟؟؟!!!!

 

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




امام سجّاد عليه السلام :

إنَّ عَمَّتي زَينَبَ مَعَ تِلكَ المَصائبَ و المِحَنِ النّازِلَةِ بِها في طَرِيقِنا إلَي الشّامِ ما تَرَكَتْ [تَهَجُّدَها] لِلَيلَةٍ

▪️عمّه ‏ام ، زينب ، با وجود همه مصيبت‏ ها و رنج ‏هايي كه در مسيرمان به سوي شام به او روي آورد ، حتّي يك شب اقامه نماز شب را فرو نگذاشت.

 وفيات الأئمه ، ص ۴۴۱

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




چرا غیبت امام زمان عجل الله تعالی فرجه برای ما عادی شده است؟

امام صادق عليه السلام فرمودند:
طُوبَى لِشِیعَةِ قَائِمِنَا الْمُنْتَظِرِینَ لِظُهُورِهِ فِی غَیْبَتِهِ وَ الْمُطِیعِینَ لَهُ فِی ظُهُورِهِ أُولَئِکَ أَوْلِیَاءُ اللَّهِ الَّذِینَ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُون ؛
خوشا به حال شیعیان قائم ما. آنها که در دوره‌ی غیبتش منتظر ظهور او هستند، و در زمان ظهورش، از او اطاعت می‌کنند. آنها در شمار اولیاء الله هستند که نه خوفی دارند و نه حزنی.
کمال الدين و تمام النعمه، ج2، ص357

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




 بازداشتن از گناه
 ریزش گناهان
 رفع مشکلات و گرفتاریها
  کسب نور دائم از بیداری شب
  نورانیت و زیبایی صورت
به اجابت رسیدن دعا
 گشایش درهای آسمان
درمان بیماریها
زیاد شدن روزی
 خوشبویی بدن

 امام صادق علیه السلام می فرماید:
 « کسی که در قنوت نمازوتر, چهل مومن و سپس برای خود دعا کند خداوند دعاهای وی را مستجاب می گرداند.»

 

كیفیت نماز شب

نماز شب مجموعاً یازده ركعت است:

هشت ركعت آن، كه دو ركعت، دو ركعت، مانند نماز صبح خوانده می شود یعنی چهار دو ركعتی به نیت نماز شب می باشد.

دو ركعت نماز شفع: بهتر است در ركعت اول آن بعد از حمد، سوره «ناس» و در ركعت دوم بعد از حمد، سوره «فلق» خوانده شود.

یك ركعت نماز وتر: بعد از حمد سه بار سوره «توحید» و یك بار سوره «فلق» و یك بار سوره «ناس» بخوانیم و می‌توان یك سوره تنها خواند، سپس دستها را برای قنوت به سوی آسمان بالا می بریم و حاجات خود را از خدا می خواهیم.

و برای چهل مؤمن دعا می كنیم(چهل بار بگویید ( اَللّهُمَّ اِغْفِر لِلْمومِنینَ وَ اَلْمومِناتْ وَ اَلْمُسلِمینَ وَ اَلْمُسلِماتْ )

و طلب مغفرت می كنیم و هفتاد مرتبه می گوییم: «استغفرالله ربّی و اتوبُ الیه».

از پروردگار خود طلب آمزرش و مغفرت می كنیم و به سوی او بازگشت می نمایم.

ان گاه 7 بار می گوییم «هذا مقامُ العائذٍِ بكَ منَ النّارِ»؛ (این است مقام كسی كه از آتش قیامت به تو پناه می برد)

و بعد از آن 300 مرتبه می گوییم: «العفو» و سپس می گوییم: «ربّ اغفرلی و ارحمنی وتُب عَلیَّ انّكَ انتَ التّوابُ الغفُورُ الرّحیم».

و سپس ركوع + سجده + تشهد + سلام .در پایان نماز شب تسبیحات فاطمة زهرا سلام الله علیها را میگوئیم.

فضایل و آثار نماز شب، ص56 به نقل از وسائل الشیعه جلد3

 

موضوعات: دینی مذهبی  لینک ثابت




 حماسه‌ای که امام زین العابدین علیه السلام در مجلس یزید آفرید!

▪️در روز جمعه‌اى در شام نماز جمعه است. ناچار خود یزید باید شرکت کند. اول آن خطیبى که به اصطلاح دستورى بود، رفت و هرچه قبلا به او گفته بودند گفت؛ تجلیل فراوان از یزید و معاویه کرد، هر صفت خوبى در دنیا بود براى اینها ذکر کرد و بعد شروع کرد به سبّ کردن و دشنام دادن على(ع) و امام حسین(ع) به عنوان اینکه اینها -العیاذباللَّه- از دین خدا خارج شدند، چنین کردند، چنان کردند.

▪️زین العابدین(ع) از پاى منبر نهیب زد: «ایهَا الْخَطیبُ! اشْتَرَیتَ مَرْضاةَ الَمخْلوقِ بِسَخَطِ الْخالِق» تو براى رضاى یک مخلوق، سخط پروردگار را براى خودت خریدى.
بعد خطاب کرد به یزید که آیا اجازه مى‌دهى من بروم بالاى این چوب‌ها دو کلمه حرف بزنم؟ یزید اجازه نداد.

▪️آنهایى که اطراف بودند، از باب اینکه على بن حسین(ع)، حجازى است، اهل حجاز است و سخن مردم حجاز شیرین و لطیف است، براى اینکه به اصطلاح سخنرانى‌اش را ببینند، گفتند: اجازه بدهید، مانعى ندارد. ولى یزید امتناع کرد. پسرش آمد و به او گفت: پدرجان! اجازه بدهید، ما مى‌خواهیم ببینیم این جوان حجازى چگونه سخنرانى مى‌کند. گفت: من از اینها مى‌ترسم. این‌قدر فشار آوردند تا مجبور شد؛ یعنى دید دیگر بیش از این، اظهار عجز و ترس است؛ اجازه داد.

▪️ببینید این زین العابدین(ع) که در آن وقت از یک طرف بیمار بود (منتها بعدها دیگر بیمارى نداشت، با ائمّه دیگر فرق نمى‌کرد) و از طرف دیگر اسیر، و به قول معروفِ اهل منبر چهل منزل با آن غُل و زنجیر تا شام آمده بود، وقتى بالاى منبر رفت چه کرد! چه ولوله‌اى ایجاد کرد! یزید دست و پایش را گم کرد. گفت الآن مردم مى‌ریزند و مرا مى‌کشند.

▪️دست به حیله‌اى زد. ظهر بود، یک‌دفعه به مؤذّن گفت: اذان! وقت نماز دیر مى‌شود. صداى مؤذّن بلند شد. زین العابدین(ع) خاموش شد. مؤذّن گفت: «اللَّهُ اکبَرُ، اللَّهُ اکبَرُ»، امام حکایت کرد: «اللَّهُ اکبَرُ، اللَّهُ اکبَرُ». مؤذّن گفت: «اشْهَدُ انْ لا الهَ الَّا اللَّهُ، اشْهَدُ انْ لا الهَ الَّا اللَّهُ»، باز امام حکایت کرد، تا رسید به شهادت به رسالت پیغمبر اکرم(ص). تا به اینجا رسید، زین العابدین(ع) فریاد زد: مؤذّن! سکوت کن. رو کرد به یزید و فرمود: یزید! این که اینجا اسمش برده مى‌شود و گواهى به رسالت او مى‌دهید کیست؟ ایهاالناس! ما را که به اسارت آورده‌اید کیستیم؟ پدر مرا که شهید کردید که بود؟ و این کیست که شما به رسالت او شهادت مى‌دهید؟ تا آن وقت اصلا مردم درست آگاه نبودند که چه کرده‌اند.

▪️آن‌وقت شما مى‌شنوید که یزید بعدها اهل بیت پیغمبر(ص) را از آن خرابه بیرون آورد و بعد دستور داد که آنها را با احترام ببرند. نعمان بن بشیر را که آدم نرمتر و ملایمترى بود، ملازم قرار داد و گفت: حداکثر مهربانى را با اینها از شام تا مدینه بکن.

▪️این براى چه بود؟ آیا یزید نجیب شده بود؟ روحیه یزید فرق کرد؟ ابداً. دنیا و محیط یزید عوض شد. شما مى‌شنوید که یزید، بعد دیگر پسر زیاد را لعنت مى‌کرد و مى‌گفت: تمام، گناه او بود. اصلا منکر شد و گفت من چنین دستورى ندادم، ابن زیاد از پیش خود چنین کارى کرد. چرا؟ چون زین العابدین(ع) و زینب(س) اوضاع و احوال را برگرداندند.

  استاد مطهری، حماسه حسینی، ج1، ص294-293 (با تلخیص)

 

موضوعات: اهل بیت(ع)  لینک ثابت






  دنیاپرستی و برده دنیا بودن اولین عامل تغییر مردم کوفه عنوان شد. مردمی که سیدالشهداء را دعوت کردند اما عاقبت مقابل او ایستادند و جنگیدند.

 دنیا ۱۲ ویژگی منفی دارد. برخی از احادیث نقل شده در این زمینه عبارتند از:
دنیا خانه کسی است که خانه ندارد؛ کسیکه دنیا را جمع می‌کند صاحب خرد نیست؛ کسیکه از دنیا بهره زیاد دارد (بیش از حد کفاف و عفاف) به همان اندازه آخرت را از دست می‌دهد حتی اگر پیامبر خدا باشد. پس دنیاپرستی و رضایت خدا جمع شدنی نیست.

 امام حسین (ع) در روز عاشورا فرمودند: “… از خداوند بترسید و از دنیا برحذر باشید که اگر دنیا برای کسی باقی می‌ماند یا کسی در دنیا ماندنی بود، انبیاء برای این کار، شایسته‌تر از دیگران بودند. خداوند دنیا را برای امتحان خلق کرده و اهل آن را برای فنا آفریده است … چیزهای جدید، زود کهنه می‌شود، نعمتهایش مضمحل می‌شود، شادی‌هایش با غم همراه است و خانه رفتن است، نه منزل برای ماندن”
سپس فرمودند: “توشه بردارید که بهترین توشه تقوا است”

  برای مطالعه بیشتر در این زمینه، کتاب ۲ جلدی “دنیا و آخرت” توصیه می‌شود.

  ۲. حرام‌خواری
امام روز عاشورا در پاسخ به هلهله کوفیان، برای ارشاد آنان فرمودند: “شکمهایتان از حرام پر شده است”
آدمی که گوشت او از حرام روییده شده، حرف امام را می‌شنود اما در او نفوذ نمی‌کند!

 بر اساس روایات متعدد، طلب حلال واجب است. پیامبر اکرم فرمودند: عبادت ۱۰ جزء است که ۹ جزء آن طلب حلال است. اگر می‌خواهیم نماز بر ما اثر بگذارد باید رزق حلال کسب کنیم. یکی از حقوق فرزندان بر والدین، تأمین رزق حلال و طیب برای آنان است.

 یکی دیگر از حقوق فرزند بر والدین اسم نیکو است. کسانیکه اسم اهل بیت را دارند در قیامت زیر سایه صاحب نامشان هستند. بهتر است برای فرزندان خود از اسامی اهل بیت انتخاب کنیم.

 پیامبر اکرم فرمودند: بازگرداندن لقمه حرام در زندگی، معادل هفتادهزار حج ثواب دارد.
ممکن است لقمه حرام بصورت ناخواسته یا نادانسته وارد زندگی ما شده باشد. شاید پول ربا در زندگی ما نباشد اما گرد ربا هست.

 از آثار سوء لقمه حرام طبق روایات، عدم استجابت دعا و عدم پذیرش عبادت است. در حدیث آمده است که هرکس یک لقمه حرام بخورد، ۴۰ شب عبادت او قبول نخواهد شد. حج و عمره و صله رحم او نیز مورد قبول واقع نمی‌شود.
________________________
حجةالاسلام والمسلمین #علوی_تهرانی
گزیده جلسه شب سوم #محرم_۱۳۹٥

 

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




مهدی جان….

بگیر دست مرا تا نیفتم از چشمت
نگیر از دل من لذّت ِ اقامت را

کجاست خیمهٔ سبزت؟! چرا نمیبینم
چرا چرا نشناختم تو و مقامت را

ستون ِکعبه تویی! پس بگو أناٱلمهدی(ع)
شروع کن به همین زودی انتقامت را

چه میشود که ببینم تو را کنار خودم
به گوش جان بسپارم گل ِ کلامت را

خیال ِ توبه شکستن ندارم آقاجان
درست می شوم و رد نکن غلامت را

به انتقام ِ اسارت کشیدن زینب(س)
نشان بده تب ِ شمشیر ِ در نِیامت را

دوباره شد شب جمعه دوباره میبینم؛
به دست حضرت صدّیقه(س) التیامت را!

 

موضوعات: شعر و دلنامه  لینک ثابت





چه کسی برای حسین من گریه می‌کند؟ 
هنگامی که پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم شهادت حسین علیه السلام و سایر مصیبت‌های او را به دختر خود، خبر داد؛ فاطمه علیهاالسلام سخت گریه نمود و عرض کرد:
- پدر جا! این گرفتاری چه زمانی رخ می‌دهد؟
رسول خدا فرمود:
- زمانی که من و تو و علی در دنیا نباشیم.
آن گاه گریه فاطمه شدیدتر شد. عرض کرد:
- چه کسی بر حسینم گریه می‌کند، و به عزاداری او قیام می‌نماید؟
پیامبر فرمود:
- فاطمه جان! زنان امتم بر زنان اهل بیتم، و مردان بر مردان اهل بیتم گریه می‌کنند و در هر سال، عزاداری او را تجدید می‌کنند. روز قیامت که فرا رسد، تو برای زنان شفاعت می‌کنی و من برای مردان، و هر که بر گرفتاری حسین گریه کند، دست او را می‌گیریم و داخل بهشت می‌کنیم. فاطمه جا! تمام دیده‌ها روز قیامت گریان است، مگر چشمی که بر مصیبت حسین گریه کن! آن چشم برای رسیدن به نعمت‌های بهشت خندان است
 داستانهای بحار الانوار

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت





دنیای فریبنده

سه نفر باهم عازم سفری شدند در راه به یک مکان زیبا و پراز جواهرات و اسایش برای زندگی رسیدند.یکیشون گفت :من برای همیشه اینحا میمونم و از ادامه راه باز ماند.
دومی مقداری توقف کرد و بعدا کامل و تمام به قصد نرسید
سومی بی درنگ از انجا عبور کرد و به سرعت به مقصد رسید
مثال این سه نفر کسانی هستند که در این دنیا زندگی میکنند برخی بی توجه به زرق و برق زندگی از این دنیا عبور کرده به خدا میرسند.
برخی از مقداری زرق و برق دنیا فریبشان میدهد و لی زود متوجه میشوند .و گروه سوم تجملات دنیا و زینتهای دنیوی انها را به خود مشغول کرده و از یاد خدا و دنیا بازمیدارد
????فلاٰ تَغُرَّنَّكُمُ اَلْحَيٰاةُ اَلدُّنْيٰا وَ لاٰ يَغُرَّنَّكُمْ بِاللّٰهِ اَلْغَرُورُ ﴿۵﴾فاطر
تفکر قرانی

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




 

ستم اندک

حکیمی دوستانش را به خانه دعوت کرد، و برای شام قطعه‌ای گوشت چرب و آبدار پخت. ناگهان، پی برد که نمک تمام شده است.
پسرش را صدا زد: “برو به ده و نمک بخر. اما به قیمت بخر: نه گران‌تر و نه ارزان‌تر.”
پسر تعجب کرد: “پدر، می‌دانم که نباید گران‌تر بخرم. اما اگر توانستم ارزان‌تر بخرم، چرا کمی صرفه‌جویی نکنیم؟”
- “این کار در شهری بزرگ، قابل قبول است. اما در جای کوچکی مثل ده ما، با این کار همۀ ده از بین می‌رود.”
مهمانان که این حرف را شنیدند، پرسیدند که چرا نباید نمک را ارزان‌تر خرید؛ ظریفی پاسخ داد: “کسی که نمک را زیر قیمت می‌فروشد، حتماً به شدت به پولش احتیاج دارد. کسی که از این موقعیت سوءاستفاده کند، نشان می‌دهد که برای عرقِ جبین و سعی و تلاش او در تولید نمک، احترامی قائل نیست.”
- “اما این مسألۀ کوچک که نمی‌تواند دهی را ویران کند.

- “در آغاز دنیا هم “ستم” کوچک بود. اما آمدنِ هر ستم از پسِ ستم دیگر، به روندی فزاینده منجر شد. همیشه فکر می‌کردند مهم نیست، تا کار به جایی رسید که امروز رسیده."…

 شام غریبان تمام شد…
اماحکایت اسرا واسارت حضرت زینب (س) و پیام رسانی امام سجاد ع وکاروان عاشورایی همچنان ادامه دارد.

کل یوم عاشوراو کل ارض کربلا

 

موضوعات: داستان آموزنده  لینک ثابت




نعل اسب نماد خوش شانسی؟!

استادرائفی پور:

یه سوال
مگه امام حسین (ع) در گودال به شهادت نرسیدن،پس باید محل دفن حضرت هم همون گودال باشه.اونایی که رفتن کربلا میدونن بین محل گودال و ضریح مطهرفاصله هست.چرا؟
تو کربلا یه عده اومدن گفتند نه،براین پیکر باید اسب تاخته شه.
این “باید"رو کی تعیین کرده بود؟(نقش یهود در حادثه کربلا)
تو گودال نمیشد اسب تاخت.پیکر مطهر رو از گودال بیرون کشیدند بردند یه محل صاف و هموار و ده اسب که بهشون نعل زده بودندبراین پیکر تاختند…
واین چهل نعل اسب به عنوان تبرک از پای اسبهاجدا میشه.
بعدها که در دوره قاعونی بغدادمیشه مرکز یهودیان، نواده های همین اشقیا این نعل اسبها رو با افتخار درخونه هاشون میزدند که ما از هموناییم
اینا بعدها کوچ کردند به شبه جزیره ایبری در اسپانیا و همین سنت رو هم باخودشون بردندو نعل اسب رو کردند نمادخوش شانسی…
حالا یه عده از مردم خودمونم نا اگاهانه نعل اسب رو به عنوان نماد خوش شانسی استفاده میکنن!!!

ایت الله جوادی آملی:
تبرک جستن به نعل اسب از موهومات بعد از حادثه کربلاست.به این جهت که این اسبها نعوذ بالله بر آدمهای خارج از دین تاختند پس با ارزش میباشند.چنانچه برخی فرق اسلامی دهه اول ماه محرم را جشن میگیرند و متاسفانه فرهنگ ناشایست نعل اسب به میان مردم ما هم رواج یافته.
ابو ریحان بیرونی:
ستم هایی که بر حسین بن علی کردنددر هیچ ملتی با بدترین افراد نکردند.
او را با شمشیر ونیزه و سنگ باران از پای در اوردند سپس اسب بر بدنش تاختند…
بعضی از این اسبها به مصر رسید.بعضی مردم این نعل اسبها را کندند و برای تبرک بر در خانه های خود نصب کردندواین عمل در میان مردم مصر سنتی شد که بعد از ان هر کسی بالای در خانه خود نعل اسب نصب میکرد…
در تاریخ آمده : یزید (علیه لعنه) در عصر عاشورا بعد از به شهادت رساندن امام حسین (ع)و یارانش دستور داد اسب ها ( که نعل تازه شده بودند) را بر بدن شهدای کربلا تازاندند .
یزیدیان این روز را روز برکت و پیروزی نام نهادند که در زیارت عاشورا هم به آن اشاره می شود (…یوم تبرکت به بن امیه و ….)و برای افتخار بر این پیروزی (قتل خاندان مطهر پیامبر )و رواج تفکر شیطانی خودنعل اسبهای خود را کندند و در سراسر شهر ها و کشورها گرداندند…شهر به شهر و کشور به کشور به نشانه ی پیروزی .
در شامات در عراق در قسطنطنیه در روم در ایران و در سراسر جهان مدرن 1400 سال قبل…
و این شد سبب آنکه در سرتاسر جهان از 1400 سال پیش تاکنون نعل اسب را نشانه ی برکت و شانس و پیروزی می دانند
اين خرافه به اروپا هم رسيد شايد این اعتقاد از اسپانیا به اروپا رسیده (اندلس قدیم)به اندلسی ها هم از امویان این اعتقادرسیدهامویان به عنوان تبرک نعل اسب نگه میداشتن اما اروپایی ها چون معنی تبرک رونمی دونستن میگفتن شانس میاره
حالا امویان این اعتقادو از کجا آورده بودن ؟
تو عاشورا بعداین که 10 تا اسب روی پیکر امام حسین (ع) تاختتند 40 تا نعل اسب ها رو به عنوان تبرک در آوردن و بین خودشون تقسیم کردناین نعل ها رو از خونه هاشون آویزون می کردنو بعد از مدتی به عنوان یک شی با ارزش به هم می فروختند ، تا اینکه تقلبی این نعلها هم اومد و کم کم آویزون بودن یه نعل تو خونه ها یه رسم شد.

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




امید یعنی

بدانی تا هستی می توانی تغییر کنی و دنیا را تغییر بدهی. امید یعنی بدانی خداوند دوستت دارد و اگر به تو زمان داده معنیش این است که در این فرصت می شود یک کارهایی کرد.امید یعنی همیشه بخشش خداوند را از اشتباه خود بزرگتر بدانیم. امید یعنی اگر دانۀ زندگی صدبار از دستمان رها شد، باز هم برای برداشتن و به مقصد رساندن آن به ابتدا برگردیم این بار محکمتر گام برداریم. امیدوار و قوی باش.

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




دانش,آموز کم تلاش

روزی معلم کلاس پنجم به دانش آموزانش گفت: “من همه شما را دوست دارم” ولی او در واقع این احساس را نسبت به یکی از دانش آموزان که تیدی نام دارد،نداشت.
لباس های این دانش آموز همواره کثیف بودند، وضعیت درسی او ضعیف بود و گوشه گیر بود.
این قضاوت او بر اساس عملکرد تیدی در طول سال تحصیلی بود.
زیرا که او با بقیه بچه ها بازی نمی کرد و لباسهایش چرکین بودند و به نظافت شخصی خودش توجهی نمی کرد.
تیدی بقدری افسرده و درس نخوان بود که معلمش از تصحیح اوراق امتحانی اش و گذاشتن علامت ✖️ در برگه اش با خودکار قرمز و یادداشت عبارت ” نیاز به تلاش بیشتر دارد” احساس لذت می کرد.
روزی مدیر آموزشگاه از این معلم درخواست کرد که پرونده تیدی را بررسی کند.
معلم کلاس اول درباره اونوشته بود” تیدی کودک باهوشی است که تکالیفش را با دقت و بطور منظمی انجام می دهد".
معلم کلاس دوم نوشته بود” تیدی دانش آموز نجیب و دوست داشتنی در بین همکلاسی های خودش است ولی بعلت بیماری سرطان مادرش خیلی ناراحت است”
اما معلم کلاس سوم نوشته بود” مرگ مادر تیدی تاثیر زیادی بر او داشت. او تمام سعی خود را کرد ولی پدرش توجهی به او نکرد و اگر در این راستا کاری انجام ندهیم بزودی شرایط زندگی در منزل، بر او تاثیر منفی می گذارد”
در حالی که معلم کلاس چهارم نوشته بود” تیدی دانش آموزی گوشه گیر است که علاقه ای به درس خواندن ندارد و در کلاس دوستانی ندارد و موقع تدریس می خوابد”
اینجا بود که تامسون، معلم وی، به مشکل دانش آموز پی برد و از رفتار خودش شرمنده شد.
این احساس شرمندگی موقعی بیشتر شد که دانش آموزان برای جشن تولد معلمشان هرکدام هدیه ای با ارزش در بسته بندی بسیار زیبا تقدیم معلمشام کردند و هدیه تیدی در یک پلاستیک مچاله شده بود.
خانم تامسون با ناراحتی هدیه تیدی را باز کرد. در این موقع صدای خنده ی تمسخر آمیز شاگردان کلاس را فرا گرفت. هدیه ی او گردنبندی بود که جای خالی چند نگین افتاده آن به چشم می خورد و شیشه عطری که سه ربع آن خالی بود.
اما هنگامی که خانم تامسون آن گردنبند را به گردن آویخت و مقداری از آن عطر را به لباس خود زد و با گرمی و محبت از تیدی تشکر کرد. صدای خنده ی دانش آموزان قطع شد.
در آن روز تیدی بعد از مدرسه به خانه نرفت و منتظر معلمش ماند و با دیدنش به او گفت: ” امروز شما بوی مادرم را می دهی”
در این هنگام اشک های خانم تامسون از دیدگانش جاری شد زیرا تیدی شیشه عطری را به او هدیه داده بود که مادرش استفاده می کرد و بوی مادرش را در معلمش استشمام می کرد.
از آن روز به بعد خانم تامسون توجه خاص و ویژه ای به تیدی می کرد و کم کم استعداد و نبوغ آن پسرک یتیم دوباره شکوفا شد و در پایان سال تحصیلی شاگرد ممتاز کلاسش شد. پس از آن تامسون دست نوشته ای را مقابل درب منزلش پیدا کرد که در آن نوشته شده بود” شما بهترین معلمی هستی که من تا الان داشته ام".خانم معلم در جواب او نوشت که تو خوب بودن را به من آموختی.
بعد از چند سال خانم تامسون پس از دریافت دعوت نامه ای از دانشکده ی پزشکی که از او برای حضور در جشن فارغ التحصیلی دانشجویان رشته ی پزشکی دعوت کرده بودند و در پایان آن با عنوان ” پسرت تیدی” امضاء شده بود، شگفت زده شد. او در آن جشن در حالی که آن گردنبند را به گردن داشت و بوی آن عطر از بدنش به مشام می رسید، حاضر شد.
آیا می دانید تیدی که بود؟
#تیدی_استوارد مشهورترین پزشک جهان و مالک مرکز استوارد برای درمان سرطان است.

ان شاء الله در آغاز سال تحصیلی با دیدی آگاهانه با دانش آموزان خودمان برخورد کنیم.

ياد روزهاي درس و مدرسه و مهر ماه و شروع سال تحصيلي بخير؛با آرزوي سلامتي و موفقيت براي همه دانش آموزان و دانشجويان و معلم ها و استادان

#داستانک #واقعی #آموزنده

نقل از..  کانال “هزارویک حکایت”

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




#میثم_تمار

 کیست میثم؟ او که در عصر سکوت
 یا علی گفت و سرش بردار رفت

 در مكتب انسان ساز و تربیت‌كننده امام علی (علیه‌السّلام) شخصیت‌های بسیار ارزنده و بزرگواری وجود دارند كه هر یك از آن‌ها در طول تاریخ الگوی ارزنده برای جامعه بشری بوده‌اند.

 ﺍﺯ ﺧﻮﺍﺹ ﺍﺻﺤﺎﺏ ﻋﻠﻰ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻼﻡ ﺑﻮﺩﻩ ﻭ ﻣﻮﺭﺩ ﺗﻮﺟﻪ ﺁﻧﺤﻀﺮﺕ ﻗﺮﺍﺭ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺩﺭ ﺩﻭﺳﺘﻰ ﻭ ﻣﺤﺒﺖ ﺧﻮﺩ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻌﻠﻰ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻼﻡ ﺛﺎﺑﺖ ﻭﭘﺎﻳﺪﺍﺭ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺑﺎﻻﺧﺮﻩ ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﻣﺤﺒﺖ ﺁﻧﺠﻨﺎﺏ ﺑﺪﺳﺘﻮﺭ ﻋﺒﻴﺪ ﺍﻟﻠﻪ ﺑﻦ ﺯﻳﺎﺩ ﺑﺪﺍﺭ ﺁﻭﻳﺨﺘﻪ ﺷﺪ ﻭ ﺁﻥ ﻣﻠﻌﻮﻥ ﻣﻴﺜﻢ ﺭﺍ ﺑﺎ ﻭﺿﻊ ﻓﺠﻴﻌﻰ ﺑﺪﺭﺟﻪ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺭﺳﺎﻧﻴﺪ.

 ﻋﻠﻰ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻗﺒﻼ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﺪﺳﺖ ﺍﺑﻦ ﺯﻳﺎﺩ ﺑﻮﻯ ﺧﺒﺮ ﺩﺍﺩﻩ ﻭ ﺣﺘﻰ ﺩﺭﺧﺖ ﺧﺮﻣﺎﺋﻰ ﺭﺍ ﻛﻪ ﻣﻴﺜﻢ ﺑﺘﻨﻪ ﺁﻥ ﺑﺪﺍﺭ ﺁﻭﻳﺨﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﺑﺎﻭ ﻧﺸﺎﻥ ﺩﺍﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺁﻥ ﺩﺭﺧﺖ ﻛﻨﺎﺭ ﺧﺎﻧﻪ ﻋﻤﺮﻭ ﺑﻦ ﺣﺮﻳﺚ ﺑﻮﺩ ﺍﺯ ﺍﻳﻨﺮﻭ ﻣﻴﺜﻢ ﮔﺎﻫﮕﺎﻫﻰ ﻣﻴﺂﻣﺪ ﺑﺂﻥ ﺩﺭﺧﺖ ﺁﺏ ﻣﻴﺪﺍﺩ ﻭ ﺩﺭ ﭘﺎﻯ ﺁﻥ ﻧﻤﺎﺯ ﻣﻴﺨﻮﺍﻧﺪ ﻭ ﺑﻌﻤﺮﻭ ﺑﻦ ﺣﺮﻳﺚ ﻣﻴﮕﻔﺖ ﻣﻦ ﻫﻤﺴﺎﻳﻪ ﺗﻮ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺑﻮﺩ ﺣﻖ ﻫﻤﺴﺎﻳﮕﻰ ﺭﺍ ﺑﺎ ﻣﻦ ﺧﻮﺏ ﺑﺠﺎ ﺑﻴﺎﻭﺭ ﻋﻤﺮﻭ ﺍﺯ ﺳﺨﻨﺎﻥ ﻣﻴﺜﻢ ﭼﻴﺰﻯ ﻧﻤﻴﻔﻬﻤﻴﺪ ﻭ ﮔﻤﺎﻥ ﻣﻴﻜﺮﺩ ﺍﻭ ﻗﺼﺪ ﺩﺍﺭﺩ ﻳﻜﻰ ﺍﺯ ﺧﺎﻧﻪ‏ﻫﺎﻯ ﺍﻃﺮﺍﻑ ﻣﻨﺰﻝ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺧﺮﻳﺪﺍﺭﻯ ﻛﻨﺪ ﻭﻟﻰ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺁﻧﻜﻪ ﻣﻴﺜﻢ ﺑﺪﺳﺘﻮﺭ ﺍﺑﻦ ﺯﻳﺎﺩ ﺑﭽﻮﺏ ﺁﻧﺪﺭﺧﺖ ﺩﺍﺭ ﺯﺩﻩ ﺷﺪ ﻋﻤﺮﻭ ﺑﻦ ﺣﺮﻳﺚ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﻣﻘﺼﻮﺩ ﻣﻴﺜﻢ ﺷﺪ ﻭ ﺩﺍﻧﺴﺖ ﻛﻪ ﻣﻨﻈﻮﺭ ﺍﻭ ﺍﺯ ﮔﻔﺘﻦ ﺁﻥ ﺳﺨﻨﺎﻥ ﭼﻪ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ

 از سال‌های آغازین زندگی او اطلاعات چندانی در دست نیست محققان نوشته‌اند:

 وی فرزند یحیی و از سرزمین «نهروان» كه منطقه‌ای میان عراق و ایران است. بعضی او را ایرانی و از مردمان فارس دانسته‌اند».

 لقب تمار را از این جهت به میثم داده‌اند كه وی در كوفه خرما فروش بود.

 درسرزمین عراق میان نجف اشرف
وکوفه بارگاه میثم تماراست
که درآن میثم مدفون است
وروی سنگ مزارش نام میثم
به عنوان یارودوستدار امیرالمومنین علیه السلام
نوشته شده است
میثم اسم خود را در طومار شهدا فدایی ولایت ثبت کرد.

 

موضوعات: داستان آموزنده  لینک ثابت




کاهش حقوق

کارمندی به دفتر رئیس خود می‌رود و می‌گوید: «معنی این چیست؟ شما ۱۰۰هزارت کمتر از چیزی که توافق کرده بودیم به من پرداخت کردید.»
رئیس پاسخ می دهد: «خودم می‌دانم، اما ماه گذشته که ۱۰۰هزارت بیشتر به تو پرداخت کردم هیچ شکایتی نکردی.»
کارمند با حاضر جوابی پاسخ می دهد: «درسته، من معمولا از اشتباه های موردی می گذرم اما وقتی تکرار می شود وظیفه خود می دانم به شما گزارش کنم.!!!

خیلی اوقات ما در مقابل اشتباهات و اشکالاتی که به سود ماست سکوت میکنیم و تنها وقتی این اشتباهات به ضرر ما تمام شود، زبان به انتقاد گشوده و اعتراض میکنیم. یاد بگیریم همیشه حق را بگوییم اگر چه به ضرر ما باشد.

موضوعات: داستان آموزنده  لینک ثابت




 

هوای یکدیگر را داشته باشید؛
دل نشکنید؛
قضاوت نکنید؛
هنجارهای زندگی کسی را مسخره نکنید؛
به غم کسی نخندید؛
به راحتی از یکدیگر گذر نکنید؛
به سادگیِ آب خوردن بر دیگری تهمت ناروا نبندید؛
و حریم آبروی دیگری را بدون اجازه وارد نشوید…

آدم‌ها! دنیا دو روز است!
هوای دل یکدیگر را بیشتر داشته باشیم …

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




قوی کسی است که,
نه منتظر میماند کسی خوشبختش کند،
و نه اجازه میدهد کسی بدبختش کند!!
هر گاه زندگی را جهنم دیدی,
سعی کن پخته از آن بیرون آیی…
سوختن را همه بلدند!!
زندگی هیچ نمیگوید, نشانت میدهد!!
با زندگی قهر نکن… دنیا منت هیچکس را نمیکشد…
یکی رفت و
یکی موند و
یکی از غصه هاش خوند
ویکی برد و،
یکی باخت و،
یکی با قسمتش ساختو
یکی رنجید،
“"یکی بخشید"”
یکی از آبروش ترسید
یکی بد شد،
یکی رد شد،
یکی پابند مقصد شد
تو اما باش،
“""خدا اینجاست…!!
 ………………………………………………

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




 

#غنی_شدن

✍گفته شد:
هر كس در شب جمعه،هفت بار اين دعا را بخواند و هفتاد بار صلوات بفرستد خداوند تعالی او را غنی گرداند :

 الهی بِـحُرْمَةِ طه وَ مَنْ تَلاها وَ بِـحُرْمَةِ يس وَ مَنْ قَرَأَهَا وَ بِـحُرْمةِ كَعْبَة وَ مَنْ بَناها وَ بـِحُرْمَةِ العَصْرِ وَ مَنْ صَلّاها بَلِّغْ نَفْسي اِلي مُناها

 (گوهر شب چراغ،ج 1 ص 115)

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




  #با من از مولايم سخن بگو.

جنگ صفين از جنگ‌هاى بزرگى است كه در زمان خلافت علي عليه‌السلام در سال ٣٦تا ٣٨ هجرى بين سپاه علي عليه‌السلام با سپاه معاويه، در سرزمين صفين (نواحى شام) واقع شد. نخستين كارى كه معاويه انجام داد اين بود كه گفت: چون عثمان را تشنه كشتند، آب را به روى سپاه علي عليه‌السلام ببنديد،

دستورش انجام شد و سپاه معاويه مركز آب را گرفتند. آب به سپاه علي عليه‌السلام نرسيد و تشنگى بر سپاهيان امام چيره گشت. مي‌نويسند: چندين گردان سواره نظام، از سوى علي عليه‌السلام به سوى آن مركز رفتند تا آب را بگشايند ولى موفق نشدند و بازگشتند. در اين وقت امام حسين عليه‌السلام كه ٣٣ سال داشت پدر را اندوهگين يافت و نزد پدر رفت و اجازه خواست كه خود همراه جمعى به ميدان برود. امام علي عليه‌السلام اجازه داد آن بزرگوار همراه جمعى از سواران به سوى قرارگاه ابوايوب كه از محافظان آنجا بود روانه شوند،آن‌گاه آن‌چنان عرصه را بر او تنگ كردند. ابوايوب و همراهانش، ناگزير گريختند و شريعه آب بدست امام حسين عليه‌السلا م و همراهانش افتاد و بعد آن حضرت نزد پدر آمد و جريان را به عرض رساند اميرالمؤمنين على عليه‌السلام گريست ، به او عرض كردند: يا علی اين نخستين فتحى بود كه در جنگ صفين به‌بركت فرزندتان انجام گرفت.
چرا گريه مى‌كنيد؟
حضرت فرمودند: او در كربلا با لب تشنه به شهادت مى‌رسد …

 بحارالانوار/ج٤٤/ص٢٦٦

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




 

 بزرگان اهل عرفان ومعرفت می فرمایند:
برای سیر وسلوک الی الله وطی نمودن منازل تقرب به سوی خدای سبحان ، قرآن و امام حسین علیه السلام بهترین وسریع ترین راه است،فتح الفتوح و کوتاه ترین راه سلوک را عارفان واصل انس با قرآن و زیارت وتوسل به سید الشهداء(علیه السلام)می دانند.
قبله اهل معنا،حسنه دهر، میرزا علی آقای قاضی می فرماید:بعد از چهل سال ریاضت وسلوک باب معرفت الله در حرم حضرت عباس (علیه السلام)بر روی من گشوده شد.
منبع:عرفان عاشورا،ص44

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




اگر بخواهيم به #امام_زمان (عج) برسيم بايد مكارم الاخلاق را بيابيم. هر كاري كه مي خواهيم انجام بدهيم، بينيم آيا امام زمانمان راضي است؟

اگر ايشان هم بودند اين كار را انجام ميدادند؟ و اوج اين ادب و معرفت در كربلا و در افرادي مثل #حضرت_عباس (عج) و #حضرت_زينب (س) مشاهده مي شود.

اين افراد با #حضرت_زهرا (س) معامله مي كنند. حضرت زهرا (س) ، باوجود تمام ظلم هايي كه به خاندانش شد، در صحراي محشر، مانند پرنده اي كه دانه از روي زمين برمي دارد، مردم را جدا مي كنند…

#استاد_رائفی_پور
 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




 

تا نفس هست و ز الطاف شما دم باقی ست

دل ما می تپد و یاد تو هر دم باقی ست

دم روح القدسی خاص “حسین” گفتن ماست

تا مسیحا بشود عیسی مریم باقی ست

هر کجا می نگرم نام تو بر لب جاری ست

رحمت واسعه ات بر سر عالم باقی ست

زائرانت همه زوار خدا می باشند

تا خداوند بود کرب و بلا هم باقی ست

ذره ای از شرر روضه ی تو کم نشود

تا محبان تو هستند محرم باقی ست

نظر فاطمه معطوف شود بر جایی

که در آن نام تو بر سینه ی پرچم باقی ست

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




  پیوند عاشورا و امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)

 یاد امام حسین(علیه السلام)کلام نخستین امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف)

 آنگاه که مهدی موعود(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ظهور کند بین رکن و مقام می ایستند و ندای می دهد:

 ألا یا أهْلَ الْعالَمِ اَنَا الامامُ القائمُ الثانی عَشَرَ
 ألا یا أهْلَ الْعالَمِ اَنَا الصّمْضامُ المُنْتَقِم
 ألا یا أهْلَ الْعالَمِ اَنَّ جَدّیَ الْحُسَیْن قَتَلوهُ عَطْشاناً
 ألا یا أهْلَ الْعالَمِ اَنَّ جَدّیَ الْحُسَیْن طَرَحوهُ عُریاناً
 ألا یا أهْلَ الْعالَمِ اَنَّ جَدّیَ الْحُسَیْن سَحَقوهُ عُدواناً

 ای مردم جهان! من امام قائم هستم.

 ای مردم جهان !من شمشیر بران انتقام گیرنده هستم.

 ای مردم جهان !جدم حسین را در حالیکه عطشان بود ،کشتند.

 ای مردم جهان! جدم حسین (علیه السلام) را بعد از کشته شدن برهنه بر زمین انداختند.

  ای مردم جهان! پیکر جدم حسین (علیه السلام) را پس از کشته شدن، از روی دشمنی، پامال سم اسبان و ستوران قرار دادند.

 الزام الناصب،ج2 ص282

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




بسم الرب المهدی

عاقبت جانم فدايت يا ابا صالح بيا
من بگردم خاک پايت يا ابا صالح بيا

دور تو گردم چرا رويت نهان داري ز ما
گو بميرم من برايت يا ابا صالح بيا

عاقبت آقا بيا تا من بقربانت شوم
بر دل و جانم بلايت يا ابا صالح بيا

جان دهم تا بلکه يکدم من تماشايت کنم
مي کنم هردم دعايت يا ابا صالح بيا

اين سعادت کرده اي از ما دريغ آخر چرا
کي نوازي اين گدايت يا ابا صالح بيا

تا به کي هجر و غريبي و فراق و انتظار
جلوه کن بر آشنايت يا ابا صالح بيا

کي رسد لطف پيامت بر همه خلق جهان
کي رسد بانگ ندايت يا ابا صالح بيا

ديگر از هجرت نمانده بر همه تاب و توان
غم رسيده تا نهايت يا ابا صالح بيا

 اللهم عجل لولیک الفرج

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




شبیه ترین مردم به رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم)

هنگامی که سیدالشهداء (علیه السلام) ،

شهزاده علی اکبر (علیه السلام) را روانه‌ی میدان ساختند ،

چنین فرمودند :

«اللّهم اشهد علي هؤلاء القوم فقد برز اليهم غلام اشبه الناس خلقا و خلقا و منطقا برسولك كنا اذا اشتقنا الي نبيك نظرنا الي وجهه اللهم امنعهم بركات الارض و فرقهم تفريقا و مزقهم تمزيقا و اجعلهم طرائق قددا و لا ترض الولاة عنهم ابدا فانهم دعونا لينصرونا ثم عدوا علينا يقاتلوننا».

 

يعني: خدايا ! گواه باش بر اين قوم كه جواني به مبارزت

آنان بيرون رفت شبيه تر مردم در خلقت و خوي

و گفتار به رسول تو كه هر گاه مشتاق ديدار رسول تو

(صلي الله عليه و آله) مي‌شديم نگاه به روي او مي‌كرديم ؛

خدايا ! بركات زمين را از ايشان بازدار و آن‌ها را پراكنده ساز

و جدايي افكن ميان آنها ، هر يك را به راهي ديگر دار

و واليان را هرگز از ايشان راضي مكن ، كه ما را خواندند

تا ياري ما كنند اكنون بر ما تاختند و به كارزار پرداختند».

▪️▪️▪️▪️▪️

 دمع السّجوُم (ترجمه کتاب نَفَسُ المَهموم) صفحه 261‌

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




• طلب دنیا در این سه جهت، مایه نورانیت آخرت

امام باقر علیه السلام فرمودند:

 «مَنْ طَلَبَ الرِّزْقَ فِي‏ الدُّنْيَا اسْتِعْفَافاً عَنِ‏ النَّاسِ‏ وَ تَوْسِيعاً عَلَى أَهْلِهِ وَ تَعَطُّفاً عَلَى جَارِهِ لَقِيَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ وَجْهُهُ مِثْلُ الْقَمَرِ لَيْلَةَ الْبَدْرِ»

  هركس دنیا را به یكى از این سه جهت طلب كند:
1- بى نیازى از مردم،
2- آسایش و رفاه خانواده و عائله اش،
3- كمک و رسیدگى به همسایه اش.
روز قیامت خداوند را ملاقات خواهد کرد در حالی كه صورتش همچون ماه شب چهارده، نورانى است.

الكافي؛ ج‏5؛ ص78

موضوعات: روایات  لینک ثابت




ﺍﻻﻏﯽ ﭘﻮﺳﺖ ﺷﯿﺮﯼ ﺭﺍ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﺮﺩ ﻭ ﭘﻮﺷﯿﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺣﯿﻮﺍﻧﺎﺕ ﺣﻤﻠﻪ ﻣﯽﮐﺮﺩ!
ﻫﻤﻪ ﻓﺮﺍﺭ ﻣﯽﮐﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﺍﻭ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺑﺖ ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﺑﻮﺩ…
ﻭ ﺧﻮﺷﺤﺎﻟﯽ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺎ ﻧﻌﺮﻩ ﺑﻠﻨﺪ ﻣﯽﮐﺮﺩ.

ﺭﻭﺑﺎﻫﯽ ﮐﻪ ﻣﺜﻞ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺍﺯ ﺍﻭ ﺗﺮﺳﯿﺪﻩ ﺑﻮﺩ،
ﻣﺪﺗﯽ ﻣﮑﺚ ﮐﺮﺩ!!
ﻭﻗﺘﯽ ﺧﻮﺏ ﮔﻮﺵ ﮐﺮﺩ،
ﺩﯾﺪ ﺻﺪﺍﯼ ﺍﻭ ﻓﺮﻕ ﻣﯽﮐﻨﺪ…
ﺑﻪ ﺍﻻﻍ ﻧﺰﺩﯾﮏ ﺷﺪ ﻭ ﺑﺎ ﺧﻨﺪﻩ ﮔﻔﺖ:
«ﺍﮔﺮ ﺩﻫﺎﻧﺖ ﺭﺍ ﺑﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩﯼ ﺷﺎﯾﺪ ﻣﺮﺍ ﻣﯽﺗﺮﺳﺎﻧﺪﯼ ﺍﻣﺎ ﺧﻮﺩﺕ ﺭﺍ ﻟﻮ ﺩﺍﺩﯼ ﺍﺣﻤﻖ!»

ﯾﮏ ﺍﺣﻤﻖ ﺷﺎﯾﺪ ﺑﺎ ﻟﺒﺎﺱ ﻭ ﻇﺎﻫﺮ ﺧﻮﺏ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﻓﺮﯾﺐ ﺩﻫﺪ،
اما ﺍﯾﻦ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺪﺕ ﻃﻮﻻﻧﯽ ﻧﯿﺴﺖ…
ﭼﻮﻥ ﺣﺮﻑ ﺯﺩﻥِ ﺍﻭ،
ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﺭﺍ ﻟﻮ ﻣﯽﺩﻫﺪ…
ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﻃﻼ ﻧﺒﺎﺵ؛
ﻃﻼﺋﯽ ﺷﻮ…
 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت





زمهربانی جانان طمع مبر حافظ
که نقش جور و ستم نخواهد ماند
(حافظ)

چه بسا شیطان باطنی با ما پیران به گونه ای و با شما جوانان به گونه ای دیگر خدعه میکند.
صحیفه امام خمینی(ره)
ج16ص221

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




 شهادت سیدالشهدا و اسارت آل الله، سفیانیان را از صحنه تاریخ به کنار زد.

شهادت سید مظلومان و هواخواهان قرآن در عاشورا، سرآغاز زندگی جاوید اسلام و حیات ابدی قرآن کریم بود، آن شهادت مظلومانه و اسارت آل الله، تخت و تاج یزیدیان را که با اسم اسلام، اساس وحی را به خیال خام خود می خواستند محو کنند، برای همیشه به باد فنا سپرد و آن جریان، سفیانیان را از صحنه تاریخ به کنار زد، این شهادت دلاورانه ملت مظلوم ایران، تخت و تاج پهلویان،جریان پهلوی صفتان را که با اسم اسلام می خواستند اسلام را از صحنه خارج نمایند و افکار غرب و نشخوار امریکا را جانشین وحی کنند، از تاریخ ایران بیرون راند


صحیفه نور جلد 14 صفحه 263
پیام امام خمینی(ره) به مناسبت سالروز قیام پانزده خرداد
مورخ:1360/03/15

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت





امروز با امام 

سخنرانی امام در 22 مهر 1360

انقلاب ما متكي به معنويات و خداست و آنهايي كه با ما موافقند كساني هستند كه باخط توحيدي موافقند. ما بايد خط معنويتي را كه براي آن انقلاب كرديم فراموش نكنيم.

صحیفه امام خمینی(ره) جلد 15 صفحه 307

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت


...


حسین‌بن‌علی علیه‌السلام کاری کرد که وجدان مردم بیدار شد.

لذا شما می‌بینید بعد از شهادت امام حسین علیه‌السلام، قیامهای اسلامی، یکی پس از دیگری به وجود آمد. البته سرکوب شد؛ اما مهم این نیست که حرکتی از طرف دشمن سرکوب شود.

البته تلخ است؛ اما تلخ‌تر از آن، این است که یک جامعه به جایی برسد که در مقابل دشمن، حالِ عکس العمل نشان دادن پیدا نکند. این، خطرِ بزرگی است.

 امام خامنه‌ای | ۱۳۷۱/۱۱/۱۶

 

موضوعات: سخن بزرگان  لینک ثابت





شب جمعه ست و حسرت يک برگ ِ برات
شب جمعه و دلم تنگ تو ای راه نجات

 

باز هم فاصله ها بغض ِ گلوگير شده ست
السلام ای شه بی يار ، قتيل العبرات …

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




جمهوری اسلامی تحت پرچم امام حسین(علیه‌السلام) است

  امام خمينی:‌ کشور ما که قیام کرد، جمهوری اسلامی و استقلال کامل و «نه شرقی و نه غربی» را به دنیا اعلام کرد و از اول اعلام کرد که ما نه تحت حمایت آمریکا و نه تحت حمایت شوروی و نه تحت حمایت هیچ قدرتی نیستیم؛ ماییم و تحت عنایات خدای تبارک و تعالی و پرچم توحید که همان پرچم امام حسین(علیه‌السلام) است.

 وقتی شما این اعلام را به دنیا کردید دنیا بر ضد شما قیام خواهند کرد، ما هم همان طوری که #سید_الشهدا در مقابل آن همه جمعیت و اسلحه‌ای که آنها داشتند، قیام کرد تا شهید شد. ما هم همین طور برای شهادت حاضریم. ۱۳۶۱/۰۷/۲۵

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




سخن امام صادق(ع) درباره سه فایده‌ای که نمازگزار به دست می‌آورد

از امام جعفر صادق علیه السلام نقل کرده‌اند که فرمود: نمازگزار سه فایده به دست می‌آورد:

1-  هر گاه به نماز می‌ایستد، خوبی‌ها و نیکویی‌‌ها از پهنه آسمان بر سرش فرو مى‌ریزد.

2-  فرشتگان او را از زیر پاهایش تا فراز آسمان احاطه و او را در برمى‌گیرند.

3-  فرشته اى او را ندا مى‌دهد: اى نمازگزار، اگر میدانستی با چه کسى مناجات مى کنى، هرگز روی نمی‌گرداندی و به دیگرى توجه نمی‌کردی.

«ثواب‌الاعمال و عقاب‌الاعمال،صفحه 77»

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




 

آیا ما بفکر همسایگان خود هستیم؟

علامه سید جواد عاملى، فقیه معروف و صاحب کتاب ارزشمند (مفتاح الکرامة)، شب مشغول صرف شام بود که صداى در را شنید.

وقتى که فهمید پیشخدمت استادش سید مهدى بحرالعلوم، دم در است با عجله به طرف در دوید.

پیشخدمت گفت: «حضرت استاد شما را الآن احضار کرده است. شام جلو ایشان حاضر است اما دست به سفره نخواهند برد تا شما بروید».

جاى معطلى نبود. سید جواد بدون آنکه غذا را به آخر برساند، با شتاب تمام به خانه سید بحرالعلوم رفت.

تا چشم استاد به سید جواد افتاد، با خشم و تغیر بى سابقه‌‏اى گفت:

«سید جواد! از خدا نمى‌‏ترسى، از خدا شرم نمى‌‏کنى؟!».

سید جواد غرق حیرت شد، که چه شده و چه حادثه‏اى رخ داده؟! تاکنون سابقه نداشته اینچنین مورد عتاب قرار بگیرد. هرچه به مغز خود فشار آورد تا علت را بفهمد ممکن نشد.

ناچار پرسید: «ممکن است حضرت استاد بفرمایند تقصیر اینجانب چه بوده است؟».

فرمود: «هفت شبانه روز است فلان شخص همسایه‏‌ات و عائله‌‏اش گندم و برنج گیرشان نیامده. در این مدت از بقال سر کوچه خرماى زاهدى نسیه کرده و با آن به سر برده‌‏اند.
امروز که رفته است تا باز خرما بگیرد، قبل از آنکه اظهار کند، بقال گفته نسیه شما زیاد شده است. او هم بعد از شنیدن این جمله خجالت کشیده تقاضاى نسیه کند، دست خالى به خانه برگشته است و امشب خودش و عائله‏اش بى‏‌شام مانده‏‌اند».

عرض کرد: به خدا قسم من از این جریان بى‌‏خبر بودم، اگر میدانستم به احوالش رسیدگى مى‏‌کردم».

فرمود: «همه داد و فریادهاى من براى این است که تو چرا از احوال همسایه‏‌ات بى‏‌خبر مانده‌‏اى؟ چرا هفت شبانه روز آنها به این وضع بگذرانند و تو نفهمى؟ اگر باخبر بودى و اقدام نمى‏کردى که تو اصلا مسلمان نبودى».

پیشخدمت من این سینی غذا را بر مى‌‏دارد، همراه هم تا دم در منزل آن مرد بروید، دم در پیشخدمت برگردد و تو در بزن و از او خواهش کن که امشب با هم شام صرف کنید.

این پول را هم بگیر و زیر بوریاى خانه‏‌اش بگذار، و از اینکه درباره او که همسایه تو است کوتاهى کرده‌‏اى معذرت بخواه. سینى را همان جا بگذار و برگرد.

 من اینجا نشسته‌‏ام و شام نخواهم خورد تا تو برگردى و خبر آن مرد مؤمن را براى من بیاورى.

پیشخدمت سینى بزرگ غذا را که انواع غذاهاى مطبوع در آن بود برداشت و همراه سید جواد روانه شد. دم در پیشخدمت برگشت و سید جواد پس از کسب اجازه وارد شد.

 صاحبخانه پس از استماع معذرت خواهى سیدجواد و خواهش او دست به سفره برد. لقمه‌‏اى خورد و غذا را مطبوع یافت.

 حس کرد که این غذا دست پخت خانه سیدجواد، که عرب بود، نیست، فوراً از غذا دست کشید و گفت: «این غذا دست پخت عرب نیست، بنابراین از خانه شما نیامده. تا نگویى این غذا از کجاست من دست دراز نخواهم کرد».

 آن مرد خوب حدس زده بود. غذا در خانه بحرالعلوم ترتیب داده شده بود. آنها ایرانى الاصل و اهل بروجرد بودند و غذا غذاى عرب نبود.

 سیدجواد هرچه اصرار کرد که تو غذا بخور، چه کار دارى که این غذا در خانه کى ترتیب داده شده، آن مرد قبول نکرد و گفت: «تا نگویى دست دراز نخواهم کرد.» سید جواد چاره‏اى ندید، ماجرا را از اول تا آخر نقل کرد.

 آن مرد بعد از شنیدن ماجرا غذا را تناول کرد، اما سخت در شگفت مانده بود. مى‌‏گفت: «من راز خودم را به احدى نگفته‌‏ام، ازنزدیکترین همسایگانم پنهان داشته‌‏ام، نمى‌‏دانم سید از کجا مطلع شده است».

 

موضوعات: داستان آموزنده  لینک ثابت




#بصیرت یعنی بدانیم، تا وقتی #حسین ع نیامده، ولیِ امر، #مسلم ع است؛

وقتی حسین ع (یا مسلم ع) در صحنه است، اگر در صحنه نیستی، هر کجا می خواهی باش؛
چه ایستاده به نماز، چه نشسته به شراب؛

یعنی وقتی حسین ع در صحنه است، اگر در صحنه نیستی، هیچچچچ فرقی بین شراب و نمازت نیست؛

 

قصه این است:

به #مسلم زمان ما عرض کردند:
“…آقاجان شما اگر شمشیر بکشید زیادند سینه هایی ک جلوی دشمنانتان، سپر شما شوند…”

#مسلم زمان ما فرمود:
“من شمشیر را کشیده ام، دارم از چپ و راست میزنم، منتها نوعش فرق دارد؛ ما در #جنگ_نرم هستیم، در #جنگ_سیاسی، در #جنگ_فرهنگی، در #جنگ_امنیتی_نفوذی هستیم؛

  #مسلم زمان ما، یعنی #ولی_امر ما شمشیر کشیده در #صحنه ی نبرد است؛

ما چه می کنیم؟

 درصحنه ایم؟

✡یا #ایستاده_به_نماز؟
✡یا #نشسته_به_شراب؟

 و بیچاره ما؛
چه کردیم که ولی فقیهمان دست به شمشیر برده؟
مگر ما #سرباز او نیستیم؟
مگر او #فرمانده نیست؟
پس ما را چه شده؟

#امام، خود #حکم_جهاد دهد و خود شمشیر بزند؟
هیهات؛
این برای ایرانی های غیرتمند، عین #ذلت است؛

بسم الله؛ پا به پای هم برای اقامه ی #جهاد_روشنگری!
و مقابله با جریان #نفوذ؛

 

موضوعات: فرهنگی- اجتماعی - مذهبی  لینک ثابت




عارف بالله حاج آقای دولابی(ره)

  هر چه در عالم خارج هست، چه در ملائک و چه در جن‎ها و چه در حیوانات و چه در گیاهان و چه در جمادات،
همه سایه‎ی عالم حقیقت و عالم انسانیّت است.
کسی که به عالم حقیقت راه پیدا کرده است، همه‎ی اسرار عالم خارج برایش آشکار و روشن است.

  هر چه در این عالم مشاهده می‎شود،
سایه و عکسی است از آنچه در عالم حقیقت و انسانیّت وجود دارد؛

لذا برای کسی که به عالم انسانیّت راه پیدا کرده و به حقایق آن عالم پی برده است،
همه ‎چیز این عالم معنی‎دار و قابل فهم است و راز و رمزهای آن برای او مکشوف و هویدا است.

اگر بعضی اوقات برای توضیح حقایق انسانیّت به چیزهایی از این عالم ظاهر مثال می‎زنم، گمان نکنید از این چیزها به آن حقایق پی برده‎ام،
✳️ بلکه چون آن حقایق را خدا نشانم داده است، آنچه سایه و عکس آنها در این عالم است را دریافته‎ام و برای شما بازگو می‎کنم.

مصباح الهدی
مبحث اسرار و حقایق گوناگون
تالیف استاد مهدی طیب

 

موضوعات: سخن بزرگان  لینک ثابت




#نماز


امام حسین علیه السلام الگوی زندگی
نماز عشق

امام حسین‌ علیه السلام آخرین نماز خود را که «تکبیرةُ الاحرام»،‌ «قیام»، «قرائت»، «رکوع»، «سجود»، «تشهّد» و «سلام» ویژه‌ای داشت، و در تاریخ اسلام نظیر ندارد این‏گونه خواند: تکبیر آن را با فرو افتادن از ذوالجناح سر داد، و قیام را به هنگام هجوم دشمنِ دون به خیام حرم، رکوع آن زمانی بود که تیری به قلب مقدّسش اصابت کرد و مجبور شد حضرت‌ قامت خم کند تا آن را از پشت سر بیرون بیاورد، و آخرین سجده خونین امام علیه السلام ، بر پیشانی نبود،‌ بلکه وقتی نیزه بر پهلوی آن حضرت‌علیه السلام اصابت کرد و امام‌علیه السلام گونه راست،‌ روی تربت گرم نهاد و این ذکر را از سوز دل بر زبان جاری کرد: «به نام و یاد خدا و بر دین رسول خدا معبودا! راضی به تقدیر و قضایت و تسلیم اَمرت هستم. معبودی غیر از تو نیست‌ای فریادرس استغاثه کنندگان.» و تشهّد و سلامش با خروج و عروج روح بلند ملکوتیش به شاخسار جنان همراه بود؛ ولی دیگر خود نتوانست سر از سجده بردارد و دشمن سر مقدّس آن حضرت‌ علیه السلام را به اوج سنان و نیزه بالا برد. و آن حضرت‌علیه السلام با تلاوت آیات سوره کهف به عنوان تعقیب نماز،‌ دشمن را تهدید و عقوبت فرمود: «آیا گمان کردی که اصحاب کهف و رقیم، از آیات و نشانه‌های عجیب ما بودند؟!»

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت





‏‎‏
الھی
در انتظار رحمتت نشسته ام
بدهی کریمی ،
ندهی حکیمی
بخوانی شاکرم ،
برانی صابرم
نه پای گریز دارم
و نه زبان ستیز،
یا ارحم الراحمین
بحق کبریایی خود
بحق رسالت محمد “ص”
بحق ولایت علی “ع”
بحق طهارت زهرا ."س”
بحق مظلومیت حسین “ع”
بحق حقانیت حسن مجتبی “ع”
بحق غربت رضا “ع”
و بحق جمع اولیاء و اوصیاء “ع”
،بهترینها را برای ما و دوستانمان مقدرفرما.
آمین یا رب العالمین..

موضوعات: مختلف  لینک ثابت





اى فرزند آدم! تا زمانى که واعظى از درون دارى و به حسابرسى (اعمالِ خود) اهتمام مى‏‌ورزى و ترس (از خدا و کيفر الهى) جامه زيرين تو باشد و پرهيز بالاپوشت، پيوسته در خير و صلاح خواهى بود

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




خطبه اثرگذار حضرت سجاد عليه السلام بعد از واقعه کربلا
مي‌گويند روز جمعه‌ اي بود و قرار بود خود يزيد نماز جمعه را بخواند بعدش هم خطبه‌هاي نماز جمعه را. اول خطيبي رفت روي منبر و هر چه را قبلا به او گفته بودند گفت، از يزيد و معاويه تعريف و تمجيد کرد و هر چقدر صفت خوب بلد بود به آن‌ها نسبت داد و رفت سراغ علي(ع) و خانواده‌اش و امام حسين(ع) و شروع کرد به بدگويي از آن‌ها و اين‌که از دين خارج شده‌اند و چنين و چنان کرده‌اند.
در همين موقع بود که امام سجاد‌(ع) از پاي منبر فرياد زد که «ايها الخطيب! اشتريت مرضاه المخلوق بسخط الخالق» تو براي رضاي يک مخلوق، سخط پروردگار را براي خودت خريدي.
بعد خطاب به يزيد گفت که آيا به من اجازه مي‌دهي از اين چوب‌ها بالا بروم؟ و دو کلمه حرف بزنم؟ (امام نگفتند منبر و لابد منظورشان اين بوده که ما اين را منبر نمي‌دانيم، اين منبر رسول خدا نيست، اين چند تکه چوب است.) اما يزيد اجازه نمي‌دهد. ولي آن‌هايي که دور و برش بودند به‌خاطر اين‌که علي بن الحسين‌(ع) اهل حجاز است و مردم حجاز شيرين و لطيف صحبت مي‌کردند، براي اين‌که به اصطلاح سخنراني‌اش را ببينند، گفتند: «اجازه بدهيد تا ما ببينيم اين حجازي چه‌طور صحبت مي‌کند.» ولي يزيد اجازه نمي‌داد و مي‌ترسيد از اين‌که حرف‌هايش روي مردم و اطرافيان او تأثير بگذارد. بالاخره راضي شد، حالا امام سجاد(ع) مي‌رود بالاي همان چهار تا تکه چوب و آن چهار تا تکه چوب مي‌شود منبر امام، جاي رسوا شدن يزيدي که داشتند مدحش را مي‌گفتند. امام با آن حال مريض و با آن همه غل و زنجير به دست و پايش بالاي منبر مي‌رود و مي گويد:

“انا بن مکة و منى، انا بن الزمزم و الصفا; انا بن محمد المصطفى; انا بن على المرتضى; انا بن فاطمة الزهراء …;
“من فرزند مکه و منايم; من فرزند زمزم و صفايم; من فرزند محمد مصطفايم; من فرزند على مرتضايم; من فرزند فاطمه زهرايم …”

ولوله‌اي به راه مي‌افتد که يزيد دست و پايش را گم مي‌کند و نگران است که مردم بريزند و او را بکشند به همين خاطر دست به حيله‌اي زد و به مؤذن گفت برود و اذان بگويد چون هيچ جور ديگري نمي‌تواند از حرف زدن امام جلوگيري کند، مؤذن اذان گفت تا رسيد به قسمت شهادت به رسول خدا، اين‌جا بود که امام سجاد(ع) گفت: «مؤذن! سکوت کن.» رو کرد به يزيد و فرمود: «يزيد! اين‌که اين‌جا اسمش برده مي‌شود و به رسالت او گواهي مي‌دهيد کيست، آي مردم، من را مي‌شناسيد که به اسارت آمده‌ام؟ پدرم را که شهيد کرديد مي‌شناسيد؟» در اين قسمت بود که تازه مردم فهميدند چه اتفاقي افتاده.
اين ماجرا و اين خطبه باعث به پا شدن انقلابي در دل مردم بود و از اينجا به بعد و البته بعد از خطبه حضرت زينب(س) مردم به حکومت فشار آوردند که اسرا را آزاد کنند و احترام شان بگذارند.

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




دعايي براي همه گرفتاري ها
طاووس يماني مي‌گويد: شبي وارد حجر اسماعيل شدم. امام سجاد عليه السلام نيز وارد شد و به نماز ايستاد، بسيار نماز خواند و سپس به سجده رفت. با خود گفتم: مردي است صالح از خانداني نيک، به دعايش گوش دهم (ببينم چه مي‌گويد و چگونه دعا مي‌کند، دقّت کردم) شنيدم که در سجده‌اش به خدا عرض مي‌کرد:
عُبَيدُکَ بِفِناءِ‌کَ، مِسکينُکَ بِفِناءکَ، فَقيرُکَ بِفناءکَ، سائِلُکَ بِفناء‌کَ؛
خدايا! بنده کوچکت به در خانه‌ات آمده! مستمندت به در خانه‌ات آمده! تهيدستت به در خانه‌ات آمده! درخواست کننده‌ات به در خانه‌ات آمده!
«طاووس يماني مي‌گويد: هر گرفتاري برايم پيش آمد اين دعا را خواندم و آن گرفتاري بر طرف شد.»
 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




نقش امام سجاد در زنده نگهداشتن قيام عاشورا
امام چهارم با گريه بر شهيدان نينوا و زنده نگه داشتن ياد و خاطره جانبازي آنان اهداف شهيدان کربلا را دنبال مي‌کرد. ظلمت حادثه کربلا و قيام جاودانه عاشورا به قدري دلخراش بود که شاهدان آن مصيبت عظيم تا زنده بودند آن را فراموش نکردند.
هر وقت امام مي‌خواست آب بياشامد، تا چشمش به آب مي‌افتاد، اشک از چشمانش سرازير مي‌شد. هنگامي که سبب گريه آن حضرت را مي‌پرسيدند مي‌فرمود: «چگونه گريه نکنم، در حالي که يزيديان آب را براي وحوش و درندگان بيابان آزاد گذاشتند، ولي به روي پدرم بستند و او را تشنه به شهادت رساندند‌».
بزرگ مبلغ قيام عاشورا، حضرت امام سجاد ـ عليه السلام ـ با سخنراني و خطبه‌هاي آتشين خود توانست نهضت حق طلبانه سالار شهيدان را از هجوم تحريف نجات بخشد. اينک بعد از گذشت پانزده قرن همچنان اين قيام، پرشکوه و جاودانه است.
پس از عاشورا حضرت سجاد را همراه ديگر اسرا به سوي کوفه حرکت دادند. آمار دقيقي از اسيران در دست نيست. برخي مورخان تعداد زنان را ۶۴ نفر تا ۸۴ نفر و تعداد مردان و کودکان پسر را ۱۲ تا ۱۴ نفر نوشته‌اند که با چهل شتر ـ که هر شتر هودجي بي‌سر پوش بر آن‌ها بسته بودند ـ حمل مي‌شدند. همه آن‌ها در زنجير بوده يا با ريسمان بسته بودند. تنها مرد کاروان اسيران، حضرت سجادـ عليه السلام ـ بود. دشمن نسبت به ايشان سخت گير‌تر عمل مي‌کرد. آن چنان که مورخان نوشته‌اند: امام زين العابدين ـ عليه السلام ـ را بر شتري برهنه سوار کرده بودند و دست‌هاي مبارک آن حضرت را بر گردن وي بسته، بر تن او زنجير نهاده و هر دو پاي او را به شکم شتر بسته بودند.
بعضي از مورخان، ورود قافله اسرا به شهر کوفه را دوازدهم محرم سال ۶۱ ه. ق ذکر کرده‌اند و بعضي ديگر شانزدهم و هفدهم محرم نوشته‌اند.

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




دل سودا زده ام ناله و فرياد کند
هر زمان ياد غم سيد سجاد کند


بى گمان اشک به رخساره بريزد از چشم
هر که يادى ز گرفتارى آن راد کند


بود در تاب تب و بسته به زنجير ستم
آن که خلقى ز کرم از الم آزاد کند


به جز از شمر ستمگر نشنيدم دگرى
با تن خسته کسى اين همه بيداد کند


تن تب دار و اسيرى و غم کوفه و شام
واى اگر شِکوه اين قوم بر اجداد کند


خون ببارد ز غم مرگ پدر در همه عمر
چون که از واقعه کرب و بلا ياد کند


غير زينب که بد آن قافله را قافله دار
کس نبودى که بر آن غمزده امداد کند
 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت





لبخَندخُدا بَسته به لَبخَندحُسین است

پَس باش پی آنچه خوشایَندحُسین است

 

تَعریفِ مَن ازعشْق هَمان بودکه گُفتَم

دربَندکَسی باش که دربند حُسین است

 

 

السلام علیک یاابا عبدالله

 

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت





امام صادق(؏):


اگر بیماری از اهل ایمان حق و حرمت و ولایت امام حسین(؏) را بشناسد و به اندازه سر سوزنی از خاک پاکش استشفا نماید، دوا و شفایش خواهد شد.


بحار الانوارج٩٨ص١٢۵

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




 
امام حسین(ع):
 
دو چیز منفعت بسیار دارد
اخلاق نیک و جوانمردی
 
دوچیز بقا ندارد
جوانی و قوت
 
دوچیز بلا را دور ‌کند
صـلـۀ رحم و صدقه
 
دو چیز مقام را فزون کند
حل مشکل دیگران و فروتنی

موضوعات: مختلف  لینک ثابت





حکایت کربلا و عاشورا
حکایت آب و زخم شمشیر نیست!
حکایت زندگیست!
حماسه مردانگی،
گذشت، شهامت،
رشادت و شهادت است
درس پایداری از اعتقادات
و زنده نگاه داشتن دین خداست!

 

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




.
#عاشورا هم تمام شد…
آنچه ماند شور حسینی بود
آنچه ماند اشکهایمان ماند و عزاداری هایمان…
ده روز عزاداری می کنیم
و غافلیم از این که مصائب از بعد همان ده روز
تازه شروع می شوند…
کاروان تشنه بدون سقا
بدون یاور
بدون زعیم
بدون مرد…
سنگینی راه شام
سختی کوچه های کوفه
و سرهای بر نیزه
خدایا چه می گذرد بر اهل بیت از فردا؟
آنچه که در مقتل آمده و تو را آتش میزند
از امروز به بعد رخ میدهد…
حال این تو و این راه حسینی ای دل
برایت تازه محرم شروع شده است…
پی نوشت۲:
دسته جمعی بچه های گل هیئت،صبح امروز
#یا_حسین #لبیک_یا_حسین #هیهات_من_الذله #هیأت

موضوعات: مختلف  لینک ثابت





‍ سلام برتو

▪️سلامِ کسی که قلبش از مصیبت تو جریحه دار، و اشکش به هنگام یاد تو جارى است

▪️اگرچه زمانه مرا به تأخیر انداخت، ومقدرات الهى مرا ازیارى تو بازداشت

▪️و نبودم تا با آنانکه با تو جنگیدند بجنگم و با کسانی که با تو دشمنى کردند خصومت نمایم

▪️درعوض صبح وشام برتو مویه میکنم و به جاى اشک براى تو خون گریه میکنم

فرازهایی از زیارت پر فیض «ناحیه مقدسه»

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




  عاشورا یک مسئله بسیار مهم سیاسی- عبادی است

در این ماه #محرم، اجتماعات داشته باشند، خطبا هم بروند مسائل روز را برایشان بگویند و تعزیه بگویند و گریه بکنند برای #سید_الشهدا، این یک شعار الهی است. انقلاب کردیم که #شعائر_اسلام را زنده کنیم. زنده نگه داشتن #عاشورا یک مسئله بسیار مهم سیاسی- عبادی است. #عزاداری کردن برای شهیدی که همه چیز را در راه اسلام داد، یک مسئله سیاسی است؛ یک مسئله‌ای است که در پیشبرد انقلاب اثر بسزا دارد. ما ملت #گریه_سیاسی هستیم، ما ملتی هستیم که با همین اشکها سیل جریان می‌دهیم و خرد می‌کنیم سدهایی را که در مقابل اسلام ایستاده است.


#امام_سید_روح_الله_موسوی_خمینی
#صحیفه_امام
#امام_خمینی


صحیفه نور،جلد 13،صفحه 156
بیانات امام خمینی(ره) در جمع وعاظ و خطبای مذهبی
مورخ : ۱۴ آبان ۱۳۵۹

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت





 
#منبرمتنی
ثواب گريستن بر امام حسين(ع) از زبان امام سجاد(ع)***ـ
محمّد بن مسلم از امام محمّد باقر عليه السّلام روايت کرده است که: پدرم علىّ بن الحسين عليه السّلام مى فرمود: هر مؤمنى که براى کشته شدن امام حسين عليه السّلام آن چنان بگريد تا قطرات اشک بر گونه اش جارى شود،خداوند او را در غرفه هاى بهشتى جاى مى دهد تا براى مدّتهاى طولانى در آن سکونت کند؛و هر مؤمنى که به خاطر آزار و اذيّتى که در دنيا به ما اهل بيت رسيده،بگريد و قطرات اشک او بر گونه اش جارى شود،خداوند او را در بهشت در جايگاه صدق جاى مى دهد؛و هر مؤمنى که به خاطر ما و دفاع از آرمانهاى مقدّس ما زحمت آن را ببيند و اشک او بر رخساره اش جارى شود،خداوند او را از اذيت و رنج دور مى سازد و او را در روز قيامت از خشم خود و آتش جهنم ايمن مى گرداند.

زائر حسين اگر در آتش هم باشد نجات مى يابد***
سيد بن طاووس عليه الرّحمه از محمد بن احمد بن داوود نقل کرده است که مى گفت :
من همسايه اى داشتم که او را على بن محمد مى گفتند. گفت که من هر ماه يک مرتبه به زيارت امام حسين (ع ) مى رفتم . و چون سنّم بالا رفت و جسمم ضعيف شد مدّتى به کربلا نرفتم ، و بعد از مدّتى پياده روانه شدم ، و در مدّت چند روز به کربلا رسيدم ، زيارت کردم و نماز خواندم و چون به خواب رفتم ديدم که حضرت امام حسين (ع ) از قبر بيرون آمده و به من مى گويد: چرا مرا جفا کردى ؟ و قبل از اين به من نيکوکار بودى !
گفتم اى سيّد جسمم ضعيف شده است و پايم بى قوّت شده است و در اين وقت ترسيدم که آخر عمر من باشد چند روز راه آمده ام تا به زيارتت رسيده ام و روايتى از شمابه من رسيده است مى خواهم از شما بشنوم ، فرمود: بگو! گفتم که روايت مى کنند که شما فرموده ايد: هر که به زيارت من آيد در حيات خود من او را بعد از وفاتش زيارت مى کنم .
فرمود: که بلى من گفته ام و اگر او را در آتش جهنّم بيابم از آتش او را بيرون مى آورم.
(بحارالانوار ج 101 ص 16)

ثواب سلام دادن بر حسين(ع)***
داود رقّي مي گويد: من محضر امام صادق عليه السلام مشرف بودم. حضرت آب طلب کردند و همين که آب را نوشيدند؛ ديدم امام منقلب شد و حالت گريه پيدا کرد و دوچشم مبارکش پر از اشک شد.
سپس به من فرمودند: اي داود خدا لعنت کند قاتل حسين را.
بنده اي نيست که آب بنوشد و حسين عليه السلام را ياد نموده و قاتلش را لعنت کند مگر اينکه خدا
صدهزار حسنه برايش مي نويسد و
صدهزار گناه از سيئات او را پاک مي کند و او را
صدهزار درجه معنوي بالا مي برد و با اين عمل گويي او
صدهزار برده را آزاد کرده و
خداي متعال روز قيامت او را با دلي شاد و آرام [در آن محشر سوزان با دلي بسيار خُنک -ثلج الفؤاد- و نه جگري تفديده!] محشور مي کند.
 
تابوت مرد عاصى و غبار کربلا***
مرحوم تاج الدّين حسن سلطان محمد( رضوان اللّه تعالى عليه ) در کتاب خود مينويسد :
در بغداد مرد فاسقى بود که هنگام احتضار وصيّت کرده بود که مرا ببريد نجف اشرف دفن کنيد شايد خداوند مرا بيامرزد و بخاطر حضرت امير المومنين عليه السلام ببخشد
چون وفات کرد قوم و خويشان او حسب الوصيّة او را غسل داده و کفن نمودند و در تابوتى گذاردند و بسوى نجف حمل کردند.
شب حضرت امير عليه السلام به خواب بعضى از خدّام حرم خود آمدند، و فرمودند: فردا صبح نعش يک فاسق را از بغداد مى آورند که در زمين نجف دفن کنند، برويد و مانع اين کار شويد! و نگذاريد او را در جوار من دفن کنند.
فردا که شد خدّام حرم مطهّر يکديگر را خبر کردند، رفتند و در بيرون دروازه نجف ايستادند، که نگذارند که نعش آن فاسق را وارد کنند، هر قدر انتظار کشيدند کسى را نياوردند.
شب بعد باز در خواب ديدند حضرت امير عليه السلام را که فرمود: آن مرد فاسق را که شب گذشته گفتم نگذاريد وارد شوند فردا ميآيند، برويد و به استقبال او، و او را با عزّت و احترام تمام بياوريد و در بهترين جاها دفن کنيد. گفتند: آقا شب قبل فرموديد نگذاريد و حالا ميفرمائيد بهترين جا دفن شود!؟
حضرت فرمود: آنهايى که نعش را مى آوردند، شب گذشته راه را گم کردند، و عبورشان به زمين کربلا افتاد، باد وزيد خاک و غبار زمين کربلا را در تابوت او ريخته از برکت خاک کربلا و احترام فرزندم حسين عليه السلام خداوند از جميع تقصيرات او گذشت او را آمرزيد و رحمت خود را شامل حالش ‍ گردانيده است.
(تحفة المجالس - انوار آسمانى ص 104)

 

موضوعات: داستان آموزنده  لینک ثابت




 حسین ثارالله

ثار به معنای «خونِ ریخته شده قابل قصاص کردن» و «خون‌خواهی» است و ثار الله لقب حسین بن علی به معنای خون ریخته شده در راه خداست، و کسی که خدا خونخواه اوست.

یعنی او متعلق به یک خانواده یا قبیله یا ملت نیست که خونبهایش را رئیس خانواده یا قبیله یا کشور بگیرد، بلکه متعلق به جهان انسانیت است و شهید راه خداست و خونبهای او ر ا خدا باید بگیرد.

در واقع، خون‌خواهی او هرگز جنبه شخصی ندارد، بلکه نوعی انتقام از همه بدی‌ها و بدان عالم است.

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




#خواص_زیارت_عاشورا
 
 مرده ای که بوی گلاب می داد

☆یکی از کارکنان غسال خانه بهشت زهرای تهران تعریف می کرد:

یک بار پیرمردی را آوردند که اصلا به مرده شبیه نبود، چهره روشن و بسیار تمیز و معطری داشت. وقتی پتو را کنار زدم بوی گلاب می داد. آنقدر تمیز و معطر بود که من از مسئول غسالخانه تقاضا کردم خودم شخصا این پیرمرد را بشورم و غسل بدهم، همه بوی گلاب را موقع شستشو و وقتی که آب روی تن این پیرمرد می ریختم حس می کردند. وقتی که کار غسل و کفن تمام شد بی اختیار در نماز و تشییع این پیرمرد شرکت کردم، بیرون برای تشییع و خاکسپاری اش صحرای محشری به پا بود. از بین ناله های فرزندانش شنیدم که گویا این پیرمرد هر روزش را با قرائت زیارت عاشورا شروع می کرد. از بستگانش دقیق تر پرسیدم، گویی این پیرمرد به این موضوع شهره بود، آدمی که هر روزش با زیارت عاشورا شروع می شد…

 

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




 علامه طباطبایی و روز عاشورا
  

آيت اللّه شیخ قدرت الله وجدانى فخر (م ۱۳۷۵ ش) ـ از مدرّسانِ معروف حوزه علميّه قم‏ـ ، براى جناب آقاى اجاق نژاد نقل كرده اند كه : در يكى از روزهاى عاشورا، از نزديك قبرستان نو (قم) عبور مى كردم . استادم علّامه طباطبايى را ديدم . پس از سلام و احوالپرسى به من فرمود : مى دانى امروز ، چه روزى است؟ گفتم : آرى … . فرمود : مى دانى در روز عاشورا ، زمين و آسمان بر امام حسين عليه السلام گريه مى كنند؟ گفتم : آرى . فرمود : مى دانى مرغ هاى بيابان بر ايشان ، گريه مى كنند ؟ گفتم : آرى . فرمود : مى دانى ريگ هاى بيابان ، گريه مى كنند؟ گفتم : آرى . (البتّه من به احترام استاد ، هر چه مى گفتند ، تصديق مى كردم) . در ادامه ، علّامه دست برد و از زمين ، سنگى را برداشت و با دست ، آن را مانند پنير ، باز كرد و قطره خونى را در آن ، نشان داد و فرمود : اين طور!

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




#روز_شمار_محرم

 روز دهــم محــــرم (عـاشـــــورا):

▪️امام حسین(؏) با یارانش نماز صبح را به جماعت خواند و سپس با آنها چنین سخن گفت:« …خدا به شهادت من و شما فرمان داده است. بر شما باد که صبر و شکیبایی را پیشه ی خود سازید.«

 حضرت (؏) «زهیر بن قین» را فرمانده راست سپاه و حبیب بن مظاهر را فرمانده چپ سپاه گمارد و پرچم را به دست برادرش حضرت عباس سپرد. گرچه سپاه دشمن به خیمه ها نزدیک می شد، ولی حضرت تیری نینداخت، چون می فرمود:« دوست ندارم که آغازگر جنگ با این گروه باشم» عمر بن سعد تیر را بر کمان نهاده و به سوی یاران امام انداخت و گفت:« گواه باشید که اول کسی بودم که به سوی لشکر حسین تیر انداختم!» سپس سپاهیان عمر بن سعد تیر بر کمان نهاده و از هر طرف یاران حسین (؏) را نشانه رفتند.
▪️امام(؏) فرمود:« یاران من! به پا خیزید و به سوی مرگ(شهادت) بشتابید، خدا شما را بیامرزد.» در حمله ی اول بالغ بر چهل تن شهید شدند و سپس یاران باقی مانده هر کدام به نوبت به تنهایی به میدان رزم شتافته و به شهادت می رسیدند و بعد از آنها نوبت به خاندان بنی هاشم رسید و آنها نیز شربت شهادت را نوشیدند.

امام حسین(؏) که یکه و تنها مانده بود، نگاهی به اجساد مطهر شهدا کرده و آنها را صدا می کرد. حضرت (؏) برای وداع آخرین به سوی خیام آمد، آنگاه در حالی که شمشیرش را از غلاف بیرون آورده بود در برابر دشمن قرار گرفت و جنگ نمود. دشمن از هر طرف وی را محاصره نمود. ناگاه تیری سه شعبه به قلب مبارکش اصابت کرد و در حالی که نشان یکصد و چند تیر و نیزه بر پیکرش بود، نقش بر زمین شد و روح مبارکش به ملکوت اعلی پیوست، اما شیون زنان، کودکان و حتی فرشتگان الهی بلند شد.

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت
1 3 4 5 6