✿مدرسه علمیه جوادالائمه آبدانان استان ایلام✿
 
 

✿جــــوادالائــــــمه آبــــــــدانـــــان✿


حدیث موضوعی





اوقات شرعی


روزشمار فاطمیه


جستجو


آخرین نظرات
  • مازیار در ​در مسجد و در کعبه به دنبال چه هستی؟
  • یا کاشف الکروب  در برگزاری مراسم اربعین همراه با برگزاری نماز ونهار در مدرسه جوادلائمه"ع"خواهران
  • کامبیز در پدرم! کله ی صبح است! برو! داد نزن!
  • یا کاشف الکروب  در با پدر ومادر چگونه رفتار کنیم
  • یا کاشف الکروب  در نحوه شهادت شهید خرازی
  • یا کاشف الکروب  در عید غدیر از دیدگاه شیعیان
  • فرمانده در خیلی نگو من گناهکارم
  • شاهمرادی  در حدیث روز
  • گل نرگس  در جلب محبت ومعیت خدا باعدالت
  • گل نرگس  در جلب محبت ومعیت خدا باعدالت
  • فاطمه در ‌طریقه ختم دعــای مشــلول
  • سياحي‌  در حدیث
  •  در حدیث
  • عابدی  در حدیث
  • عابدی  در حدیث
  • ام المومنین  در توصیه های استاد دولابی برای زندگی..
  • عابدی  در حدیث
  • مژگان در پدرم! کله ی صبح است! برو! داد نزن!
  • گل نرگس  در حدیث روز
  • زكي زاده  در در تقوا وپرهیز از گناه..



آمار
  • امروز: 291
  • دیروز: 694
  • 7 روز قبل: 4969
  • 1 ماه قبل: 18248
  • کل بازدیدها: 779182

 



 


دانه‌ کوچک‌ بود و کسی‌ او را
نمی‌دید. سال‌های‌ سال‌ گذشته‌ بود و او هنوز همان‌ دانه‌ کوچک‌ بود. دانه‌ دلش‌ می‌خواست‌ به‌ چشم‌ بیاید اما نمی‌دانست‌ چگونه. گاهی‌ سوار باد می‌شد و از جلوی‌ چشم‌ها می‌گذشت.

گاهی‌ خودش‌ را روی‌ زمینه‌ی روشن‌ برگ‌ها می‌انداخت‌ و گاهی‌ فریاد می‌زد و می‌گفت: من‌ هستم، من‌ اینجا هستم، تماشایم‌ کنید. اما کسی‌ به‌ او توجه‌ نمی‌کرد. دانه‌ خسته‌ بود از این‌ همه‌ گم‌ بودن‌ و کوچکی‌ خسته‌ بود .

یک‌ روز رو به‌ خدا کرد و گفت: کاش‌ کمی‌ بزرگتر مرا می ‌آفریدی. خدا گفت: اما تو بزرگی، بزرگتر از آنچه‌ فکر می‌کنی، حیف‌ که‌ هیچ‌ وقت‌ به‌ خودت‌ فرصت‌ بزرگ‌ شدن‌ ندادی. یادت‌ باشد تا وقتی‌ که‌ می‌خواهی‌ به‌ چشم‌ بیایی، دیده‌ نمی‌شوی. خودت‌ را از چشم‌ها پنهان‌ کن‌ تا دیده‌ شوی.

دانه‌ کوچک‌ معنی‌ حرف‌های‌ خدا را خوب‌ نفهمید اما رفت‌ زیر خاک‌ و خودش‌ را پنهان‌ کرد. رفت‌ تا به‌ حرف‌های‌ خدا بیشتر فکر کند. سال‌ها بعد دانه‌ کوچک‌ سپیداری‌ بلند و باشکوه‌ بود که‌ هیچ‌ کس‌ نمی‌توانست‌ ندیده‌اش‌ بگیرد؛ سپیداری‌ که‌ به‌ چشم‌ همه‌ می‌آمد

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت


...


پيامبر صلى‏ الله ‏عليه‏ و‏ آله :

اَلدُّنيا دارُ بَلاءٍ وَ مَنزِلُ بُلغَةٍ وَ عَناءٍ قَد نَزَعَتْ عَنها نُفُوسُ السُّعَداءِ وَ انتَزَعَت بالْكُرهِ مِن أيدِى الأْشْقياءِ فَأَسعَدُ النّاسِ بِها أرغَبُهُم عَنها و أشقاهُم بِها أرغَبُهُم فيها؛

دنيا سراى بلا و گرفتارى و محل گذران زندگى و زحمت است خوشبختان از آن دل كنده ‏اند و از دست بدبختان به زور گرفته مى‏ شود پس خوشبخت ‏ترين مردم، بى‏ ميل‏ترين آنان به دنيا و بدبخت ‏ترين مردم، مايل‏ ترين آنان به دنياست.

اعلام الدّين فی صفات المومنین ص 342 - بحار الانوار (ط-بیروت) ج74 ، ص185

موضوعات: مختلف  لینک ثابت





پس از رسیدن یک تماس تلفنی برای یک عمل جراحی اورژانسی، پزشک با عجله راهی بیمارستان شد، او پس از اینکه جواب تلفن را داد، بلافاصله لباسهایش را عوض کرد و مستقیم وارد بخش جراحی شد .

او پدر پسر را دید که در راهرو می رفت و می آمد و منتظر دکتر بود. به محض دیدن دکتر، پدر داد زد: چرا اینقدر طول کشید تا بیایی؟ مگر نمیدانی زندگی پسر من در خطر است؟ مگر تو احساس مسئولیت نداری؟؟؟

پزشک لبخندی زد و گفت: “متأسفم، من در بیمارستان نبودم و پس از دریافت تماس تلفنی، هرچه سریعتر خودم را رساندم و اکنون، امیدوارم شما آرام باشید تا من بتوانم کارم را انجام دهم” .

پدر با عصبانیت گفت: “آرام باشم؟! اگر پسر خودت همین حالا توی همین اتاق بود آیا تو میتوانستی آرام بگیری؟ اگر پسر خودت همین حالا میمرد چکار میکردی؟ “
پزشک دوباره لبخندی زد و پاسخ داد: من جوابی را که در کتاب مقدس انجیل گفته شده میگویم ؛ “از خاک آمده ایم و به خاک باز می گردیم”
شفادهنده یکی از اسمهای خداوند است ، پزشک نمیتواند عمر را افزایش دهد ، برو و برای پسرت از خدا شفاعت بخواه ، ما بهترین کارمان را انجام می دهیم به لطف و منت خدا …

پدر زمزمه کرد: ( نصیحت کردن دیگران وقتی خودمان در شرایط آنان نیستیم آسان است )

***

عمل جراحی چند ساعت طول کشید و بعد پزشک از اتاق عمل با خوشحالی بیرون آمد “خدا را شکر! پسر شما نجات پیدا کرد”
و بدون اینکه منتظر جواب پدر شود، با عجله و در حالیکه بیمارستان را ترک می کرد گفت : “اگر شما سؤالی دارید، از پرستار بپرسید”

پدر با دیدن پرستاری که چند لحظه پس از ترک پزشک آنجا بود گفت: چرا او اینقدر متکبر است؟؟ نمی توانست چند دقیقه صبر کند تا من در مورد وضعیت پسرم از او سؤال کنم؟!
پرستار درحالیکه اشک از چشمانش جاری بود پاسخ داد : پسرش دیروز در یک حادثه ی رانندگی مُرد ، وقتی ما با او برای عمل جراحی پسر تو تماس گرفتیم، او در مراسم تدفین بود و اکنون که او جان پسر تو را نجات داد با عجله اینجا را ترک کرد تا مراسم خاکسپاری پسرش را به اتمام برساند …

هرگز کسی را قضاوت نکنید چون شما هرگز نمیدانید زندگی آنان چگونه است و چه بر آنان میگذرد یا آنان در چه شرایطی هستند.

***

قرآن کریم / سوره حجرات / آیه 12

یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کَثیراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَ لا تَجَسَّسُوا …
ای اهل ایمان، از بسیاری پندارها در حق یکدیگر اجتناب کنید که برخی ظنّ و پندارها گناه است
و هرگز (از حال درونی هم) تجسس نکنید …

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




 

↫ رسول خدا صلی الله علیه و آله از حضرت جبرئیل علیه السلام سوال نمود که آیا فرشتگان خنده و گریه دارند ؟

⇠ جبرئیل علیه السلام فرمود :

المرأه البارزه إذا ماتت فیسجّی قبرها حتّی یسوّی علیه اللّبن لئلّا یطّلع علی حجمها، فتضحک‏ الملائکه و تقول: حین کانت مشتهاه فما سجّیتموها، و الآن صارت منفّره فسجّیتموها … ؟! (۱)

ترجمه :

↫ یکی از آنجاهای که فرشتگان می خندند ، زمانی است که زن بی حجاب و بدحجابی می میرد و بستگان او را در قبر می گذارند ، و روی آن زن را با خشت و خاک می پوشانند تا بدنش دیده نشود .

فرشتگان می خندند و می گویند :↝↝↝

تا وقتی که جوان بود و با دیدنش هر کسی را تحریک می کرد و به گناه می انداخت

( پدر و برادر و شوهرش و … از خود غیرت نشان ندادند ) و او را نپوشاندند ،
  ولی اکنون که مرده و همه از دیدنش نفرت دارند او را می پوشانند .

بیان نکات↝↝↝

↫ یکی از چیزهایی که باعث میشه انسان کمتر طرف گناه برود یاد مرگ است .

↫ اگر همیشه به یاد داشته باشیم که قرارست یک روز از این دنیا برویم ، یکروزی میاد که ما هم زیر خروارها خاک دفن میشویم این خود سدی ایجاد می کند.
↫ پس هر چند شاید بی حجابی برای بعضی از خانم ها تبدیل به عادت شده است ، با یادآوری قبر و مرگ می توانیم هوای نفس خود را کنترل نموده و مواظب حجاب و حیا و عفاف خودمان باشیم .

منبع : (۱) مواعظ العددیه صفحه ۹۰

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




پادشاهی کاخ بزرگی با وزیران و درباریان فراوان داشت.او از تمام نقاط حکما،خردمندان و هنرمندان را به قصرش فرا خوانده بود و وزرایش به دانایی و دیانت و کیاست مشهور بودند.

روزی از روز ها حکیمی به دربار پادشاه امد.پادشاه از دیدن او بسیار خوشحال شد و به او خوش آمد گفت.او را بسیار احترام کرد و پرسید:
ای راست کردار از برای چه به قصر آمده ای؟

حکیم پاسخ داد: پادشاها من شنیده ام که وزرای تان در خرد مندی و فرزانگی شهره عام و خاص هستند.

به همین دلیل سه عروسک به اینجا آورده ام تا وزرای تان آن ها را بررسی کنند و بگویند کدام از همه بهتر است
پادشاه عروسک ها را به وزیر بزرگ خود،که از همه وزرا باهوش تر بود،داد.

وزیر به عروسک ها نگاه کرد و از پادشاه خواست که دستور دهد سیمی فولادی برایش بیاورند.پادشاه کمی تعجب کرد و با درخواست وزیر موافقت نمود.

وزیر سیم فولادی را گرفت و وارد گوش راست یکی از عروسک ها کرد،سیم فولادی از گوش چپ عروسک خارج شد و وزیر با لبخند به حکیم نگاه کرد و عروسک را به کناری گذاشت،

سپس عروسک دوم را برداشت و سیم را داخل گوش راست آن کرد.این بار سیم از دهان عروسک خارج شد و وزیر باز هم لبخندی زد و عروسک دوم را نیز به کناری گذاشت،

او عروسک سوم را برداشت و این بار نیز سیم را در گوش راست عروسک وارد کرد،اما سیم نه از دهان عروسک خارج شد و نه از گوشش.پادشاه و درباریان مشتاقانه به این صحنه می نگریستنند.

در همین حال،وزیر بزرگ رو به حکیم تعظیم کرد و گفت:

ای بزرگوار،سومین عروسک از همه بهتر است.در حقیقت،سه عروسک نمادی از گروه های انسانی و درک و اگاهی آن ها هستند.انسان ها به سه گروه تقسیم می شوند:

اول کسانی هستند که سخنان را از گوشی گرفته و از گوش دیگر به در می کنند.

دوم کسانی که سخنان را شنیده و درک می کنند تا بتوانند خوب صحبت کنند

و سومین گروه انسان هایی هستند که سخنان را به گوش جان می شنوند و آنها را مانند گنجی در دل خود نگاه می دارند و به کار می گیرند.در بین این سه گروه،سومین از همه بهتر است.

حکیم به پادشاه برای داشتن چنین وزیر باهوشی تبریک گفت و آنان را برکت داد و قبل از اینکه قصر را ترک کند رو به درباریان کرد و گفت:در زندگی همیشه سخنان خردمندان را بشنوید و سعی کنید معنی آن ها را درک کرده و در ذهن خویش پرورش دهید و برای زندگی بهتر و زیباتر به کار گیرید.

 

موضوعات: داستان آموزنده  لینک ثابت




موفقیت برای تو:
تاخدا هست،،،
کسی تنهانیست،،،
من اگر گم شده ام،،،
تو اگر خسته شدی،،،
درپس پرده ی اشک من وتو،،،
مأمن گرم خداست،،،
او همین جاست،،،
کنار من وتو،،،
سال ها منتظراست؛
تابه سویش بدویم ازسرشوق،،،
تا صدایش بزنیم ازسر عجز،،،
وبفهمیم که او مونس واقعی خلوت ماست…

موضوعات: مختلف  لینک ثابت


...


نوجوانی که احساس ناامیدی شدیدی می کرد به یک کارگردان سینما مراجعه کردو گفت:من می خواهم بازیگر شوم.

کارگردان از او پرسید:چه نقشی را می توانی اجرا کنی؟
نوجوان گفت:نقش یک آدم بدبخت و فلاکت زده را.

کارگردان گفت:متاسفم .من در فیلم خودم به یک نوجوان خوشبخت و با نشاط نیاز دارم . اگر تمایل داشته باشی می توانی آن نقش را بازی کنی .اما یک شرط دارد.

نوجوان پرسید:شرطش چیست؟
کارگردان گفت:شرطش این است که به مدت یک ماه نقش آدم های خوش بخت را تمرین کنی.

نوجوان یک ماه نقش نقش خوش بخت ها را به خود گرفت . مثل آن ها فکر کرد ، مثل آن ها راه رفت ، مثل آن ها زندگی کرد. در آخر ماه او به کاگردان مراجعه کرد و گفت:من دیگر برای بازیگری در سینما علاقه ای ندارم.

یک ماه تمرین برای من کافی بود که بدانم زندگی خود نیز بازی است و من بازیگر ، می خواهم در بقیه عمرم نقش خوش بخت ها را بازی کنم.

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




آدمها شبیه لیوانند
ظرفیتهایی مشخص دارند
بعضی به اندازه استکان،
بعضی فنجان ،
بعضی هم یک پارچ بزرگ
وقتی بیش از ظرفیت لیوان در آن آب بریزی، سر ریز میشود،
خیس میشوی
حتی گاهی که در اوج بدشانسی باشی
و در لیوان به جای آب
شربتی چیزی را زیادی ریخته باشی
وسرریز شده باشد ،
لکه ش تا ابد بر روی لباست میماند.
آدمها مثل لیوان میمانند
ظرفیت هایی مشخص دارند
لطفا” قبل از ریختن مهر و عطوفت در پیمانه های وجودیشان ،
ظرفیتشان را بسنج
به اندازه محبت کن
اگر اینکار را نکنی ،
اگر زیادی محبت کنی
اگر سر ریز شدند و محبت بالا آوردند ،
باد الکی به غبغب انداختند
ان موقع فقط از خودت
و عملکرد خودت عصبانی باش
نه از آدمها که شبیه لیوانند
 

موضوعات: حرفهای قشنگ  لینک ثابت




 

  شب، طلبه جوانی به نام محمدباقر در اتاق خود در حوزه علمیه مشغول مطالعه بود به ناگاه دختری وارد اتاق او شد در را بست و با انگشت به طلبه بیچاره اشاره کرد که ساکت باشد.
 دختر گفت: شام چه داری؟ طلبه آن‌چه را که حاضر کرده بود آورد و سپس دختر در گوشه ای از اتاق خوابید و محمد به مطالعه خود ادامه داد.

   از آن طرف چون این دختر فراری شاهزاده بود و بخاطر اختلاف با زنان دیگر از حرمسرا فرار کرده بود لذا شاه دستور داده بود تا افرادش شهر را بگردند ولی هر چه گشتند پیدایش نکردند.

✦ صبح که دختر از خواب بیدار شد و از اتاق خارج شد، ماموران شاهزاده خانم را همراه محمد باقر به نزد شاه بردند!
شاه عصبانی پرسید: چرا شب به ما اطلاع ندادی و .. محمد باقر گفت: شاهزاده تهدید کرد که اگر به کسی خبر دهم مرا به دست جلاد خواهد داد.

 شاه دستور داد که تحقیق شود که آیا این جوان خطائی کرده یا نه؟ و بعد از تحقیق از محمد باقر پرسید: چطور توانستی در برابر نفست مقاومت نمائی؟
✦ محمد باقر 10 انگشت خود را نشان داد و شاه دید که تمام انگشتانش سوخته و … . لذا علت را پرسید طلبه گفت:
 چون او به خواب رفت نفس اماره مرا وسوسه می‌نمود هر بار که نفسم وسوسه می‌کرد یکی از انگشتان را بر روی شعله سوزان شمع می‌گذاشتم تا طعم آتش جهنم را بچشم و بالاخره از سر شب تا صبح بدین وسیله با نفس مبارزه کردم و به فضل خدا، شیطان نتوانست مرا از راه راست منحرف کند و ایمان و شخصیتم را بسوزاند.】

  شاه عباس از تقوا و پرهیز کاری او خوشش آمد و دستور داد همین شاهزاده را به عقد میر محمد باقر در آوردند و به او لقب میرداماد داد و امروزه تمام علم دوستان از وی به عظمت و نیکی یاد کرده و نام و یادش را گرامی می دارند.
✦ از مهمترین شاگران وی می توان به ملا صدرا اشاره نمود.

  نفس اماره یکی از عواملی است که انسان را به ارتکاب گناه وسوسه می کند.
  قران کریم می‌فرماید:
【نفس اماره به سوی بدیها امر می کند مگر در مواردی که پروردگار رحم کند】 «سوره یوسف آیه 53»
  انسان‌هایی که در چنین مواردی به خدا پناه می‌برند خداوند متعال آن‌ها را از گزند نفس اماره حفط می‌کند و به جایگاه ارزشمندی می‌رساند.

  منبع: کتاب آموزه‌های وحی در قصه‌های تربیتی، مولف عبدالکریم پاک نیا، انتشارات

موضوعات: داستان آموزنده  لینک ثابت




 

 رسول خدا(ص) فرموده اند: «مَن انْسَلَخَ عَنْهُ شَهْرُ رَمَضَانَ وَ لَمْ یُغْفَرْ لَهُ، فَلَا غَفَرَ اللَّهُ لَهُ»؛ یعنی کسی که ماه رمضان بر او بگذرد و مشمول مغفرت پروردگار قرار نگیرد، خدا او را نیامرزد!

 سخن در اینست که اگر در این ماه شیاطین را در غل و زنجیر نکرده بودند و رحمت‏های پروردگار نازل نمی‏شد و ملائکه رحمت کمک نمی‏کردند و در عین حال کسی مرتکب گناه می‏شد، این قطعاً ناپسند بود، ولی بسیار بدتر این است که انسان را وارد باغی کرده و در میان گل و ریحان و چمن قرار داده باشند و شیاطین را در غل و زنجیر کرده و از او پذیرایی کنند، و او در چنین حالی به دنبال خوردن لجن‏ها و کثافات باغ برود! یعنی خود را در این ماه آلوده گناهان کند! با چنین آدمی چه باید کرد؟!

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




 

*تخم جعفري از نظر طب قديم ايران گرم و خشك است*

1)ضد نفخ شكم است .

2)شريان ها و رگ ها راتميز مي كند .

3)ادرار آور و قاعده آرو است .

4)براي درمان تب نوبه بكارمي رود .

5)در قديم الايم براي سقط جنين شياف تخم جعفري را در داخل مهبل قرار مي دادند.

*خواص ريشه جعفري*

1)ريشه جعفري اشتها آور است .

2)ادرار آور و قاعده آرو است .

3)سنگ كليه را دفع مي كند .

4)براي درمان اسهال بايد 20 گرم ريشه جعفري را در يك ليتر آب دم كرده و تنقيه كنيد .

5)دم كرده ريشه جعفري براي درمان تنگي نفس بكار مي رود.

6)براي درمان سرخك مفيد است .

خواص برگ و ساقه جعفري

1- براي رفع لكه ها و جوش هاي صورت دم كرده جعفري را روي پوست صورت بماليد .

2-براي روشن شدن رنگ پوست مقدري جعفري را در نيم ليتر آب به مدت 5 دقيقه بجوشانيد و صبح وشب صورت خود را با آن بشوئيد بعد از يك هفته پوست صورت شما روشن مي شود.

3-دم كرده جعفري ضد تب است .

4-دم كرده برگ جعفري براي بواسير و سنگ كليه مفيد است .

5-خوردن چاي جعفري به هضم غذا كمك مي كند .

6-بعد از خوردن سير براي برطرف كردن بوي دهان جعفري بجويد.

7-جعفزي نفس را خوشبو مي كند.

8-براي درمان ضرب خوردگي و خون مدرگي له شده برگ و ساقه جعفري را روي عضو ضرب ديده بگذاريد .*

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




روزی شیطان نزد حضرت یحی علیه السلام) آمد. حضرت به او گفت: من از تو سؤالی دارم.
شیطان گفت: مقام تو از آن بالاتر است که سؤال تو را جواب ندهم، پس هر چه می خواهی بپرس، من پاسخ خواهم داد.
حضرت یحیی گفت:
دوست دارم دام هایت را که به وسیله آنها فرزندان آدم را شکار کرده و گمراه می کنی، به من نشان دهی.
شیطان گفت: با کمال میل خواسته تو را به جا می آورم.
شیطان در قیافه ای عجیب و با وسایل گوناگون، خود را به حضرت نشان داد و توضیح داد که چگونه با آن وسایل رنگارنگ، فرزندان آدم را گول زده و به سوی گمراهی می برد.
یحیی پرسید: آیا هیچ شده که لحظه ای بر من پیروز شوی؟
شیطان گفت: نه، هرگز! ولی در تو خصلتی است که از آن شاد و خرسندم!
یحیی فرمود: آن کدام خصلت است.
شیطان گفت: تو پرخور و شکم پرستی، هنگامی که افطار می کنی زیاد می خوری و سنگین می شوی و بدین جهت از انجام بعضی نمازهای مستحبی و شب زنده داری باز می مانی!
یحیی گفت:
من با خداوند عهد کردم که هرگز به طور کامل غذا نخورم و سیر نشوم، تا خدا را ملاقات نمایم.
شیطان گفت: من نیز با خود پیمان بستم که هیچ مؤمنی را نصیحت نکنم، تا خدا را ملاقات کنم
داستاهای بحار الانوار، ج 5، ص 20 - 219.

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




 

شیطان به حضرت یحیی گفت: می خواهم تو را نصیحت کنم.
حضرت یحیی فرمود: من میل به نصیحت تو ندارم؛ ولی می خواهم بدانم طبقات مردم نزد شما چگونه اند. شیطان گفت: مردم از نظر ما به سه دسته تقسیم می شوند:
1 - عده ای مانند شما معصومند، از آنها مأیوسم و می دانیم که نیرنگ ما در آنها اثر نمی کند.
2 - دسته ای هم برعکس، در پیش ما شبیه توپی هستند که به هر طرف می خواهیم می گردانیم.
3 - دسته ای هم هستند که از دست آنها رنج می برم؛ زیرا فریب می خورند؛ ولی سپس از کرده خود پشیمان می شوند و استغفار می کنند و تمام زحمات ما را به هدر می دهند. دفعه دیگر نزدیک است که موفق شویم؛ اما آنها به یاد خدا می افتند. و از چنگال ما فرار می کنند. ما از چنین افرادی پیوسته رنج می بریم.

 کشکول ممتاز، ص 426.

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




 

 سود و زیان از جانب خداوند:

 انسان همواره در معرض سود و زیان است، گاهی غرق در نعمت و گاهی فـارغ از آن و ایـن هـمه از جانب خداوند است و بشر باید همواره شـکـرگـزار بـاشـد. آن گاه که به سختی و زیان افتد، قبل از دعا بـاید بداند که زیان و سختی وارده از جانب خداوند است و فقط از او بـخـواهـد کـه رفـع زیان کند و او را به سوی راحتی سوق دهد.

☀️رسول اکرم(ص) فرموده است: خدای عزوجل این چنین فرمود: هرکه از من چیزی بخواهد و بداند که زیان و سود از سوی من است، اجابتش می کنم.۱

۰۱شیخ صدوق، ثواب الاعمال، ص341.

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




عنایت امیرالمؤمنین علی علیه السلام به علامه امینی..

  آیت الله سید محمدتقی آل بحرالعلوم نقل می کند: پس از وفات [علامه شیخ عبدالحسین] امینی پیوسته در این فکر بودم که علامه امینی عمرش را قربانی و فدای مولا علیه السلام ساخت. مولا در آن عالم با وی چه خواهد کرد؟
این فکر مدتها در ذهنم بود تا اینکه شبی در عالم رویا دیدم گوئی قیامت برپا شده و عالم حشر است و بیابانی سرشار از جمعیت ولی مردم همه متوجه یک ساختمانی هستند.
پرسیدم: آنجا چه خبر است؟
گفتند: آنجا حوض کوثر است. من جلو رفتم و دیدم حوضی است و باد امواجی در آن پدید آورده و متلاطم است.
وجود مقدس مولا علی بن ابیطالب علیهماالسلام کنار حوض ایستاده اند و لیوان های بلوری را پر ساخته و به افرادی که خود می شناسند؛ می دهند در این اثنا همهمه ای برخاست.

پرسیدم: چه خبر است؟ گفتند: علامه امینی آمد؟
به خود گفتم بایستم و رفتار علی علیه السلام با امینی را به چشم ببینم که چگونه خواهد بود؟
۱۰-۱۲ قدم مانده بود که امینی به حوض برسد. دیدم که حضرت لیوان ها را به جای خود گذاشتند و دو مشت خود را از آب کوثر پر ساختند و چون امینی به ایشان رسید به روی علامه امینی پاشیدند و فرمودند : خدا روی تو را سفید کند که روی ما را سفید کردی! از خواب بیدار شدم فهمیدم که مولا علی علیه السلام پاداش تألیف کتاب الغدیر را به مرحوم امینی داده است.

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




 آداب حضور در شبکه‌های اجتماعی :

۱ - هر چیزی را فورا به اشتراک نگذارید.ابتدا آنرا با دقت بخوانید و کمی در آن تأمل کنید.

۲ - هر چیزی را ازهر جایی کپی نکنید.

۳ - لطفا از شدت آزادی بیانی که در گروه‌های مجازی وجود دارد، ذوق‌زده نشوید! شاید مسیر را گم کرده باشید و به بیراهه بروید.

۴ - اول از همه،اهداف گروه‌تان را مشخص کنید.

۵ - هر کسی را به هر گروهی اضافه نکنید.

۶ - حجم خبرهایي را که به اشتراک می‌گذارید خودآگاهانه و با وسواس کنترل کنید!

۷ - گاهی تماشاگر باشید.

۸ - واکنش سریع نشان ندهید.

۹ -همیشه حواس‌تان باشد که چه چیزی پست می‌کنید.

۱۰ - مطالب متناسب با مخاطب پست کنید.

۱۱ -گاهي وقتها مي توانيد با كم يا زياد كردن کلمات یا جملات، پيام قبلي را اصلاح و يا تكميل نماييد.

۱۲- هوشيارانه عمل كنيد چون شاید در آينده، از اثرات منفی این پيامها، در شرایطی عليه خودتان یا خانواده تان استفاده شود!

۱۳ - دقت کنید که اشاعه دهنده مسائل غیر اخلاقی نباشیم

۱۴ -آبروی دیگران، بازیچه شما و ابزاری برای سرگرمی دوستانتان نیست!

۱۵ - در به اشتراک گذاشتن فایلها و عکسها، کمی دوراندیش باشید! شاید قربانی بعدی شما باشید.

۱۶ - در هر شرایطی که قراردارید، ترویج دهنده افکاری سازنده و سالم باشید.

۱۷ - اگر شما را در گروهي عضو كردند و شما هيچ كس را نمي شناسيد و يا از هدف گروه بي اطلاعيد، سریعأ از آن خارج شويد.

۱۸ - پيامي كه قبول نداريد به ديگران ارسال نكنيد!

۱۹ - توجه كنيد كه امروزه يكي از راههاي شناخت شخصيت شما همين شبكه هاي اجتماعي است.

۲۰ - در انتقاد از دیگران انصاف را رعایت کنید.

۲۱ -در مبارزه با نظرات و عملکرد دیگران أز جاده انسانیت خارج نشوید.

۲۲ - همیشه خداوند را حاضر و ناظر بر أعمال خود بدانید.

۲۳ -از دین استفاده ابزاری نکنید.

۲۴ - خرافه پرستی را ترویج نکنید.

مراقب افکار خود وچیزهایی که انتشار می دهیم باشیم…

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




انسانهای صادق
به صداقت حرف هیچکس شک نمی کنند و حرفِ همه را باور دارند..

انسانهای دروغگو
تقریبا حرف هیچکس را باور ندارند و معتقدند که همه دروغ می گویند…

انسانهای امیدوار
همواره در حال امیدوار کردن دیگرانند..

انسانهای نا امید
همیشه آیه یاس می خوانند…

انسانهای حسود
همیشه فکر می کنند که همه به آنها حسادت می کنند…

انسانهای حیله گر
معتقدند که همه مشغول توطئه هستند..

انسانهای شریف
همه را شرافتمند می دانند…

انسانهای بزرگوار
بیشترین کلامشان، تشکر از دیگران است…

موضوعات: مختلف  لینک ثابت





زنجبیل از جمله گیاهان با خواص بیشمار است که می‌تواند چربی‌های بدن را به راحتی آب کند.
زنجیل گیاهی با طبع گرم است . وی با بیان اینکه این دو گونه سفید و خاکستری است، نوع سفید در ادویه جات مصرف می شود و نوع خاکستری با عطری مطبوع در بازار رایج است.
زنجبیل طبع سوزاننده و تلخ دارد و با افزایش سوخت و ساز بدن موجب از بین رفتن چربی بدن می شود، گفت: این گیاه مقوی معده، ضدنفخ، مناسب برای درمان دل درد، همچنین تعریق آور، محرک فعالیت غدد، اشتهاآور، نیرودهنده، دفع سموم بدن و پاکسازی معده و روده می شود.
یک متخصص طب سنتی با بیان اینکه زنجبیل برای افراد با مزاج بلغمی و سرد مفید است، گفت: برخی افراد از این گیاه برای سرماخوردگی، زکام و گلو درد بهره می برند، همچنین زنجبیل برای بیماران رماتیسمی با درد پا توصیه می‌شود. وی در مورد طریقه مصرف زنجیل اظهار کرد: افراد می توانند ۴ تا ۸ گرم از زنجبیل را در نیم لیتر آب به مدت ۱۰ دقیقه بجوشانند و آن را مصرف کنند.
درخشانپور با اشاره به اینکه زنجبیل برای متعادل کردن طبع غذاهای سرد موثر است، تصریح کرد: این گیاه برای اغلب افراد مفید بوده اما زیاده روی در مصرف آن توصیه نمی شود و باید به میزان کافی از آن استفاده کرد. وی درباره موارد منع مصرف از زنجبیل عنوان کرد: بیماران دچار اگزما، حساسیت های پوستی و دارای طبع گرم باید در مصرف زنجبیل زیاده روی نکنند.

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




شیخ رجبعلی خیاط

شيخ مي‌فرمود:

«گر مي خواهي به حقيقت توحيد راه پيدا كني به خلق خدا احسان كن، بار توحيد سنگين است و خطرناك و هركس توان تحمل آن را ندارد، ولي احسان به خلق، تحمل آن را آسان مي‌كند. »

و گاه به مزاح مي‌فرمود:
« روز به خلق خدا نيكي كن و شب براي گدايي در خانه او برو »!.

يکي از نکات مهم در اين باب، انفاق و بخشش در عين تنگدستي است،

پيامبراسلام (ص) در اين مورد مي فرمايند:

« ثلاثة من حقائق الايمان:

الانفاق من الاقتار،

وانصافک الناس من نفسک

و بذل العلم للمتعلم

سه چيز از حقيقت هاي ايمان است:

انفاق در تنگدستي،

انصاف با مردم

و دانش بخشي به جوینده دانش. »

موضوعات: سخن بزرگان  لینک ثابت





شاید به گوش خیلی ها نا آشنا و عجیب باشد، اما این کاملا واقعیت دارد. سبب اصلی بسیاری از بیماری ها خشکی کف پا است که با چرب کردن روغن های گرم و ملایم درمان می شود . این روش بهترین راه رفع خشکی تامین گرمی و رطوبت کافی برای بدن است. با چرب کردن روغن های گرم و ملایم به بافت های کف پا درمان بسیاری از بیماریها امکانپذیر است.
چرب کردن کف پاها در بازتاب درمانی و سلامت ارگان های کل بدن نقش مهمی ایفا میکند.
روش استفاده:
هر شب کف پاها را با روغن زیتون، کنجد طبیعی، روغن بنفشه و روغن سیاه‌دانه، به مقدار زیاد چرب کنید.
مقدار روغن زیاد روی پوست پا استفاده کنید، چراکه فرایند جذب تا صبح ادامه خواهد داشت.
روغن ها بسیار نافذ هستند و سریع از طریق کف پا در بافت بدن جذب می شوند. سپس یک پلاستیک نرم روی آن بپیچید و روی آن جوراب بپوشید و یا پاها را در سلفون نرم و نازک بپیچید، صبح روغن را از پاها پاک کنید، این کار را تا یکماه ادامه دهید، تا معجزه ان را ببینید.
حتی با چند بار استفاده تاثیر درمانی آن را در وضعیت سلامتی خود به وضوح خواهید دید.
انواع روغن ها را برای ماساژ کف پا میتوان استفاده کرد، اما روغن های زیتون و کنجد، بنفشه و سیاه‌دانه، روغن های ملایم بدون حساسیت با تاثیر فوق العاده زیاد هستند، می‌توانید از ترکیب همه روغن های ذکر شده به تساوی به کف پا‌ها بمالید. تا درمان سریع‌تر انجام گیرد. از روغن های سوپرمارکتی استفاده نکنید. روغن های ذکر شده باید بو و عطر مخصوص خود را داشته باشند، در غیر این صورت قابل اطمینان نیستند.
درمان اختلالات بدن با چرب کردن کف پا عبارتند از:
1- تظاهرات پیری مثل چروکیدگی ها
2- سفیدی موها
3- غم و افسردگی
4- یبوست(قبضیت)
5- خشکی پوست بدن، کف پاها
6- سوزش کف پا
7- کاهش فعالیت ارگان ها مثل کاهش ضربان قلب
8- کاهش فعالیت تخمدان ها و یائسگی زودرس
9- کم کاری تیروییدـ
10- حساس بودن به سردی و گرمی
11- ضعف حافظه و کندی فرایندهای فکری ناتوانی در فراگیری و ذخیره اطلاعات
12- تشکیل بافت های متراکم و فیبری مثل فیبروم
13- فشارخون بالا در افراد سردـ
14- فشار خون پایین
15- کم خونی
16- پوکی استخوان
17- دردهای شدید کوتاه مدت و تیر کشنده مثل دردهای قلبی، قاعدگی، میگرن
18- کاهش چربی خون
19- خشم زیاد
20- اسپاسم و گرفتگی عضلانی
21- ضعف جنسی و بی میلی جنسی
22- عدم تمرکزـ مرض دیابت
23- انعطاف ناپذیری و شکنندگی
24- اگزمای حاد در پاها
25- زیبایی و درخشش پوست صورت
26- از بین بردن زگیل پا
27- زانو درد
28- کمردرد
29- رماتیسم
30- و مهمتر از همه بسیاری از سرطان ها
(در سرطان ها این روش بسیار تاثیر گذار میباشد، چرا که سرطان ها سردی و خشکی هستند و روغن ها تاثیر مقابل آن را دارند و بدن را از سم پاک می کنند. اما در بدخیمی ها که داغ هستند بهتر است از روغن ملایم تر مثل روغن زیتون استفاده شود.)
نکته:
در بیشتر اوقات حدود ده روز بعد، روغن در مدفوع دیده می‌شود که به اینگ معنی است که روغن تمام مسیر را از پوست تا مرکز بدن طی کرده و پاکسازی کرده است. برای مثال می‌توانید روغن‌های مختلف را روی جداره نی تست کنید و ببینید بعد از چند ساعت این روغن‌ها چگونه در بافت متراکم نی جذب می‌شوند.
با آرزوی سلامتی برای تک تک شما دوستان.
درمان همه دردها در اين طبيعت زيباست، حتما این روش را امتحان کنید. هم بی ضرر است و هم درمان معجزه آسای همه دردهایتان، به فکرسلامتی خود باشید.

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




 

 فضيلت و خواص ذكر يونسيه ذكر يونسيه چيست ؟ 

 ذكر يونسيه يعني گفتن:

 لا اله الا انت سبحانك اني كنت من الظالمين. 

(آيه 87، سوره انبيا)

 آثار و بركات ذكر يونسيه

1 - پیامبر گرامى صلى الله علیه و آله وسلم : هر بیمار مسلمانى كه این دعا را بخواند، اگر در آن بیمارى (بهبودى نیافت و) مرد پاداش شهید به او داده مى شود و اگر بهبودى یافت خوب شده در حالى كه تمام گناهانش آمرزیده شده است .

2 -. رسول خدا صلى الله علیه و آله وسلم : آیا به شما خبر دهم از دعایى كه هرگاه غم و گرفتارى پیش آمد آن ادعا را بخوانید گشایش ‍ حاصل شود؟ اصحاب گفتند: آرى اى رسول خدا. آن حضرت فرمود: دعاى یونس كه طعمه ماهى شد: لا اله الا انت سبحانك انى كنت من الظالمین

3 - امام صادق علیه السلام : عجب دارم از كسى كه غم زده است چطور این دعا را نمى خواند لا اله الا انت سبحانك انى كنت من الظالمین چرا كه خداوند به دنبال آن مى فرماید: فاستبجنا له و نجیناه من الغم و كذلك ننجى المؤ منین (ما او را پاسخ دادیم و از غم نجات دادیم و این چنین مؤ منان را نجات مى دهیم )

4 - مرحوم كلینى نقل مى كند: مردى خراسانى بین مكه و مدینه در ربذه به امام صادق علیه السلام برخود و عرضه داشت : فدایت شوم من تا كنون فرزنددار، نشده ام ، چه كنم ؟
حضرت فرمود: هرگاه به وطن برگشتى و خواستى به سوى همسرت روى آیه ، و ذالنون اذ ذهب مغاضبا فظن ان لن نقدر علیه فنادى فى الظلمات ان لا اله الا انت سبحانك انى كنت من الظالمین را تا سه آیه بخوان ان شاء الله فرزنددار خواهى شد.

از بسياري از بزرگان اين ختم با عدد 400 مرتبه در سجده خصوصا” در ميان نماز مغرب و عشاء و يا قبل از اذان صبح و يا قبل از اذان صبح و يا بين الطلوعين جهت افاضات روحاني نقل شده است , و اين يكي از ختوماتي است كه معمولا” اساتيد در ابتداي سلوك به شاگردانشان توصيه مي كنند . ناگفته نماند كه اين ختم به منزله ي توبه اي حقيقي است اگر خالصانه براي خدا بجاي اورده شود , اثر شگرفي در پيشبرد انسان دارد

وقتي از مرحوم ايت الله كشميري پرسيدند بهترين كار براي سالك در كدام يك از اعمال عبادي است ؟ فرمودند : بهترين ان سجده است كه ذكر يونسيه در ان گفته شود . و فرمودند : امان ذكر يونسيه موجب اتصال به ارواح و باز شدن چشم برزخي مي گردد ( افتاب خوبان , اثر استاد علي اكبر صداقت ) .

 اين ذكر شريف اثر بسيار عجيبي در رفع غم و اندوه دارد

 امام صادق عليه السلام فرمودند : تعجب مي كنم از چهار كس كه چهار نوع گرفتاري دارند چگونه به اين چهار چيز پناه نمي برند

 از جمله اينها فرمود : تعجب مي كنم از كسي كه دچار غم و اندوه شده است اما به اين سخن پناه نمي برد، زيرا كه حقتعالي در دنباله آن فرموده: ” و نجيناه من الغم و كذلك ننجي الموءمنين ” يعني ما او را ” حضرت يونس را به سبب اين سخن ” از غم و اندوه نجات داديم و اينگونه ما موءمنان را نجات مي بخشيم.

منبع: اقتباس از كتاب راهنماي گرفتاران

 

موضوعات: فرهنگی- اجتماعی - مذهبی  لینک ثابت




خانم محترم !

١) به شوهرت افتخار کن !

2)کسي را با او مقايسه نکن!

3)اقتدار و غرور او را نشکن!

4)زيبايي او را در عقل او جستجو کن!

5)قناعت پيشه باش !

6)زيباييت را به رخ ديگران نکش!

7)ناز کن اما متکبر نباش !

8)دلبري و فريبايي و طنازي پيشه کن !

9)احساسات زيبايت را با انديشه اي متين همراه کن !

10)لجبازي نکن که از چشم شوهرت مي افتي !

11) تمکين کن تا تاج سرش باشي

12) !پناهگاه شوهرت باش تا فقط به تو پناهنده بشه !

13) زيبايي با سادگي و بي آلايشي براي تو آرامش بخش تر خواهد بود !

14) هوس بازي نکن ولي زيبا دوست باش!

15) اگر آشپزي را خوب نمي دوني حتما ياد بگير!

16) قبل از رانندگي سازندگي را بياموز!

17) هيچگاه بدون آرايش مقابل شوهرت نشين !

18) دهانت را مسواک وخوشبو کن!

19) بدنت هيچ وقت بوي عرق نده !

20)لباست بوي غذا ندهد !

21) موقع آشپزي از پيش بند استفاده کن !

22) قبل از شوهرت چشم بر هم نگذار و پيش از او بيدار شو !

23) موي تو يکي از دو زيبايي توست ، ازش مراقبت کن!

24) لبخند قشنگت را در هيچ شرايطي با اخم معاوضه نکن !

25) توي رنج هات معناهاي زيبا پيدا کن !

26)اگه شوهرت گفت : کسي غير از من با تو ازدواج نمي کرد ! بگو : پس خيلي بايد از تو ممنون باشم

27) اگه بهت گفت : دوستت ندارم ! بهش بگو : عوضش من به تو افتخار مي کنم!

28) اگه گفت :حوصله تو رو ندارم ! بهش بگو : منم غير از تو کسي رو ندارم!

29) اگه گفت : از خانواده ات خوشم نمياد ! بگو : عوضش من خانواده تو رو دوست دارم !

30) اگه عصباني شد ! بگو : منو ببخش !

31) گاهي براي مادرشوهرت هديه بخر !

32) در خواست هاتو با ناز و دلبري برآورده کن!

33) زورگو نباش !

34) سختي کار شوهرت را درک کن!

35) او را در مردم داري کمک کن!

36) وقتي وارد خونه مي شه , به پيشوازش برو ! دستشو بگير ! بِزار روي صورتت!

37) هيچ وقت بهش نگو : تو بي عرضه اي !

38) لباساشو براش اُتو کن که هر وقت خواست عوض کنه معطل نشه!

39) وقتي غذا رو سر سفره مي ذاري به او بگو : نمي دونم خوشت مياد يا نه ؟ !

40) لحظه به لحظه از خداوند کمک بگير

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




قصه ارنی و لن ترانی…
شيخ اجل سعدي مي گويد :

چو رسي به طور سينا ارني مگو و بگذر

که نيرزد اين تمنا به جواب لن تراني

در جواب سعدي شاعري ( احتمالا حافظ ) مي گويد :

چو رسي به طور سينا ارني بگو و مگذر

تو صداي دوست بشنو نه جواب لن تراني

و در جواب اين دو ، شاعر ديگري ( احتمالا مولانا ) مي گويد :

“ارنی” کسی بگوید که تو را ندیده باشد

تو که با منی همیشه چه ترا چه لن ترانی

علامه طباطبایی فرموده:

سحر آمدم به کویت که ببینمت نهانی

” ارنی ” نگفته گفتی دو هزار ” لن ترانی”

:: توضیح
سوره اعراف آیه 143….. و چون موسى به وعده گاه آمد و پروردگارش با او سخن گفت، عرض كرد : پروردگارا خود را به من بنماى تا تو را تماشا کنم . معشوق فرمود هرگز مرا نخواهى ديد ؛ ليكن به كوه نگاه کن پس اگر بر جاى خود قرار گرفت به زودى مرا خواهى ديد . پس چون پروردگارش به كوه جلوه نمود آن را متلاشی ساخت و موسى مدهوش بر زمين افتاد و چون به خود آمد گفت تو منزهى به درگاهت توبه كردم و…..mall">

وَلَمَّا جَاء مُوسَى لِمِيقَاتِنَا وَكَلَّمَهُ رَبُّهُ قَالَ رَبِّ أَرِنِي أَنظُرْ إِلَيْكَ قَالَ لَن تَرَانِي وَلَكِنِ انظُرْ إِلَى الْجَبَلِ فَإِنِ اسْتَقَرَّ مَكَانَهُ فَسَوْفَ تَرَانِي فَلَمَّا تَجَلَّى رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَكًّا وَخَرَّ موسَى صَعِقًا فَلَمَّا أَفَاقَ قَالَ سُبْحَانَكَ تُبْتُ إِلَيْكَ وَأَنَاْ أَوَّلُ الْمُؤْمِنِينَ ﴿143)اعراف

* ارنی: خودت را به من نشان بده

* لن ترانی: هرگز مرا نخواهى ديد

* تری: می بینی

موضوعات: فرهنگی- اجتماعی - مذهبی  لینک ثابت


...


زمان!
یا همه چیز را ثابت می کند
یا یک چیزهایی را حل می کند …
زمان کمک می کند به رنجهایت عادت کنی …
زمان کمک می کند صبور باشی …
زمان ثابت می کند که
برای چه کسانی
ارزش واقعی داشته ای . . . !
و چه کسانی ماندند با تو
اگرچه بارها رنجاندی و رنجاندند …!
در این عصر یخبندان
و زمانه ی مصلحت ها و منفعت ها و
کسالت ها و بی حوصلگی ها
اگر کسی در کنارت ماند ، فرشته ای ست
که از سوی خداوند برای آرامشت آمده است .!
اگر بود ، اگر داشتید ،
روی چشمانتان نگهش دارید.
روزگار روزگار رفتن است و نماندن…!!
دوست داشتن از عاشق بودن هم سخت تر است
دوستدار تو به سعادت تو می اندیشد
حال آنکه عاشق تو به داشتن تو ..
دوستی بالاتر از عشق است ..
سعی کن تا کسی را در دوستی نیازموده ای
عاشقش نشوی ..
ملاک دوستی به رنگ و قد نیست
ملاک دوستی صداقتی است
که دوستت در صندوقچه دلش ذخیره کرده است …..

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




 

 به ۸ دلیل با گوشی به رختخواب نروید

 گوشی موبایل باعث می‌شود تا به‌خواب رفتن دشوارتر شود.
 وقتی از خواب بلند می‌شوید احساس می‌کنید، خواب کافی نداشته‌اید.
 خطر سوختگی در اثر آتش گرفتن گوشی واقعی است.
  آلودگی روی گوشی موبایل از آلودگی سرویس‌های بهداشتی بیشتر است.
  گوشی موبایل باعث افسردگی می‌شود، پس حداقل شب ها از استفاده گوشی خوداری نمایید.
  استفاده مفرط از گوشی موبایل باعث “نوموفوبیا” می‌شود (ترس دور شدن از گوشی و شبکه های اجتماعی )
  چشم‌هایتان به دلیل استفاده مستمر درد می‌گیرد و در نتیجه زودتر ضعیف می شود.
  گوشی موبایل شما را در معرض تشعشعات قرار می‌دهد.

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




 

 یک شمع اگر خاموش باشد ارزشی ندارد و هیچ کس دور شمع خاموش جمع نمی شود و آن را در برابر خود نمی گیرد…

‼️اما همین شمع وقتی روشن شود، یک جایگاه دیگری پیدا می کند، او را پیش رو می گذارند و دورش حلقه می زنند…

 هدایت برای انسان مثل روشنی برای شمع است…

 انسان وقتی هدایت شد، ارزش پیدا می کند،عزت پیدا می کند…

 لذا در جامعه می گوید:
《اعزكم بهداه》
خدا شما را عزت بخشيد عزیز کرد.

 به خاطر چه

به خاطر هدایت، یعنی گمراهی آدم را خوار و ذلیل می کند و آن چیزی که انسان را عزیز می کند و عزت می بخشد و عزت مند می کند، هدایت الهی است…

  #حجت_الاسلام_و_المسلمین_رنجبر

موضوعات: حرفهای قشنگ  لینک ثابت




 

۱_ یادت باشه تا خودت نخواي هيـچ کس نميتونه زندگيتو خراب کنه
۲_ یادت باشه که آرامش رو بايد تو وجود خودت پيدا کني
۳_ یادت باشه خدا هميشه مواظبته
۴_ يادت باشه هميشه ته قلبت يه جايي براي بخشيدن آدما بگذاري ….
۵_ منتظر هيچ دستي در هيچ جاي اين دنيا نباش …اشکهايت را با دستهاي خودت پاک کن ؛ همه رهگذرند❕
۶_ زبان استخواني ندارد اما آنقدر قوي هست که بتواند قلبي را بشکند مراقب حرفهايمان باشيم .
۷_ گاهي در حذف شدن کسي از زندگيتان حکمتي نهفته است . اينقدر اصرار به برگشتنش نکنيد
۸_ آدما مثل عکس هستن،زيادي که بزرگشون کني کيفيتشون مياد پايين
۹_ زندگي کوتاه نيست ، مشکل اينجاست که ما زندگي را دير شروع ميکنيم
۱۰_ دردهايت را دورت نچين که ديوار شوند ، زير پايت بچين که پله شوند…
۱۱_ هيچوقت نگران فردايت نباش ، خداي ديروز و امروزت ، فردا هم هست… ۱۲_ ما اولين دفعه است که تجربه بندگي داريم ولى او قرنهاست که خداست …

موضوعات: مختلف  لینک ثابت





  انسانهای صادق به صداقت حرف هیچکس شک نمی کنند و حرفِ همه را باور دارند،

انسانهای دروغگو تقریبا حرف هیچکس را باور ندارند و معتقدند که همه دروغ می گویند.

انسانهای امیدوار همواره در حال امیدوار کردن دیگرانند،
انسانهای نا امید همیشه آیه یاس می خوانند.

انسانهای حسود همیشه فکر می کنند که همه به آنها حسادت می کنند.
انسانهای حیله گر معتقدند که همه مشغول توطئه هستند،
انسانهای شریف همه را شرافتمند می دانند. انسانهای بزرگوار بیشترین کلامشان،
تشکر از دیگران است.

موضوعات: حرفهای قشنگ  لینک ثابت




 

  خیلی وقتها به امتحان دیکته فکر می کنم، اولین امتحانی که در کودکی با آن روبرو شدم.

چه امتحان سخت و بی انصافانه ای بود.
امتحانی که در آن، نادانسته های کودکی بی دفاع، مورد قضاوت بی رحمانه دانسته های معلم قرار می گرفت.
امتحانی که در آن با غلط هایم قضاوت می شدم نه با درست هایم.

اگر دهها صفحه هم درست می نوشتم، معلم به سادگی از کنار آنها می گذشت اما به محض دیدن اولین غلط دور آن را با خودکار قرمز جوری خط می کشید که درست هایم رنگ می باخت. جوری که در برگه امتحانم آنچه خود نمایی می کرد غلط هایم بود.

دیگر برای خودم هم عادی شده بود که آنچه مهم است داشته ها و توانایی هایم نیست بلکه نداشته ها و ضعف هایم است.
آن روزها نمی دانستم که گرچه نوشتن را می آموزم اما …

بعدها وقتی به پسرم دیکته می گفتم همان گونه قضاوت کردم که با من شد وحتی بدتر.
آنقدر سخت دیکته می گفتم و آنقدر ادامه می دادم تا دور غلط های پسرم خط بکشم.

نمی دانم قضاوتهای غلط با ما چه کرد که امروز از کنار صفحه صفحه مهربانی دیگران می گذریم اما با دیدن کوچکترین خطا چنان دورش خط می کشیم که ثابت کنیم تو همانی که نمی دانی، که نمی توانی.

کاش آن روزها معلمم، چیز مهمتری از نوشتن به من می آموخت.
این روز ها خیلی سعی می کنم دور غلطهای دیگران خط نکشم.

این روز ها خیلی سعی می کنم که وقتی به دیگران می اندیشم خوبیهاشان را ورق ورق مرور کنم.
کاش بچه هایمان مثل ما قضاوت نشوند.

موضوعات: مختلف  لینک ثابت





آیا دلیل تاکید
بر نماز صبح
را میدانید 

با خواب غلظت خون بالا میرود
وهرچه به صبح نزدیک میشویم خون غلیظ تر میشود‼️

و درست لحظات نزدیک شدن به اذان به حداعلا می رسد

حالا دانستید که چرا اکثر سکته ها ، سحر اتفاق میفتد

کسانی که بیدار میشوند با وضو گرفتن قدری خون تنظیم میشود
و با خواندن نماز ، بدن کاملا بالانس شده و به حالت نرمال باز میگردد‼️

بیخود نیست میگوییم خدا از مادر هم مهربانتر است

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




▪️روزی امام علی علیه السلام با یکی از کارگران منزل به نام قنبر به بازار رفته و دو عدد پیراهن، یکی به دو درهم، و دیگری به سه درهم خرید.
پیراهن نو و بهتر را به قنبر داد که بپوشد، و خود پیراهن ساده را پوشید.
▪️قنبر گفت :
مولای من، بهتر است که پیراهن بهتر را شما بپوشید.
حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود :
▪️تو جوانی و باید لباس خوب بپوشی، و سنّ من بالاست باید لباس ارزانتر داشته باشم.
من از پیامبر صلی الله علیه و آله شنیدم که فرمود :
▪️از طعامی که می خورید به غلامانتان بدهید، و از لباس هائی که می پوشید به آنها بپوشانید.
* * *
من از خدای خود خجالت می کشم که پیراهن نو را خودم، و کهنه را به تو بپوشانم.** مناقب ابن شهر آشوب ج 1 ص 366 - و - بحارالانوار ج 8 - و - الغارات ج

موضوعات: داستان آموزنده, روایات  لینک ثابت





☀️امام رضا علیه السلام☀️

در خانه ات اذان بگو،

زیرا که شیطان را می راند،

و برای (یادگیری) کودکان نیز مستحب است…

موسوعه امام رضا (ع) ،ج5،ص309
 

موضوعات: روایات  لینک ثابت




وقتى می شود دقایق عمرت را با آدم هاى خوب بگذرانى، چرا باید لحظه هایت را صرف آدم هایى کنى که با دل هاى کوچکشان مدام درگیر حسادت ها و کینه ورزى هاى بچه گانه اند …
یا مدام براى نبودنت…
براى خط زدنت تلاش مى کنند؟…

نه! همیشه جنگیدن خوب نیست!…
من همیشه جنگیده ام تا چیزى را عوض کنم…

اما این روزها فهمیده ام که با آدم هاى کوته نظر نباید جنگید…

فهمیده ام براى اثبات دوست داشتن نباید جنگید…

براى به دست آوردن دل آدم ها نباید جنگید…

براى اثبات خوب بودن نباید جنگید…

این روزها نسخه فاصله گرفتن را مى پیچم براى هر کسى که رنجم مى دهد…

از آدم هایى که زیاد دروغ مى گویند…
فاصله می گیرم…

از آدم هایى که زیاد ظلم می کنند…
فاصله می گیرم…

از آدم هایى که حرمتم را نگه نمی دارند…
فاصله می گیرم…

با حقارت برخى آدم ها و دل هایشان نباید جنگید…

باید نادیده شان گرفت …
و گذشت …
و بخشیدشان…
نه براى این که مستحق بخشش اند…
براى این که من مستحق آرامشم…..

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




جمله ای زیبا از حضرت علی(ع)

نه سفیدی بیانگر زیبایی است..
و نه سیاهی نشانه زشتی.. ..کفن سفید اما ترساننده است
و کعبه سیاه اما دوست داشنتی است.. انسان به اخلاقش هست نه به مظهرش…. قبل از اینکه سرت را بالا ببری و نداشته هات را به پیش خدا گلایه کنی.. … نظری به پایین بینداز و داشته هات را شاکر باش
انسان بزرگ نمیشود ، جز به وسیله ی فكرش ، شریف نمیشود ، جز به واسطه ی رفتارش ، و قابل احترام نمیگردد ، جز به سبب اعمال نیكش…… …

 

موضوعات: حرفهای قشنگ  لینک ثابت




آقا اجازه! این دو سه خط را خودت بخوان!
قبل از هجوم سرزنش و حرف دیگران

آقا اجازه! پشت به من کرده قلبتان
دیگر نمی دهد به دلم روی خوش نشان!

قصدم گلایه نیست، اجازه! نه به خدا!
اصلا به این نوشته بگویید «داستان»

من خسته ام از آتش و از خاک، از زمین
از احتمال فاجعه، از آخرالزمان!

آقا اجازه! سنگ شدم، مانده در کویر
باران بیار و باز بباران از آسمان

آقا اجازه! باشد! صبور میشوم اما تو لااقل
دستی برای من بده از دورها تکان

السلام علیک یا علی بن موسی الرضا ..

 

موضوعات: شعر و دلنامه  لینک ثابت




 

امام علي (علیه السلام ) :

1.صبر و شکيبايي ، بنياد کارهاست.
2.بخشندگي ، شايسته ترين رفتار است.
3.راستگويي ، ارزشمندي است و دروغگويي ، فرومايگي است.

4.ترس از خدا رستگاري است.
5.موفقيت ، خواست خداوند است.
6.خودپسندي ، کم خردي است.

7.دانش ، گنج است.
8.ايمان ، رستگاري است.
9.نيکوکاري ، شرافت است.

غررالحکم صفحه 18

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




ﺩﺭﺧﺘﻬﺎ ﻣﯿﻤﯿﺮﻧﺪ؛
ﻋﺪﻩ ﺍﯼ ﻋﺼﺎ ﻣﯽ ﺷﻮﻧﺪ ﻭ ﺩﺳﺘﯽ ﺭﺍ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﻧﺪ ؛
ﻋﺪﻩ ﺍﯼ ﺗﺒﺮ ﻣﯽ ﺷﻮﻧﺪ ﺑﺮ ﻧﺴﻞ ﺧﻮﯾﺶ ؛
ﻋﺪﻩ ﺍﯼ ﭼﻮﺏ ﮐﺒﺮﯾﺖ ﻣﯽ ﺷﻮﻧﺪ ﺑﺮﺍﯼ ﺳﻮﺯﺍﻧﺪﻥ ﺗﺒﺎﺭ ﺧﻮﺩ ﻭ …..
ﻋﺪﻩ ﺍﯼ ﺗﺨﺘﻪ ﺳﯿﺎﻩ ﻣﯿﺸﻮﻧﺪ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻌﻠﯿﻢ ﺍﻧﺪﯾﺸﻪ ﻫﺎ
ﺷﻤﺎ ﺍﮔﺮ ﺩﺭﺧﺖ ﺑﻮﺩﯾﺪ ﺍﺯ ﮐﺪﺍﻡ ﺟﻨﺲ ﺑﻮﺩﯾﺪ؟؟
ﻫﯿﭻ ﮐﺲ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﻧﮑﺮﺩﻩ ﮐﻪ ﺑﺎ ﭼﻪ ﻗﯿﺎﻓﻪ ﺍﯼ ﺩﺭ ﭼﻪ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩﺍﯼ ﻭ ﺑﺎ ﭼﻪ ﺷﺮﺍﯾﻄﯽ ﺑﺪﻧﯿﺎ ﺑﯿﺎﯾﺪﻫﯿﭽﮑﺲ ﺭﺍ ﺑﺨﺎﻃﺮ ﻫﯿﭻ ﭼﯿﺰﺵ ﺗﺤﻘﯿﺮ ﯾﺎ ﻣﺴﺨﺮﻩ ﻧﮑﻨﯿﻢ ….
ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﻗﻀﺎﻭﺕ ﻧﮑﻨﯿﻢ …
ﻫﻤﺎﻥ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﮐﻪ ﺑﻪ ﯾﮏ ﻣﺪﯾﺮ ، ﻣﻬﻨﺪﺱ ، ﺩﮐﺘﺮ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﻣﯽﮔﺬﺍﺭﯾﻢ
ﺑﻪ ﻫﻤﺎﻥ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﺑﻪ ﯾﮏ ﮐﺎﺭﮔﺮ ، ﺭﻓﺘﮕﺮ ، ﻣﺴﺘﺨﺪﻡ ﻫﻢ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﺑﮕﺬﺍﺭﯾﻢ
ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻫﯿﭽﮑﺲ ﺑﺮﺗﺮ ﻧﺒﯿﻨﯿﻢ …
ﺧﺎﮐﯽ ﺑﺎﺷﯿﻢ ، ﻣﺎ ﻭﺟﻮﺩﻣﺎﻥ ﺍﺯ ﮔﻞ ﺳﺎﺧﺘﻪ ﺷﺪﻩ …..
ﭘﺲ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺧﺎﮐﯽ ﺑﺎﺷﯿﻢ ﺗﺎ ﺑﻮﯼ ﻧﺎﺏ ﺁﺩﻣﯿﺰﺍﺩ ﺑﺪﻫﯿﻢ ….
ﺻﻮﺭﺕ ﺯﯾﺒﺎ ﺭﻭﺯﯼ ﭘﯿﺮ ….
ﭘﻮﺳﺖ ﺧﻮﺏ ﺭﻭﺯﯼ ﭼﺮﻭﮎ …
ﺍﻧﺪﺍﻡ ﺧﻮﺏ ﺭﻭﺯﯼ ﺧﻤﯿﺪﻩ ….
ﻣﻮﯼ ﺯﯾﺒﺎ ﺭﻭﺯﯼ ﺳﻔﯿﺪ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺷﺪ
ﺗﻨﻬﺎﻗﻠﺐ ﺯﯾﺒﺎﺳﺖ ﮐﻪ ﺯﯾﺒﺎ ﺧﻮﺍﻫﺪ ماند

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




: وقتى می شود دقایق عمرت را با آدم هاى خوب بگذرانى، چرا باید لحظه هایت را صرف آدم هایى کنى که با دل هاى کوچکشان مدام درگیر حسادت ها و کینه ورزى هاى بچه گانه اند …
یا مدام براى نبودنت…
براى خط زدنت تلاش مى کنند؟…

نه! همیشه جنگیدن خوب نیست!…
من همیشه جنگیده ام تا چیزى را عوض کنم…

اما این روزها فهمیده ام که با آدم هاى کوته نظر نباید جنگید…

فهمیده ام براى اثبات دوست داشتن نباید جنگید…

براى به دست آوردن دل آدم ها نباید جنگید…

براى اثبات خوب بودن نباید جنگید…

این روزها نسخه فاصله گرفتن را مى پیچم براى هر کسى که رنجم مى دهد…

از آدم هایى که زیاد دروغ مى گویند…
فاصله می گیرم…

از آدم هایى که زیاد ظلم می کنند…
فاصله می گیرم…

از آدم هایى که حرمتم را نگه نمی دارند…
فاصله می گیرم…

با حقارت برخى آدم ها و دل هایشان نباید جنگید…

باید نادیده شان گرفت …
و گذشت …
و بخشیدشان…
نه براى این که مستحق بخشش اند…
براى این که من مستحق آرامشم…..

 

موضوعات: حرفهای قشنگ  لینک ثابت




بی مرز تر از عشقم و بی خانه تر از باد
ای فاتح بی لشگر من خانه ات آباد

تا کی بنویسم که تو می آیی و هر بار
قولِ “سرِ خرمن بدهی” ، دست مریزاد

حافظ به تمسخر به دلم گفت فلانی
دیریست که دلدار پیامی نفرستاد

دور از تو فقط طعنه خورِ مردمِ شهرم
مجنونم و یک شاعرِ دیوانه ی دل شاد

دستم به جدایی برسد، رحم ندارم
بد شد “گذرِ پوست به دبّاغ نیفتاد”

با اینکه دلم گفته مدارا کنم اما
ای داد از این دوری و از عشق تو بی داد

تلخ است اگر دوریِ شیرین به خدا شکر
این قرعه ی عشق است که افتاده به فرهاد..

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




 

ناتو به دلیل آلودگی آب بعضی از نقاط افغانستان درخواست حجم خیلی زیادی آب معدنی از ایران داد که بعد از ورود اولین محموله پس از آزمایش تمام بطری های آب معدنی به دلیل وجود مواد سرطان زا به ایران برگشت داده شد…
جالبه که خیلی ها این خبر را خواندند ولی هیچوقت به این قضیه فکر نکردند چرا بطری های آب معدنی که الان نزدیک یک دهه در ایران و بین قشر زیادی از مردم هر روزاستفاده میشود اینطور سرطان زا شناخته میشود؟
..

در اروپا آب های معدنی فقط یک هفته اعتبار دارند ، ولی در ایران حتی تا یک سال!!!!
حالا با دقت مطالب زیر را بخوانید تا متوجه شوید قضیه از چه قراره؟
..
طبق نظر تمام حکما و علما آب سالم، آبی است که وقتی شما آن را در یک ظرف میریزید و در یک محیط راکد (مثل اتاق) قرار میدهید، این آب باید ظرف 48 ساعت بو بگیره و شروع به گندیدن کند…
خوب حالا شما تشریف ببرید یک بطری آب معدنی بگیرید و توی یک کاسه بریزید و 6 ماه صبر کنید!
اصلا” 10 سال صبر کنید.میبینید که کوچکترین بوئی نمیگیره…
آب شیر بعضی از شهرهای ایران هم همین خاصیت عدم گندیدن و بو گرفتن را داره….
دلیلش اینه که شرکت های بسته بندی آب های معدنی برای ماندگاری بیشتر آب های توی بطری ،
داخل آن به به ازاء هر یک لیتر به اندازه نیم میلی گرم فلوراید میریزند…
که این ماده شدیدا” نگهدارنده و بدون بو هستش و برای یک بدن 100 کیلوئی خطرناک و سرطان زا است…
همین فلوراید… وقتی با آب وارد بافت بدن شما میشود، درون بافت قرار گرفته و آب خارج میگردد…
و بدن بصورت اتومات دور آن لایه لزج محافظ ایجاد میکند که به مرور بافت های شما بزرگتر میشود…
و به همین دلیل صبح ها احساس میکنید بدن شما ورم کرده یا چاق شده ائید…
بعضی ها میگویند آب میخوریم چاق میشویم! دلیل این امر وجود همین ماده میباشد…
..
بهترین کار برای سلامت بدن اینه که آب شرب توسط لوله کشی شهری خود را…
در یک ظرف مسی بجوشانید و در یخچال بگذارید تا خنک شود…
بعد از 45 روز میبینید که چطور بدن شما جمع و جور شده …
و به اصطلاح وزن شما در بدن شما بطور دقیق تقسیم میشود.
 

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




 

 روزه دار است و لب به چیزی نمی زند ولی انقد شبانه به شکم رسیده است که ذخیره غذای داخل معده اش یک هفته او را می تواند از گرسنگی نجات دهد!
 روزه دار است ولی چشمانش به هر سمت می چرخد و به کسی رحم نمی کند! با زبان روزه چه دروغ ها و بهتان ها و غیبت ها که نمی گوید!
 روزه دار است ولی از همه کس و همه چیز عصبانی است انگار ثوابش را بقیه می برند! خود را روزه دار می داند درحالی که توجه نمی کند کسانی هستند که بیشتر اوقات سال، تقریبا همانند روزه دارها هستند و خوردنی و آشامیدنی کمی دارند؛ می گوید فقیری وجود ندارد خب راست می گوید؛

 کی خفته را خبر از حال بیدار است
 زمانی که به سمت گناهی سوق داده می شود با جمله «حیف  رمضان است» به نفس اماره دلداری می دهد و در ضمن قول می دهد بعد از رمضان، مانع برداشته می شود!
 هر روز توبه می کند ولی فردایش دلتنگ گناهانش می شود گویی چیزی را گم کرده است!

  آری نور ایمان و گناه هیچگاه در یک قلب جمع نمی شوند!
  یادمان نرود قلب به یکباره سیاه نمی شود و مانند کاغذی سفید است که با هر گناه لکه ای سیاه روی آن می نشیند ؛ وای به حال آن روزی که لکه های سیاه قلبمان چیزی از سفیدی کاغذ باقی نگذارد آن زمان است که دیگر برایمان فرقی ندارد از چه راهی به اهدافمان برسیم، خواه می خواهد قتل باشد یا زناء یا خوردن مال مردم و نزول خواری!
  یادمان نرود از کجا آمده ایم! یادمان نرود این صورت و اندامی که به آنها افتخار می کنیم روزی چروک و خمیده خواهند شد!
  یادمان نرود این ثروتی که به هر قیمتی که شده به دست آورده ایم اگر هم از دست نرود و بماند سهمیه میراث خورها و میدان جنگی برای آنانی که مانده اند به پا می کند!
  یادمان نرود چه ماشین های مدل بالایی که در رودخانه ها و ته دره ها و بر فراز جرثقیل ها دیگر غرورشان را از دست داده اند!
  یادمان نرود چه توبه ها که به تاخیر انداخته نشدند برای هوا و هوس خودمان!
  پس یادمان نرود سری به مرده ها بزنیم آنها هم به خدا قسم فکر نمی کردند اجلشان فرا رسیده و باید دنیا را ترک کنند

 پیامبر صلی الله علیه وسلم میفرمایند:

 یه گونه ای نماز بخوانید که انگار آخرین نماز شما در این دنیاست

 خدایش اگه همین الان دکترا بهت بگن یه هفته دیگه زنده ای چیکار می کنی؟؟ چند نفر از ما آماده اند و به خود می بالند که حداقل اعمال صالحی داشتند که آنها را نجات بدهند؟
ای کاش از امروز :
 «عرش را به فرش ترجیح نمی دادیم

موضوعات: داستان آموزنده  لینک ثابت




شجاع ترین آدمها کیا هستند ؟

معلم به بچه ها گفت :
” تو یه کاغذ بنویسید به نظرتون شجاع ترین آدما کیان ؟
بهترین متن جایزه داره “

یکی نوشته بود:
غواص که بدون محافظ تواقیانوس با کوسه ها شنامیکننه
یه نفر نوشته بود :
اونا که شب میتونن تو قبرستون بخوابن
یکی دیگه نوشته بود :
اونایی که تنها چادرمیزنن تو جنگل از حیوونا نمیترسن . و…

هر کی یه چیزی نوشته بود اما
این نوشته دست ودلشو لرزوند ، تو کاغذ نوشته شده بود :
” شجاع ترین آدما اونان کـه خجالت نمیکشن و دست پدرمادرشونو میبوسن…نه سنگ قبرشونو…!!! “

قطره اشکی بر پهنای صورت معلم دوید.به همراه زمزمه ای …
افسوس منهم شجاع نبودم…

یادمون باشه
تو خونه ای که [بزرگترها] کوچک میشن
[کوچکترها] هرگز بزرگ نمیشن

موضوعات: حرفهای قشنگ  لینک ثابت




درویشی تهیدست از كنار باغ كریم خان زند عبور میكرد
چشمش به شاه افتاد با دست اشارهای به او کرد

كریم خان دستور داد درویش را به داخل باغ اوردند
كریم خان گفت این اشارههای تو برای چه بود؟
درویش گفت نام من كریم است و نام تو هم كریم و خدا هم كریم آن كریم به تو چقدر داده است و به من چی داده؟

كریم خان در حال كشیدن قلیان بود؛ گفت چه میخواهی؟
درویش گفت همین قلیان، مرا بس است

چند روز بعد درویش قلیان را به بازار برد و قلیان بفروخت خریدار قلیان كسی نبود جز كسی كه میخواست نزد كریم خان رفته و تحفه برای خان ببرد پس جیب درویش پر از سكه كرد و قلیان نزد كریم خان برد
روزگاری سپری شد درویش جهت تشكر نزد خان رفت

ناگه چشمش به قلیان افتاد و با دست اشارهای به كریم خان زند كرد و گفت نه من كریمم نه تو كریم فقط خداست، که جیب مرا پر از پول كرد و قلیان تو هم سر جایش هستi

موضوعات: داستان آموزنده  لینک ثابت




حجت الاسلام #قرائتی : گاهی وقت ها بعضی افراد مثلاً بد حجابی و بی‌حجابی را تمدن می‌دانند و پوشش را املی فكر می‌كنند.

 قرآن می‌فرمايد كه: «وَ لا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجاهِلِيَّةِ الْأُولى‏» (احزاب۳۳)

  ..«تَبَرُّج» از برج است. ما به چه برج می گوييم؟ ساختمان‌هايی كه خودش را نشان می‌دهد. “تَبَرُّج ” يعنی خانم از خانه بيرون می‌آيی خودت را برج نكن. اين كرامت انسان است.

 من بارها گفتم. كسی كه خودش را آرايش می‌كند در خيابان می‌آورد، يعنی مردم حراج شدم.

 اسلام می گويد: خانم تو حراج نيستی. هركس می خواهد به تو نگاه كند، بايد خرج تو را بدهد. يك ميليون، ده ميليون. بايد ميليون‌ها تومان صرف كند، خانه تهيه كند. آبش، گازش، برقش، تلفنش، زندگی تو را بايد كامل تأمين كند، اگر نوكر تو شد، حق دارد به تو يك نگاهی بكند.

  وگرنه به هر جوان هرزه‌ای خودت را عرضه كنی، اين حراج كردن است.

موضوعات: فرهنگی- اجتماعی - مذهبی  لینک ثابت




روزی حکیمی به شاگردانش گفت فردا هرکدام یک کیسه بیاورید و در آن به تعداد آدم هایی که دوستشان ندارید و از آنها بدتان می آید پیاز قرار دهید
روزبعد همه همین کار را انجام دادند و حکیم گفتهر جا که می روید این کیسه را با خود حمل کنید
شاگردان بعد از چند روز خسته شدند و به حکیم شکایت بردند کهپیاز ها گندیده و بوی تعفن گرفته است و ما را اذیت می کندحکیم پاسخ زیبایی داداین شبیه وضعیتی است که شما کینه دیگران را در دل نگه دارید
این کینه قلب و دل شما را فاسد می کندو بیشتر از همه خودتان را اذیت خواهد کردپس “ببخشید” و “بگذرید” تا “آزار” نبینید

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




ﻣﺮﺩﯼ ﺑﺎ ﻟﺒﺎﺱ ﻭ ﮐﻔﺸﻬﺎیﮔﺮﺍﻧﻘﯿﻤﺖ ﺑﻪ ﺩﯾﻮﺍﺭﯼ ﺧﯿﺮﻩ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻣﯿﮕﺮﯾﺴﺖ ﻧﺰﺩﯾﮑﺶ ﺷﺪﻡ ﻭ ﺑﻪ ﻧﻘﻄﻪ ﺍﯼ ﮐﻪ ﺧﯿﺮﻩ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﺑﺎ ﺩﻗﺖ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﺮﺩﻡ، ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ “ﺍﯾﻦ ﻫﻢ ﻣﯿﮕﺬﺭﺩ"ﻋﻠﺖ ﺭﺍ ﭘﺮﺳﯿﺪﻡﮔﻔﺖ ﺍﯾﻦ ﺩﺳﺖ ﺧﻂ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ ﭼﻨﺪﺳﺎﻝ ﭘﯿﺶ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻧﻘﻄﻪ ﻫﯿﺰﻡ ﻣﯿﻔﺮﻭﺧﺘﻢﺣﺎﻝ ﺻﺎﺣﺐ ﭼﻨﺪﯾﻦ ﮐﺎﺭﺧﺎﻧﻪ ﺍﻡ ﭘﺮﺳﯿﺪﻡ ﭘﺲ ﭼﺮﺍ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺑﻪ ﺍﯾﻨﺠﺎﺑﺮﮔﺸﺘﯽ؟ﮔﻔﺖ ﺁﻣﺪﻡ ﺗﺎ ﺑﺎﺯ ﺑﻨﻮﯾﺴﻢ “ﺍﯾﻦ ﻫﻢ ﻣﯿﮕﺬﺭﺩ”

گر به دولت برسی، مست نگردی مردی،
گر به ذلت برسی، پست نگردی مردی،
اهل عالم همه بازیچه دست هوسند،
گر تو بازیچه این دست نگردی مردی

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




گفتمش نقاش را نقشی بڪش از زندگی
با قلم نقش حبابی بر لب دریا ڪشید
گفتمش تصویری از لیلی و مجنون را بڪش
عڪس حیدر در ڪنار حضرت زهرا ڪشید
گفتمش بر روی ڪاغد عشق را تصویر ڪن
در بیابان بلا تصویری از سقا ڪشید
گفتمش سختی و درد و آه گشته حاصلم
گریه ڪرد آهی ڪشید

موضوعات: شعر و دلنامه  لینک ثابت


...


حضرت علی(ع) فرمودند:

بپرهیز از هر کارى که انجام‏ دهنده‏ اش آن را براى خود می ‏پسندد، امّا براى عموم مسلمانان نمی پسندد.

(غررالحکم و دررالکلم)

موضوعات: روایات  لینک ثابت




اگر به جای گفتن:
دیوار موش دارد و موش گوش دارد،
بگوییم:
ملائکه در حال نوشتن هستند…

نسلی از ما متولد خواهد شد که به جای مراقبت مردم، “مراقبت الله"را در نظر دارد!

قصـه از جایی تلخ شد که در گوش یکدیگر با عصبانیت خواندیم:
بچه را ول کردی به امان خـــدا
ماشین را ول کردی به امان خـــدا
خانه را ول کردی به امان خـدا
واینطور شد که “امان خـــدا” شد؛ مظهر ناامنی!

ای کاش میدانستیم امن ترین جای عالم، امان خداست….

موضوعات: حرفهای قشنگ  لینک ثابت




ﯾﮏ ﭼﻮﺏ ﮐﺒﺮﯾﺖ” ﺳﺮ” ﺩﺍﺭﺩ ﻭﻟﯽ” ﻣﻐﺰ “ﻧﺪﺍﺭﺩ. ﺩﺭ ﻧﺘﯿﺠﻪ ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﮐﻤﯽ ﺍﺻﻄﮑﺎﮎ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺷﺘﻪ
ﺑﺎﺷﺪ، “"ﻓﻮﺭﺍ ﻣﺸﺘﻌﻞ"” ﻣﯽ ﺷﻮﺩ.
ﺍﺛﺮﺍﺕ ﺍﯾﻦ ﺍﺷﺘﻌﺎﻝ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﺪ “""ﻭﯾﺮﺍﻧﮕﺮ “""ﺑﺎﺷﺪ.
ﻫﻤﻪ ﻣﺎ “ﺳﺮ” ﺩﺍﺭﯾﻢ ﻭ ﺑﺮ ﺧﻼﻑ ﭼﻮﺏ ﮐﺒﺮﯾﺖ “"ﻣﻐﺰ"” ﻫﻢ ﺩﺍﺭﯾﻢ.
ﻋﺎﻗﻼﻧﻪ ﺁﻧﺴﺖ ﮐﻪ ﺑﻼﻓﺎﺻﻠﻪ
“"ﻭﺍﮐﻨﺶ ﻧﺸان “” ﻧﺪﻫﯿﻢ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﻋﺎﺩﺗﯽ ﮔﺮﺍﻧﻘﺪﺭ ﺍﺳﺖ…….
بهترین جوابها …..
بهترین جواب بدگویی:سکوت
بهترین جواب خشم :صبر
بهترین جواب درد:تحمل
بهترین جواب تنهایی:تلاش
بهترین جواب سختی:توکل
بهترین جواب خوبی:تشکر
بهترین جواب زندگی:قناعت
بهترین جواب شکست:امیدواری

 

موضوعات: حرفهای قشنگ  لینک ثابت




 

بزرگی می گفت:
یک وقت جلوی شما یک سبد سیب می آورند، شما اول برای کناریتان بر میدارید، دوباره بعدی را به نفر بعدی میدهید.
دقت کنید!!!
تا زمانی که برای دیگران بر میدارید سبد مقابل شما می ماند.
ولی حالا تصور کنید همان اول برای خود بردارید، میزبان سبد را به طرف نفر بعد می برد. نعمتهای خدا نیز اینطور است.
با بخشش، سبد را مقابل خود نگه دارید…

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




چمدونش را بسته بودیم،با خانه سالمندان هم هماهنگ شده بود

کلا یک ساک داشت ،

کمی نون روغنی، آبنات، کشمش ،چیزهایی شیرین، برای شروع آشنایی …

گفت: “مادر جون، من که چیز زیادی نمیخورم یک گوشه هم که نشستم نمیشه بمونم، دلم واسه نوه هام تنگ میشه!”

گفتم: “مادر من دیر میشه، چادرتون هم آماده ست، منتظرن.”

گفت: “کیا منتظرن؟ اونا که اصلا منو نمیشناسن! آخه اون جا مادرجون، آدم دق میکنه ها، من که اینجا به کسی کار ندارم اصلا، اوم، دیگه حرف نمی زنم. خوبه؟ حالا میشه بمونم؟”

گفتم: “آخه مادر من، شما داری آلزایمر می گیری همه چیزو فراموش می کنی!”

گفت: “مادر جون، این چیزی که اسمش سخته رو من گرفتم، قبول! اما تو چی؟ تو چرا همه چیزو فراموش کردی پسرم؟!”

خجالت کشیدم …!

حقیقت داشت، همه کودکی و جوونیم و تمام عشق و مهری را که نثارم کرده بود، فراموش کرده بودم.اون بخشی از هویت و ریشه و هستیم بود،راست می گفت، من همه رو فراموش کرده بودم!

زنگ زدم خانه سالمندان و گفتم که نمی ریم

توان نگاه کردن به خنده نشسته برلب های چروکیده اش رو نداشتم، ساکش رو باز کردم

نون روغنی و … همه چیزهای شیرین دوباره تو خونه بودند!

آبنات رو برداشت

گفت: “بخور مادر جون، خسته شدی هی بستی و باز کردی.”

دست های چروکیدشو بوسیدم و گفتم:

“مادر جون ببخش، فراموش کن.”

اشکش را با گوشه رو سری اش پاک کرد و گفت:

“چی رو ببخشم مادر، من که چیزی یادم نمی یاد، شاید فراموش میکنم! گفتی چی گرفتم؟ الزایمر؟!”

در حالی که با دستای لرزونش، موهای دخترم را شونه میکرد زیر لب می گفت:

گاهی چه نعمتیه این آلزایمر.

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




ﺟﺮﺝ ﺟﺮﺩﺍﻕ ﻣﺴﯿﺤﯽ 200 ﺑﺎﺭ ﻧﻬﺞ ﺍﻟﺒﻼﻏﻪ ﺭﺍ ﺧﻮﺍﻧﺪﻩ ﺍﺳﺖ .

ﺧﻮﺩ ﺟﺮﺝ ﺟﺮﺩﺍﻕ ﻣﯿﮕﻮﯾﺪ ﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﺩﺭ ﯾﮏ ﻫﻤﺎﯾﺶ ﻓﺮﻫﻨﮕﯽﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺩﻭﺳﺘﺎﻥ ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﻢ ﮐﺘﺎﺑﯽ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻫﺪﯾﻪ ﺩﺍﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ ﺍﯾﻦﮐﺘﺎﺏ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﻫﺎﯼ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺍﻣﺎﻣﺎﻥ ﻣﺎﺳﺖ .

ﺟﺮﺝ ﻣﯿﮕﻮﯾﺪ : ﺍﺯ ﺍﻭ ﭘﺮﺳﯿﺪﻡ ﺍﯾﻦ ﮐﺘﺎﺏ ﻣﺮﺑﻮﻁ ﺑﻪ ﭼﻪ ﺯﻣﺎﻧﯽﺍﺳﺖ؟ﺩﻭﺳﺖ ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﻢ ﮔﻔﺖ 1400: ﺳﺎﻝ ﭘﯿﺶ ﺣﺪﻭﺩﺍ،ﻧﻮﺷﺘﻪﺷﺪﻩ .

ﺟﺮﺝ ﻣﯿﮕﻮﯾﺪ ﺑﺎ ﺧﻮﺩﻡ ﮔﻔﺘﻢ ﻣﻄﺎﻟﺐ 1400ﺳﺎﻝ ﭘﯿﺶ ﺑﻪﭼﻪ ﺩﺭﺩ ﻣﺎ ﻣﯽ ﺧﻮﺭﺩ،ﺍﻣﺎ ﺑﻪ ﺭﺳﻢ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﻭ ﺑﺎ ﺧﻮﺷﺮﻭﯾﯽ ﺍﯾﻦﻫﺪﯾﻪ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺘﻢ ﻭ ﺑﻪ ﻣﻨﺰﻝ ﺑﺮﺩﻡ .

ﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﺍﺯ ﺭﻭﯼ ﺑﯽ ﺣﻮﺻﻠﮕﯽ ﮐﺘﺎﺏ ﻧﻬﺞ ﺍﻟﺒﻼﻍ ﺭﺍ ﻭﺭﻕ ﺯﺩﻡ ﻭﻧﮕﺎﻫﯽ ﮔﺬﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﻄﺎﻟﺐ ﮐﺘﺎﺏ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻢ .
ﯾﮏ ﻣﻄﻠﺒﯽ ﺧﻮﺍﻧﺪﻡ ﮐﻪ ﻧﻈﺮﻡ ﺭﺍ ﺟﻠﺐ ﮐﺮﺩ : ‏( ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻣﺎﺩﻩ ﺍﻭﻟﯿﻪﻫﻤﻪ ﮐﺎﯾﻨﺎﺕ ﻭ ﻣﻮﺟﻮﺩﺍﺕ ﻋﺎﻟﻢ ﺍﺯ ﺁﺏ ﺍﺳﺖ . ‏)

ﺟﺮﺝ ﻣﯿﮕﻮﯾﺪ : ﺍﻫﻤﯿﺘﯽ ﻧﺪﺍﺩﻡ ﻭﮐﺘﺎﺏ ﺭﺍ ﮐﻨﺎﺭﯼ ﮔﺬﺍﺷﺘﻢ ﻭ ﺩﯾﮕﺮﺳﺮﺍﻏﺶ ﻧﺮﻓﺘﻢ ﺗﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﯾﮏ ﺳﺎﻝ ﺑﻌﺪ ﺩﺭ ﮐﻨﻔﺮﺍﻧﺴﯽ ﺑﯿﻦ ﺍﻟﻤﻠﻠﯽﺷﺮﮐﺖ ﮐﺮﺩﻡ ﮐﻪ ﺩﺍﻧﺸﻤﻨﺪﺍﻥ، ﺟﺪﯾﺪﺗﺮﯾﻦ ﯾﺎﻓﺘﻪ ﻫﺎﯼ ﻋﻠﻤﯽ ﺧﻮﺩﺭﺍ ﺑﯿﺎﻥ ﻣﯿﮑﺮﺩﻧﺪ .

ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺩﺍﻧﺸﻤﺘﺪﺍﻥ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﻟﻪ ﻋﻠﻤﯽ ﺍﺵ ﺍﯾﻦ ﻧﮑﺘﻪ ﺭﺍ ﮔﻔﺖ ﮐﻪﺗﺤﻘﯿﻘﺎﺕ ﻋﻠﻤﯽ ﻧﺸﺎﻥ ﻣﯽ ﺩﻫﺪ ﮐﻪ ﻣﺎﺩﻩ ﺗﺸﮑﯿﻞ ﺩﻫﻨﺪﻩ ﻫﻤﻪﻣﻮﺟﻮﺩﺍﺕ ﺭﺍ ﺁﺏ ﺗﺸﮑﯿﻞ ﻣﯿﺪﻫﺪ .

ﺟﺮﺝ ﺟﺮﺩﺍﻕ ﻣﯿﮕﻮﯾﺪ ﺑﺎ ﺷﻨﯿﺪﻥ ﺍﯾﻦ ﻣﻄﻠﺐ ﺑﻪ ﯾﺎﺩ ﺁﻥ ﺟﻤﻠﻪﻧﻬﺞ ﺍﻟﺒﻼﻏﻪ ﺍﻓﺘﺎﺩﻡ ﻭ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺑﺎﺯﮔﺸﺖ ﻓﻮﺭﺍ ﺑﻪ ﺳﺮﺍﻍ ﺁﻥ ﺭﻓﺘﻢ ﻭﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩﻡ ﺑﻪ ﺧﻮﺍﻧﺪﻥ ﻣﻄﺎﻟﺐ ﺁﻥ ﻭ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺗﺎﺳﻒ ﺧﻮﺭﺩﻡ ﮐﻪﭼﺮﺍ ﺍﺯ ﺍﻫﻤﯿﺖ ﺍﯾﻦ ﮐﺘﺎﺏ ﻏﺎﻓﻞ ﺑﻮﺩﻡ ..

ﻫﺮﺑﺎﺭ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﮐﺘﺎﺏ ﺭﺍ ﻣﯿﺨﻮﺍﻧﺪﻡ ﻧﮕﺮﺷﻬﺎ ﻭ ﯾﺎﻓﺘﻪ ﻫﺎ ﻭ ﺍﻓﻘﻬﺎﯼﺟﺪﯾﺪﯼ ﺍﺯ ﻋﻠﻮﻡ ﻣﺨﺘﻠﻒ ﺑﺮﺍﯾﻢ ﺁﺷﮑﺎﺭ ﻣﯿﺸﺪ .

ﺟﺮﺝ ﺟﺮﺩﺍﻕ ﺗﺎ ﺁﺧﺮ ﻋﻤﺮﺵ ﻣﻮﻓﻖ ﺷﺪ 200 ﺑﺎﺭ ﻧﻬﺞ ﺍﻟﺒﻼﻏﻪﺭﺍﺑﺨﻮﺍﻧﺪ .

ﭘﺸﺖ ﺟﻠﺪ ﻛﺘﺎﺏ ﺟﺮﺝ ﺟﺮﺩﺍﻕ ﻣﺴﻴﺤﻰ ﭼﻨﯿﻦ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺍﺳﺖ :
O’Ali,
If I say you’re superior to Jesus Christ, my religion
cannot accept it!
If I say he’s superior to you, my conscience won’t
accept it!
I don’t say you’re God!
…So, tell us yourself, o’Ali:
Who are you !?
” ﺍﻯ ﻋﻠﻰ !
ﺍﮔﺮ ﺑﮕﻮﻳﻢ ﺗﻮ ﺍﺯ ﻣﺴﻴﺢ ﺑﺎﻻﺗﺮﻯ ،
ﺩﻳﻨﻢ ﻧﻤﻰ ﭘﺬﻳﺮﺩ . !
ﺍﮔﺮ ﺑﮕﻮﻳﻢ ﺍﻭ ﺍﺯ ﺗﻮ ﺑﺎﻻﺗﺮ ﺍﺳﺖ ،
ﻭﺟﺪﺍﻧﻢ ﻧﻤﻰ ﭘﺬﻳﺮﺩ . !
ﻧﻤﻰ ﮔﻮﻳﻢ ﺗﻮ ﺧﺪﺍ ﻫﺴﺘﻰ … !
ﭘﺲ ﺧﻮﺩﺕ ﺑﮕﻮ ﺑﻪ ﻣﺎ ﺍﻯ ﻋﻠﻰ :
ﺗﻮ ﻛﻴﺴﺘﻰ ؟ !

 

موضوعات: اهل بیت(ع)  لینک ثابت




حقیقت این است …
فرودگاهها،
بوسه های بیشتری از سالن های عروسی به خود دیده اند ..
و دیوار بیمارستانها بیشتر از عبادتگاه ها دعا شنیده اند ..
هميشه اینگونه ایم!
همه چیز را موکول میکنیم به زمانی که
چیزی در حال از دست رفتن است …

#چارلی_چاپلین

موضوعات: حرفهای قشنگ  لینک ثابت




اگر تربیت ” غلط ” به تو آموخت
غیرت داشتن دخالت کردن است و حیا را در صندوق کردن!
شهید مطهری به من گفت:
غیرت، عشق مرد به ناموسش است ؛
و حیا، احترام زن به خودش…!!!

اگر تربیت ” غلط ” به تو آموخت
که مرد میتواند زنش را بزند !
اسلام من به من آموخت که زن ریحانه است
و مرد وظیفه دارد تمام اسباب راحتی و آسایشش را فراهم کند…!!!

اگر تربیت ” غلط “به تو گفت که
زن عقلش نصف مرد است و نمی تواند به تنهایی در دادگاه شهادت دهد…؛
شهید مطهری در کتاب حقوق زن به من گفت :
که زن احساسات و عواطفش دوبرابر مرد است و از این رو
ممکن است در شهادت دادن دچار تزلزل شود…!!!

اگر تربیت ” غلط ” به تو گفت
که دیه زن نصف دیه ی مرد است
چون ارزشش کمتر از مرد است…؛
شهید مطهری در کتاب حقوق زن به من آموخت که :
اگر من کشته شوم برای اینکه مادرت در آسایش تو را بزرگ کند
دیه ی من بیشتر است….!!!

ایرادی اگر هست در مسلمانی ماست
نه دین اسلام و قرآن و احکام الهی…!!!

موضوعات: حرفهای قشنگ  لینک ثابت




دو قطره آب که به هم نزدیک شوند، تشکیل یک قطره بزرگتر میدهند
اما دوتکه سنگ هیچگاه با هم
یکی نمی شوند !

پس هر چه سخت تر و قالبی تر باشیم ، فهم دیگران برایمان مشکل تر، و درنتیجه امکان بزرگتر شدنمان نیز کاهش می یابد

آب در عین نرمی و لطافت در مقایسه با سنگ، به مراتب سر سخت تر، و
در رسیدن به هدف خود لجوجتر و مصمم تر است.

سنگ، پشت اولین مانع جدی می ایستد.
اما آب… راه خود را به سمت دریا می یابد.

در زندگی، معنای واقعی سرسختی، استواری و مصمم بودن را، در دل نرمی و گذشت باید جستجو کرد.

موضوعات: حرفهای قشنگ  لینک ثابت




در مسجد و در کعبه به دنبال چه هستی؟
اول تو ببین قلب کسی را نشکستی؟

اینگونه چرا در پی اثبات خداییم؟
همسایه ی ما گشنه و ما سیر بخوابیم

در خلقت ما راز و معمای خدا چیست؟
انسان خودش آیینه یک کعبه مگر نیست؟

برخیز و کمی کعبه ی آمال خودت باش
چنگی به نقابت بزن و مال خودت باش

تصویر خدا پشت همین کهنه نقاب است
تصویرخداواضح وچشمان توخواب است

شاید که بتی در وسط ذهن من و توست
باید بت خود ، با نم باران خدا شست

گویی که خدا در بدن و در تنمان هست
نزدیکتر از خون و رگ گردنمان هست

ولله خدا قدرت پرواز پرنده ست
یا غرش بی وقفه ی یک شیر درنده ست

موضوعات: اهل بیت(ع)  لینک ثابت




 مرحوم لواسانی می فرماید:

ختم کردن قرآن کریم از ظهر جمعه تا ظهر جمعه دیگر، چنانچه با طهارت صورت گیرد و ثواب آن به امام زمان (عج) هدیه شود، برای رسیدن به مقاصد و خصوصاً شفای مریض از مجربات است.

منبع: کشکول لطیف/۴۱۷

موضوعات: مختلف  لینک ثابت





با عشق و محبت علی بی تردید
بر روی زمین و آسمان بنویسید

فاروق و ابو تراب و صدیق علی است
تا کور شود هر آنکه نتواند دید

***
نوشته بر دل اولاد آدم

فقط حیدر بود فاروق اعظم
شنیدم من حدیثی از پیمبر

فقط حیدر بود صدیق اکبر

موضوعات: اهل بیت(ع)  لینک ثابت




 

 آن فقیر کجاست؟(ساده زیستی امیرالمومنین)

سید علی همدانی در کتاب ذخیرةالملوک آورده است: امیرمؤمنان علی(ع) در مسجد کوفه اعتکاف کرده بود که بادیه نشینی هنگام افطار به محضر او رسید. حضرت مقداری آرد جو همراه داشت. به او تعارف کرد و او نتوانست میل کند. از آن جا به خانه حسن و حسین(علیهم السلام) رفت و با آن ها غذا خورد. به هنگام غذا گفت: فقیری را دیدم که دلم برایش سوخت و نمی توانم چیزی تناول کنم و از آن ها خواست مقداری غذا برای آن فقیر ببرند.

امام حسن(ع) پرسید: آن فقیر کجا و کیست؟ آن مرد داستان را تعریف کرد. صدای گریه امام حسن(ع) بلند شد و فرمود: او پدرم علی(ع) امیرمؤمنان و خلیفه مسلمانان است.
 

 به نقل از: ینابیع الموده، نوشته الحافظ سلیمان، ص147

موضوعات: اهل بیت(ع)  لینک ثابت






برسی نقل کرده که تاریخ نویسان روایت کرده اند:
رسول خدا صلی الله علیه و آله نشسته بودند
و نزد آن حضرت یکی از پریان بود و از احکام مشکل سؤال میکرد
همین که امیرالمؤمنین علی علیه السلام وارد شدند
آن پری کوچک شد تا مثل گنجشکی گردید سپس گفت:
ای رسول خدا مرا پناه بده
حضرت فرمودند ؛
از چه کسی میترسی؟
گفت از این جوانی که به طرف ما می آید؟

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند؛
علت ترس تو چیست؟
گفت :
روزی که طوفان بر پا شده بود خواستم کشتی نوح علیه السلام را غرق کنم
همین جوان بر من ضربه ای زد و دستم را قطع کرد
بعد دست قطع شده اش را نشان داد.
پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند :بلی او همین جوان است.

 

مشارق الانوار الیقین:۸۵
مدینه المعاجز: ۱۴۲/۱ ح ۸۱
الانوار النعمانیه : ۳۱/۱
القطره ج ۱ ح ۴/۹۷

 

موضوعات: اهل بیت(ع)  لینک ثابت




معاویه وارد مکه شد، گروهی بر معاویه وارد شدند و گفتند: آیا میدانی که ابن عباس تفسیر قرآن میکنه؟

معاویه گفت: خب ابن عباس پسر عمه ی پیغمبر بوده، او از هاشمیان است! اگر او نکند که تفسیر کند؟!

گفتند: تفسیر میکند آیات رو به نفع علی بن ابیطالب! ما از این شاکی هستیم!

معاویه گفت: خودم رسما وارد مجلس میشوم و جمعشان را برهم میزنم.

معاویه وارد مجلس تفسیر ابن عباس میشود، ابن عباس با چنان کیفیتی تفسیر آیات میکرد که معاویه هیچ جای اعتراضی برخود ندید!

بعد از مجلس معاویه رو به ابن عباس کرد و گفت:

معاویه گفت: ابن عباس تو تفسیر آیات میکنی یا فضائل علی بن ابیطالب را بازگو میکنی؟!

ابن عباس: معاویه به من بگو کجای قرآن است که فضائل علی بن ابیطالب نیست؟ از خودت هم سوال میکنم جواب میدهی؟

“انَّما اَنتَ مُنذِرُ وَلِکُلِ قَومِ هاد” این آیه برای کیست معاویه؟

معاویه: رسول خدا فرمود منذر این امت منم و هادی وجود علی بن ابیطالب است! ولی ابن عباس حتما باید این آیه را بخوانی؟!

ابن عباس: “اِنَّما یُریدُ اللهُ لِیُذهِبَ عَنکُمُ الرِّجسَ اَهلَ البَیتِ وَ یُطَهِّرَکُم تَطهیرا” بگو این آیه برای کیست معاویه؟

معاویه: این هم قصه ی طهارت و عصمت علی بن ابیطالب و اهل بیتش است، درست! ولی حتما باید این را بخوانی؟

ابن عباس: “اِنَّما وَلیُّکُمُ اللهُ وَ رَسولُه وَالَّذینَ یُقیمونَ الصَّلوهَ وَ یُوتونَ الزَّکوةَ وَ هُم رکِعون” معاویه این آیه برای کیست؟

معاویه: زمانی که علی بن ابیطالب انگشتر در راه خدا داد این آیه بر حق علی نازل شد، قبول دارم! ولی حتما این را باید بخوانی؟

ابن عباس: “عَمَّ یَتَساءَلون عَنِ النَّبَاِ العَظیم” معاویه بگو این آیه در حق کیست؟

معاویه: رسول خدا فرمود خبر عظیم علی بن ابیطالب است که هم مردم ازش میپیرسند و هم من از علی خواهم پرسید، ولی ابن عباس حتما باید این را بخوانی؟

ابن عباس: “وَاعتَصِموا بِحَبلِ اللهِ جَمیعا وَ لا تَفَرَّقوا” بگو ببینم این آیه برای کیست؟

معاویه: پیغمبر فرمود حبل الله علی بن ابیطالب است دست به دامن علی بزنید و جای دیگر نروید که گمراه میشوید. ولی باید همین را تفسیر کنی؟

ابن عباس: “کَفی بِاللهِ شَهیدا بَینی وَ بَینَکُم” این آیه برای چیست معاویه؟

معاویه: این قصه قصه ی علم علی بین ابیطالب است که خدا همه ی علم جاری رو در سیره ی او تعریف میکند، ولی لازم است حتما این را بخوانی؟

ابن عباس: “قُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَکُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَکُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَکُمْ” بگو به من که این آیه برای کیست؟

معاویه: این هم ماجرای مباهله با اهل نجران است که خدا در این آیه علی بن ابیطالب را نفس پیغمبر میخواند، ولی برای مردم حتما باید همین را بخوانی؟

ابن عباس: “ساَلَ سائِلٌ بِعَذابِ واقِع” این آیه برای چیست معاویه؟

معاویه: روز غدیر شخصی نزد رسول خدا آمد و گفت این سخنان از خودت بود یا از خدا؟ پیغمبر فرمود امر رسالت بود، شخص رو به پیغمبر کردو گفت به خدا بگو بر من عذاب وارد کند که تحمل ولایت علی را ندارم و خداوند جلوی همگان دشمن علی را هلاک کرد، ابن عباس قبول دارم! آیا باید همین آیه را بخوانی؟

ابن عباس: “یا اَیُّهَا الرَّسولُ بَلِّغ ما اُنزِلَ اِلَیک” این آیه دیگر برای چیست معاویه؟

معاویه: این هم ماجرای ابلاغ ولایت علی بن ابیطالب است قبول دارم! ولی این را حتما باید بازگو کنی؟

ابن عباس: “اَلیومَ اَکمَلتُ لَکُم دینَکُم” معاویه به من بگو این دگر برای کیست؟

معاویه: این آیه هم اکمال دیانت در پرتوی ولایت علی بن ابیطالب است ولی آیه ای دیگر بخوان نه این!

ابن عباس از جا بلند شد و گفت:

معاویه به من بگو کجای قرآن را بخوانم که فضل علی بن ابیطالب نباشد؟! کجا را بخوانم که از علی بیان نشده باشد؟!

معاویه: اصلا ابن عباس بخوان “اِذا زُلزِلَتِ الارضُ زِلزالَها”

ابن عباس: معاویه در این مورد هم شرمندتم که حتی این آیه هم فضل علی بن ابیطالب است!

معاویه: علی در این آیه دگر چه میکند ابن عباس؟!

ابن عباس: نشنیدی بعد از رسول خدا یک سال نگذشته بود که زلزله ای بر مدینه آمد که همه ی مردم از شدت وحشت از خانه به در شده بودند و علی در میانشان حاضر شد و خواند این آیه را و پایش را بر زمین کوبید و فرمود: زمین! ابوتراب بر تو امر میکند آرام گیر!

معاویه که از غضب بر خود میپیچید گفت:

ابن عباس راحت بگو تا قرآن باشد، علی هم خواهد بود…

موضوعات: اهل بیت(ع)  لینک ثابت




استادی با شاگردش از باغى ميگذشت …

چشمشان به يک کفش کهنه افتاد.
شاگرد گفت گمان ميکنم اين کفشهاي کارگرى است که در اين باغ کار ميکند . بيا با پنهان کردن کفشها عکس العمل کارگر را ببينيم و بعد کفشها را پس بدهيم و کمى شاد شويم …!

استاد گفت چرا براى خنده خود او را ناراحت کنيم؛ بيا کارى که ميگويم انجام بده و عکس العملش را ببين!

مقدارى پول درون آن قرار بده …

شاگرد هم پذيرفت و بعد از قرار دادن پول ، مخفى شدند.
کارگر براى تعويض لباس به وسائل خود مراجعه کرد و همينکه پا درون کفش گذاشت متوجه شيئى درون کفش شد و بعد از وارسى ، پول ها را ديد.
با گريه فرياد زد : خدايا شکرت !
خدايی که هيچ وقت بندگانت را فراموش نميکنى ….
ميدانى که همسر مريض و فرزندان گرسنه دارم و در این فکر بودم که امروز با دست خالى و با چه رويی به نزد آنها باز گردم و همينطور اشک ميريخت….

استاد به شاگردش گفت: هميشه سعى کن براى خوشحاليت ببخشى نه بستانی…..

+ در مقابل یک فرد معلول با سرعت کم راه بروید.

+ در مقابل مادری که فرزندش رو از دست داده بچه تون رو نبوسید.

+ در مقابل یک فرد مجرد از عشقتون نگید.

+ در برابر کسی که نداره ، از داشته هاتون مغرورانه حرف نزنید

هیچگاه فراموش نکنیم که هیچکس بر دیگری برتری ندارد،
مگر به ” فهم و شعور “
مگر به ” درک و ادب “

آدمی فقط در یک صورت حق دارد به دیگران از بالا نگاه کند و آن هنگامی است که بخواهد دست کسی را که بر زمین افتاده را بگیرد و او را بلند کند !
این قدرت تو نیست،

این ” انسانیت ” است!

موضوعات: داستان آموزنده  لینک ثابت




خواب بودم، خواب دیدم مرده ام/
بی نهایت خسته و افسرده ام/
تا میان گور رفتم دل گرفت/
قبر کن سنگ لحد را گل گرفت/
روی من خروارها از خاک بود/
وای، قبر من چه وحشتناک بود!
بالش زیر سرم از سنگ بود/
غرق ظلمت، سوت و کور تنگ بود/
هر که آمد پیش، حرفی راند و رفت/
سوره ی حمدی برایم خواند و رفت/
خسته بودم هیچ کس یارم نشد/
زان میان یک تن خریدارم نشد/
نه رفیقی، نه شفیقی، نه کسی/
ترس بود و وحشت و دلواپسی/
ناله می کردم ولیکن بی جواب/
تشنه بودم، در پی یک جرعه آب/
آمدند از راه نزدم دو ملک/
تیره شد در پیش چشمانم فلک/
یک ملک گفتا: بگو دین تو چیست؟
دیگری فریاد زد: رب تو کیست؟
گر چه پرسش ها به ظاهر ساده بود/
لرزه بر اندام من افتاده بود/
هر چه کردم سعی تا گویم جواب/
سدّ نطقم شد هراس و اضطراب/
از سکوتم آن دو گشته خشمگین/
رفت بالا گرزهای آتشین/
قبر من پر گشته بود از نار و دود/
بار دیگر با غضب پرسش نمود:
ای گنه کار سیه دل، بسته پر/
نام اربابان خود یک یک ببر/
گوئیا لب ها به هم چسبیده بود/
گوش گویا نامشان نشنیده بود/
نامهای خوبشان از یاد رفت/
وای، سعی و زحمتم بر باد رفت/
چهره ام از شرم میشد سرخ و زرد/
بار دیگر بر سرم فریاد کرد:
در میان عمر خود کن جستجو/
کارهای نیک و زشتت را بگو/
هر چه می کردم به اعمالم نگاه/
کوله بارم بود مملو از گناه/
کارهای زشت من بسیار بود/
بر زبان آوردنش دشوار بود/
چاره ای جز لب فرو بستن نبود/
گرز آتش بر سرم آمد فرود/
عمق جانم از حرارت آب شد/
روحم از فرط الم بی تاب شد/
چون ملائک نا امید از من شدند/
حرف آخر را چنین با من زدند:
عمر خود را ای جوان کردی تباه/
نامه اعمال تو باشد سیاه/
ما که ماموران حق داوریم/
پس تو را سوی جهنم می بریم/
دیگر آنجا عذر خواهی دیر بود/
دست و پایم بسته در زنجیر بود/
نا امید از هرکجا و دل فکار/
می کشیدندم به خِفّت سوی نار/
ناگهان الطاف حق آغاز شد/
از جنان درهای رحمت باز شد/
مردی آمد از تبار آسمان/
دیگران چون نجم و او چون کهکشان/
صورتش خورشید بود و غرق نور/
جام چشمانش پر از خمر طهور/
چشمهایش زندگانی می سرود/
درد را از قلب انسان می زدود/
بر سر خود شال سبزی بسته بود/
بر دلم مهرش عجب بنشسته بود/
کِی به زیبائی او گل می رسید/
پیش او یوسف خجالت می کشید/
دو ملک سر را به زیر انداختند/
بال خود را فرش راهش ساختند/
غرق حیرت داشتند این زمزمه/
آمده اینجا حسین فاطمه؟!
صاحب روز قیامت آمده/
گوئیا بهر شفاعت آمده/
سوی من آمد مرا شرمنده کرد/
مهربانانه به رویم خنده کرد/
گشتم از خود بی خود از بوی حسین (ع)/
من کجا و دیدن روی حسین (ع)/
گفت: آزادش کنید این بنده را/
خانه آبادش کنید این بنده را/
اینکه این جا این چنین تنها شده/
کام او با تربت من وا شده/
مادرش او را به عشقم زاده است/
گریه کرده بعد شیرش داده است/
خویش را در سوز عشقم آب کرد/
عکس من را بر دل خود قاب کرد/
بارها بر من محبت کرده است/
سینه اش را وقف هیئت کرده است/
سینه چاک آل زهرا بوده است/
چای ریز مجلس ما بوده است/
اسم من راز و نیازش بوده است/
تربتم مهر نمازش بوده است/
پرچم من را به دوشش می کشید/
پا برهنه در عزایم می دوید/
بهر عباسم به تن کرده کفن/
روز تاسوعا شده سقای من/
اقتدا بر خواهرم زینب نمود/
گاه میشد صورتش بهرم کبود/
تا به دنیا بود از من دم زده/
او غذای روضه ام را هم زده/
قلب او از حب ما لبریز بود/
پیش چشمش غیر ما ناچیز بود/
با ادب در مجلس ما می نشست/
قلب او با روضه ی من می شکست/
حرمت ما را به دنیا پاس داشت/
ارتباطی تنگ با عباس داشت/
اشک او با نام من می شد روان/
گریه در روضه نمی دادش امان/
بارها لعن امیه کرده است/
خویش را نذر رقیه کرده است/
گریه کرده چون برای اکبرم/
با خود او را نزد زهرا (س) می برم/
هرچه باشد او برایم بنده است/
او بسوزد، صاحبش شرمنده است/
در مرامم نیست او تنها شود/
باعث خوشحالی اعدا شود/
گرچه در ظاهر گنه کار است و بد/
قلب او بوی محبت میدهد/
سختی جان کندن و هول جواب/
بس بود بهرش به عنوان عقاب/
در قیامت عطر و بویش می دهم/
پیش مردم آبرویش می دهم/
آری آری، هرکه پا بست من است/
نامه ی اعمال او دست من است/

 

موضوعات: شعر و دلنامه  لینک ثابت





اباصالح التماس دعا هر کجا رفتی یاد ما هم باش

نجف رفتی کربلا رفتی کاظمین رفتی یاد ما هم باش

مدینه رفتی به پابوس قبر پیغمبر مادرت زهرا

به دیدارقبر بی شمع مجتبی رفتی یاد ما هم باش

زیارت نامه که میخوانی در کنار آن تربت خاموش

به دنبال قبر مخفی از کوچه ها رفتی یاد ما هم باش

بغل کردی قبر مادر را جای ما هم او ار زیارت کن

همان لحظه که به احوالش از نوا رفتی یاد ما هم باش

شب جمعه کربلا رفتی یادما هم کن چون زدی بوسه

کنار قبر ابوالفضل با وفا رفتی یاد ما هم باش

بزن بوسه جای ما روی قبر عباس و اکبر و اصغر

سر قبر قاسم و قبر عمه ها رفتی یاد ما هم باش

به جای ما هم زیارت کن عمه ات را در کنج ویرانه

برای بوسیدن آن دردانه ها رفتی یاد ما هم باش

نماز حاجت که میخوانی از برای فرج یاد ما هم باش

شدی محرم در مراسم حج یا صفارفتی یاد ما هم باش

دعا کردی از برای فرج التماس دعا یاد ما هم باش

به هرجا رفتی برو مهدی هر کجا رفتی یاد ما هم باش

به جای ما هم زیارت کن عمه ات را در کنج ویرانه

به یاد این نوکر درب آستان رفتی یاد ماهم باش

بغل کردی قبر مادر را جای ما هم او ار زیارت کن

همان لحظه که به احوالش از نوا رفتی یاد ما هم باش

شب جمعه کربلا رفتی یادما هم کن چون زدی بوسه

کنار قبر ابوالفضل با وفا رفتی یاد ما هم باش

بزن بوسه جای ما روی قبر عباس و اکبر و اصغر

سر قبر قاسم و قبر عمه ها رفتی یاد ما هم باش

به جای ما هم زیارت کن عمه ات را در کنج ویرانه

برای بوسیدن آن دردانه ها رفتی یاد ما هم باش

نماز حاجت که میخوانی از برای فرج یاد ما هم باش

شدی محرم در مراسم حج یا صفارفتی یاد ما هم باش

دعا کردی از برای فرج التماس دعا یاد ما هم باش

به هرجا رفتی برو مهدی هر کجا رفتی یاد ما هم باش

به جای ما هم زیارت کن عمه ات را در کنج ویرانه

به یاد این نوکر درب آستان رفتی یاد ماهم باش

 

موضوعات: ادبیات شعری اهل بیت(ع)  لینک ثابت




 امام علی عليه السلام فرمودند:

مومن کسی است که:
 کسبش حلال است.
 اخلاقش مهربان و رئوف است.
 قلبش سالم از کینه و کدورت است.
 زیادی مالش را انفاق کند.
 زیادی سخنش را نگه می دارد.
 مردم از شرّش در امان باشند و به خیرش امیدوارند.
  با انصاف با ديگران برخورد مي كند.

 نصایح صفحۀ 281

موضوعات: روایات  لینک ثابت




 

در بنی اسرائیل زنی زناکار بود، که هرکس با دیدن جمال او، به گناه آلوده می شد! درب خانه اش به روی همه باز بود،

در اطاقی نزدیک در، مشرف به بیرون نشسته بود و از این طریق مردان و جوانان را به دام می کشید، هرکس به نزد او

می آمد، باید ده دینار برای انجام حاجتش به او می داد!
?

عابدی از آنجا می گذشت، ناگهان چشمش به جمال خیره کننده زن افتاد، پول نداشت، پارچه ای نزدش بود فروخت،

پولش را برای زن آورد و در کنار او نشست، وقتی چشم به او دوخت، آه از نهادش برآمد که ای وای بر من که مولایم

ناظر به وضع من است، من و عمل حرام، من و مخالفت با حق! با این عمل تمام خوبی هایم از بین خواهد رفت!!!

رنگ از صورت عابد پرید، زن پرسید این چه وضعی است. گفت: از خداوند می ترسم، زن گفت: وای بر تو! بسیاری از

مردم آرزو دارند به اینجایی که تو آمدی بیایند.

گفت: ای زن! من از خدا می ترسم، مال را به تو حلال کردم مرا رها کن بروم، از نزد زن خارج شد در حالی که بر خویش

تأسف و حسرت می خورد و سخت می گریست!!!

زن را در دل ترسی شدید عارض شد .و گفت: این مرد اولین گناهی بود که می خواست مرتکب شود، این گونه به

وحشت افتاد؛ من سال هاست غرق در گناهم، همان خدایی که از عذابش او ترسید، خدای من هم هست، باید ترس
 
من خیلی شدیدتر از او باشد؛ در همان حال توبه کرد و در را بست و جامه کهنه ای پوشید و روی به عبادت آورد و پیش خود گفت: خدا اگر این مرد را پیدا کنم، به او پیشنهاد ازدواج می دهم، شاید با من ازدواج کند! و من از این طریق با

معالم دین و معارف حق آشنا شوم و برای عبادتم کمک باشد
بار و بنه خویش را برداشت و به قریه عابد رسید، از حال او پرسید، محلش را نشان دادند؛ نزد عابد آمد و داستان ملاقات

آن روز خود را با آن مرد الهی گفت، عابد فریادی زد و از دنیا رفت، زن شدیداً ناراحت شد. پرسید از نزدیکان او کسی

هست که نیاز به ازدواج داشته باشد؟ گفتند: برادری دارد که مرد خداست ولی از شدت تنگدستی قادر به ازدواج
نیست، زن حاضر شد با او ازدواج کند و خداوند بزرگ به آن مرد شایسته و زن بازگشته به حق پنج فرزند عطا کرد که

همه از تبلیغ کنندگان دین خدا شدند!.

پی نوشت:
*عرفان اسلامی، استاد حسین انصاریان. لئالی الاخبار

موضوعات: داستان آموزنده  لینک ثابت




اگر در سختی هستی بدان عزیزی

  بعضی مواقع خداوند متعال می خواهد کسی را در مراتب بندگی زود بالا برود.

به همین خاطر درهای زندگی اورا مثل دیگ زودپز محکم می بندد و او را درسختی قرار می دهد.

خود ما نمی دانیم که آیا ما در سختی ها بهتر خداوند را بندگی می کنیم یا در خوشی هایمان؟

اکثر کسانی که به مراتب بالای بندگی رسیدند، زندگی سختی داشته اند.

 مرحوم حاج اسماعیل دولابی

موضوعات: سخن بزرگان  لینک ثابت





راهكار١
تا ده بشماريد_از طرف مقابل بخواهيد چند دقيقه به شما فرصت فكر كردن و مشورت كردن بدهد ،با اين كار چند هدف را دنبال ميكنيد هم فرصت سنجيدن موضوع را پيدا ميكنيد و هم به طرف مقابل ميفهمانيد كه جواب شما ممكن است منفي باشد و وي را براي پذيرش جواب منفي احتمالي آماده ميكند
نه گفتن يا دادن جواب منفي مودبانه
راهكار٢
نه گفتن را با اظهار نظر مثبت همراه كنيد_ نه ولي ازينكه چنين پيشنهادي داديد متشكرم.چنين جمله اي نشان دهنده ي قدرداني از ملاحظات فرد مقابل است.
نه گفتن يا دادن جواب منفي مودبانه
راهكار٣
دوپهلو حرف نزنيد_فكر نكنيد اگر جواب منفي ميدهيد مقصر هستيد ،پس مِن ومِن نكنيد مثلا نگوييد فكر نميكنم بتوانم يا احتمالا نميتوانم، اين جور پاسخ دادن نشان ميدهد كه هنوز تصميم نگرفته ايد و باعث ميشود طرف مقابل به متقاعد كردنتان ادامه بدهد و باعث طولاني شدن بحث و احتمالا ناراحتي طرفين شود.
 
نه گفتن يا دادن جواب منفي مودبانه
راهكار٤
در رابه روي درخواست هاي آينده باز نكنيد_يا از پيشنهادي استقبال كنيد يا جواب قاطع نه بدهيد
 
#ارتباط_با_فرزندان
هر روز و در همه ي موارداز ‘كلمه ي جادويي ‘لطفا’ استفاده كنيد ،با اين كار دستورتان تبديل به درخواست ميشود . اين لحن بهترين راه درخواست از نوجواني است كه براي همه ي چيز ميخواد بحث كند ، بعد از مدتي متوجه ميشويد كه لحن نوجوان لجوج شما هم كم كم عوض ميشود وگارد او باز تر ميشود.

 
اصول سلام و احوال پرسي
بهتر است هنگام سلام كردن اندكي حتي چند ثانيه بايستيد ،در چشمان طرف مقابلتان نگاه كنيد و واضح و رسا سلام و احوال پرسي كنيد به اين فكر نكنيد كه وقتتان اندك است يا ديرتان شده است ، اين كار شايد ١٠ ثانيه از وقت شما را بگيرد ولي فرد مقابلتان تا پايان عمر تحت تاثير فرهنگ و ادب شاهزاده وار شما قرار ميگيرد.
 
سلام و احوال پرسي رسمي
چگونه بين سلام عليك خودموني و رسمي افتراق قائل بشيم؟
در سلام عليك رسمي شما بايد عبارت و كلماتي كه انتخاب ميكنيد متناسب با نوع رابطه ي شما و فرد مقابلتون باشه ولي در كل با يك ترفند ساده شما ميتوانيد بدون هل شدن با همكار، مدير يا همسايتان سلام و عليك داشته باشيد كافيه فقط در پايان جملات متداول نام يا عنوان طرف مقابل را ذكر كنيد . مثلا سلام جناب مدير … يا حال شما چطور است خانم منشي
 
#نامزدي
دختران جوان بدانيد مردتان با همه شرايط و نواقص شما كنار مي آيد مگر غر غرو بودنتان!
باز هم تكرار ميكنيم يك شاهزاده با وقار به هيچ وجه احتياجي به غرغر كردن،جيغ و داد و بدگويي ندارد

 
#مودب باشید
اگر از كسی خوشتان نمی آید و از رفتارش ناراحت هستید نبايد شأن و منزلت خود را تا سطح اجتماعی آن فرد تنزل دهید. پرنسس وار مودب و بانزاكت باشید اين بهترين راه اثبات برتري شما نسبت آنهاست.

 
وسط صحبت كسی نپرید
پیش از آنكه اظهار عقیده ای بكنید، اجازه دهید صحبت دیگران به پایان برسد. میان صحبت كسی پریدن نشانه بی نزاكتی و برخوردار نبودن از مهارت های اجتماعی فرد است. اگر نمی خواهید خودبین و ازخودراضی به نظر آیید، هیچ گاه صحبت كسی را قطع نكنید و هرگاه كه ناچار به انجام این كار شدید حتماً با گفتن جمله «معذرت می خواهم»، اقدام به انجام آن كار كنید
 

كنترل خشم
زمان عصبانيت كنترل خودتان را به دست گیرید
زمانی كه شما كنترل اعصاب خود را از دست می دهید و به همه نشان می دهید قادر به كنترل احساسات و هیجانات خود نیستید. صدایتان می لرزد، ضربان قلبتان بالا می رود، دهانتان خشك می شود و آنچه كه از دهانتان در می رود كنترل نشده و گاه آن چیزی نیست كه می خواهید بگویید .
يك پرنسس با اصالت هرگز نياز به عصبانيت براي به كرسي نشاندن حرف خود ندارد
مطمئن باشيد با عصبانيت چيزي بدست نمي اوريد و فقط ديگر ان انسان باوقار در ذهن اطرافيان نيستيد.

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




در شهر حله به حاکم وقت به نام مرجان صغير که ناصبي بود خبر دادند ابوراجح پيوسته صحابه را سب و لعن مي‌کند.

دستور داد او را حاضر کنند. وقتي حاضر شد آن بي ‌دينان به قدري او را زدند که مشرف به هلاکت شد و تمام بدن او خرد گرديد، حتي آن قدر به صورتش زدند که دندان ‌هايش ريخت.

بعد هم زبان او را بيرون آوردند و با زنجير آهني بستند. بيني‌اش را هم سوراخ کردند و ريسماني از مو داخل سوراخ بيني او کردند.
سپس حاکم آن ريسمان را به ريسمان ديگري بست و به دست چند نفر از مامورانش سپرد و دستور داد او را با همان حال در کوچه‌هاي حله بگردانند و بزنند.

آن ها هم همين کار را کردند به طوري که بر زمين افتاد و مشرف به موت شد.

وضع او را به حاکم ملعون خبر دادند. آن خبيث دستور قتلش را صادر کرد.

حاضران گفتند: او پيرمردي بيش نيست و آن قدر جراحت ديده که همان جراحت ‌ها او را از پاي در مي‌آورد و احتياج به اعدام ندارد، لذا خود را مسئول خون او نکن.

خلاصه آن قدر با او صحبت کردند تا دستور رهايي ابوراجح را داد.

بستگانش او را به خانه بردند و شک نداشتند که در همان شب خواهد مرد.

صبح هنگام سراغ او رفتند،
ولي با کمال تعجب ديدند سالم ايستاده و مشغول نماز است و دندان هاي ريخته او برگشته و جراحت ‌هايش خوب شده است به طوري که اثري از آن ها نيست.

تعجب کنان قضيه را از او پرسيدند.

گفت: من به حالي رسيدم که مرگ را به چشم ديدم.
زباني برايم نمانده بود که از خدا چيزي بخواهم، لذا در دل با حق تعالي مناجات و به مولايم حضرت صاحب الزمان (عليه السلام) استغاثه کردم.

ناگاه ديدم حضرتش دست شريف خود را به روي من کشيد،
و فرمود: از خانه خارج شو و براي زن و بچه‌ات کار کن،
چون حق تعالي به تو عافيت مرحمت کرده است.

پس از آن به اين حالت که مي‌بينيد رسيدم.

شيخ شمس الدين محمد بن قارون (ناقل قضيه) مي‌گويد:

به خدا قسم ابوراجح مردي ضعيف اندام و زرد رنگ و بدصورت و کوسج (مردي که محاسن نداشته باشد) بود، من هميشه براي نظافت به حمامش مي‌رفتم.
صبح آن روزي که شفا يافت او را درحالي که قوي و خوش هيکل شده بود در منزلش ديدم.
ريش او بلند بود و رويش سرخ به طوري که مثل جوانی بيست ساله‌ ديده مي‌شد.

و به همين هيئت و جواني بود تا وقتي که از دنيا رفت.

بعد از شفا يافتن خبر به حاکم رسيد.

او هم ابوراجح را احضار کرد و وقتي وضعيتش را نسبت به قبل مشاهده کرد رعب و وحشتي به او دست داد.

از طرفي قبل از اين جريان حاکم هميشه وقتي که در مجلس خود مي نشست
پشت خود را به طرف قبله و مقام حضرت مهدي(عليه السلام) که در حله است مي کرد،
ولي بعد از اين قضيه روي خود را به سمت آن مقام کرده و با اهل حله نيکي و مدارا مي نمود و بعد از چند وقتي به درک واصل شد، در حالي که چنين معجزه روشني در آن خبيث تاثيري نداشت.

برکات حضرت ولی عصر علیه السلام

حکایات عبقری حسان ج 2 ص192 س 9

موضوعات: داستان آموزنده  لینک ثابت




ﻣﺎﺩﺭﯼ ﺳﻪ ظرف ﻫﻢ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ را ﺭﻭﯼ ﺷﻌﻠﻪ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩ ﻭ ﺩﺭ آﻧﻬﺎ

ﺑﻪ ﻣﻘﺪﺍﺭ ﻣﺴﺎﻭﯼ ﺁﺏ ﺭﯾﺨﺖ؛

ﺩﺭ ﻇﺮﻑ ﺍﻭﻝ ﯾﮏ ﻫﻮﯾﺞ

ﺩﺭ ﻇﺮﻑ ﺩﻭﻡ ﯾﮏ ﺗﺨﻢ ﻣﺮﻍ ﻭ

ﺩﺭ ﺳﻮﻣﯽ ﭼﻨﺪ ﺩﺍﻧﻪ ﻗﻬﻮﻩ ﺭﯾﺨﺖ

ﻭ ﺑﻪ ﺯﻣﺎﻥ ﯾﮑﺴﺎﻥ ﺳﻪ ﻇﺮﻑ ﺭﺍ ﺣﺮﺍﺭﺕ ﺩﺍﺩ.

ﺑﻌﺪ ﺑﭽﻪ ﻫﺎﯼ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺻﺪﺍ ﺯﺩ ﻭ ﭘﺮﺳﯿﺪ :

ﺍﺯ ﺍﯾﻦ آﺯﻣﺎﯾﺶ ﭼﻪ ﻧﺘﯿﺠﻪ ﺍﯼ ﻣﯿﮕﯿﺮﯾﺪ؟

ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﺟﻮﺍﺏ ﻗﺎﻧﻊ ﮐﻨﻨﺪﻩ ﺍﯼ ﻧﺪﺍﺷﺘﻨﺪ

ﻣﺎﺩﺭ ﺗﻮﺿﯿﺢ ﺩﺍﺩ :

ﺩﺭ ﺟﻮﺵ ﻭ ﺧﺮﻭﺵ ﻭ ﭼﺎﻟﺶ ﻫﺎ ﻭﺳﺨﺘﯽ ﻫﺎﯼ ﺯﻧﺪﮔﯽ ؛

ﺁﺩﻡ ﻫﺎ ﯾﮑﺴﺎﻥ ﻧﯿﺴﺘﻨﺪ؛

ﺑﻌﻀﯽ ها ﻣﺜﻞ ﻫﻮﯾﺠﻨﺪ ﺗﺎ ﻭﻗﺘﯽ ﺑﺎ ﻣﺸﮑﻠﯽ ﻣﻮﺍﺟﻪ ﻧﺸﺪﻩ ﺍﻧﺪ

ﺳﺨﺖ ﻭﻣﺤﮑﻤﻨﺪ، ﺍﻣﺎ ﺑﻪ ﻣﺤﺾ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺩﺭ ﺟﻮﺵ ﻭﺧﺮﻭﺵ

ﺭﻭﺯﮔﺎﺭ ﻗﺮﺍﺭ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﻧﺪ ﺷﻞ میشوند ﻭ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ میبازند.

ﺑﻌﻀﯽ ﺁﺩﻣﺎ ﻣﺜﻞ ﺗﺨﻢ ﻣﺮﻍ هستند ،
ﺩﺭ ﺭﻭﺍﻝ ﻋﺎﺩﯼ ﻭ ﺭﻭﺗﯿﻦ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺷﻞ ﻫﺴﺘﻨﺪ،
ﺍﻣﺎ ﺩﺭ ﺑﺮﺧﻮﺭﺩ ﺑﺎ ﻣﺸﮑﻼﺕ ﺳﺨﺖ ﻭﻏﯿﺮ ﻗﺎﺑﻞ ﺍﻧﻌﻄﺎﻑ ﻣﯽ ﺷﻮﻧﺪ.

ﻭ ﺑﻌﻀﯽ ﺩﯾﮕﺮ، ﻫﻤﺎﻧﻨﺪ ﻗﻬﻮﻩ،
که ﺩﺭ ﺳﺨﺘﯽ ﻫﺎ ﻧﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻧﻤﯽ ﺑﺎﺯﻧﺪ،
ﺑﻠﮑﻪ ﺑﻪ ﻣﺤﯿﻂ ﺍﻧﺮﮊﻯ ﺩﺍﺩﻩ، آن را ﻣﻌﻄﺮ ﮐﺮﺩﻩ ﻭ ﺑﻪ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺭﻧﮓ ﻭ ﻃﻌﻢ میدﻫﻨﺪ،

اینها ﻫﺴﺘﻨﺪ، ﮐﻪ ﺯﻧﺪﻩ ﻣﯽ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﻭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺳﺎﺯ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻭ ﻧﺴﯿﻢ ﺭﻭﺡ ﺑﺨﺶ ﺣﯿﺎﺕ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﻧﯿﺎﯼ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﻣﯽ ﺑﺨﺸﻨﺪ .

 

موضوعات: داستان آموزنده  لینک ثابت




 زودتر از همه در مهمانی حاضر نشوید

 زود هنگام به مهمانی نروید، زیرا ممکن است میزبان هنوز امكانات لازم و لوازم پذیرایی را فراهم نكرده باشد،

 این كار در برخی موارد تمركز صاحب خانه را به هم می زند و نمی تواند به كارهای خود آنچنان كه باید و شاید برسد به همین جهت خداوند متعال به افرادی كه برای مهمانی در خانه پیامبر خدا حضور پیدا می كنند می فرماید:

 (أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَدْخُلُوا بُیُوتَ النَّبِیِّ إِلَّا أَن یُۆْذَنَ لَكُمْ إِلَى طَعَامٍ غَیْرَ نَاظِرِینَ إِنَاهُ … ؛ اى كسانى كه ایمان آورده‏اید، داخل اتاق هاى پیامبر مشوید، مگر آنكه براى [خوردنِ‏] طعامى به شما اجازه داده شود، [آن هم‏] بى‏آنكه در انتظار پخته‏شدن آن باشید ولى هنگامى كه دعوت شدید داخل گردید، و وقتى غذا خوردید پراكنده شوید،…)(احزاب:53)

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




#فرازهایی_از_كلام_استاد

 #چرا_حق_تلخ است

همه شنیده اند که «حق تلخ است»، الحقُّ مُرٌّ.
اما کمتر کسی به این نکته توجه می کند که چرا حق تلخ است و حق، که همان الله است «ذلک بِأنَّ اللهَ هو الحق» (حج: 62) و سرچشمۀ همۀ شهدها و شیرینی هاست، چگونه می تواند در کام ما تلخ شود.

باید گفت این نشان بیماری ماست و نشان نیاز ما به طبیبی است که ما را به سلامت باز گرداند تا حق را شیرین احساس کنیم و ناحق در کاممان تلخ باشد. در حقیقت این نفس ماست که به سبب غلبۀ هویٰ و حرص و آز و طمع و خودبینی و غرور و امثال آن، حق را تلخ احساس می کند، چنانکه اگر این حقیقت را با وی بگویند که تو شایستۀ چنان مقام نیستی با اینکه خود نیز از آن آگاه است سخت آشفته می شود و چنان روی درهم می کشد که گویی زهر نوشیده است.

چنین بیماری های روح فرسایی است که پیروی قرآن می تواند آن را شفا بخشد.

مولانا در مثنوی حکایت پادشاهی را نقل می کند که با دلقک خویش شطرنج می باخت و هربار که دلقک برنده می شد مهره های شطرنج شاهی را که از طلا و نقره بود بر سر و روی آن دلقک پرتاب می کرد. زیرا تاب تحمل حقیقت را نداشت. یک روز دلقک لحاف ضخیمی را بر سر کشیده بر سرِ بازی آمد. شاه گفت «این چیست؟» دلقک گفت:

کی توان گفت حق، جز زیر لحاف
با تو ای خشم آورِ آتش سجاف؟

برگرفته از کتاب « در صحبت قرآن»
به قلم دکتر حسین الهی قمشه ای

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




شعری از زبان حال امام زمان علیه السلام

خانه ی تک تک تان را زده ام درب ولی
اثر از یاری ما در دلتان نیست که نیست


انتظارم ز شما بیشتر است از دگران
یک دعای فرجی بر لبتان نیست که نیست


اگر هم هست فقط لقلقه ای باشد و لیک
گریه بر غربت ما در شبتان نیست که نیست


به کجا روی ز سویم بکشیدید افسوس
یک نفر مرد عمل در صفتان نیست که نیست


تا دعایی ز برایم نکنید از ته قلب
صبح امید و ظهور در کفتان نیست که نیست

موضوعات: شعر و دلنامه  لینک ثابت




افراد سمی و خطرناک چه کسانی هستند

 ۱-آنان از همه چیز شکایت می‌کنند

 ۲-قضاوت می‌کنند

 ۳-گوش نمی‌دهند

 ۴-برای خود متأسفند

 ۵-انتقادی هستند

 ۶-راز نگه‌دار نیستند

موضوعات: حرفهای قشنگ  لینک ثابت




 

یکی ازعلمای اهل بصره می گوید:
روزگاری به فقر وتنگدستی مبتلا شدم تا جایی که من و همسر وفرزندم چیزی برای خوردن نداشتیم.
خیلی بر گرسنگی صبر کردم پس تصمیم گرفتم خانه ام را بفروشم و به جای دیگری بروم.

درراه یکی از دوستانم به اسم
ابا نصر را دیدم و او را از فروش خانه باخبرساختم.
پس دو تکه نان که داخلش حلوا بود به من داد و گفت : برو و به خانواده ات بده .
به طرف خانه به راه افتادم
در راه به زنی و پسر خردسالش برخورد کردم به تکه نانی که در دستم بود نگاه کرد و گفت : این پسر یتیم و گرسنه است و نمی تواند گرسنگی را تحمل کند چیزی به او بده خدا حفظت کند.
آن پسر نگاهی به من انداخت که هیچگاه فراموش نمی کنم .

گفتم : این نان را بگیر و به پسرت بده تا بخورد .
بخدا قسم چیز دیگری ندارم و درخانه ام کسانی هستند که به این غذا محتاج ترند .
اشک از چشمانم جاری شد و درحالی که غمگین و ناامید بودم به طرف خانه برمی گشتم .
روی دیواری نشستم و به فروختن خانه فکر می کردم .
که ناگهان ابو نصر را دیدم که ازخوشحالی پرواز می کرد و به من گفت : ای ابا محمد چرا اینجا نشسته ای !
در خانه ات خیر و ثروت است !
گفتم: سبحان الله !
از کجا ای ابانصر؟
گفت : مردی از خراسان از تو و پدرت می پرسد . و همراهش ثروت فراونی است.
گفتم : او کیست؟
گفت : تاجری از شهر بصره است. پدرت سی سال قبل مالی را نزدش به امانت گذاشت اما بی پول و ورشکست شد .
سپس بصره را ترک کرد و به خراسان رفت و کارش رونق گرفت و یکی از تاجران شد و حالا به بصره آمده تا آن امانت را پس بدهد همان ثروت سی سال پیش به همراه سودی که بدست آورده.
خدا را شکر گفتم و به دنبال آن زن و پسر یتیمش گشتم و آنان رابی نیاز ساختم.
درثروتم سرمایه گذاری کردم و یکی از تاجران شدم مقداری از آنرا هر روز بین فقرا و مستمندان تقسیم می کردم.
ثروتم کم که نمی شد زیاد هم می شد
کم کم عجب و خودپسندی و غرور وجودم را گرفته بود و خوشحال بودم که دفترهای ملائكه را از حسناتم پر کرده بودم و یکی از صالحان درگاه خدا بودم .
شبی از شب ها در خواب دیدم که قیامت برپا شده و خلایق همه جمع شده اند.
و مردم را دیدم که گناهان شان را بر پشت شان حمل می کنند تا جایی که شخص فاسق ، شهری از بدنامی و رسوایی را برپشتش حمل می کند .
به میزان رسیدم که اعمال مرا وزن کنند .
گناهانم را در کفه ای و حسناتم را درکفه دیگر قرار دادند ، کفه حسناتم بالا رفت و کفه گناهانم پایین آمد.
سپس یکی یکی از حسناتی که انجام داده بودم را برداشتند و دور انداختند. چون در زیر هرحسنه (شهوت پنهانی) وجود داشت .
از شهوت های نفس مثل : ریاء ، غرور ،دوست داشتنِ تعریف و تمجید مردم،منت گذاشتن هنگام بخشش.
چیزی برایم باقی و درآستانه هلاکت بودم که صدایی را شنیدم .
آیا چیزی برایش باقی نمانده؟
گفتند : این برایش باقی مانده !
و آن همان تکه نانی بود که به آن زن و پسرش بخشیده بودم .
سپس آنرا در کفه حسناتم گذاشتند و گریه های آن زن را بخاطر کمکی که بهش کرده بودم ، در کفه حسناتم قرار دادند ،کفه بالا رفت و همینطور بالا رفت تا وقتی صدایی آمد و گفت : نجات یافت .
  …. خداوند هیچ عملی را بدون اخلاص از ما قبول نخواهد کرد پس بکوشیم هیچ عملی را کوچک نشماریم و هر عبادت و کارخیری را خالصانه برای الله تعالی انجام دهیم

کتاب (وحی القلم)
تالیف/مصطفی صادق

موضوعات: داستان آموزنده  لینک ثابت




امام محمد باقر عليه السلام فرمودند:

يكي از ياران مدتي از نزد پيامبر صلي الله عليه و آله غايب بود، حضرت وقتي او را ديد از او پرسيد: چه چيز تو را از ما دور كرده است؟ عرض كرد: بيماري و اهل و عيال، فرمود: مي خواهي كلماتي به تو بياموزم كه چون خدا را با آن كلمات بخواني و دعا كني بيماري و فقر را از تو دور كند؟ عرض کرد بله،
فرمود بگو:

لاَ حَولَ وَ لاَ قُوَّةَ الاَّ بِالِلّهِ العَلِيِّ العَظِيمِ، تَوَكَّلتُ عَلَي الحَيِّ الَّذِي لاَيَمُوتُ وَ الحَمدُ لِلّهِ الَّذِي لَم يَتََّخِذ وَلَداً وَ لَم يَكُن لَهُ شَرِيكٌ فِي المُلكِ، وَ لَم يَكُن لَهُ وَلِيٌّ مِنَ الذُّلِّ وَ كَبِّرهُ تَكبِيراً

تفسير عياشي، ج 2، ص 343، ح 181

موضوعات: روایات  لینک ثابت




#پندانه

 چرا بعضی آدم ها با کوچکترین گناهی تو همین دنیا مجازات میشن .
اما یه سری هر گناهی دلشون می خواد میکنن و روز به روز هم پیشرفت ؟؟؟
پس عدالت خدا کجاست !!

  آدمها سه دسته اند :
عینک
ملحفه
فرش
 وقتی یک لکه چایی بنشیند روی عینک بلافاصله آن را با دستمال کاغذی پاک می کنی
 وقتی همان لکه بنشیند روی ملحفه می گذاری سر ماه که با لباسها و ملحفه ها جمع شود و همه را با هم با چنگ می شویی!
اما وقتی همان لکه بنشیند روی فرش میگذاری سر سال با دسته بیل به جانش می افتی .

  خدا هم با بنده های مومنش مثل عینک رفتار می کند. بنده های پاک و زلال که جایشان روی چشم است تا خطا کردند بلافاصله حالشان را می گیرد (البته در دنیا و خفیف)
  دیگران را به موقعش تنبه می کند آن هم با چنگ …
و آن گردن کلفت هایش را می گذارد تا چرک هاشان جمع شود
قرآن کریم می فرماید: ما به کافران مهلت می دهیم تا بر کفر خویش بیافزایند…
و سر سال ( یا قیامت / یا هم دنیا و هم قیامت ) حسابی از شرمندگی شان در می آید

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




هرگز هیچ روز زندگیت را سرزنش نکن
 روز خوب به تو شادی میدهد،
روز بد به تو تجربه،
 و بدترین روز به تو درس میدهد

 فصل ها برای درختان هر سال تکرار میشود،
 اما فصل های زندگی انسان تکرار شدنی نیست
 تولد … کودکی … جوانی… پیری و دیگر هیچ

 تنها زمانی صبور خواهی شد که صبر را یک قدرت بدانی نه یک ضعف
 آن چه ویرانمان میکند، روزگار نیست،
 حوصله کوچک و آرزوهای بزرگ است . . . . .

موضوعات: حرفهای قشنگ  لینک ثابت




خــــ ــــدایا ….

قسم به لحظه ای که دلم را می شکنند و
جز تو مرهمی نیست
قسم به لحظه ای که مرا می فروشند و
جز تو خریداری نیست
قسم به لحظه ای که تنهایم می گذارند و
جز تو همراهی نیست
قسم به لحظه ای که دوستم ندارند و
عاشقی جز تو نیست
من دوستت دارم
بار الهی مرهمم باش، خریدارم باش،
یارم باش، عاشقم باش
که کسی جز تو دلسوزم نیست…..

موضوعات: مناجات نامه  لینک ثابت




 

  روزى مردی نزد عارف اعظم آمد و گفت من چند ماهى است در محله اى خانه گرفته ام روبروى خانه ى من یک دختر و مادرش زندگى مى کنند هرروز و گاه نیز شب مردان متفاوتى انجا رفت و امد دارند مرا تحمل این اوضاع دیگر نیست. عارف گفت: شاید اقوام باشند گفت نه من هر روز از پنجره نگاه میکنم گاه بیش از ده نفر متفاوت میایند بعد ازساعتى میروند. عارف گفت: کیسه اى بردار براى هرنفریک سنگ درکیسه انداز چند ماه دیگر با کیسه نزد من آیى تا میزان گناه ایشان بسنجم. مرد با خوشحالى رفت و چنین کرد. بعد از چندماه نزد عارف آمد و گفت: من نمى توانم کیسه را حمل کنم از بس سنگین است شما براى شمارش بیایىد عارف فرمود یک کیسه سنگ را تا کوچه ى من نتوانى چگونه میخواى با بار سنگین گناه نزد خداوند بروى ؟؟؟ حال برو به تعداد سنگها حلالیت بطلب و استغفارکن … چون آن دو زن همسر و دختر عارفى بزرگ هستند که بعد از مرگ وصیت کرد شاگردان و دوستارانش در کتابخانه ى او به مطالعه بپردازند. اى مرد انچه دیدى واقعیت داشت اما حقیقت نداشت. همانند تو که در واقعیت مومنی اما درحقیقت شیطان …

بیایید دیگران را قضاوت نكنیم.

موضوعات: داستان آموزنده  لینک ثابت




 

 میرالمومنین علیه السلام فرمود:

کسی که صد آیه قرآن، از هر کجای آن را بخواند و سپس هفت بار یاالله بگوید، اگر دعا کند که صخره ای از جایش کنده شود، ان شاءالله کنده خواهد شد.

 ۰۱ثواب الاعمال، ص 221

موضوعات: مختلف  لینک ثابت


...


پیامبر اڪرم ص ؛
اگرڪسی یڪ شبانہ روز بیمارشود
و درمقابل دیگران
اظہار ناراحتی( نالہ) نڪند
با حضرت ابراهیم محشور شود ومانند
برق از پل صراط می گذرد

 بحارالانوار ۸۱/۱۷۷

موضوعات: روایات  لینک ثابت




 گشايش بعد از سختى :

الإمامُ عليٌّ عليه السلام :

عندَ تَناهِي الشِّدّةِ تكونُ الفُرجَةُ ، و عندَ تَضايُقِ حَلَقِ البَلاءِ يكونُ الرَّخاءُ .

أضيَقُ ما يكونُ الحَرَجُ أقرَبُ ما يكونُ الفَرَجُ .

أقرَبُ ما يكونُ الفَرَجُ عندَ تضايُقِ الأمرِ .

عندَ انسِدادِ الفُرَجِ تَبدُو مَطالِعُ الفَرَجِ .

ما اشتَدَّ ضِيقٌ إلاّ قَرَّبَ اللّه ُ فَرَجَهُ .

عندَ تَضايُقِ حَلَقِ البلاءِ يكونُ الرَّخاءُ .

امام على عليه السلام :

در اوج سختى گشايش است و چون حلقه هاى بلا و گرفتارى تنگ آيد آسايش نمودار شود.

هرگاه سختى به اوج خود رسد، نزديكترين زمان به گشايش است.

نزديكترين زمان به گشايش، هنگامى است كه كار تنگ آيد.

چون همه روزنه ها بسته شود، نشانه هاى گشايش نمودار گردد.

هيچ سختى و مشكلى شدّت نگرفت، مگر اين كه خداوند گشايش آن را نزديك ساخت.

چون حلقه هاى بلا و گرفتارى تنگ شود، آسايش حاصل آيد.

1-نهج البلاغة : الحكمة 351 .
2-غرر الحكم : 3035.
3-غرر الحكم : 3293.
4-غرر الحكم : 6200.
5-غرر الحكم : 9566.
6-غرر الحكم : 6202.
 میزان الحكمة

موضوعات: روایات  لینک ثابت




 داستان بسیار زیبا از زن بی حجاب و زن چادری

 زن هنوز کاملا وارد اتوبوس  نشده بود که راننده ناغافل در رو بست و چادر زن لای در  گیر کرد. داشت بازحمت چادر رو بیرون میکشید که یه زن  نسبتا بدحجاب طوری که همه  بشنوند گفت: آخه این دیگه چه جور لباس پوشیدنه؟ خودآزاری دارن بعضی ها !
 زن محجبه، روی صندلی خالی کنار اون خانم نشست و خیلی آرام طوری که فقط زن بدحجاب بشنوه گفت:
 من چادر سر می کنم ، تا اگر  روزی همسر تو به تکلیفش عمل نکرد ، و نگاهش را  کنترل نکرد ، زندگی تو ، به  هم نریزد . همسرت نسبت به  تو دلسرد نشود. محبت و توجه اش نسبت به تو که محرمش هستی کم نشود. من  به خودم سخت می گیرم و در  گرمای تابستان زیر چادر از  گرما اذیت می شوم، زمستان ها زیر برف و باد و باران  برای کنترل کردن و جمع و جور کردنش کلافه می شوم،  بخاطر حفظ خانه و خانواده ی تو.
 من هم مثل تو زن هستم.  تمایل به تحسین زیبایی هایم دارم. من هم دوست دارم  تابستان ها کمتر عرق بریزم،  زمستان ها راحت تر توی  کوچه و خیابان قدم بزنم. اما من روی تمام این خواسته ها  خط قرمز کشیدم، تا به اندازه ی سهم ِ خودم حافظ ِ گرمای  زندگی تو باشم. و همه اینها  رو وظیفه خودم میدونم.

 چند لحظه سکوت کرد تا شاید  طرف بخواد حرفی بزنه و چون پاسخی دریافت نکرد ادامه داد: راستی… هر  کسی در کنار تکالیفش حقوقی هم دارد. حق من این نیست که زنان ِ جامعه ام با   موهای رنگ کرده ی پریشان و لباسهای بدن نما و صد جور  جراحی ِ زیبایی، چشم های همسر من را به دنبال خودشان بکشانند.
حالا بیا منصف باشیم. من باید  از شکل پوشش و آرایش تو شاکی باشم یا شما از من؟

 زن بدحجاب بعد از یک سکوت طولانی گفت: هیچ وقت به قضیه این طور نگاه نکرده بودم … راست می گویی. و آرام  موهایش رو از روی پیشانیش جمع کرد و زیر روسریش پنهان کرد.

موضوعات: داستان آموزنده  لینک ثابت




 پس از اینکه انسان را در *قبر(داخل لحد) گذاشتن*، چه بر سر او می آید

* شب اول قبر:*شکم و قسمت شرمگاه او متعفن شده و بوی بد از آن خارج می‌شود و فضای لحد را پر میکند.

* شب دوم قبر:*قسمت شکم ومحتوی شکم او، همچنین کبد و جگر عفونت کرده ومتعفن میشودو رنگ قرمز این اعضاء به رنگ سبز تغییر پیدا میکند.

* پس از گذشت کمتر از یک هفته :* صورت شخص متورم شده و باد میکند.

* بعد از گذشت 10روز:* تورم به تمام بدن انسان سرایت میکند وتمام بدن شخص متورم شده، باد میکند ودر این حالت به علت تورم زیاد بدن انسان متلاشی میشود و در داخل لحد یک انفجار کوچک رخ میدهد(بدن انسان می ترکد)

* بعد از گذشت 14روز:*تمام موهای بدن انسان از پوست جدا شده و بر کف لحد میریزد. همچنین در این روزها از عفونت های بدن و بوی تعفن داخل قبر، از بدن خود شخص در داخل قبر(لحد) کرمها ومگسها و موجوداتی تولید میشوند که از گوشت بدن خود شخص تغذیه میکنن وگوشت بدنش را می خورند.

* بعد از گذشت شش ماه:* هیچ گوشتی بر استخوان ها باقی نمیماند و تنها چیزی که از انسان در قبر باقی می ماند فقط استخوان های بدنش هست.

* وبعد از گذشت 30 سال :*دیگر هیچ اثری از استخوان های شخص نیز در قبر باقی نمیماند و همگی پودر شده وتبدیل به خاک میشود.

* برگرفته ازیک کلیپ تحقیقاتی در این مورد *

 بنابراین آنهایی که جمال دارند به جمال خود مغرور نشوند
 آنهایی که ثروت دارند به ثروت خود مغرور نشوند
  آنهایی که پست و مقام دارند به جاه ومقام خود مغرور نشوند
 و….

* چرا که همه اینها آخر طعمه خاک خواهد شد* و چه خوش نصیبند کسانی که با داشتن جمال و زیبایی، پول و ثروت، پست و مقام، با داشتن همه این صفات *مدام پیشانی خود را در مقابل خالق خویش بر زمین میسایند وهرگز از یاد خدا غافل نمیشوند وچنانچه دچار اشتباهی شدند بلافاصله توبه میکنند  *

* برادران و خواهران محترمه؛ رفتن داخل قبر را هرگز فراموش نکنید، چون مکانی هست که هرشخص باید بودن در آنجا را تجربه کند و به خاطر راحتی و آسایش درتنهایی قبر باید از گناهان دوری کرده به سوی خدا باز گردیم *

 خداوند توفیق توبه صادقانه از همه گناهان و پایبندی به اوامر و دستورات خودش را عنایت بفرمایند

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




خوشبختی را کجا می‌توان یافت؟
از خدا پرسید: «خوشبختی را کجا می‌توان یافت؟
خدا گفت: «آن را در خواسته‌هایت جستجو کن و از من بخواه تا به تو بدهم.»
با خود فکر کرد و فکر کرد: «اگر خانه‌ای بزرگ داشتم بی‌گمان خوشبخت بودم.»
خداوند به او داد.
«اگر پول فراوان داشتم یقیناً خوشبخت‌ترین مردم بودم.»
خداوند به او داد.
اگر… اگر… و اگر…
اینک همه چیز داشت اما هنوز خوشبخت نبود.
از خدا پرسید: «حالا همه چیز دارم اما باز هم خوشبختی را نیافتم.»
خداوند گفت: «باز هم بخواه.»
گفت: «چه بخواهم؟ هر آنچه را که هست دارم.»
خدا گفت: «بخواه که دوست بداری، بخواه که دیگران را کمک کنی، بخواه که هر چه را داری با مردم قسمت کنی.»
او دوست داشت و کمک کرد و در کمال تعجب دید لبخندی را که بر لبها می‌نشیند و نگاه‌های سرشار از سپاس به او لذت می‌بخشد.
رو به آسمان کرد و گفت: خدایا خوشبختی اینجاست؛ در نگاه و لبخند دیگران 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




گلستان_اندیشه
خارپشتی از یک مار خواست بگذارد با او همخانه شود، مار پذیرفت.
چون لانۀ مار تنگ بود، خارهای تیز خارپشت به بدن مار فرو می رفت مار را زخمی می کرد، اما مار از سر نجابت دم بر نمی آورد.
سرانجام مار گفت: نگاه کن ببین چگونه مجروح و خونین شده ام، می توانی لانۀ من را ترک کنی؟
خارپشت گفت: من مشکلی ندارم، اگر تو ناراحتی می توانی لانۀ دیگری برای خود بیابی.

 نتیجه گیری
 

عادت ها ابتدا به صورت مهمان وارد می شوند، اما دیری نمی گذرد که خود را صاحبخانه می کنند و کنترل ما را به دست می گیرند.

دوستان قدرتمندم!
 مواظب خارپشت عادتهای منفی زندگیتان باشید

موضوعات: حرفهای قشنگ  لینک ثابت





 حیوانات روح دارند یا نه؟ و وقتی می میرند بعد از مرگشان چه می شود؟

  پاسخ استاد رائفی پور:

 در مورد اینکه پرسیدند آیا حیوانات روح دارند؟ بله، ما روایتی از امام رضا(ع) داریم که می فرمایند: نه تنها حیوانات که حتی اشیا مانند سنگ هم روح دارند.

 روح الحرکت شامل حال همه مخلوقات می شود و در همه این ها هست. این امر امروزه در فیزیک اثبات شده است نمونه آن الکترون هایی که دور هسته اتم می چرخند و این امر در همه اشیا ساری و جاری است. این حرکت هم به اذن خداست.

 بعد از آن روح الحیات است.
سنگ حیات ندارد ولی حرکت دارد.
روح الحیات از گیاه شروع می شود.

 بعد از آن روح الشهوت است که شامل حال حیوانات هم می شود.
پس حیوانات هم روحی دارند به نام روح الشهوت.
غریزه دارند، غذا می خورند، جفت گیری میکنند، زاد و ولد می کنند و بر این مبنا زنده اند و نسل خودشان را ادامه می دهند. این حس، تایید شده از سمت خداوند است و خدا در وجودشان گذاشته است. خدا میفرماید ما به زنبور عسل وحی می کنیم که این طور خانه ات را بساز.این بر مبنای غریزه اش است.

 مرحله بعد روح الایمان است. یعنی مؤمنین به روح الایمان تأیید می شوند. انسان غیر مؤمن با حیوان هیچ فرقی ندارد. مثل حیوان زندگی می کند؛ حیوان باهوشی که از ابزار هم استفاده می کند و حتی بخاطر استفاده از ابزار و دانشش، گاهی از حیوان هم بدتر است. اولئک کالانعام بل هم اضل. بمب اتم می سازد و 25000 نفر را یک جا می کشد.

 مرحله بعد روح الیقین است که ویژه یکسری از مؤمنین است و مرحله بعد روح المطهره که امام رضا(ع) می فرمایند این روح ویژه ما چهارده معصوم است و حتی بقیه انبیای الهی هم آن را ندارند.
پس آخرین روح قبل از روح المطهره، روح الیقین است.

 روایتی از امام حسین(ع) داریم که می فرمایند: منتظران امام زمان در زمان غیبتش تأیید شده به روح الیقین اند. یعنی مقام بسیار بسیار بالایی دارند.

 پیامبر نیز می فرمایند: منتظران مهدی مانند پنجاه یا هفتاد شهید جنگ بدر و احد اند. شهدای جنگ بدر مقام بسیار بالایی دارند.
هرجا در اسلام میخواستند مقام کسی را مثال بزنند، با شهید جنگ بدر مقایسه می کردند و مبنا بوده است. در زیارت نامه حضرت عباس هم می گویند تو مثل بدریونی.شهدای بدر واقعا خالص بوده اند. حضرت زهرا بعد از ثقیفه به سراغ شهدای جنگ بدر می رود چون خیلی خالص بوده اند.

 منتظر مهدی(عج) هم تایید شده به روح الیقین است و هم مانند پنجاه یا هفتاد شهید جنگ بدر و احد است. چون او به غیب ایمان دارد. نه خدایی دیده، نه پیامبری و نه امامی و به نوشته و کتابی که با عقل خود رجوع کرده، ایمان آورده است. پس ارزش بسیار بالایی دارد.
مقام سلمان چیست؟ منا اهل البیت. یعنی متصل به اهل بیت است. کسی ندیده دراین همه جرم و گناه دل خودش را صاف نگه دارد، واقعا ارزش دارد.

موضوعات: سخن بزرگان  لینک ثابت




معمولاً کودکان از سن سه سالگي با نام خدا آشنا مي شوند در اين سن کودکان از سطح تفکر بسيار ابتدايي برخوردارند و تنها مسائل محسوس را درک مي کنند بنابراين بسياري از کودکان خداوند را به صورت يک انسان تصور مي کنند. پرسشهايي مثل “خدا کجاست؟"،"چه ميخورد؟” و… ناشي از همين تصوير کودکانه است.

اما آيا اين خدا مهربان و دوست داشتني است يا اخمو و بد اخلاق؟

اين هنر پدر و مادر است که خدا را چگونه به فرزندشان نشان دهند. تصويري که از خدا در ذهن کودک ايجاد مي¬شود در ضمير ناخودآگاه کودک باقي مي ماند و تأثيري ماندگار در احساسات مذهبي کودک در آينده خواهد داشت بنابراين والدين بايد کاري کنند که زيباترين تصوير ممکن از خدا را در ذهن کودک ايجاد کنند. براي اين کار بايد به چند نکته توجه داشت:

1- تصوير كودكان از خدا معمولاً شبيه تصويري است كه از والدين يا مربيان خود دارند.
اگر آنها دلسوز، مهربان و قابل اعتماد باشند خداي ذهن کودک نيز همين صفات را خواهد داشت و اگر کج خلق، خسيس و بي وفا باشند خداي کودک نيز همين گونه خواهد بود.

2- نبايد نام خدا را با عواطف منفي همراه ساخت.
مثل اينکه “اگر مادر را اذيت کني خدا دوستت ندارد” بلکه خدا را با کلمات و احساسات مثبت ياد کنيد. مثلاً بگوييد “خدا بچه ها را دوست دارد"و براي اين دوستي قيد و شرطي قرار ندهيد.

3- نعمتهاي طبيعي خدا را براي کودک بازگو کنيد و از خدا بخاطر آن نعمتها تشکر کنيد.
مثلاً بگوييد “خدايا از اينکه اين چشمهاي زيبا را به ما هديه دادي متشکرم".

4- وقتي اتفاق خوبي مي افتد آن را به خدا نسبت دهيد.
مثلاً وقتي برف و باران مي بارد، ياگلي شکوفا مي شود بگوييد اينها کار خداست و در مقابل اتفاقات بد را به خدا نسبت ندهيد مثلاً وقتي کودک از علت مريض شدنش مي پرسد نگوييد “خدا اينطور خواسته است".

پيشنهاد مي کنم اين شعر زيبا از آقاي قيصر امين پور را هم بخوانيد : پيش از اينها فکرميکردم خدا …

گزيده اي از شعر “پيش از اينها فکر مي کردم خدا …”
مي توان با اين خدا پرواز کرد
سفره ي دل را برايش باز کرد
مي توان در باره ي گل حرف زد
صاف و ساده مثل بلبل حرف زد
چکه چکه مثل باران راز گفت
با دو قطره صد هزاران راز گفت
مي توان با او صميمي حرف زد
مثل ياران قديمي حرف زد
مي توان تصنيفي از پرواز خواند
با الفباي سکوت آواز خواند

 

موضوعات: فرهنگی- اجتماعی - مذهبی  لینک ثابت




روزى حضرت عیسى (ع) از صحرایى می‌گذشت.
در راه به عبادتگاهى رسید که عابدى در آنجا زندگى می‌کرد. حضرت با او مشغول سخن گفتن شد. در این هنگام جوانى که به کارهاى زشت و ناروا مشهور بود از آنجا گذشت. وقتى چشمش به حضرت عیسى (ع) و مرد عابد افتاد، پایش سست شد و از رفتن باز ماند و همان جا ایستاد و گفت: «خدایا من از کردار زشت خویش شرمنده‌ام. اکنون اگر پیامبرت مرا ببیند و سرزنش کند، چه کنم؟ خدایا! عذرم را بپذیر و آبرویم را مبر.»

مرد عابد تا آن جوان را دید سر به آسمان بلند کرد و گفت: «خدایا! مرا در قیامت با این جوان گناهکار محشور مکن.»

در این هنگام خداى برترین به پیامبرش وحى فرمود که به این عابد بگو: «ما دعایت را مستجاب کردیم و تو را با این جوان محشور نمی‌کنیم، چرا که او به دلیل توبه و پشیمانى، اهل بهشت است و تو به دلیل غرور و خودبینى، اهل دوزخ.»

منبع: غزالى، محمد، کیمیاى سعادت، ج ۱، ص ۱۰۵

موضوعات: داستان آموزنده  لینک ثابت





 اطفال را وقت گریه کردن نزنید
 

  ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﺻﻠﻰ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﻣﻴﻔﺮﻣﻮﺩ

ﻧﺰﻧﻴﺪ ﺍﻃﻔﺎﻝ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻭﻗﺘﻰ ﻛﻪ ﮔﺮﻳﻪ ﻣﻴﻜﻨﻨﺪ ﺯﻳﺮﺍ ﮔﺮﻳﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﺗﺎ ﭼﻬﺎﺭ ﻣﺎﻩ ﺛﻮﺍﺏ ﮔﻔﺘﻦ «ﻟﺎ ﺇﻟﻪ ﺇﻟﺎ ﺍﻟﻠﻪ» ﺩﺍﺭﺩ، ﻭ ﭼﻬﺎﺭ ﻣﺎﻩ ﺛﻮﺍﺏ ﺻﻠﻮﺍﺕ ﺑﺮ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﺩﺍﺭﺩ، ﻭ ﭼﻬﺎﺭ ﻣﺎﻩ ﺩﻋﺎ ﺑﭙﺪﺭ ﻭ ﻣﺎﺩﺭ ﺧﻮﺩ ﻣﻴﻨﻤﺎﻳﻨﺪ
 

 فواید گریه اطفال 

  ﺣﻀﺮﺕ ﺻﺎﺩﻕ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴّﻠﺎﻡ ﺩﺭ ﻓﺎﺋﺪﻩ ﮔﺮﻳﻪ ﻃﻔﻞ ﺑﻤﻔﻀﻞ ﻓﺮﻣﻮﺩﻩ:

ﺑﺸﻨﺎﺱ ﺍﻯ ﻣﻔﻀﻞ ﻣﻨﻔﻌﺖ ﮔﺮﻳﻪ ﺍﻃﻔﺎﻝ ﺭﺍ، ﺑﺪﺍﻥ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺩﻣﺎﻍ ﺍﻃﻔﺎﻝ ﺭﻃﻮﺑﺘﻰ ﻫﺴﺖ ﻛﻪ ﺍﮔﺮ ﺑﻤﺎﻧﺪ ﻋﻠﺘﻬﺎ ﻭ ﺩﺭﺩﻫﺎﻯ ﺑﺰﺭﮒ ﺩﺭ ﺑﺪﻥ ﺍﻳﺸﺎﻥ ﭘﺪﻳﺪ ﻣﻰ ﺁﻳﺪ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﻛﻮﺭﻯ ﻭ ﺍﻣﺜﺎﻝ ﺁﻥ. ﭘﺲ ﮔﺮﻳﻪ ﺍﻳﻦ ﺭﻃﻮﺑﺖ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺳﺮ ﺍﻳﺸﺎﻥ ﻓﺮﻭﺩ ﻣﻰ ﺁﻭﺭﺩ ﻭ ﺑﺎﻋﺚ ﺻﺤﺖ ﺑﺪﻥ ﻭ ﺳﻠﺎﻣﺘﻰ ﭼﺸﻤﺎﻥ ﺍﻳﺸﺎﻥ ﻣﻴﮕﺮﺩﺩ.
 

 علت خنده و گریه بدون علت بچه 

 ﻣﻔﻀﻞ ﻧﻘﻞ ﻣﻴﻜﻨﺪ ﻛﻪ ﮔﻔﺖ ﺑﺤﻀﺮﺕ ﺻﺎﺩﻕ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴّﻠﺎﻡ ﻋﺮﺿﻜﺮﺩﻡ ﮔﺎﻫﻰ ﺑﭽﻪ ﺍﻯ ﻣﻴﺨﻨﺪﺩ ﺑﺪﻭﻥ ﺗﻌﺠﺐ، ﻭ ﮔﺮﻳﻪ ﻣﻴﻜﻨﺪ ﺑﺪﻭﻥ ﺩﺭﺩ، ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺍﻯ ﻣﻔﻀﻞ ﻫﻴﭻ ﺑﭽﻪ ﺍﻯ ﻧﻴﺴﺖ ﻣﮕﺮ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﻣﻰ ﺑﻴﻨﺪ ﺍﻣﺎﻡ ﺭﺍ ﻭ ﺑﺎ ﺍﻭ
ﺳﺨﻦ ﻣﻴﮕﻮﻳﺪ، ﻭ ﮔﺮﻳﻪ ﻃﻔﻞ ﺑﺮﺍﻯ ﻏﺎﺋﺐ ﺷﺪﻥ ﺍﻣﺎﻣﺴﺖ ﺍﺯ ﻧﻈﺮ ﺍﻭ، ﻭ ﺧﻨﺪﻩ ﺍﻭ ﺑﺮﺍﻯ ﺁﻣﺪﻥ ﺍﻣﺎﻣﺴﺖ ﺗﺎ ﻭﻗﺘﻰ ﻛﻪ ﺯﺑﺎﻥ ﺍﻭ ﺑﺎﺯ ﻣﻰ ﺷﻮﺩ ﻛﻪ ﺩﻳﮕﺮ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﺩﻳﺪ ﻭ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻣﻴﻨﻤﺎﻳﺪ ﺩﻳﺪﻥ ﺍﻣﺎﻡ ﺭﺍ.

علل الشرایع شیخ صدوق
 

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام

هر کس از پیروان ما هر روز این چهار حمد را بخواند، خداوند اورا سه چیز کرامت فرماید؛
اول- عمر طبیعی
دوم- مال وجمعیت بسیار
سوم- با ایمان از دنیا رفتن و بی حساب داخل بهشت شدن .

دعای حمد

بِسمِ اَللهِ اَلرَّحمنِِ اَلرَّحیمِ
اَلحَمدُلِلّهِ اَلّذی عَرََّفََنی نَفسَهُ وَلَم یَترُکنی عُمیانَ اَلقََلبِ.

اَلحَمدُلِلّهِ اَلّذی جَعَلَنی مِن اُمََّةِمُحَمَّدٍ صَلَّی اَللهُ عَلَیهِ وَالِه.

اَلحَمدُ لِلّهِ اَلَّذی جَعَلَ رِِزقی فی یَدِه وَلَم یَجعَلهُ فی اَیدِی النّاس ِ.

اَلحَمدُلِلّهِ اَلَّذی سَتَرَ عُیُوبی وَعَورَتی وَلَم یَفضَحنی بَینَ النّاس ِ.

ستایش وثنا خدائی راست که شناساند بر من وجود خودرا وترک نکرد مرا در کوری قلب (دل ).

ستایش خدايی را که قراردادمرا از امت محمد(درود خدا بر او وآل او)

ستایش خدای را که قرارداد روزی مرا در دست خودش ونگذاشت آنرا در دست مردمان.

ستایش خدای را که پوشاند عیب هایم وعورتم را ورسوا نگردانید مرا در میان مردمان.
مفاتيح الجنان

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




ڪﺎﺵ ﺗﺎ ﺩﻝ ﻣﯿﮕﺮﻓﺖ ﻭ ﻣﯿﺸڪﺴﺖ
ﺩﻭﺳﺖ ﻣﯽ ﺁﻣﺪ ڪﻨﺎﺭﺵ ﻣﯽ ﻧﺸﺴﺖ !
ڪﺎﺵ ﻣﯿﺸﺪ ﺭﻭﯼ ﻫﺮ ﺭﻧﮕﯿﻦ ڪﻤﺎﻥ
ﻣﯽ ﻧﻮﺷﺘﻢ ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﺑﺎ ﻣﻦ ﺑﻤﺎﻥ !!!
ڪﺎﺵ ﻣﯽ ﺷﺪ ﻗﻠﺐ ﻫﺎ ﺁﺑﺎﺩ ﺑﻮﺩ
ﮐﯿﻨﻪ ﻭ ﻏﻢ ﻫﺎ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﺑﺎﺩ ﺑﻮﺩ
ڪﺎﺵ ﻣﯽ ﺷﺪ ﺩﻝ ﻓﺮﺍﻣﻮﺷﯽ ﻧﺪﺍﺷﺖ
ﻧﻢ ﻧﻢ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﻫﻢ ﺁﻏﻮﺷﯽ ﻧﺪﺍﺷﺖ
ڪﺎﺵ ﻣﯽ ﺷﺪ ڪﺎﺵ ﻫﺎﯼ ﺯﻧﺪگی
ﺗﺎ ﺷﻮﺩ ﺩﺭ ﭘﺸﺖ ﻗﺎﺏ ﺑﻨﺪﮔﯽ
ڪﺎﺵ ﻣﯿﺸﺪ ڪﺎﺵ ﻫﺎ ﻣﻬﻤﺎﻥ ﺷﻮﻧﺪ
ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻥ ﻏﺼﻪ ﻫﺎ ﭘﻨﻬﺎﻥ ﺷﻮﻧﺪ
ڪﺎﺵ ﻣﯽ ﺷﺪ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﻏﻤﮕﯿﻦ ﻧﺒﻮﺩ
ﺭﺩ ﭘﺎﯼ ڪﯿﻨﻪ ﻫﺎ ﺭﻧﮕﯿﻦ ﻧﺒﻮد..

ڪﺎﺵ ﻣﯿﺸﺪ ﺯﻧﺪﮔﯽ
ﺗڪﺮﺍﺭ ﺩﺍﺷﺖ . . .
ﻻﺍﻗﻞ ﺗڪﺮﺍﺭ ﺭﺍ ﯾڪﺒﺎﺭ ﺩﺍﺷﺖ . . .
ﺳﺎﻋﺘﻢ ﺑﺮﻋڪﺲ
ﻣﯿﭽﺮﺧﯿﺪ ﻭ ﻣﻦ . . .
ﺑﺮﺗﻨﻢ ﻣﯿﺸﺪ ﮔﺸﺎﺩ ﺍﯾﻦ
ﭘﯿﺮﻫﻦ . . .
ﺁﻥ ﺩﺑﺴﺘﺎﻥ ، ڪﻮﺩڪﯽ ، ﺳﺮﻣﺸﻖ
ﺁﺏ . . .
ﭘﺎﯼ ﻣﺎﺩﺭ ﻫﻢ ﺑﺮﺍﯾﻢ ﺟﺎﯼ
ﺧﻮﺍﺏ . . .
ﺧﻮﺩ ﺑﺮﻭﻥ ﻣﯿڪﺮﺩﻡ
ﺍﺯ ﺩﻟﻮﺍﭘﺴﯽ . . .
ﺩﻝ ﻧﻤﯿﺪﺍﺩﻡ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ
ﻫﺮ ڪﺴﯽ . . .
ﻋﻤﺮ ﻫﺴﺘﯽ ، ﺧﻮﺏ ﻭ ﺑﺪ
ﺑﺴﯿﺎﺭ ﻧﯿﺴﺖ . . .
ﺣﯿﻒ ﻫﺮﮔﺰﻗﺎﺑﻞ ﺗڪﺮ ﺍﺭ نبست

موضوعات: حرفهای قشنگ  لینک ثابت




توکل بر خدایت کن ،
کفایت میکند حتما …

اگر خالص شوی با او ،
صدایت میکند حتما …

اگر بیهوده رنجیدی ،
از این دنیای بی رحمی ؛

به درگاهش قناعت کن ،
عنایت میکند حتما …

دلت درمانده میمیرد ،
اگر غافل شوی از او ؛

به هر وقتی صدایش کن ،
حمایت میکند حتما …

خطا گر میروی گاهی ،
به خلوت توبه کن با او ؛

گناهت ساده میبخشد ،
رهایت میکند حتما …

به لطفش شک نکن گاهی ،
اگر دنیا حقیرت کرد ؛

تو رسم بندگی آموز ،
حمایت میکند حتما …

اگر غمگین اگر شادی ،
خدایی را پرستش کن ؛

که هر دم بهترینها را ،
عطایت میکند حتما …

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




روغنهای_طبیعی، #گریس_اروپا_بنام_روغنهای_نباتی_و_مایع_محاسن_و_معایب_آن 
 
  این روغن هایی که الان مردم به اسم خوراکی مصرف میکنن، بارها گفته میشه بعد از مصرف بریزید دور

  و این خصوصیت روغن صنعتیه که میماسه و مجدد قابل استفاده نیست

  اگه روغن صنعتی باشه و بهش حرارت بدید، بالای ۶۰ درجه دود میکنه و سمی میشه و برای بشر فوق العاده مضره

ویژگی های روغن خوراکی اینه

 در برابر حرارت های معمول مقاومه، دود نمی کنه، اگر ۱۰۰ بار مصرف کنیم باز میتونیم مجدد ازش استفاده کنیم

 اگه روغن خوراکی روی گاز یا کاشی آشپزخونه بریزه، هر وقت فرصت داشتید، یه دستمال بکشید، به راحتی پاک میشه

 ولی اگه دیدید روغن، چسبندگی ایجاد کرده باید متوجه بشید که اون روغن، صنعتیه و خوراکی نیست چون ویژگی روغن صنعتی اینه که به زحمت از روی گاز یا… کنده میشه

 چون بهترین هوا، بهترین غذا و بهترین طبع، طبع گرم و تر یا بهاریه و این روغن هم بهاریه. بعد روغن ارده کنجد که طبعش به بهار نزدیکه و بعد روغن زیتون که طبعش گرم و خشک و تابستانیه

 کسانی که طبع خیلی گرم دارن، تندخو و عصبی هستن  ، زیاد آب می خورن، بدخواب هستن و….نشون دهنده اینه که طبعشون گرم شده در نتیجه به جای روغن زیتون بهتره از روغنی استفاده کنن که طبیعتش بهاری باشه مثل روغن ارده کنجد، روغن کرمانشاهی، دنبه و …
 
 حکمای ایرانی طبق دستورات طب سنتی، روغن رو به دو دسته تقسیم کرده اند.

 روغن های سرد یا صنعتی
 روغنهای گرم یا خوراکی

  روغنی که دارای طبیعت سرده رو برای استفاده تو صنعت و ابزارآلات، مفید دانسته و روغن گرم رو برای استفاده ی انسان مناسب و قابل خوردن دانسته اند
 
 حالا بهترین روغن های خوراکی چه روغنی هستن؟

 روغن زرد محلی که بهترینش روغن زرد گاویه
 روغن ارده کنجد
 روغن دنبه
  روغن شحم گاو
 روغن زیتون

  روغن دنبه و روغن شحم گاو هم از روغن های خوبی هستن که طبیعت بهاری دارن، ولی متاسفانه ملت ما رو از دنبه و شحم گاو طوری ترسوندن که فکر میکنن ضرر داره و نباید از اونها استفاده کنن. در صورتی که این تفکر اصلا درست نیست

  روغن دنبه برخلاف عقیده بعضی ها که میگن چاق میکنه، اصلا اینطوری نیست و خوردنش مشکلی نداره فقط توصیه شده بالای ۵۰ سال دنبه رو لای نون نذارن و نخورن وگرنه خوردن روغنش مشکلی نداره☺

 در صورتی که ما اصلا چیزی به اسم کبد چرب نداریم. یعنی روغنی که خوراکی باشه، مطلقاً کبد چرب ایجاد نمی کنه. جالب اینه که کبد با چربی حال میکنه چرا ناراحت بشه؟؟

 حالا یه مطلب جالب تر :وقتی روغن صنعتی مصرف کنی و روغن اشتباه وارد کبدت میشه، به قلبت میرسه و هرچی بیشتر ورزش کنی، این روغن ها بیشتر نفوذ می کنه و یک آن سکته میکنی و میمیری “البته دور از جون” ولی متاسفانه حقیقت داره

 نتیجه این که هرچی بیشتر ورزش کنی و مدام این غذاهای فاسد هم مصرف کنی، متاسفانه زودتر میمیری  الان هم که بدبختانه تو ورزشکارای ما این امر زیاد اتفاق میفته. وسط زمینن یهو میفتن و…

  حالا دلیلش چیه؟

  وقتی روغن وارد بدن انسان میشه، بدن انسان ۳۷/۵ درجه گرما داره ولی وقتی به کبد می رسه، دمای کبد ۴۰ درجه است. حالا اگه روغن خوراکی باشه دماش با دمای کبد برابره و مشکلی ایجاد نمی کنه  ولی وقتی روغن صنعتی به کبد برسه، چون گرمای کبد ۴۰ درجه است، باعث سفت شدن روغن صنعتی میشه.

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




خدایا
تو زیباترین ◁ ﺣﻀﻮﺭ ▷ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﻨﯽ …
ﻭ ﻣﻦ ﻋﺠﯿﺐ ﺑﻪ ﺁﻏﻮﺷﺖ ﺧﻮ ﮔﺮﻓﺘﻪﺍﻡ …
ﺧﻮ ﮔﺮﻓﺘﻪﺍﻡ ﺑﻪ ﺁﺑﯽ ﺁﺳﻤﺎﻧﺖ
ﺑﻪ ﺍﺟﺎﺑﺖﻫﺎﯼ ﺑﯿﺸﻤﺎﺭﺕ …
ﺑﻪ ﺑﺨﺸﺶﻫﺎﯼ ﺳﺨﺎﻭﺗﻤﻨﺪﺍﻧﻪاﺕ
ﺧﻮ ﮔﺮﻓﺘﻪﺍﻡ ﺑﻪ ﺗﻤﺎﺷﺎ ﮐﺮﺩﻥ ﻭ ﺑﻮﯾﯿﺪﻥ ﮔﻠﻬﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯾﻢ ﻣﯽ‌ﻓﺮﺳﺘﯽ
ﺑﻪ ﺁﻓﺘﺎﺑﯽ ﮐﻪ ﻫﺮ ﺻﺒﺢ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻫﺪﯾﻪ ﻣﯿﺪﻫﯽ …
ﺧﺪﺍﯾﺎ
ﻭﻗﺘﯽ ﺍﺯ ﻣﻦ ﮔﺮﻓﺘﯽ ﻭ ﺑﺨﺸﯿﺪﯼ، ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﮐﻪ ﻣﻌﺎﺩﻟﻪﯼ ﺯﻧﺪﮔﯽ، ﻧﻪ ﻏﺼﻪ ﺧﻮﺭﺩﻥ براﯼ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪﻫﺎﺳﺖ ﻭ ﻧﻪ ﺷﺎﺩﺑﻮﺩﻥ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﺍﺷﺘﻪﻫﺎ
ﻣﯽﮔﻮﯾﻨﺪ: ﭼﺸﻤﻪﻫﺎ ﺩﺭ ﺟﺎﺭﯼﺷﺪﻥ ﻭ ﻋﻠﻔﻬﺎ ﺩﺭ ﺳﺒﺰ ﺷﺪﻥ ﻣﻌﻨﯽ ﭘﯿﺪﺍ می‌کنند.
ﮐﻮﻫﻬﺎ ﺑﺎ ﻗﻠﻪﻫﺎ ﻭ ﺩﺭﯾﺎﻫﺎ ﺑﺎ ﻣﻮﺝ، ﺯﻧﺪﮔﯽ ﭘﯿﺪﺍ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ
ﻭ ﻫﻤﻪ ﺍﻧﺴﺎﻧﻬﺎ ﺑﺎ عــــــشـــــق …
ﭘﺲ ﻗﻠﺒﻢ ﺭﺍ ﭘﺬﯾﺮﺍ ﺑﺎﺵ ﻭ
ﻋﺸﻘﺖ ﺭﺍ ﺑﯿﺶ ﺍﺯ ﭘﯿﺶ ﺩﺭ آﻥ ﺟﺎﯼ ده …

موضوعات: مناجات نامه  لینک ثابت




 آیا می دانید چرا امام حسن مجتبی (علیه السلام) را کریم اهل بیت (علیهم السلام) می نامند؟

امام حسن ـ علیه السلام ـ دارای قلبی پاك و رئوف نسبت به دردمندان و تیره بختان جامعه داشتند و با خرابه‌نشینان دردمند و اقشار مستضعف و كم‌درآمد همراه و همنشین می‌شدند و دردِ دلِ آن‌ها را با جان و دل می‌شنیدند و به آن ترتیب اثر می‌دادند، و در این حركت انسان‌دوستانه جز خداوند را مدّنظر نداشتند نیز هیچ‌گاه هر ضعیف، ناتوان و درمانده، ناامید از درب خانه آن حضرت برنمی‌گشت، حتّی خود ایشان به سراغ فقرا می‌رفتند و آن‌ها را به منزل دعوت می‌كردند و به آن‌ها غذا و لباس می‌دادند.1 امام حسن ـ علیه السّلام ـ تمام توان خویش را در راه انجام امور نیك و خداپسندانه به كار می‌گرفت و اموال فراوانی در راه خدا می‌بخشید، مورّخان و دانشمندان در شرح حال زندگانی پر افتخار ایشان، بخشش‌های بی‌سابقه و انفاق‌های بسیار بزرگ و بی‌نظیری ثبت كرده‌اند. آن حضرت در طول عمر خود دو بار تمام اموال و دارایی خود را در راه خدا خرج كردند و سه بار نیز ثروت خود را به دو نیم كردند و نصف آن را برای خود و نصف دیگر را در راه خدا به فقرا بخشیدند.2 از ابن شهر آشوب روایت شده كه روزی امام حسن ـ علیه السّلام ـ بر جمعی از گدایان گذشت كه پاره‌ای چند از نان خشك‌ها را بر روی زمین گذاشته‌اند و می‌خورند، چون نظر ایشان به آن حضرت افتاد از امام دعوت كردند و حضرت از اسب پیاده شدند و فرمودند: خدا متكبّران را دوست نمی‌دارد و با ایشان نشستند و از طعام ایشان تناول كردند و سپس از همه گدایان خواستند كه برای صرف غذا به خانه حضرت بروند و حضرت بر ایشان طعام‌هایی نیكو حاضر ساختند و به لباس‌های فاخر همه آن‌ها را مزیّن ساختند.3 تاریخ از بخشندگی‌های امام حسن ـ علیه السّلام ـ داستان‌های فراوان به یاد دارد مثلاً روزی عربی به نزد ایشان آمد و درخواست كمك كرد و امام دستور دادند كه آنچه موجود است به او بدهند و قریب ده هزار درهم موجود را به آن اعرابی بخشیدند.4 نسبت به كرامت‌های امام حسن ـ علیه السّلام ـ داستان‌های زیادی در تاریخ آورده شده است كه جای ذكر همه آن‌ها نیست. امّا وقتی از خود امام پرسیدند، چرا هرگز سائلی را ناامید برنمی‌گردانید؟ فرمودند: من هم به درگاه خدا سائلی هستم و می‌خواهم كه خدا محروم نسازد و شرم دارم كه با چنین امیدی سائلان را ناامید كنم. خداوندی كه عنایتش را به من ارزانی می‌دارد، می‌خواهد كه من هم به مردم كمك كنم،5 لذا به خاطر این بخشندگی‌ها و كارهای نیكویی كه از امام حسن ـ علیه السّلام ـ در مسیر خیر، احسان و كمك به طبقات درمانده و نیازمند انجام می‌گرفت و آنچه را كه داشت به آن‌ها می‌بخشید باعث شده كه به ایشان كریم اهل بیت گفته شود. پس با توجه به كرامت‌ها و بخشش‌های كم‌نظیر و گاهی بی‌نظیر آن امام بزرگوار لقب «كریم» برازنده آن حضرت است. البته باید توجه داشت كه همه ائمه نور واحد هستند و همه دارای تمام فضایل و كرامات هستند. هر چند كه شرایط زمان و مكان در بروز و برجسته‌تر شدن برخی از اوصاف آن‌ها دخیل بوده است.
تبیان

 منابع:
[1] . زمانی، احمد، حقایق پنهان، نشر دفتر تبلیغات اسلامی، قم، چاپ اوّل، سال 1375، ص 268.
[2] . قمی، شیخ عباس، منتهی الآمال، انتشارات هجرت، چاپ هشتم، 1374، قم، ج1، ص 417 ـ پیشوایی، مهدی، سیره پیشوایان، نشر مؤسسه تحقیقاتی امام صادق، چاپ دوّم، 1374، ص 90.
[3] . مجلسی، محمد باقر، جلاء العیون، نشر انتشارات علمیه اسلامیه، ص 241.
[4] . شیخ عباس، قمی، منتهی الآمال، پیشین، ص 418.
[5] . قرشی، باقر شریف، زندگانی امام حسن ـ علیه السّلام ـ ، ترجمه فخر الدین حجازی، تهران: نشر بعثت، چاپ اوّل، 1376، ص135.

موضوعات: اهل بیت(ع)  لینک ثابت




 

  سید جواد عاملی از فقهای نامدار شیعه، نویسنده کتاب مفاتیح الکرامه، در دوران جوانی که مشغول تحصیل علم و دانش بود، شبی مشغول خوردن شام ناگهان صدای در را شنید، وقتی صدای خدمتکار استادش، سید مهدی بحرالعلوم از پشت در به گوشش رسید، با عجله رفت و در را باز کرد و خدمتکار استاد به او گفت:

  حضرت استاد شما را احضار کرده است.
ایشان سر سفره نشسته ولی دست به غذا نخواهند زد تا شما بروید.

  سید جواد عاملی بدون اینکه غذای خودش را تمام کند، با شتاب به خانه استاد سید بحرالعلوم رفت، تا چشم استاد به او افتاد، با خشم و ناراحتی بی سابقه ای گفت:

  سید جواد از خدا نمیترسی، از خدا شرم نمیکنی?!

  سید جواد غرق در حیرت شد که چه مسئله ای پیش آمده است!
تاکنون سابقه نداشت که اینچنین مورد عتاب و سرزنش قرار بگیرد.
هر چه از حافظه اش یاری طلبید تا علت این برخورد را بفهمد، موفق نشد و ناچار پرسید:
ممکن است حضرت استاد بفرمایید تقصیر اینجانب چه بوده?

  استاد فرمود: هفت شبانه روز همسایه ات بدون غذا مانده و گندم و برنج گیرشان نیامده است.
در این مدت از بقال سر کوچه با تهیه خرمای نسیه سرکرده اند.
امروز که رفته بود خرما بگیرد، قبل از اینکه اظهار کند مغازه دار گفته که حساب نسیه شان زیاد شده است.
او خجالت کشیده و دست خالی به خانه برگشته و امشب خود و عائله اش بی شام مانده اند.

  سید جواد عاملی گفت:
به خدا قسم من از این جریان بی خبر بودم، اگر میدانستم، به احوالش رسیدگی میکردم.

 استاد فرمود:
همه ناراحتی و داد و فریاد من از این است که تو چرا از احوال همسایه ات بی خبر مانده ای?
چرا هفت شبانه روز آنها به این وضع باشند و تو بی اطلاع باشی?!
اگر باخبر بودی و اقدام نمیکردی، اصلا مسلمان نبودی!!

  سید جواد عاملی گفت:
اکنون شما میفرمایید چه کنم?

  استاد فرمود: خدمتکار، این سینی غذا را برداشته و با هم تا دم در خانه آن مرد بروید، خدمتکار از دم در برگردد و تو در را بزن و از همسایه ات خواهش کن که امشب با هم شام بخورید،
این پول را هم بگیر و زیر فرش یا زیرانداز خانه اش بگذار و از اینکه درباره او که همسایه توست کوتاهی کرده ای، معذرت بخواه و سینی را همانجا بگذار و برگرد.
من اینجا نشسته ام و شام نمیخورم تا تو برگردی.

  خدمتکار سینی غذا را برداشت و همراه سید جواد تا دم در رفت و سینی را آنجا گذاشت و برگشت و او در را زد و پس از کسب اجازه وارد خانه همسایه شد.

  صاحب خانه پس از گوش کردن به بیانات و عذرخواهی سید جواد، دست به غذا برد و لقمه ای تناول کرد و حس کرد که این غذا دست پخت سید جواد نیست، فورا از غذا دست کشید و گفت:

 این غذا دست پخت عرب نیست، بنابراین از خانه شما نیامده است.
تا نگویی این غذا از کجاست من دست به آن نخواهم زد.

  او درست حدس زده بود، غذا در خانه بحرالعلوم که ایرانی و اهل بروجرد بود، طبخ شده بود و غذای عرب نبود.
سید جواد هر چه اصرار کرد که او غذا را بخورد و کاری نداشته باشد که این غذا کجا پخته شده، مقبول نیفتاد و آن مرد گفت:

  تا نگویی دست به غذا نخواهم زد.

  سید جواد، چاره ای ندید و ماجرا را از اول تا آخر نقل کرد.

  آن مرد بعد از شنیدن ماجرا غذا را تناول کرد و در حالی که سخت در شگفت مانده بود گفت:

  من راز خود را به کسی نگفته ام و از نزدیکترین همسایگانم پنهان داشته ام.
نمیدانم سید بحرالعلوم از کجا باخبر شده است

  قصص العلما

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




 

آیت ا… محی الدین حائری شیرازی فرمودند: شیخ بهلول، نقل کرد در زمان رضا خان به خاطر آن که مورد غضب شاه بودم و مأموران در تعقیب من بودند، همسر خود را طلاق دادم؛ زیرا اگر او به زوجیت من باقی می ماند ممکن بود مورد تعرض دستگاه قرار بگیرد. حتی پس از آن که او را طلاق دادم و عده او تمام شد وسیله ازدواج مجدد را برای او فراهم آوردم تا هیچ ناراحتی و خطری از ناحیه من متوجه او نشود.مدتی گذشت این زن مرد. من در خواب سه نفر زن را دیدم که نزد من آمدند. از آنها پرسیدم شما کیستید؟یکی از آنها گفت: من عمه پدر تو هستم، و دو نفر دیگر هم از خویشان به شمار می آمدند.به هر صورت آنان به من گفتند: حضرت زهرا (س) ما را فرستاده است تا این مطلب را به شما برسانیم که وقتی زن شما از دنیا رفت ملائکه عذاب قصد عذاب او را داشتند ولی حضرت زهرا (س) دستور فرموده است فعلا دست از عذاب او بردارید. علت عذاب غیبتهایی بود که او از بعضی از مردم کرده بود و دلیل دستور توقف عذاب از سوی حضرت زهرا (س) نیز برای آن است که شاید از غیبت شدگان رضایت خواهی شود و آنان نیز رضایت دهند. شیخ بهلول گفت: من پس از بیدار شدن از خواب فوراً خود را به محل سکونت آن زن رسانیده و به منبر رفتم، بالای منبر به مردم گفتم: شخصی از اهل این محل از دنیا رفته و غیبت بعضی از مردم را کرده است از تقصیر او بگذرید و او را عفو کنید تا از عذاب اخروی نجات یابد و به دیگران هم که در جلسه حاضر نیستند بگویید تا از تقصیر او بگذرند.بعد از مدتی همسر سابقم را خود در خواب دیدم که رو به من کرده و گفت: فلانی راحت شدم .
( منبع : کتاب روزنه هایی از عالم غیب)

موضوعات: مختلف  لینک ثابت
1 3 4 5