✿مدرسه علمیه جوادالائمه آبدانان استان ایلام✿
 
 

✿جــــوادالائــــــمه آبــــــــدانـــــان✿


حدیث موضوعی





اوقات شرعی


روزشمار فاطمیه


جستجو


آخرین نظرات
  • مازیار در ​در مسجد و در کعبه به دنبال چه هستی؟
  • یا کاشف الکروب  در برگزاری مراسم اربعین همراه با برگزاری نماز ونهار در مدرسه جوادلائمه"ع"خواهران
  • کامبیز در پدرم! کله ی صبح است! برو! داد نزن!
  • یا کاشف الکروب  در با پدر ومادر چگونه رفتار کنیم
  • یا کاشف الکروب  در نحوه شهادت شهید خرازی
  • یا کاشف الکروب  در عید غدیر از دیدگاه شیعیان
  • فرمانده در خیلی نگو من گناهکارم
  • شاهمرادی  در حدیث روز
  • گل نرگس  در جلب محبت ومعیت خدا باعدالت
  • گل نرگس  در جلب محبت ومعیت خدا باعدالت
  • فاطمه در ‌طریقه ختم دعــای مشــلول
  • سياحي‌  در حدیث
  •  در حدیث
  • عابدی  در حدیث
  • عابدی  در حدیث
  • ام المومنین  در توصیه های استاد دولابی برای زندگی..
  • عابدی  در حدیث
  • مژگان در پدرم! کله ی صبح است! برو! داد نزن!
  • گل نرگس  در حدیث روز
  • زكي زاده  در در تقوا وپرهیز از گناه..



آمار
  • امروز: 141
  • دیروز: 736
  • 7 روز قبل: 4883
  • 1 ماه قبل: 22486
  • کل بازدیدها: 796175

 



مهدی جان….

بگیر دست مرا تا نیفتم از چشمت
نگیر از دل من لذّت ِ اقامت را

کجاست خیمهٔ سبزت؟! چرا نمیبینم
چرا چرا نشناختم تو و مقامت را

ستون ِکعبه تویی! پس بگو أناٱلمهدی(ع)
شروع کن به همین زودی انتقامت را

چه میشود که ببینم تو را کنار خودم
به گوش جان بسپارم گل ِ کلامت را

خیال ِ توبه شکستن ندارم آقاجان
درست می شوم و رد نکن غلامت را

به انتقام ِ اسارت کشیدن زینب(س)
نشان بده تب ِ شمشیر ِ در نِیامت را

دوباره شد شب جمعه دوباره میبینم؛
به دست حضرت صدّیقه(س) التیامت را!

 

موضوعات: شعر و دلنامه  لینک ثابت




زبانحال امام حسین با سیده زینب(وداع)

نگاه کردن اشک تو خواهرم سخت است
صبور باش که این حرف آخرم سخت است

دگر زمان جدایی شده، دعایم کن
سفر بدون تو ای یار و یاورم سخت است

برو برای اسارت دگر مهیّا شو
که شام و کوفه برای تو خواهرم سخت است

نه قاسمی، نه علی اکبری، نه عباسی
غریب ماندن زنهای این حرم سخت است

تویی و جان رقیّه، که بعد من سیلی
برای دخترک ناز پرورم سخت است

بگو رباب حلالم کند که می دانم
به نیزه، دیدن لبخند اصغرم سخت است

به زیر حنجره ام بوسه می زنی، امّا
بدان، بریدن این سر ز پیکرم سخت است

خدا به داد دلت می رسد، که در بر شمر
به قتلگاه، تماشای مادرم سخت است

موضوعات: شعر و دلنامه  لینک ثابت




دیوان #اشعار امام خمینی(ره)

 

پــــروانــــــــه وار بر در ميخانــه، پر زدم
در بستــه بــــود با دل ديـــــوانــــه در زدم

خــــــوابم ربود، آن بت دلدار تــا به صبح
چـــــون مرغ حق، ز عشق ندا تا سحر زدم

ديــــدار يـــــار گر چه ميسر نمـى شود
مـــن در هــــواى او، به همـــه بام و بر زدم

در هــــر چه بنگــرى، رخ او جلوه ‏گــر بُوَد
لـــــوح رُخش به هــــر در و هـــر رهگذر زدم

در حــــال مستى، از غم آن يار دلفـريب
گاهى به سينه، گاه به رُخ، گـه به سر زدم

جـــان عزيـــــز من، بت من چهره باز كرد
طعنــــه به روى شمس و بــه روى قمر زدم

يارم به نيم غمزه چنان جان من بسوخت
كــــآتش به ملك خـــاور و هــــم، بــاختر زدم

موضوعات: شعر و دلنامه  لینک ثابت




در دل و جان خانه کردی عاقبت
هر دو را دیوانه کردی عاقبت

آمدی کاتش در این عالم زنی
وانگشتی تا نکردی عاقبت

ای ز عشقت عالمی ویران شده
قصد این ویرانه کردی عاقبت

من تو را مشغول می‌کردم دلا
یاد آن افسانه کردی عاقبت

عشق را بی‌خویش بردی در حرم
عقل را بیگانه کردی عاقبت

یا رسول الله ستون صبر را
استن حنانه کردی عاقبت

شمع عالم بود لطف چاره گر
شمع را پروانه کردی عاقبت

یک سرم این سوست یک سر سوی تو
دوسرم چون شانه کردی عاقبت

دانه‌ای بیچاره بودم زیر خاک
دانه را دردانه کردی عاقبت

دانه‌ای را باغ و بستان ساختی
خاک را کاشانه کردی عاقبت

ای دل مجنون و از مجنون بتر
مردی و مردانه کردی عاقبت

کاسه سر از تو پر از تو تهی
کاسه را پیمانه کردی عاقبت

جان جانداران سرکش را به علم
عاشق جانانه کردی عاقبت

شمس تبریزی که مر هر ذره را
روشن و فرزانه کردی عاقبت

#مولانا
 

موضوعات: شعر و دلنامه  لینک ثابت




 

یا مـــــهدے …

هواے سینه ام تنگ است، برگرد،
نفس بے رنگِ بے رنگ است، برگرد…

زمین روے مدارش نیست، انـگـار،
دو تا پـاے زمان لـنگ است، برگرد…

میان خوب و بد تشخیص سخت است،
جـهان لـبریز نیرنگ است، برگرد…

تـــو دریــایے تــریـنـے و پــس از تــو،
دل دریـــا بــد آهنگ است، برگرد…

در ایــن بــازار داغ سـیـب مــمنوع،
تـمـام زندگـے نــنــگ اسـت، برگرد…

در ایــن ایــام دلــگـیـر و مـوازے،
جـهان بـے تو چه دلـتنگ است، برگرد…

یا_صاحـــــب_الـــــزمان

 

موضوعات: شعر و دلنامه  لینک ثابت




روی دستش پسرش رفت ولی قولش نه
نیزه ها تا جگرش رفت ولی قولش نه
این چه خورشید غریبی ست که با حال نزار
پای نعش قمرش رفت ولی قولش نه
شیر مردی که در آن واقعه غمبارش
دست غم بر کمرش رفت ولی قولش نه
هر طرف می نگرم نام حسین است و حسین
ای دَمَش گرم سرش رفت ولی قولش نه

«السّلام علیک یا ابا عبدلله ، السّلام علیک یا قمر منیر بنی هاشم»

موضوعات: شعر و دلنامه  لینک ثابت




دیوان #اشعار امام خمینی(ره)

 چشم بيمار

من به خال لبت اى دوست گرفتار شدم
چشم بيمــــار تــــو را ديــدم و بيمار شدم

فارغ از خود شدم و كوس اناالحق بزدم
همچــــو منصــور خــــــريدار سرِ دار شدم

غم دلدار فكنده است به جانم، شررى
كـــه بـــه جــــان آمدم و شهره بازار شدم

درِ ميخانه گشاييد به رويم، شب و روز
كه من از مسجد و از مدرسه، بيزار شدم

جــــامــه زهد و ريا كَندم و بر تن كردم
خــــرقــــه پيــــر خـــراباتى و هشيار شدم

واعـــظ شهــر كــه از پند خود آزارم داد
از دم رنــــد مــــى‏آلــــوده مــــَددكار شدم

بگـــذاريــــد كــــه از بتكــده يادى بكنم
مـــن كـــه با دستِ بت ميكده، بيدار شدم

 

موضوعات: شعر و دلنامه  لینک ثابت




دیوان #اشعار امام خمینی(ره)

 كعبه مقصود

هـــر جا كه شدم، از تو ندايى نشنيدم
جـــز از بت و بتخــــانه، اثـــر هيچ نديدم

آفـــــاق پر از غلغله است از تو و هرگز
بــــا گــــوش كر خود به صدايى نرسيدم

دنيـــا همه درياى حيات و من مسكين
يـك قطره از اين موج خروشان، نچشيدم

رفتند حــــريفان به سوى كعبه مقصود
بــا محملــــى از نور و به گردش نرسيدم

اين خــــرقه پوسيده، رها كرده و رفتند
مـــن شـاد به اين پوسته در خرقه خزيدم

صاحبدل آشفته گذشت از پل و من باز
دنبـــال خســــان پشت به پل كرده دويدم

مرغان همه بشكسته قفس را و پريدند
مــن در قفس افتــــاده، به خــود تار تنيدم

يــا رب! شود آن روز كه در جمع حريفان
بينم كـــه از اين لانــــه گنديــــــده پريدم؟

 

موضوعات: شعر و دلنامه  لینک ثابت




نسيم عشق 

بـــه مــــن نگـــر كه رخى همچو كهــــربا دارم
دلــــى به ســــوى رخ يـــار دلـــربا دارم

ز جـــام عشق چشيـــدم شراب صدق و صفا
به خــــُمّ ميكــــده بـا جان و دل، وفادارم

مرا كه مستى عشقت، ز عقل و زهد رهــاند
چــــه ره به مــــدرسه يا مسجد ريا دارم؟

غلام همّت جــــام شــــراب ســـــاقــى باش
كــه هر چه هست از آن روى با صفا دارم

نسيم عشــق ، بــــه آن يـــار دلـــربا بـــرگو
ز جـــاى خيــــز كـــه مــن درد بى‏دوا دارم

چـــه رازهــــاست در اين خمّ و ساقى و دلبر
بــــــه جــــان دوست ز درگــــاه كبريا دارم

سخن ز تخت سليمـــان و جـــام جـــم نـزنيد
كــــه تــــاج خســــروِ كــِى را منِ گدا دارم

موضوعات: شعر و دلنامه  لینک ثابت




 

جــــز خـــــــــم ابروى دلبر، هيچ محرابى ندارم
جـــز غــــم هجــران رويش، من تب و تابى ندارم

گفتـــــم انـــــــدر خواب بينم چهره چون آفتابش
حسرت اين خواب در دل ماند، چون خوابى ندارم

سر نهم بر خاك كويش، جان دهم در ياد رويش
ســرچه باشد؟ جان چه باشد؟ چيز نايابى ندارم

با كــــه گويم درد دل را؟ از كه جويم راز جان را؟
جــــز تـــو اى جــان رازجويى، دردِ دل يابى ندارم

تشنه عشق تو هستم، باده جانبخش خواهم
هــــر چه بينم جز سرابى نيست، من آبى ندارم

مـــن پريشان حالم از عشق تو و حالى ندارم
مــــن پـــريشــــان گـويم از دست تو آدابى ندارم

 

موضوعات: شعر و دلنامه  لینک ثابت




دیوان #اشعار امام خمینی(ره)

 جامه دران

مــن خـــــواستــار جام مى از دست دلبرم
اين راز با كه گويم و اين غم كجا برم؟

جــــان باختم به حسرت ديدار روى دوست
پــــــروانه دور شمعـــم و اسپند آذرم

پــرپـر شـــدم ز دورى او، كنج اين قفـــس
ايـــن دام باز گير تا كه معلّق زنان پرم

ايــن خــــرقه ملــــوّث و سجـــــّاده ريـــــا
آيــــا شــــــود كه بر درِ ميخانه بردرم؟

گـــر از سبــــوى عشق، دهد يار جرعه‏اى
مستــانه، جان ز خرقه هستى درآورم

پيرم؛ ولى به گوشه چشمى جوان شوم
لطفــــى كــــــه از سراچه آفاق بگذرم

 

موضوعات: شعر و دلنامه  لینک ثابت




توکل بر خدایت کن ،

کفایت میکند حتما …

 

اگر خالص شوی با او ،

صدایت میکند حتما …

 

اگر بیهوده رنجیدی ،

از این دنیای بی رحمی ؛

 

به درگاهش قناعت کن ،

عنایت میکند حتما …

 

دلت درمانده میمیرد ،

اگر غافل شوی از او ؛

 

به هر وقتی صدایش کن ،

حمایت میکند حتما …

 

خطا گر میروی گاهی ،

به خلوت توبه کن با او ؛

 

گناهت ساده میبخشد ،

رهایت میکند حتما …

 

به لطفش شک نکن گاهی ،

اگر دنیا حقیرت کرد ؛

 

تو رسم بندگی آموز ،

حمایت میکند حتما …

 

اگر غمگین اگر شادی ،

خدایی را پرستش کن ؛

 

که هر دم بهترینها را ،

عطایت میکند حتما …

 

موضوعات: شعر و دلنامه  لینک ثابت




 
کاش میشد قلب ما از ياس بود
تك تك گلبرگ آن احساس بود

پاك و سبز و ساده و بي ادعا
كاش میشد بهتر از الماس بود

كاش میشد عشق را تفسير كرد
عاشقي را با محبت سير كرد

 

موضوعات: شعر و دلنامه  لینک ثابت




 

دیوان #اشعار امام خمینی(ره)

 بهار جان

بهــــار آمد، جوانى را پس از پيرى ز سر گيرم
كنـــار يــــار بنشينم ز عمـــر خــود ثمرگيرم

بــــه گلشن باز گردم، با گل و گلبن در آميزم
بـــه طرف بوستان دلدار مهوش را به برگيرم

خــــزان و زردى آن را نهم در پشت سر، روزى
كـــه در گلـزار جان از گل‏عذار خود خبر گيرم

پَـــر و بالــــم كه در دىْ از غم دلدار، پرپر شد
بـــه فـروردين به ياد وصل دلبر بال و پر گيرم

بـــه هنگام خـزان در اين خراب آباد، بنشستم
بهـــار آمــد كـــه بهـــر وصل او بار سفر گيرم

اگر ساقى از آن جامى كه بر عشاق افشاند
بيفشـــاند ، به مستى از رخ او، پرده بر گيرم

 

موضوعات: شعر و دلنامه  لینک ثابت




 

امروز بہ هرڪوچه اذان باید گفت

در وصف علی ز آسمان باید گفت

چون عید امیر مومنین است

تبریک بہ صاحب الزمان باید گفت

 عیدغدیرخم  مبارڪ 

 

موضوعات: شعر و دلنامه  لینک ثابت




دیوان #اشعار امام خمینی(ره)

 


آيـــد آن روز كــــه خــــاك سر كويش باشم
تــــرك جـــان كرده و آشفته رويَش باشم

ســـــــاغر روح‏فـــــــزا از كــــف لطفش گيرم
غافل از هر دو جهان، بسته مويش باشم

ســـر نهــم بر قدمش، بوسه زنان تا دم مرگ
مست تـــا صبح قيـامت ز سبويش باشم

همچـو پروانه بسوزم برِ شمعش، همه عمر
محـــو چـون مى‏زده در روى نكويش باشم

رســـد آن روز كه در محفل رندان، سرمست
راز دار همـــــــه اســـرار مگــــويش باشم

يــــوسفـم، گـــــر نـــــزند بر سر بالينم سر
همچــــو يعقـوب، دل آشفته بويش باشم

 

موضوعات: شعر و دلنامه  لینک ثابت




اشعار ازدواج”

 

الا ای دختر دانا كه هستی شیعۀ مولا 

 

اگر یك روز،آقایی بِزَد دَربِ شماها را

 

و گفتا: خواستگارم من، به دنبال نگارم من

 

و در فكر چنین روزی نخفتم من چه شبها را !

 

مَپُرس اول زِ دنیایش و از حق و مزایایش

 

نه از مِلكش نه از مُلكش نه مثقال طلاها را !

 

نه از اموال منقولش نه از اَنبار پُر پولش

 

نه از باغات و منزلها نه پرشیّا و ویلا را !

 

 

 

ولی پرسش كُن از دینش و از اخلاق و آئینش

 

نماز و طاعتش بِنگر و حُبُّش ” آل طاها(علیهم السلام) ” را

 

ببین مهر و وفایش را و میزان سَخایش را

 

شجاعت را صلابت را و تقوایِ خدایَش را

 

اگر دیدی كه اینها را خدا روزی او كرده

 

سراسیمه قبولش كن و راضی كن تو بابا را!

 

همینكه شُغلَكی دارد و یا آلونكی دارد

 

قناعت كن بگو بله ! مَخور اندوه فردا را

 

خدا فرموده در قرآن «و ألحقنا بهم» ای دوست!

 

تو بعد از این بشارتها ، رها كن اهل دنیا را

 

كه چون با یك چنین مردی تو باشی همدم و هَمرَه

 

امیدی هست در مَحشر ببینی روی زهرا(سلام الله علیها) را

 

و اما شاعر صوفی پشیمان می شود آندم

 

كه می آرند در محشر هر آنچه زشت و زیبا را

 

هم آن تركان شیرازی هم آن شاخه نباتش را!

 

و می پرسند از آنها تولا (دوستی با دوستان خدا) و تبرّا ( دشمنی با دشمنان خدا) را

 

 

امید آن دارم كه در آن وادی حسرت

 

بگیرد ساقی كوثر ز لطفش دست ماها را!

 

موضوعات: شعر و دلنامه  لینک ثابت





 

حال دنیا را بپرسیدم من از فرزانه‌ای؛
گفت یا آب است یا خاک است یا پروانه‌ای…
گفتمش احوال عمرم را بگو این عمر چیست ؟
گفت یا برق است یا باد است یا افسانه‌ای…
گفتمش اینها که می بینی چرا دل بسته اند؟
گفت یا خوابند یا مستند یا دیوانه‌ای…
گفتمش احوال عمرم را پس از مردن بگو؟
گفت یا باغ است یا نار است یا ویرانه‌ای…

 

موضوعات: شعر و دلنامه  لینک ثابت




  من زاهدِ این شهرِ پر از وسوسه؛

یک لحظه دلم پر زد و در کوی تو افتاد
در پیچ و خم جنگل گیسوی تو افتاد

این قلب پر از غصه و سر گرم محبت
در دامگه غمزه ی ابروی تو افتاد

من زاهد این شهر پر از وسوسه بودم
عارف شدم و کار به جادوی تو افتاد

از حور بریدم دل و شیدای تو گشتم
چون دیده به آن روی پری روی تو افتاد

بیمار شدم درد مرا نیست دوایی
کارم به شراب و می و داروی تو افتاد

سیمرغ وجودم شبی از عشق تو جان داد
با صور تو احیاء و پرستوی تو افتاد


 

  شعر از حجت الاسلام محرابی

 

موضوعات: شعر و دلنامه  لینک ثابت




 
شعر:سعدی

خفته خبر ندارد سر بر کنار جانان
کاین شب دراز باشد بر چشم پاسبانان

بر عقل من بخندی گر در غمش بگریم
کاین کارهای مشکل افتد به کاردانان

دل داده را ملامت گفتن چه سود دارد
می‌باید این نصیحت کردن به دلستانان

دامن ز پای برگیر ای خوبروی خوش رو
تا دامنت نگیرد دست خدای خوانان

من ترک مهر اینان در خود نمی‌شناسم
بگذار تا بیاید بر من جفای آنان

روشن روان عاشق از تیره شب ننالد
داند که روز گردد روزی شب شبانان

باور مکن که من دست از دامنت بدارم
شمشیر نگسلاند پیوند مهربانان

چشم از تو برنگیرم ور می‌کشد رقیبم
مشتاق گل بسازد با خوی باغبانان

من اختیار خود را تسلیم عشق کردم
همچون زمام اشتر بر دست ساربانان

شکرفروش مصری حال مگس چه داند
این دست شوق بر سر وان آستین فشانان

شاید که آستینت بر سر زنند سعدی
تا چون مگس نگردی گرد شکردهانان

 

موضوعات: شعر و دلنامه  لینک ثابت
1 3 4 5 6